صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

فرهنگی >>  فیلم وسریال >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۱۳ دی ۱۳۹۶ - ۰۸:۱۱  ، 
شناسه خبر : ۳۰۸۱۰۲
نگاهی به فیلم سدمعبر
امتیاز مهم سدمعبر، اصرار برای دوری از نشانه های ظاهری سینمای اجتماعی فرهادی و سندرم متکثری است که طی این سال ها، از سوی کارگردانان جوان دنبال می شود
پایگاه بصیرت / گروه فرهنگی/مجتبی اردشیری
«سدمعبر»، یکی از مهمترین فیلم های امروز سینمای ایران است؛ نخستین تجربه مستقل کارگردانی محسن قرائی (پس از کارگردانی مشترک فیلم خسته نباشید) که زیر سایه سنگین نام سناریست (سعید روستایی) توانسته با کسب افتخار در چندین فستیوال داخلی و خارجی، در یک بازه زمانی نسبتا بد، به روی پرده برود.
درام اجتماعی سدمعبر، افتتاحیه قابل قبولی دارد؛ جایی که در همان چند سکانس ابتدایی، می توان به نمودار واضحی از شخصیت پردازی قاسم (حامد بهداد) با آن دوربین روی دست های ملتهب و کم نقص رسید و تعلیق ملموسی که از همان زمان آغاز و تا انتهای اثر، همراه مخاطب است؛ یک شک روشمند برای مخاطبی که هر لحظه به نحوه برخورد قاسم و همکارانش با دستفروشان شک دارند و منتظر هستند تا جریان رئالیستی اثر، ناهنجاری های متنوعی به خود ببیند، اما کلیدواژه مهم فیلم، «لقمه حلال» است که تا حدودی بحث جبری داستان را خنثی می کند و به شکلی عامدانه، وارد حریم اعتقادی کاراکترها می گردد.
فارغ از این، کلیت داستان در همان ایده ابتدایی، بالانس می شود؛ جایی که قرار است دو قشر هم طراز با یکدیگر، در تقابل با هم قرار گرفته و این به جذابیت داستان و چالش های پیش روی آن، کمک بسیاری می کند. روستایی به خوبی توانسته این ایده را در همین فضای محدود طبقه فرودست بسط داده و با موقعیت سازی هایی که سازگاری خوبی با منطق روایی دارند، داستان خود را به جلو هدایت کند. دیالوگ نویسی های او برای این فیلم قابل تامل است، علی الخصوص در مواقعی که پاسخ سوالات متداول چیزی برخلاف تصور و حدس مخاطب از آب در می آید، اما نکته عجیب فیلمنامه، شکل شخصیت پردازی کاراکتر به اصطلاح بدمن فیلم (نادر فلاح) است که در نیمه نخست حضور خود، یادآور همان بدمن های کلاسیک سینما و فردی که مخل و مزاحم است تداعی می شود، اما وقتی بر روی زندگی وی فوکوس می شود مشخص می شود که وی برخلاف قهرمان داستان (که فردی آلوده است)، زندگی سالمی دارد و این عدم بالانس در شخصیت پردازی این کاراکتر (آن هم با توجه به اصرارهای ابتدایی فیلم مبنی بر مزاحم بودن وی) یکی از نقاط تعجب آور فیلمنامه است که سد بزرگی در کامل بودن آن محسوب می شود.


