کابوس ناامنی، ترور و اشغالگری همچنان افغانستان را فرا گرفته است و در روزهای عزاداری تاسوعا و عاشورای حسینی نیز این کابوس از سر مردم مظلوم افغان برداشته نشد. طالبان مشارکتش در این عملیات تروریستی که منجر به شهادت 16 نفر و زخمی شدن 54 تن شد را ردّ کرد و حتی آن را محکوم نمود و داعش مسئولیت آن را برعهده گرفت، در مقابل اما طالبان چندین روز است که بخش هایی از قندوز را به تصرف خود درآورده اند و فریاد شهروندان این شهر، برای نجات از دست طالبان بلند است. قندوز یکی از شهرهای مهم و استراتژیک افغانستان است و تصرف آن الگویی برای اشغال دیگر مناطق افغانستان توسط طالبان خواهد بود، ضمن این که تصرف قندوز آینه تمام نمای مسائل امنیتی افغانستان است و بازی های دوگانه برخی بازیگران داخلی در این کشور را که سبب ایجاد چنین اوضاعی شده را بازگو می کند. از این رو در این مقاله به بررسی ابعاد مختلف این موضوع می پردازیم:
مختصات قندوز
قندوز (کُندوز) يكي از شهرهاي مهم تجارتي و مرزي افغانستان كه به دروازه آسياي مركزي نيز معروف است در شمال اين كشور و هم مرز با تاجيكستان است. اين استان از شرق به استان تخار، از غرب به سمنگان و بلخ و از جنوب با بغلان ارتباط دارد. این شهر به لحاظ استراتژيك از اهميت بالايي برخوردار است، چرا كه در شاهراه شمالی افغانستان قرار داشته و از شمال با تاجیکستان مرتبط است. جمعیت شهر قندوز بنا بر برآوردهای رسمی هماینک حدود ۲۵۰ هزار نفر تخمین زده میشود.
در این شهر اقوام مختلفي سكونت دارند كه عبارتند از تاجیک، پشتون، ازبک، هزاره، و کمی عرب. پشتونها در اوايل قرن 20 با این هدف که تركيب جمعيتي شهر را تغيير دهند و پشتونها را اكثريت جلوه دهند، به مناطق مختلف از جمله قندور كوچ داده شدهاند. عربهای این منطقه پارسیزبان هستند، اما خودشان را عرب معرفي ميكنند. پشتونها پشتوني، ازبكها ازبكي و تاجيكها و هزارهها به فارسي حرف ميزنند. دين اكثريت ساكنين قندوز اهل سنت و بخشي هم اهل تشيع هستند.
پیش از ویرانیهای جنگ داخلی و حتي پس از سقوط طالبان از قدرت، قندوز از ولایات و شهرهای آباد افغانستان و مرکز کشت پنبه بود. شرکت اسپین زر اختیار بسیاری از بخشهای صنعتی آن ولایت را در دست داشت، اما اين شهر در دو سه سال اخير به يكي از كانونهاي ناامني افغانستان و مأمن طالبان و گروههاي افراطي تبديل شده است. تصرف قندوز در سال گذشته نيز به كمك طالبان و جنگجویان خارجی از جمله اعضای جنبش اسلامی ازبکستان، چچنيها، اويغورها و ... صورت گرفت. دسترسی راحت طالبان از طریق قندوز به مناطق مورد هدف در داخل و خارج مرزهای افغانستان، اهميت راهبردي قندوز را نزد شورشیان طالبان دو چندان ساخته است.
آخرين وضعيت قندوز
طالبان در ۶ مهر ۱۳۹۴ با یک حمله غافلگیرانه شهر قندوز را به تصرف خود درآوردند، اما سه روز بعد نیروهای نظامي افغانستان موفق به بازپسگيري مناطق زیادی از این شهر شدند، اما بخشي از نيروهاي طالبان در اين استان باقي ماندند. درست يك سال بعد، طالبان دوباره توانست در 12 مهر 1395، شهر قندوز را تصرف كند. هر چند نيروهاي امنيتي افغانستان با پشتيباني كماندوها و بالگردهاي نظامي، توانستند دوباره شهر قندوز را آزاد كنند، اما طالبان همچنان در بخشهايي از اين شهر حضور دارد و درگيريها در ساير نقاط اين استان در جريان است.
