صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

فرهنگی >>  فیلم وسریال >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۳ تير ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۰  ، 
شناسه خبر : ۳۰۲۵۳۲
بررسی فیلم «زیر سقف دودی» آخرین ساخته ی پوران درخشنده
بار دیگر پوران درخشنده به سراغ یک معضل اجتماعی رفته و این بار در آخرین ساخته‌ی خود«زیر سقف دودی»، به موضوع طلاق عاطفی در خانواده ایرانی پرداخته است.
پایگاه بصیرت / گروه فرهنگی
به گزارش گروه فرهنگی بصیرت به نقل از خبرگزاری الف، بار دیگر پوران درخشنده به سراغ یک معضل اجتماعی رفته و این بار در آخرین ساخته‌ی خود«زیر سقف دودی»، به موضوع طلاق عاطفی در خانواده ایرانی پرداخته است.

همان‌طور که گفته شد، پوران درخشنده در آثار خود نشان داده که معضلات اجتماعی، دغدغه‌ی اصلی و همیشگی او در قاب تصویر است. درخشنده در شکستن تابوها و عبور از خطوط قرمز در روایت موضوعات اجتماعی، همواره اصول اخلاقی را رعایت کرده و این امر موجب شده تا او را کارگردانی متعهد و بااخلاق بدانیم.

طلاق عاطفی موضوعی است که از مطرح‌شدن آن در فضای رسانه‌ای کشور زمان زیادی نمی‌گذرد و متأسفانه مانند بسیاری دیگر از معضلات جامعه‌ی ایران، به دلیل کج‌فهمی و کج‌سلیقگی برخی از مدیران پرداختن به آن ضعیف بوده است. طلاق عاطفی در خانواده ایرانی موضوعی حاد و بغرنج است که با مصلحت‌اندیشی و بی‌توجهی کج فهمان، همچون یک بیماری خاموش در دل جامعه در حال ریشه دواندن است.

«زیر سقف دودی» حکایت مشکلات و معضلات خانواده‌ی ایرانی است که در زیر هوا و فضای غبارآلود( یا آلوده‌ی پر زدود) روزبه‌روز حادتر می‌شود. یکی از مهم‌ترین علل گسترده شدن مسائل اجتماعی از این جنس در جامعه‌ی ایرانی، سکوت و عدم رجوع به‌واسطه‌ی تلقی غلط از مفهوم حفظ حرمت و نشکستن تابوها بوده و هست. دلیل منطقی و درست برای این تابوشکنی هم این است که مشکلات با سکوت حل نخواهند شد.

فیلم حول ارتباطات خانواده‌ای شکل می‌گیرد که ازهم‌پاشیدگی و گسستگی ارتباطات میان اعضای آن، از همان ابتدا عیان است. البته این موضوع تلخ به‌جای تلخ کردن کام بیننده، او را به سمت تفکر در آسیب یک چنین معضلی در خانواده سوق می‌دهد و این نحوه قصه‌گویی در طول فیلم به‌خوبی احساس می‌شود.

شروع فیلم با سکانس‌هایی از یک پارتی شروع می‌شود. یکی از پرداخت‌های بد و ضعف قصه در همین ابتدا رخ می‌دهد. رفتار تصنعی افراد در این پارتی آن‌چنانی(اگرچه که پرداخت دقیق آن ضروری نیست ، اما این‌چنین تصویرسازی هم فوق‌العاده دم‌دستی است) به‌خوبی صورت نمی‌گیرد و حتی دیالوگ از نوه اس ام اسِ شهرام حقیقت دوست، این فضای مصنوعی را تشدید می‌کند. این شروع سرد و سرهم‌بندی کردن محل شروع قصه، تنها به اتفاقات تصنعی آن میهمانی محدود نمی‌شود و بحث‌وجدل میان ابوالفضل میری (آرمان) و لاله مرزبان (کیانا) بی‌منطق شروع می‌شود. گله گذاری کیانا از آرمان بعد از حضور در آن پارتی، شبیه به آن است که کیانا ناگهان از خواب بیدار شده و خود را در یک میهمانی دیده! البته از این نکته می‌توان به‌سادگی گذاشت و برای دیدن اتفاقات منطقی به قصه‌ی فیلم امیدوار بود.