فیلم در عین برخورداری از افتتاحیه نسبتا باشکوه و میانه داستانی قوام یافته، در بخش فینال، با مشکل مواجه می شود. حوادث داستان، چندان آبستن یک پایان باز نیستند و قطعا تعدد التهابات داستانی و چالش های تعریف شده در طول روایت، این اجازه را نمی دهند که طبق جبر به نمایش گذاشته شده در فیلم، یک راه حل مدون به عنوان منجی تمامی آن اتفاقات تعریف شود و به همین دلیل، داستان به یک باره و به صورت ناگهانی پایان یافته و در نتیجه، مخاطب را تا حدودی شوکه می کند. شاید بهتر بود به جای این فینال شبه روشنفکرانه (که با قامت رئالیستی و ساده فیلم همخوانی ندارد) یک پایان خطی و مشخص برای آن نوشته می شد تا سدمعبر با تمام قابلیت هایی که دارد، به یکی از برترین درام های امسال سینمای ایران تبدیل شود. 
پوئن فانتزی فیلمنامه، جریان معنوی کار است که به موازات داستان صریح رئالیستی، به شکل غیرملموسی نشان داده می شود: قاسم که مامور سدمعبر شهرداری است و کارش برخورد فیزیکی با دستفرشان است، حالا خود در مقام سدمعبر برمی آید به گونه ای که منزل پدری وی که قرار بود به بردار نیازمند او (با یک فرزند معلول) برسد، توسط او اشغال شده و حتی وی بر سر راه آرزوهای چندین ساله همسرش در راه رسیدن به استقلال و خرید یک خانه نقلی، سدمعبر ایجاد می کند و با پول ارثیه، به جای خرید خانه، کامیون می خرد.این، عطف به مضمون بسیار جالبی بود که به ساختار زیباشناسانه اثر، (برخلاف ظاهر زمخت آن) انجامید و بار غنایی اثر را دو چندان نمود.
در این بین، نباید از شیوه اجرایی قرایی غافل ماند؛ فیلم، دکوپاژهای متغیر داخلی و خارجی بسیاری دارد و کارگردان، به خوبی توانسته با حفظ ریتم روایت، دکوپاژهای متناسب و چشمگیری را خلق کند. ضرباهنگ داستان، به لحاظ اجرا، قابل قبول است؛ فیلم لکنت ندارد و صحنه های پرتنش و هیستریک آن، به خوبی مهندسی می شود. قرایی نشان داد که پس از کارگردانی نیمه آماتور فیلم قبلی خود (خسته نباشید) به درجه خوبی از اشراف و تسلط محیطی در بحث کارگردانی دست یافته است.


فیلم، یک حامد بهداد کنترل شده دارد که به خوبی می تواند ضمن حفظ فردیت قهرمان، کنش های بیرونی قابل توجهی در مقابله با خانواده و جامعه پیرامونی اش را به تصویر بکشد. امتیاز بالای بازی بهداد در این فیلم، به حفظ راکوردهایش برمی گردد چون عمده صحنه های حضور این بازیگر به درگیری های درونی و واکنش های عصبی او برمی گردد که قطعا حفظ این تعادل، به شدت سخت است کما اینکه بهداد به خوبی توانسته از پس این مهم برآمده و یک بازی قابل قبول از خود به نمایش بگذارد. باران کوثری هم در همان چند سکانس محدودی که حضور دارد، اکت های درست و زیرپوستی از خود به نمایش می گذارد که عیار بازی فیلم را بالا می برد.
سدمعبر قطعا گام رو به رشدی برای کارگردان جوانش به حساب می آید گرچه قطعا نباید در این مرحله متوقف بماند. امتیاز مهم فیلم، اصرار برای دوری از نشانه های ظاهری سینمای اجتماعی فرهادی و سندرم متکثری است که طی این سال ها، از سوی کارگردانان جوان دنبال می شود و البته وجوه غیرمشترکی که احساس می شد به واسطه نگارش فیلمنامه توسط سناریست و کارگردان «ابد و یک روز»، جریان داستانی این فیلم نیز تا حدودی شبیه آن شود که به جز فضای روایت، وجه اشتراک چندانی میان این دو فیلم وجود ندارد. نکته مهم دیگر، دوری از سیاه نمایی های رایجی است که اصولا در این گونه فیلم ها به چشم می خورد، اما در این فیلم با وجود تمام بدبیاری های خودخواسته قاسم، هم چنان «امید» در میان تمامی کاراکترهای کلیدی داستان وجود دارد که داستان را جهت دار می کند. هر چند باید به دوری جستن کارگردان از ایجاد فضاهای شبه روشنفکرانه با بهره گیری از میزانسن هایی هوشمندانه، تبریک گفت و تلاش وی برای رسیدن به درجه ای از سبک کاری خاص را ستود.

نام:
ایمیل:
نظر: