** جناب زارعی، درباره سوابق مبارزاتی و فرازوفرودهای سیاسی مرحوم هاشمی رفسنجانی توضیح دهید.
در ابتدا تسلیت عرض میکنم فقدان آیتالله هاشمی رفسنجانی؛ آقای هاشمی رفسنجانی بدون تردید یکی از پایهگذاران اصلی نهضت حضرت امام خمینی (ره) و یکی از شخصیتهایی است که برای تحقق اهداف حضرت امام در انقلاب اسلامی، تلاش گستردهای کرده و از معدود شخصیتهایی است که در این راه بیشترین شکنجهها و سختیها را تحمل کردهاند، درواقع ایشان از جان خود برای انقلاب مایه گذاشتند
بعد از انقلاب اسلامی هم آقای هاشمی یکی از چند شخصیت برجستهای است که در راه استقرار نظام جمهوری اسلامی و گذر کشور از مرحله اولیه انقلاب به مراحل بعدی و بهخصوص تأسیس نظام جمهوری اسلامی، تلاش گسترده و بیوقفهای داشته است.
هاشمی رفسنجانی یکی از شخصیتهایی که در تمام مقاطع و برهههای مختلف انقلاب درصحنه بود و قطعاً تا زمان درگذشتش، یکی از شخصیتهای تأثیرگذار در کشور بهحساب میآمدند.
ما کمتر شخصیتی داریم که در تراز آقای هاشمی رفسنجانی در طول 50 سال، قبل و بعد از انقلاب اسلامی، ثابتقدم در میدان انقلاب، حضور مؤثر داشته باشند.
هاشمی بهعنوان یک شخصیت کلیدی در مقطع ابتدای انقلاب، ایفای نقش کرد و در جایگاه ریاست مجلس شورای اسلامی، یکی از پرماجراترین مراحل قانونگذاری را مدیریت کردند، در مقطع دیگری، مدیریت سکان اجرایی کشور را بهعنوان رئیس دولت یا حامی دولت پشت سر گذاشتند.
در مقاطع دیگری که به دلیل بروز حوادث سیاسی و نوسانات اجتماعی، از نقش آقای هاشمی کاسته شد درعینحال این نوسانات، از تأثیرگذاری وی در عرصه سیاسی کم نکرد.
** آقای هاشمی مخالف و منتقد هم در این دورههای سیاسی داشتند، به نظر جنابعالی چه کسانی منتقد واقعی بودند و چه کسانی مخالف و دشمن؟
هاشمی همیشه موافق و مخالفینی داشتند، این جبهه قبل از انقلاب وجود داشت و تا زمان وفات هاشمی استمرار پیدا کرد؛ در مقاطعی جبهه مخالف هاشمی، بهطور مشخص همان جبهه ضدانقلاب و ضد اهداف امام خمینی (ره) بود، منتها بعد از پیروزی انقلاب و در جریان روی کار آمدن دولت میرحسین موسوی، جبهه مخالفان هاشمی به دودسته تقسیم شد، دستهای که درگذشته به دلیل انقلاب اسلامی با هاشمی مخالف بودند و مخالفانی که با روش، سیاستها و برنامههای هاشمی مخالف بودند ولی درون خانواده انقلاب جای میگرفتند.
هاشمی در این برهه از سوی دسته اول، بیرحمانه موردحمله و از سوی گروه دوم، مشفقانه مورد نقد قرار گرفت.
بهمرور که جبهه مخالف آقای هاشمی درون نیروهای انقلاب گسترش بیشتری پیدا کرد، شخصیت این مرحوم از یک فرد میداندار در انقلاب، آرامآرام به شخصیت یک فرد سیاسی که رفتار و آرای اقتصادی، فرهنگی او موردنقد جدی بخش بزرگی از نیروهای انقلاب بود، تبدیل شد.
شاید اولین بار در جریان انتخابات سال 1372 بود که هاشمی برای دومین دوره، نامزد ریاست جمهوری بود و به دلیل عملکرد سیاستهای کارگزارانی هاشمی و وزرایش، جبهه موافقان و مخالفان هاشمی رفسنجانی درون نیروهای انقلاب شکل گرفت و این انتقادات باعث ریزش 6 میلیونی آرای هاشمی شد.
بهتدریج این انتقادات به سمت رفتارهای هاشمی و اطرافیان هاشمی، گسترش بیشتری پیدا کرد و هاشمی را از حالت یک فرد انقلابی، به یک فرد جناحی تبدیل کرد، درعینحال آقای هاشمی رفسنجانی را میشود در این دوران، از اطرافیانش مجزا دید و به همین دلیل است که تا همین امروز، مورد اعتماد رهبری قرار داشتند و بهعنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، از سوی رهبری، انتخاب شدند.
