مسائل مذکور نشان میدهد که سبک زندگی کنونی ما تناسب چندانی با اقتصاد مقاومتی ندارد و نمیتواند مقوم آن باشد. به نظر میرسد که نقطه کانونی برای موفقیت در تحقق اقتصاد مقاومتی، اصلاح برخی عادتها و شیوهها در سبک زندگی میباشد.
سبک زندگی، به عنوان مجموعهای از ارزشها، طرز تلقیها، شیوههای رفتار، حالتها، سلیقهها و... تأثیر شگرفی بر سرنوشت و آینده هر فرد و جامعهای دارد. درواقع، سبک زندگی واژه فراگیری است که از سلیقه فرد در زمینه مصرف، کار و شغل، سرگرمی و تفریح، آرایش مو و لباس، تا هنر و ... را شامل میشود. یکی از مهمترین دلایل اهمیت مقوله سبک زندگی، اهمیت آن با سیاست و ساحت کلان اداره یک جامعه است. بدین معنا که اساس موفقیت در سیاستورزی و اداره امور در هر جامعهای، مبتنی بر سبک زندگی مردمان آن جامعه است. به تعبیری، اگر قرار است که سیاستورزی در یک جامعه به کسب فضایل، پیشرفت، آزادی، رفاه و... منتج شود، این مسائل باید به دغدغه مردم آن جامعه تبدیل شده و آنها در سبک زندگی خود برای این مسائل اهمیت قائل شوند. بر همین اساس، موضوعاتی مانند اقتصاد مقاومتی، که امروز به عنوان یکی از مهمترین مسائل کشور ما مطرح است، زمانی میتواند به عنوان یک الگوی موفق پیاده و عملیاتی شود که در سبک زندگی مردم جایگاه شایسته و بایستهای پیدا کند. به عبارت دیگر، اگرچه اقتصاد مقاومتی در نگاه اول یک امر سیاستگذارانه بوده و در مورد آن شاید این تصور وجود داشته باشد که مردم چندان نمیتوانند نقشی داشته باشند، اما در اصل و اساس، ستون فقرات اجرای این مهم، مردم هستند که بویژه با سبک زندگی متناسب با اقتصاد مقاومتی میتوانند به موفقیت این راهبرد کمک کنند. علیرغم این موضوع، متأسفانه برخی نشانهها حاکی از فاصله داشتن سبک زندگی ما با اقتصاد مقاومتی است. توجه به دو مثال در این زمینه مفید خواهد بود:
1- براساس گزارشی که خبرگزاری فرانسه در سال 1393 منتشر کرده است، زنان ایران ۳۸ میلیون نفر از جمعیت این کشور را تشکیل میدهند و ایران در منطقه خاورمیانه پس از عربستان در جایگاه دوم و در جهان در جایگاه هفتم مصرف مواد و لوازم آرایشی قرار دارد. نکته جالب اینکه بخش عمده این کالاها از خارج تأمین و 60 درصد آنها به صورت قاچاق وارد کشور میشود. متأسفانه واردات بالای این دست کالاهای مصرفی غیرضرور، مقادیر هنگفتی ارز از کشور خارج میکند که چون آوردهای برای اقتصاد کشور ندارد، به معنای اتلاف سرمایه میباشد. در صورتی که همین ارز را میتوان صرف واردات کالاهای ضروری و سرمایهای کرد که مفید به حال اقتصاد کشور باشد. اما اینکه چرا این اقدام صورت میگیرد، به تغییر در سبک زندگی و افزایش گرایش به آرایش در میان زنان و دختران ایرانی برمیگردد.
2- گرایش به مصرف، تجملگرایی و اسراف نیز در سالهای اخیر در کشور رشد داشته است. متأسفانه میل به مصرف و تجملگرایی به معیاری برای کسب اعتبار اجتماعی نیز تبدیل شده است. به عنوان مثال در مهمانیها، هرقدر که سفره مهمانی رنگینتر و شلوغتر باشد، تحسین بیشتر مهمانان و مباهات بیشتر میزبان را در پی دارد. همین دست مسائل، افزایش گرایش به شغلهای کاذب اما با درآمد بالا، چند شغله شدن و... را به دنبال داشته است. به عبارت دیگر، افزایش میل به تجمل و مصرف، به معنای رشد نیازهای کاذب در انسان است و حال افراد برای اینکه بتوانند این نیازهای کاذب را پاسخ بگویند، مجبور میشوند که برای کسب درآمد بیشتر، به انجام اموری مشغول شوند که سود چندانی به حال اقتصاد کشور ندارد.
مسائل مذکور نشان میدهد که سبک زندگی کنونی ما تناسب چندانی با اقتصاد مقاومتی ندارد و نمیتواند مقوم آن باشد. به نظر میرسد که نقطه کانونی برای موفقیت در تحقق اقتصاد مقاومتی، اصلاح برخی عادتها و شیوهها در سبک زندگی میباشد. بنابراین، انجام برخی اصلاحات در الگوی اشتغال و کسب درآمد در کشور، اصلاح الگوی مصرف، تلاش برای حذف دلالیها و واسطهگریها و تعبیه مشوقهایی برای تقویت تولید در داخل کشور و مقدم بر همه این موارد، انجام اقدامات فرهنگی متناسب با اقتصاد مقاومتی میتواند نویدبخش افقی روشن برای تحقق این الگو باشد. امید است در سال اقتصاد مقاومتی، شاهد اقدام و عمل دوشادوش مردم و مسئولان برای تحقق اقتصاد مقاومتی باشیم.
ب/ی