ازآنجاکه فیلم قصد دارد به تحلیل معضلی نظیر طلاق عاطفی بپردازد، موضوع خیانت بهرام(فرهاد اصلانی) همان ابتدا به‌سرعت مطرح می‌شود و خبری از کش‌وقوس برای عیان شدن آن نیست. این موضوع باعث می‌شود تا زمان فیلم صرف تحلیل موضوع شود و مانند بسیاری از فیلم‌های ضعیف این ایام سینمای کشور، محدود به دزد و پلیس‌بازی برای رسیدن به موضوع اصلی نشود.

درخشنده فضایی را مهیا می‌کند تا بیننده به تحلیل کاراکترهای فیلم و همزادپنداری با آنان بپردازد و حتی در مقام یک قاضی در مورد رفتار آنان قضاوت کند. شکل‌گیری فرایند قضاوت در آثار درخشنده به دلیل نگرش چندوجهی او به معضلات اجتماعی، به‌خوبی ‌رخ می‌دهد. حتی شخصیت بهرام که در ظاهر کاراکتر منفی داستان است، دلایلی برای بد شدن و یا بدی کردن دارد، که قابل‌تأمل و منطقی هستند. موضوع ویار شیرین(مریلا زارعی) در دوران حاملگی و دوری کردن او از همسرش ؛ یک مسئله‌ی حقیقی است و درخشنده از این موضوع برای خط رواییِ منطقی داستان به‌خوبی استفاده کرده است.

در «زیر سقف دودی» کاراکترها تقریباً خاکستری هستند و کمتر شاهد سیاه یا سفید بینی مطلق در شخصیت‌پردازی‌ها هستیم. اما در فیلم درخشنده هم مانند بسیاری دیگر از آثار کنونی سینمای ایران شاهد آن هستیم که عموماً بی‌اخلاقی‌ها در کاراکترهای مرد بیشتر از زنان است و حتی اشتباهات زنان پشت موضوعات متأثر از مسائل عاطفی زنان پوشیده می‌شود.

به‌عنوان‌مثال در این فیلم زنان همگی چهره‌ی مثبت، فهمیده، دلسوز و مهربان دارند. حتی کاراکتر بهنوش طباطبایی(هووی مریلا زارعی) به نحوی شخصیت‌پردازی شده که شاید زنان داخل سینما هم نسبت به او حس بدی پیدا نکنند. در مقابل یک چنین حقی را در کاراکترهای مرد نمی‌بینیم.

کاراکترهای مرد فیلم حتی اگر برای رفتار خود توجیهی هم داشته باشند، اما رفتارهای زننده هم دارند.  خائن، دزد و شارلاتان، بدبخت، ناپخته و خام هستند. شخصیت مادر و پدر مریلا زارعی هم زن و مرد سنتی و خنثی به‌حساب می‌آیند.

بد نیست برای بررسی این موضوع به تحلیل شخصیتی مردان وزنان فیلم بپردازیم:

مریلا زارعی: زنی آسیب‌دیده و کنار گذاشته‌شده، که سهمش از وضعیت نابسامان ارتباطش با همسر، ویاری ناخواسته در زمان بارداری بوده و الباقی رفتارهای آسیب‌زننده در تربیت فرزند را هم باید به‌حساب حس مادری افراطی او دانست.