چند روز پیش، زمانی که رهبران حکومت وحدت ملی در شهر بروکسل، پایتخت بلژیک آماده شرکت در کنفرانس بینالمللی کمک به افغانستان بودند، گروه طالبان حملات تهاجمی خود را به شهر استراتژیک قندوز آغاز کردند. طالبان در این حمله از چهار جهت به سوی قندوز هجوم آوردند. ساکنان شهر که با تهاجم گسترده طالبان از چند طرف غافلگیر شده بودند، با نفوذ افراد این گروه در داخل خانهها، با مشکلات بیشتری مواجه شدند. شماری از غیرنظامیان در این نبرد کشته شده اند، اما هیچ آمار تایید شدهای در دست نیست. تعدادي از مردم قندوز مجبور به ترك خانه و فرار شدهاند، اما بیشتر آنها به دلیل جنگ شدید بین نیروهای دولتی و گروه طالبان به نوعي محاصره شدهاند.
گروه طالبان سال گذشته هم به این شهر هجوم آورده بود، اما بیشتر از سه روز دوام نياورد و مجبور به عقبنشینی شد. شبهنظامیان طالبان با تصرف مراکز دولتی، به سلاحهاي سبك و سنگين حتي تانك دست یافتند که در جنگهای بعدی از آن در قندوز و ولایتهای دیگر استفاده کردند. در حمله اخير طالبان، اين گروه نه تنها مناطقي از استان قندوز را در اختيار دارد، بلكه كنترل برخي شاهراههاي قندوز به مزار شريف و كابل را تحت نظر گرفته و يا ناامن و مسدود كرده است.
در همين جهت، «تقی مشرف» روزنامهنگار افغانستانی وضعیت شهروندان قندوز را چنين توصيف ميكند: «جنگ قندوز وارد هشتمین روز شده، شهروندان این ولایت بویژه شهر قندوز در زیر خمپارهها، دود و آتش دستوپنجه نرم میکنند، در حالی که برخی از آنها قادر به فرار و مهاجرت به سایر ولایتها بویژه شهر «تالقان» مرکز ولایت تخار شدهاند و برخي در شهر محبوس شدهاند. دستکم بیش از 80 هزار شهروند قندوز در سایر ولایتها در پارکها و جادهها بسر میبرند و بيشتر شهروندان در خانههای خود گیر مانده و بامها، خانهها و کوچههای آنها خط مقدم جنگ است. جنگ بیوقفه وضعیت را بیشتر از تصور بر ساکنان این ولایت تنگ کرده و در مواردی هم دیده میشود که آنها حتی دسترسی به ابتدائیترین مواد غذایی برای زنده ماندن هم ندارند. هنوز مشخص نيست چه زمانی شهر قندوز دوباره روی صلح و آرامش نسبی را خواهد دید، هر آن چیزی که در شهر حاکم است، وضعیت نامطلوب و اسفناکی است که مردم را در تنگنا قرار داده است.»
