اگر به رخدادها و حوادث سياسي از منظر درسگيري و عبرتآموزي نگاه شود، شايد بتوان بخشي از عوارض نامطلوب مناقشات سياسي را جبران کرد و گاه حتي تهديد را به فرصت تبديل نمود. مناقشات حاصل از انتشار اخبار توصيه رهبر معظم انقلاب اسلامي به يکي از فعالين سياسي کشور مبني بر به صلاح نبودن حضور وي در عرصه انتخابات سال 96، براي چند روز فضاي سياسي کشور را به خود مشغول ساخت و تنشها و درگيريهايي را در فضاي سياسي به همراه داشت. حال با آشکار شدن اصل ماجرا و پايان يافتن مناقشات، ميتوان به نکات فراوان و قابل تاملي در آن توجه نمود که در اين مختصر تنها به 3 نکته توجه شده است:
1- در گام اول بايد به علل ارائه شده توسط حکيم انقلاب اسلامي توجه کرد. معظمله در اينباره ميفرمايند: «آقا شما اگر توي اين مقوله وارد شديد اين دو قطبي در کشور ايجاد ميشود. دو قطبي در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نميدانم شما وارد بشويد.»
اين توضيح به خوبي نشان ميدهد که علت چنين توصيهاي جلوگيري از ورود فردي است که حضور آن در عرصه انتخابات موجب دوقطبي شدن رقابتها خواهد شد. دوقطبي که به واقع بايد آن را دوقطبي مذموم دانست، چرا که همراه با خصومت و تنش و درگيري و بحران همراه خواهد بود و فضاي انتخابات را از فرآيندي معقول و از نوعي "انتخاب" به تعصبي کور و عصبيت جناحي تبديل کرده و فضا را براي نقشآفريني دشمنان فراهم ميآورد. نمونه برجسته اين گونه دوقطبيسازي را ميتوان در ماجراي فتنه 88 مشاهده نمود، که چطور فتنهگران بدون پايبندي به اصول رقابتي سالم و با تخريب و تهمت زدن و سياهنمايي از رقيب، آنچنان نزد هواداران خويش تخم کينه و نفرت را پيش از انتخابات پاشيدند تا پس از شکست در انتخابات، فتنه و آشوب و اردوکشي خياباني درو نمايند و در نهايت اساس انتخابات و قانون و نظام سياسي را مورد هجمه قرار دهند و انتخاباتي که بايد موجب تقويت وحدت ملي و قبت و امنيت سياسي جامعه باشد را به معرکهاي براي تضعيف نظام اسلامي بدل نمايند.
در مورد اينکه حکيم انقلاب چه نشانههايي از دوقطبيسازي مذموم را در شرايط امروز مشاهده ميکنند که براي جلوگيري از شکلگيري آن يکي از نامزدهاي انتخاباتي را از ورود به عرصه انتخابات منع ميکنند، بايد در مقالهاي مستقل بدان پرداخته شود که خارج از حوصله اين نوشتار است.
2- نکته ديگر آنکه برداشتهاي مختلف از يک گفتار يا رفتار شايد در عرصه انساني طبيعي است. تفاوت در پيشفرضها، پيشآگاهيها، زاويهديدها، عقلانيتها و حتي تعلقات و حب و بغضها يتواند منجر به تفاسير مختلفي از فهم يک متن يا ماجرا گردد، اما نکته قابل ملاحظه در اين ميان آن است که بايد براي رسيدن به فهم مشترک، فرآيندهايي را در فضاي اجتماعي و سياسي تعريف نمود تا به گفته حکيم انقلاب، سوءبرداشتها به مناقشه و درگيري و مايهي کدورت و دلچرکيني برادران مؤمن از يکديگر بدل نشود! اگر اين فرآيند تعريف و نهادينه نگردد و تربيت مناسب با آن در نظام تربيتي جامعه توليد نشود، هر روز بايد منتظر مناقشهي ديگر بود که از ارائه تفسيرهاي مختلف از گفتارها و رخدادها حاصل ميآيد.
3- نکته آخر آن که رجوع به حکيم فرزانه انقلاب اسلامي و ديدبان بزرگ انقلاب که همگي بر علم و تقوا و عدالت و بصيرت و تيزبيني او اذعان دارند، در امور حساس و مهم، يکي از شيوهها و سنتهاي حسنهاي است که ميتواند روند تحولات سياسي کشور را مبتني بر حکمت و مصلحت جامعه اسلامي تنظيم نمايد. اين رجوع به جايگاهي است که بطور قطع از صلاحيت لازم براي اين ارجاع برخوردار است، و بيان و کلام او نيز نه از جايگاه آمريت و اعمال نظر، بلکه از جايگاه حکيم مشفقي است که به مصالح فرد، کشور و امت بيش از ديگران آگاه است و سخن جز به حکمت و عدالت بر زبان نميراند! کافي است نگاهي به تاريخ چنين رهنمودهايي در طول قريب به چهار دهه از تاسيس جايگاه ولايت فقيه داشته باشيم تا مشخص گردد که چگونه عمل به اين رهنمودها موجب سعادت و عدم تبعيت از آن موجب شقاوت افراد شده است.
اين الگو هرچند به مذاق ولايتگريزان خوش نميآيد، و در اين چند روزه نيز فرصت را براي هجمه عليه رهبري فراهم ديدهاند، اما حقيقت آن است که از ولايت، گريزي نيست و آناني که در منظومه ولايت الهي خود را تعريف نکردهاند، دانسته يا نادانسته در دام ولايت طاغوت گرفتارند، هرچند تلون و تفننهای عقل خودبنياد، مانع فهم اين سرسپردگي باشد.