مسئلهای که مناقشه پیرامون آقای هاشمی را اضافه کرد، حوادثی بود که در سال 84، زمانی که هاشمی بهعنوان رقیب انتخاباتی حضور داشت و حوادث انتخابات سال 88، اگرچه هاشمی نامزد نبود ولی به یکطرف اصلی منازعه انتخاباتی تبدیلشده بود و گره خوردن عملکرد اطرافیان هاشمی و بعضاً اظهارات و عملکرد مبهم خود آقای هاشمی نسبت به وقایع ناگوار 88، بیش از گذشته روی موقعیت اجتماعی ایشان تأثیر گذاشت و انتقادات بیشتری را متوجه هاشمی کرد.
نکته مهمی که باید اشاره شود، این است، نیروهای انقلاب اگرچه انتقادات مهم و برجستهای نسبت به عملکرد هاشمی و اطرافیان وی داشتند، ولی هیچگاه هاشمی را بیرون از انقلاب تعریف و ضدانقلاب، تعریف نکردند و همواره برای شخصیت و جایگاه هاشمی، احترام قائل بودند، جدا از بعضی بیانصافیهایی که در حق هاشمی رفسنجانی توسط بعضی از افراد درون خانواده انقلاب انجام گرفت، اکثریت نیروها و نهادهای انقلابی، مثل بسیج و سپاه، هیئتهای مذهبی و سایرین، همواره احترام هاشمی رفسنجانی را حفظ کردند.
به گمانم اگر خواسته باشیم یک بیان دقیق از احساس نیروهای انقلاب درباره هاشمی بهخصوص داشته باشیم، میشود مصداق آن را در پیام دردمندانه رهبر انقلاب نسبت به ارتحال هاشمی رفسنجانی ببینیم.
امروز اگر به صفحات تبلیغاتی رسانهها نگاهی بی اندازیم، دوباره همان جبهه ضدانقلاب که جای پایش خارج از کشور است، نسبت به فوت آقای هاشمی شادمانی بسیار کردند و بعضی از آنها با زهرخند، هاشمی را بهعنوان پدر برنامه هستهای ایران، مورد اشاره قراردادند و اعلام کردند آن کسی که باعث جنجال هستهای در دنیا شد، از دنیا رفت.
آنها اگرچه در دوره اخیر حیات آقای هاشمی، با سو تعبیر و سو استفاده از بعضی رفتارها و تعابیر، به دنبال تعریف آقای هاشمی در جریان تجدیدنظر بودند، اما بعد از ارتحال هاشمی رفسنجانی، از ابراز خوشحالی هیچ ابایی نداشتند.
در داخل هم، وقتی یک جریان آلوده نتوانست هاشمی را از انقلاب جدا کند و با هوشیاری هاشمی شکست خوردند، بعد از فوت ایشان تلاش کردند، با فتنهانگیزی، بر کوس نفاق و دودستگی در کشور بدمند، اینها نشان میدهد مخالفان و دشمنان واقعی هاشمی کسانی هستند که از شخصیت وی در زمان حیات سو استفاده میکنند و در زمان ارتحال، ابراز خوشحالی میکنند و به دنبال انگیزههای سیاسی هستند.
** آقای زارعی، از ابتدای انتشار خبر ارتحال آقای هاشمی، رسانههای ضدانقلاب، به دنبال ابهامآفرینی درباره دلایل فوت ایشان و بهنوعی به دنبال اتهام زنی بودند، به نظر جنابعالی، ضدانقلاب به دنبال چه هدفی است؟
طبیعتاً در مقاطع مختلفی، شاهد این نوع دروغپردازیها از سوی جریان ضدانقلاب بودیم، مثلاً در زمان ارتحال حاج سید احمد خمینی، همین جریان شایعاتی ایجاد کرد، در زمان فوت آیتالله منتظری هم همین تعابیر تکرار شد، درحالیکه بر اساس شواهد، هنگام ورود آقای هاشمی به بیمارستان، کادر پزشکی و متخصص، تمام تلاش خود را برای نجات ایشان به کار بستند و هیچکس نمیتواند در این مسئله شک و تردید به خرج دهد، به هر جهت ضدانقلاب به دنبال اهداف سیاسی است و نمیتواند از این حادثه در جهت انتخابات و بحرانهای امنیتی، سو استفاده کند