آنچه در مورد وضعيت امنيتي قندوز بايد گفت اين است كه استقرار افراد وابسته به گروه طالبان در خانههای مسکونی، عملیات نظامی را دشوار کرده است. استفاده از خانههای مسکونی از جانب گروه طالبان، وضعیت جنگ را در شهر قندوز پیچیده کرده و به همین دلیل نبرد در این شهر تداوم دارد. برآورد مشخصي از تعداد تلفات غيرنظاميان در استان قندوز وجود ندارد، اما گفته ميشود اجساد در نقاط مختلف شهر بر روي زمين مانده و به دليل درگيريها، امكان دفن اجساد وجود ندارد. طي چند روز گذشته نيز محلات قندوز به صورت مکرر بین نیروهای دولتی و گروه طالبان دست به دست شده است. نیروهای دولتی خواجه مشهد نوآباد را از کنترل طالبان بیرون کردند، اما چند ساعت بعد دوباره به دست این گروه افتاد؛ به همين منوال منطقه گازفروشی و جاده آزادی نيز به دست طالبان افتاد. گروه طالبان حملات شدیدی در شمال شهر منطقه بالاحصار به راه انداخت، اما موفق به تصرف این منطقه استراتژیک نشدند. دومین پایگاه بزرگ نظامی قندوز در منطقه بالاحصار واقع است که هم ارتش، هم پلیس و نیروهای اداره امنیت ملی افغانستان در آن مستقر هستند.
پیام های سقوط قندوز
حملات طالبان و تصرف قندوز پیش از برگزاری کنفرانس بروكسل در موضوع افغانستان، نشان داد كه وضعیت امنیتی افغانستان فوقالعاده شکننده است. سقوط قندوز به نوعي اثبات ميكند كه دولت افغانستان، در حفظ مناطق خود با مشكلات عديدهاي مواجه بوده و نیروهای دولتی، در بهترین حالت تنها بر دو سوم خاک افغانستان تسلط و کنترل دارند. طالبان، حملات خود را نه تنها در قندوز، بلکه در 28 استان ديگر از جمله در استانهاي شمالي (جوزجان، بغلان، بدخشان، فارياب)، تا استانهاي جنوبي بويژه استان مهم هلمند در جنوب افغانستان، افزایش داده است. اكنون افغانستان در بدترين اوضاع سياسي و امنيتي به سر ميبرد و سقوط قندوز نيز تصريح ميكند كه ناامنيها و بيثباتي افغانستان متاثر از عوامل داخلي و نقش مخرب بازيگران خارجي است. بنابراين متغيرها و عوامل سقوط قندوز، بيارتباط با اوضاع سياسي و امنيتي افغانستان نيست، اما در اينجا بطور مختصر ميتوان اين عوامل را چنين تشريح كرد:
1- امضاي تفاهمنامه صلح بين حزب اسلامي حكمتيار و دولت افغانستان:
طالبان در واكنش به مذاكرات صلح دولت كابل با حزب اسلامي حكمتيار، حملاتاش در مناطق مهم و راهبردي را افزايش داده است. طالبان با تصرف شهرها و مناطق به دنبال اين است كه ثابت کند نه تنها حکمتیار نفوذ قابل توجهی در مناطق شمالي ندارد، بلكه هیچ نقشی در کاهش جنگ جاری هم نخواهد داشت و تمام امتیازات مالی که از سوی دولت کابل به وی داده میشود، بيهوده است.
حزب اسلامي كه توسط طالبان مهره سوختهاي به حساب ميآيد و طالبان حاضر نشده بود به حكمتيار ميدان بدهد، اكنون با دولت كابل مذاكره و امتياز گرفته است و اين امر به مذاق طالبان خوشايند نبوده است. مذاكره حزب اسلامي با دولت از ديد طالبان نوعي دهنكجي بوده و دولت را به مشروعيت شناخته است. در حالي كه طالبان مدعي است تا زماني كه نيروهاي خارجي در كشور حضور داشته باشند، حملات آنها نيز عليه دولت و حاميان خارجي آن تداوم خواهد داشت.
2- قدرتنمايي طالبان:
طالبان با وجود اختلافات داخلي و يكدست نبودن، همچنان به حملات خود عليه نيروهاي دولتي افغانستان ادامه ميدهد و در تلاش است تا مناطق بيشتري را تحت كنترل و نظارت خود بگيرد، از این رو جبهه های خود را افزايش داده است. هرچند شايد چنين به نظر برسد كه طالبان نيروي مستقلي نيست و توسط برخي از كشورهاي منطقه و سرويسهاي اطلاعاتي غربي حمايت ميشوند، اما اين باور در ميان طالبان همچنان وجود دارد كه متغير اصلي و دليل عمده بيثباتي و ناامنيها، حضور نيروهاي خارجي در افغانستان است.