بهنوش طباطبایی: هوویی کم سن و سال، فعال در اجتماع با موقعیت شغلی مناسب و از همه مهتر زنی فهمیده! فهمیدگی او آن‌چنان بالاست که حتی خبر از میدان به درشدن رقیب(زن اول) نه‌تنها او را خوشحال نمی‌کند، بلکه به دلیل فهم بالا و شناختی که از فرهاد اصلانی دارد، موجب ناراحتی و نگرانی او می‌شود!

لاله مرزبان: امروزی، خوش‌پوش و خوش‌سیما با درک و فهمی بالا و نجابتی مثال‌زدنی. او وقتی از حضورش در یک میهمانی آن‌چنانی به ناگاه مطلع می‌شود تصمیم می گیرد آنجا را ترک کند! او به حدی فهمیده و بامحبت است که در مقابل کشیده‌ای هم که می‌خورد تنها یک عذرخواهی کلامی را طلب می‌کند!

آزیتا حاجیان: حاجیان نقش فهیم‌ترین کاراکتر داستان یعنی روانشناس مسلط و حاذق فیلم را دارد. او با چند کلام صحبت شخصیت مراجعه‌کننده را تشخیص می‌دهد(که در مورد پزشکی حاذق امری طبیعی است) و با نگاه وسیع خود به مشکلات خانوادگی، یک طرح(plan) با اشراف کامل ترسیم می‌کند و خطای هریک از افراد را با فنی بی‌نظیر به آن‌ها بیان می‌کند.

حال به سراغ مردان فیلم برویم و شخصیت آن‌ها را یک‌به‌یک کنکاش کنیم.

فرهاد اصلانی: مردی ورشکسته، با رفتارهایی عوامانه، معتقد به روش‌های سنتی برخورد با فرزند(اگرچه که به دلیل آنچه دخالت مادر عنوان می‌شود، همواره در مرحله‌ی تئوری مانده و هیچ‌گاه عملی نشده) مرد سن و سال داری خوش‌مشرب و خوش‌گذران(که این ویژگی تنها نصیب همسر دوم می‌شود) مردی بدون کنترل اعصاب و بروز احساسات نسبت به همسر اول و فرزند، فراری از خانه‌ای که برایش چون جهنم است. البته باید این را هم ذکر کرد که اگرچه رفتارهای تهاجمی و بی‌احساس او تنها نصیب همسر اول و فرزندش می‌شوند، اما او در بلاتکلیفی به سر می‌برد که حتی وی را مجاب به تصمیم‌گیری در مورد همسر دوم هم نمی‌کند. این بلاتکلیفی بیش از آنکه ناشی از عشق قدیمی به زن اول باشد، به نظر می‌رسد که ناشی از عادت و تفکر سنتی اوست، چراکه او همیشه در حال تحقیر و تخریب همسر اول است و نگاهش به فرزند هم مانند یک وصله‌ی هزینه‌تراش اضافی است.

ابوالفضل میری: جوانی خام، پرادعا، رؤیاپرداز، فاقد کنترل بر اعصاب و خشم و ... که دلیل عمده‌ی آن‌ها تربیت غلط والدین عنوان می‌شود. بار دیگر در مورد تربیت غلط والدین، گناه مادر محبت زیاد و پدر بی‌احترامی به مادر عنوان می‌شود. البته نباید مطلع بودن او از خیانت پدر را نادیده گرفت! اگرچه که عموماً نقش آسیب‌زننده‌ی مادر در تربیت فرزند از جنس افراط در رسیدگی و محبت زیاد به کودک است؛ اما در کل وقتی به حس القاشده در فیلم به بینندگان رجوع می‌کنیم، حس بیننده نسبت به سهم مریلا زارعی مثبت و در مورد اصلانی منفی است.
 
شخصیت‌های حسام نواب صفوی و شهرام حقیقت دوست که حکم گربه نره و روباه مکار داستان رادارند. البته باید از نفرت خود نسبت به شهرام حقیقت دوست که فردی هیز، فروشنده‌ی مواد و عصبی است بکاهیم و برای او در آخر فیلم حقی قائل شویم؛ چراکه فرزندی معلول دارد. حقیقت دوست انسانی بدبخت از جمع افراد بدبخت فیلم است که به‌واسطه‌ی مشکلات شخصی، وارد معضلات اجتماعی شده است.

