رسول سنائیراد/ تحریمهای موسوم به طرح داماتو که از سال ۱۹۹۶ کاخ سفید علیه جمهوری اسلامی اعمال میکند به صورت ۱۰ ساله پیشبینی شده بود که پس از انقضا، در سال ۲۰۰۶ تمدید شد و دوره دوم آن تا پایان سال ۲۰۱۶ به سر میرسید؛ اما با تمدید مجدد آن از سوی مجلس نمایندگان و سنای آمریکا، تنها تأیید رئیسجمهور آمریکا باقی مانده که با لگدپراکنی آمریکاییها، نقض برجام عملاً کلید خورده و پایبند نبودن کاخ سفید به مفاد مندرج در برجام به صورت عملی به اثبات برسد.
البته، آمریکاییها به بهانه اینکه این تحریمها مربوط به گذشته است، سعی دارند چنین القا کنند که این اقدام وضع تحریم جدید نبوده و لذا نقض برجام هم محسوب نمیشود.
اما همچنان که رئیس محترم جمهور کشورمان اعلام داشته بود، فلسفه اصلی برجام برداشته شدن تحریمهای ظالمانه علیه کشورمان بوده که باید با پذیرش برجام جملگی و بالمرّه برداشته میشد و قانون داماتو نیز ملغی شده به حساب میآمد. کمااینکه وزیر محترم امور خارجه نیز هنگام حضور در مجلس شورای اسلامی، آن قانون را پایان یافته اعلام کرده و تمدید آن را مغایر با برجام اعلام کرده است. علاوه بر این در متن برجام نیز به لغو این طرح ظالمانه تصریح شده است؛ لذا اقدام نمایندگان و سناتورهای آمریکایی نقض قطعی برجام و اصرار بر همان رویه دائمی استفاده از فشار برای دستیابی به اهداف به شمار میآید که موارد ذیل در استفاده از این رویه مؤثر بوده است:
۱ ـ طمع طرف آمریکایی به برجام بهمثابه ابزاری برای وارسی توانمندیها و فرسایش اقتدار جمهوری اسلامی ایران و شکلدهی به روندی که نه تنها قدرتیابی ایران را مهار کند؛ بلکه به تدریج زمینه تبدیل کشورمان را به یک متحد منطقهای یا عنصر وابسته و تابع فراهم آورده و موقعیت رژیم صهیونیستی را تثبیت و متحدان منطقهای خود را نیز از نگرانی نسبت به حوزه نفوذشان رهایی بخشد؛ لذا برجام تنها یک گام برای چنین هدفی دیده شده که آنچه تهدید قدرتیابی جمهوری اسلامی ایران نامیده میشود را برطرف سازد، نه اینکه به روند ستیزه و تقابل در قالب توافقی منصفانه پایان دهد.
۲ ـ تعجیل دولت یازدهم در پیشبرد مذاکرات و توافق بر روی برجام با تصور کارساز بودن اعتمادسازی با متعهد شدن به برخی اقدامات و انجام تعهدات بدون مابهازا، به تصحیح انگاره و تصور طرف آمریکایی و رفع ابهامات احتمالی آنان انجامید؛ تصوری که تنها به سوزاندن برگههای قدرت از یکسو و دامن زدن به تصور غلط دشمن نسبت به موقعیت و شرایط جمهوری اسلامی از سوی دیگر منتهی شده و این انگاره غلط را که فشار و تحریم موجب تغییر رفتار جمهوری اسلامی شده، تقویت کرد.
۳ـ غفلت از ماهیت استکباری، فریبکارانه و غدّارانه آمریکا و اعتماد به قولهای شفاهی دولتمردان حاکم بر کاخ سفید و تکیه بر ساختار سست برجام، ابراز ذوقزدگی نسبت به دستاوردهای احتمالی و نسیه برجام که نه تنها طمع دولتمردان گرگصفت آمریکایی را نسبت به مؤثر بودن ابزار فشار برانگیخت؛ بلکه این تصور را به آنان منتقل کرد که اجرای برجام به هر شکل در داخل جمهوری اسلامی مدافعانی دارد که همین وعدههای نسیه و حوالههای کاغذی را گشایشهای بزرگ جلوه داده و خط فریب و انتظار را به داخل ایران به شکل نیابتی منتقل میکنند که به معنای ایجاد شکاف و تزلزل در خط مقاومت و ایستادگی به نفع استقلال و پیشرفت کشور و بیاعتنایی به فشار دشمن برای دست کشیدن از مدار و روند قدرتیابی است.
با توجه به نکات فوق، اینک لگدپرانی طرف آمریکایی به برجام و نقض آن بهترین فرصت برای جمهوری اسلامی ایران است که این بدعهدی و پیمانشکنی را با بهرهگیری از دیپلماسی رسمی و عمومی به جهانیان انعکاس داده و با اثبات نقض برجام از سوی آمریکا زمینه اقدامات جبرانی و مقابلهبهمثل را فراهم سازد. البته، به موازات آن، تغییر رویه دولتمردان ما در داخل و پیشه کردن صداقت با مردم و بیان واقعیتهای مربوط به برجام و اعلام بدعهدیها و اقدامات مغایر با برجام از سوی دولتمردان آمریکایی به جای بزک کردن چهره عهدشکنان و نشان دادن باغ سبز خیالی به مردم و وعدههای نسیه نسبت به آینده برجام نیز امری ضروری به شمار میآید.
همچنین، تقویت وحدت ملی و همکاری تمامی قوا برای تنبیه دشمن و دفاع از حقوق مسلّم کشورمان در برابر اراده استکباری کاخ سفید، از دیگر لوازم حرکت به سمت اقدامات جبرانی است که در این میان نخبگان فکری و غیور به حکم جهاد کبیر در تبیین واقعیتها و ضرورتها نقش پیشگام را برعهده خواهند داشت.