برخي با توجه به اين ديدگاه كه طالبان بخشي از بدنه افغانستان است، حملات طالبان به برخي مناطق را توجيه ميكنند. از جمله حامد كرزي رئيس جمهور پيشين افغانستان در مصاحبه با بيبيسي، حمله طالبان به مناطقي در جنوب افغانستان از جمله هلمند و اروزگان را به نوعي حق طالبان دانست. وی گفت: «طالبان یک نیروی افغانی هستند و مشکلی نیست که این نیروها یک منطقه را تصرف کنند.» هر چند حامد کرزی، ضمن رد هر نوع حمایت از گروه طالبان، اعلام كرد که منظورش این بوده است که دخالت خارجیها افغانستان را به جنگ داخلی كشانده است. بر همين اساس بخشي از ناامنيهاي افغانستان به حضور نيروهاي بيگانه مرتبط ميباشد.
3- حضور نيروهاي بيگانه:
نقش نيروهاي خارجي، به ويژه آمريكا و انگليس در افغانستان بسيار مرموزاانه، مبهم و چندجانبه پيگيري ميشود. به اين معني كه همواره سياستهاي اعلامي و اعمالي كشورهاي غربي در افغانستان متفاوت بوده است. این کشورها از يك سو در نشستهاي بينالمللي (بروكسل، ورشو و...) از كمك به افغانستان و بهبود امنيتي سخن ميگويند و از سوي ديگر امپراطور رسانهاي غرب هدفش از وخيم گزارش كردن اوضاع امنيتي افغانستان، مجاب کردن دولت افغانستان و افكار عمومي به تداوم حضور آمريكاييها است. اوضاع افغانستان وخیم است، اما رسانه های غربی سود اشغالگری از آن دنبال می کنند و در مقابل رسانه های متعهد منطقه باید این وخامت را در پیگیری راه حلی منطقی برای حل مسئله امنیتی افغانستان دنبال کنند؛ راه حلی که خروج بیگانگان غربی از افغانستان را در رأس قرار دهد.
در هر حال رسانهاي كردن سقوط قندوز يا مناطق ديگر افغانستان از سوی رسانههايي مانند بيبيسي، سيانان، گاردين، يورونيوز و... اين كاركرد را دارد كه دولت افغانستان و افكار عمومي را مجاب كند كه حفظ دولت و ايجاد امنيت بدون حضور نيروهاي غربی امكانپذير نيست و به همين جهت در نشست اخير خود در ورشو، از حضور ناتو تا 2020 سخن ميگويند.
واقعيت اين است كه آمريكاييها از 15 سال پيش تاكنون شعار نابودي القاعده و طالبان را ميدادند، اما طالبان نه تنها نابود نشده، بلكه بيش از گذشته ظرفيتهاي نظامي خود را بالا برده است. واقعا اين سوال اساسي وجود دارد كه چرا طالبان به جاي تضعيف، توانمند شده و در مقابل، دولت افغانستان تضعيف شده است؟
بدون شك نقش دوگانه غربيها در افغانستان، چنين وضعيت امنيتي را در اين كشور بوجود آورده است. چرا كه جامعه غربي براي تداوم اشغال افغانستان به گروههاي افراطي در منطقه نيازمندند؛ همچنان كه گروه تروريستي داعش با طراحي غربيها و حمايتهاي مالي آمريكا و كشورهاي عربي ايجاد شد و از سوي ديگر آمريكاييها از شعار مبارزه با داعش و نابودي آن دم ميزنند.