اگر برخلاف عادت به تفکیک شخصیتی کاراکترهای فیلم پرداختم، نه از روی نگاه خط‌کشی شده به فیلم؛ بلکه به دلیل بررسی جنس شخصیت‌ها بود که پس از چندباره دیدن فیلم به آن قائل شدم.

پوران درخشنده با کوله باری باارزش از پرداختن به موضوعات اجتماعی با زبانی صریح و منشی تابوشکنان، در آخرین اثر خود به‌خوبی راه فیلم‌های قبلی‌اش را دنبال کرده است. البته قصه‌ی فیلم جدید او با خلأهایی از جنس منطق و روایت داستان دست‌به‌گریبان است. فیلمسازیِ درخشنده، عموماً مبتنی بر دغدغه‌های شخصی اوست.
 
موضوع طلاق عاطفی امری است که متأسفانه در جامعه‌ی امروز به‌سرعت در حال گسترش و افزایش است و باید مسئولان اجتماعی و فرهنگی کشور برای حل آن اقدام کنند. پوران درخشنده همانند کارهایی نظیر: شمعی درباد و هیس دخترها فریاد نمی‌کنند، جسورانه وارد میدان شده و این اتفاقی محترم و ارزشمند است.

اما با توجه به نام پوران درخشنده اثری درخورتر از او انتظار می‌رفت. پرداختن به معضلی مانند طلاق عاطفی، تنها با تصویر ساختن مردی بی‌تفاوت، زنی آسیب‌دیده و سخنرانی مونولوگ یک روانشناس، شاید ساده‌ترین راه برای اخطار در مورد موضوع مدنظر کارگردان باشد.

به نظر می‌رسد ذکر آسیب دیدن فرزند و مال باختن او، بریدن مادری که به ناکجا می‌رود و با توجه به متنبه شدن سریع مرد قصه؛ احتمال بازگشت او هم می‌رود، برای اثری در حد درخشنده کافی نیست و اگر او برای نشان دادن عمق فاجعه از آثار و عوارض خود فاجعه و رخ دادن آن‌ها بهره می‌گرفت فیلم از اثرگذاری بیشتری برخوردار بود.
این روش کمتر در سینما و تلویزیون کشور بکار می‌رود و ورود مستقیم به مشکلات و خطاب قرار دادن مستقیم و زنهار گویی را در بخش اعظمی از ادبیات نمایشی کشور می‌بینیم.

در نقطه‌ی مقابل و دریکی از حرفه‌ای‌ترین خاستگاه‌های سینمای جهان یعنی آمریکا، شاهد آن هستیم که پرداختن به موضوع بجای ورود مستقیم توسط چرخیدن حول محور و پرداختن به حواشی آن صورت می‌گیرد و حتی شاید در تمام فیلم حتی یک کلمه در نفی و یا زیر سؤال بردن معضلات نشنویم و نبینیم.

مثالی که احتمالاً دربرگیرندگی بالایی دارد و به دلیل اقبال بسیاری از هم‌وطنان به آن اثر می‌شود از آن یادکرد؛ سریال تلویزیونی قانون‌شکنی(breaking bad) است. شما در این سریال از بد بودن مواد مخدر نه‌تنها چیزی نمی‌شنوید، بلکه شاهد نمایش انواع و اقسام لذت‌های مصرف مواد مخدر سنتی و صنعتی هستید. اما وقتی سریال به‌پیش می‌رود، درون شما با نفرتی عظیم در مورد این معضل درگیر می‌شود و چیزی نمی‌گذرد که اعتیاد را دروازه‌ی ورود به جهنم و تباهی درک می‌کنید.
نام:
ایمیل:
نظر: