نه نو بودن چهره نامزدها و نه مستقر بودن در قدرت، هیچکدام ضمانت بخش رأی مردم نیست بلکه برداشت آنها از مناسب بودن اوضاع سیاسی ـ اجتماعی و یا نامناسب بودن آن است که جهت رأی مردم را به سمت رأی به تکرار وضعیت و یا تغییر آن معلوم میسازد.
با پذیرش رأی و انتخاب مردم در نظام مردمسالاری دینی، به رأیدهندگان در تعیین روند و چگونگی حرکت نظام سیاسی، نقش داده شده و میتوانند با رأی به نامزدها حفظ وضع موجود یا تغییر را برگزینند. به این معنا که وقتی به نامزد یا نامزدهای جریان سیاسی که در قدرت است، رأی میدهند، وضع موجود را تأیید و یا به آن رضایت داده و در صورتی که به نامزد یا نامزدهای جریان رقیبت که قدرت را به دست ندارند، رأی میدهند، خواستار تغییر بوده و از وضع موجود رضایت ندارند.
هر چند که قدرت تبلیغی و اقناعگری جریانات سیاسی یا نامزدهای رقیب در ترسیم وضع موجود و یا وضع مطلوب و منطبق بر نیازهای واقعی جامعه در برداشت رأی دهندگان بیتأثیر نیست و میزان تأثیرپذیری مردم از بومهای تبلیغی نیز در شناخت و برداشت آنان از وضعیت را نمیتوان به ایجاد گرایش آنان به تأیید یا رد وضع موجود نادیده گرفت، امّا مهم همان رأی است که سرنوشت چهار سال آینده را رقم میزند. در این میان یک گروه از مردم که دارای گرایش سیاسی به جریانات و شخصیتهای سیاسی بوده و در قالب دو جریان عمده طرفداران جریان موسوم اصلاحات ـ اعتدال و یا جبهه مردمی نیروهای انقلاب (اصولگرایان)، جای میگیرند، پایگاه ثابت اجتماعی این دو جریان را تشکیل میدهند. اما مردم با نگاه به نیازها و مطالبات خود به انتخاب از میان نامزدها میپردازند؛ مردمی که حدود 60 درصد رأیدهندگان را تشکیل داده و فارغ از علقههای سیاسی، میزان تطابق رویکرد و عملکرد نامزدها را با نیازها و مطالباتشان معیار انتخاب خویش قرار میدهند.
برخلاف این تلقی عوامانه که نتیجة انتخابات در ریاستجمهوری 8 ساله تعیین میشود و هر نامزدی که رئیسجمهور مستقر است، 4 سال دیگر نیز ماندنی است، برداشت مردم از کارایی یا عدم کارایی آن نامزد و میزان تطبیق وضع موجود یا تغییر آن با نیازها و مطالبات مردم است که تعیینکننده رأی به رئیسجمهور مستقر و 4 سال یا نامزدهای رقیب او خواهد بود. به عبارتی این تلقی نوعی توهین به شعور مردم است که آنان را مجبور به تأیید وضع موجود و فاقد کنشگری فعال به حساب میآورد، حال آن که در شرایطی که سطح آگاهی و شناخت مردم افزایش یافته است، تنها در صورتی رئیسجمهور مستقر رأی میآورد که:
1ـ به وعدههای انتخاباتی دوره قبل خود عمل کرده باشد. مردم در حافظه خود بیاد دارند که وعدههای چون چرخش چرخ اقتصاد و سانتریفیوژها و ارائه گزارش صد روزه در حل مشکلات و برداشته شدن بالمرة تحریمها با اجرای برجام به کجا رسیده است؟ ارزیابی مردم از میران به برآورده شدن وعدهها مهم است.
2ـ کارهای بزرگ و مردم پسندی شروع شده باشد، که ادامه آن در گرو حفظ رئیسجمهور مستقر باشد.
3ـ در سیاست خارجی، رئیسجمهور مستقر کسب منفعت یا کسب عزت کرده باشد؛ مثلاً یا با آوردن سرمایههای خارجی و رفع تحریمها رونق را رقم زده و یا ارزش و اعتبار پاسپورت را ارتقاء داده باشد.
4ـ با رفتار منطقی، واکنش منفی تولید نکرده و رأی منفی برای خود تولید نکرده باشد. مثلاً با منتقدان منطقی رفتار کرده و به آنان اهانت نکرده باشد.
5ـ در مقابل خویش در عرصة رقابت، رقیبی شایستهتر برای حل مشکلات واقعی مردم نداشته باشد.
در صورتی که رئیسجمهور مستقر موارد فوق را مراعات کرده و مردم از عملکرد چهار ساله او راضی باشند، به راحتی میتواند رأی مردم را به خود اختصاص دهد و الاّ تضمینی برای رأی آوردن مجدد وجود ندارد.
با نگاه به همین واقعیت است که امروز شاهد نوعی استرس و نگرانی در جریان موسوم به اصلاحات ـ اعتدال برای آوردن نامزد پوششی یا کمکی و برخی رفتارهای افراطی برای حاشیهآفرینی و گم کردن واقعیتها در غبار افراط هستیم که خلاف انتظار از کسانی است که در قدرت بوده و در سرنوشت 38 ساله نظام نیز شریک هستند.
لذا نه نو بودن چهره نامزدها و نه مستقر بودن در قدرت، هیچکدام ضمانت بخش رأی مردم نیست، بلکه برداشت آنها از مناسب بودن اوضاع سیاسی ـ اجتماعی و یا نامناسب بودن آن است که جهت رأی مردم را به سمت رأی به تکرار وضعیت و یا تغییر آن معلوم میسازد.
امروز مردم بر وجود مشکلاتی چون بیکاری، رکود و فساد تأکید داشته و رهبری نظام نیز نامزدها را بر تمرکز بر ارائه راه حل برای مسائل اقتصادی و معیشتی مردم، فرا میخوانند و تحمیل هزینههای بیهوده سیاسی ـ امنیتی و چنگ انداختن به چهره نظام جهت اثبات توانمندی خویش برای حل این مسائل را مردود می دانند.
رأی مردم هر چه باشد مورد قبول نظام است و نامزد برآمده از این رأی هم پاسخگوی مطالبات مورد نظر رأیدهندگان خواهد بود.