بدون شك سازمانهای اطلاعات خارجی نميتوانند به طور مستقیم جريانات افراطي نظير داعش و طالبان را مدیریت کنند؛ اما مطمئنا از عوامل داخلی برای اجرای برنامه هایشان در افغانستان بهرهبرداري ميكنند. به همين جهت سقوط قندوز، آخرين سقوط در افغانستان نخواهد بود، بلكه اين امر حتي به الگويي براي تصرف سایر مناطق و ولایات کشور نیز تبديل خواهد شد. به همين جهت عامل اصلي دلایل وقوع چنین رویدادهايي، نقش و سياستهاي بازيگران خارجي و خصوصا آمريكا و انگليس است.
4- گسترش ناامنيها به آسياي مركزي:
يكي از دلايلي كه طالبان در قندوز متمركز شده و به گفته برخي از سياسيون و كارشناسان افغانستاني، عمدتا جنگجويان خارجي منتسب به داعش و گروههاي افراطي با گروه طالبان همكاري ميكنند، نفوذ جريانات افراطي به ويژه گروهك داعش به آسياي مركزي است. استان قندوز در شمال افغانستان به دليل همجواري با تاجيكستان، به نوعي در حال تبديل شدن به وزيرستان ثاني است، به طوري كه از اين منطقه به عنوان پايگاهي براي هدف قرار دادن كشورهاي آسياي مركزي و سپس منافع روسيه، چين و حتي ايران استفاده كنند. در بخشهاي مهم قندوز، طالبان و برخي از حاميان تفكر طالبانيسم، حضور و نفوذ دارند.
اين در حاليست كه اقدامات خشن، سياستهاي غلط دولت تاجيكستان و روش سرکوبگرایان آن نظیر ممنوع کردن فعالیت تنها حزب معتدل يعني حزب نهضت اسلامی تاجيكستان و تروریستی خواندن آن در شهريور 1394، بستن دفاتر نهضت اسلامی و تهدید و بازداشت مسئولان این حزب و منع فعالیت آن، موجب تشديد افراطگرایی مذهبی در این کشور شده است و شماری از جوانان و اقشاری که از خلأ معنوی و دینی موجود در کشور رنج میبرند، به نوعي به گروههای افراطی مانند القاعده، حزب التحریر و داعش پيوستهاند. استان قندوز به همراه استان بدخشان از جمله مناطقي است كه مورد توجه جنگجويان افراطي آسياي مركزي است و بدون شك انتشار ناامني و افراطگرايي به كشورهاي آسياي مركزي در سياستهاي كلان غربيها قرار دارد. بنابراين ميتوان بخشي از رويداد قندوز را در ارتباط با سياستهاي توطئهآميز غربيها دانست.
5- ضعف دولت وحدت ملي در ايجاد امنيت سراسري:
عمدهترين عامل داخلي در وقوع حوادثي نظير سقوط قندوز، ضعف دولت وحدت ملي و بروز اختلافات داخلي است. منازعات سياسي درون دولتي، بيتوجهي مقامات امنيتي و دولتي به اوضاع قندوز، كمبود تجهيرات و ناكارآمدي نيروهاي دولتي و عدم اقدام جدي نيروهاي امنيتي در پاكسازي طالبان و مواردي از اين قبيل، موجب سقوط دوباره قندوز شده است.
به نظر میرسد، نزاع سیاسی در درون دولت وحدت ملی، به نوعی بازتاب و امتداد رقابتها و منازعات قومی- مذهبی جامعه، در درون دولت وحدت ملي است. در این وضعیت، پشتونها به عنوان قوميتي كه سالها حاكميت سياسي را در اختيار داشته اند، حاضر نيست رأس قدرت را از دست بدهد. پشتونها به عنوان مدعیان قدرت در افغانستان که خود را وارث بلامنازع قدرت در این کشور تصور میکنند، حاضرند برای واگذار نکردن بازی به رقیب، به روشهای مختلف اعم از تقلب، تخلف، مداخله خارجی، جنگ داخلی و... متوسل شوند در همين راستا اشرفغني در طول دو سال گذشته نه تنها به توافقات دولت وحدت ملي نظير برگزاري لويي جرگه، تغيير قانون اساسي و تنظيم نظام انتخاباتي، تغيير نظام رياستي به پارلماني و تعيين پست نخستوزيري، عمل نكرد، بلكه با سرايت ناامنيها به مناطق شمالي افغانستان، هم امنيت اين مناطق را تحت تاثير قرار داد و هم اختلافات در درون جبهه متحد شمال بين جنبش اسلامي ژنرال دوستم با حزب جمعيت اسلاني افغانستان را موجب شد.
همچنين تجربه سیاسی افغانستان نشان داده است، چون ماهیت بازی سیاست در این کشور غالباً بر «معاملات و توافقات پنهان» استوار است، لذا نمای بیرونی سیاست در این کشور همواره با لایههای خاکستری، متغیر و البته غیرقابل پیشبینی همراه است و تحولات، آیندهی غافلگیر کننده دارند. توافقات پنهان اشرفغنی برای مصالحه با حزب اسلامی حکمتیار، تصرف معنادار برخی شهرها در هلمند، بغلان و قندوز توسط طالبان و معامله احتمالی غنی با آمریکا برای از صحنه خارج کردن تیم دکتر عبدا...، و به حاشيه راندن هر چه بيشتر گروههاي جهادي سابق است.
6- نقش پاكستان و عربستان:
حمايت پاكستان و عربستان از گروههاي افراطي در درون افغانستان، مسلم است. بدون شك حادثه قندوز بيارتباط با سياستهاي اين دو كشور نيست. پاكستان به اين دليل از طالبان حمايت ميكند كه احساس ميكند مذاكره با حزب اسلامي حكمتيار و نزديك شدن بيش از حد به هند، موجب تضعيف نقش اين كشور در افغانستان ميشود. به رسميت نشناخته شدن خط مرزي ديورند نيز دليل ديگري براي حمايت پاكستان از طالبان است. عربستان نيز براي جبران شكستهايش در عراق و سوريه سعي ميكند از جنگجويان خارجي منتسب به گروه داعش حمايت كند. در هر حال سقوط قندوز آينه تمامنمايي از اوضاع امنيتي افغانستان است كه سعي شد بطور خلاصه به مهمترين عوامل اين وضعيت اشاره شود.
سخن پاياني
هر چند دلايل و متغيرهاي سقوط قندوز متعدد است و نميتوان اين رويداد را به يك عامل و متغير تقليل داد، اما آنچه مسلم است، سقوط قندوز نشان دهنده سياستهاي كلان بازيگران موثري است كه از طالبان و ناامني به عنوان ابزار راهبردي براي رسيدن به مقاصد و اهدافشان در منطقه استفاده ميكنند. بدون شك در تحليل سقوط قندوز، بايد كليت اوضاع سياسي و امنيتي افغانستان را مورد توجه قرار داد. شواهد نشان میدهد، در کنار علل ذاتی و ساختاری بحرانساز در درون افغانستان، سياستهاي دوگانه كشورهاي خارجي در بوجود آمدن بدترين وضعيت سياسي و امنيتي نقش بسزايي داشته است. اين كه آمريكاييها براي ايجاد امنيت به افغانستان نيامدهاند، بارها تكرار و در عمل نيز به اثبات رسيده است، اما با اين حال برخي جريانات داخلي به اصطلاح روشنفكر و تكنوكرات، سياستهاي اعلامي غربيها را باور كرده و به نيروهاي غربي براي حفظ قدرت تكيه كردهاند. شخص اشرفغني تداوم قدرت خود را در تكيه به قدرتهاي غربي ميبيند و تا زماني كه احزاب و جريانهاي سياسي از قدرتهاي خارجي براي پيشبرد سياستهايشان در افغانستان استفاده ميكنند، اوضاع سياسي و امنيتي افغانستان به همين منوال خواهد بود.
قدر مسلم تنشها در درون دولت وحدت ملي نيز علاوه بر بروز بیاعتمادی درونی، به بیاعتمادی بین جامعه و دولت نیز دامن میزند و اين تنشها به نوعي فرصت بازخيزي به جريانات افراطي را بيشتر خواهد داد.
اشرفغنی در مدت دو سال حاکمیت دولت وحدت ملی، تلاش کرده است از یک سو با اجرایی نکردن مفاد توافقنامه سیاسی، به نوعي دکتر عبدا... را به حاشيه راند و نیز طرفدارانش را از او ناامید و جدا سازد که تا حدودی هم موفق بوده است و از سوي ديگر در مبارزه با حملات طالبان، آن طور كه بايد اقدام به موقع انجام ندهد./
او گفت این افراد شماری از شهروندان کشورهای تاجیکستان، ازبکستان، قیرقیزستان، روسیه و چچن هستند که در گذشته به گروه موسوم به داعش پیوسته بودند و برنامه دارند که از بهار سال آینده به شمال افغانستان بیایند.
او درباره اینکه در پشت این برنامه چه کسانی قرار دارند گفت که در اجرای این طرح ممکن است که شبکههایی از “سازمان اطلاعات ارتش پاکستان” و همچنین بخشهایی از “نیروهای امنیتی یا غیرنظامی” افغانستان شرکت داشته باشند.
مخالفین در بیرون از شهر عقبنشینی کردند و در حال حاضر عملیات علیه طالبان متوقف شده؛ بنابراین ممکن است طالبان دوباره قوت گرفته و حملاتشان را از نو آغاز کنند.
نیروهای امنیتی مناطق ناامن را پاکسازی نمیکنند و تنها طالبان را وادار به عقبنشینی میکنند؛ بنابراین حکومت بیکفایت باید به این سوال که چرا پس از عقب زدن طالبان، جنگ را متوقف میکنند، پاسخ دهد.
بانو عزیز همچنان گفت: این که چرا جنگ در کندز در برابر طالبان متوقف است و عملیات تصفیهیی اجرا نمیشود را باید حکومت به مردم پاسخ دهد؛ اما حکومت در برابر این چراها خاموش است؛ بنابراین میتوان گفت که برنامههای بسیار کلان در پشت جنگ کندز در جریان است.
بااین حال، امرالدین ولی معاون شورای ولایتی کندز هم گفت: طالبان به بیرون از شهر رانده شدند و فعلاً جنگ در شهر خاتمه پیدا کرده است؛ اما به دلیل متوقف بودن جنگ ممکن است طالبان دوباره حمله کنند.
او با انتقاد از حکومت میگوید: برای جنگ هیچ مدیریت و برنامه وجود ندارد و حکومت ارادهیی برای پاکسازی شهر کندز از وجود طالبان ندارد و از سویی هم عدم همآهنگی میان نیروهای امنیتی سبب شده تا کندز به طور کامل از وجود مخالفین پاکسازی نشود.
وی تاکید کرد: حکومت مرکزی علاقهیی برای پاکسازی کندز از وجود مخالفین ندارد و نبود برنامه سبب شده تا کندز هر ازگاهی شاهد حمله مخالفین قرار گرفته و مردم هم آواره و یا کشته شوند.
ولت وحدت ملی پس از دو سال هنوز به زبانی مشترک با خود دست پیدا نکرده است. هنوز فهم مقامهای کشور از وضعیت موجود، بهصورتِ اسفناکی متفاوت و گاه مخالف هم است. رییسجمهوری یک نوع برداشت از وضعیت دارد و رییس اجرایی نوعِ دیگری. در ردههای پایینتر، وضع از اینهم بدتر میشود. نشانۀ روشن آن، جنگ لفظیِ دو تن از مقامهای امنیتی کشور در ولایت هلمند میتواند باشد. این دو تن چنان به جانِ هم افتادند که نزدیک بود جنگی تازه میان نیروهای خودی آغاز شود.
اینها همه سبب میشوند که جنگ افغانستان به صورتِ دراماتیکی آشفته و سردرگم شود.
از سايت ماندگار:
http://www.mandegardaily.com/%