صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

فرهنگی >>  فرهنگی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۰  ، 
شناسه خبر : ۳۰۸۶۸۸
محمدحسین نیرومند کارشناس سینما در گفتگو با بصیرت مطرح کرد؛
آینده سینمای اجتماعی ایران بر اساس توجه به مفهوم «سناریوی مخاطب پسند» شکل خواهد گرفت که هم مخاطب را درگیر کند و هم در واقع آن نقد اجتماعی که فیلم ساز هوشمند و آگاه دارد در اثرش مطرح کند.
پایگاه بصیرت / گروه فرهنگی
سینما از همان روزهای نخست شکل گیری اش، هنری بوده است، اما بر اساس ذائقه سینمایی معضلات و دردهای اجتماعی چون طلاق، خیانت، اعتیاد، فقر و بیماری و ... به مضمون اکثریت تولیدات سینمایی سال های اخیر تبدیل شده است. در این میان جایگاه ارزش های نظام جمهوری اسلامی در سینمای ما به ویژه سینمای اجتماعی کجاست؟ جهت بحث و بررسی بیشتر در این باره گفتگویی را با آقای محمد حسین نیرومند، مدیر عامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس داشتیم که در ادامه می آید:

بصیرت: سینمای اجتماعی ما در حوزه مسائل فرهنگی و اجتماعی، به ویژه در بعد بیان ارزش ها و نیازهای اساسی جامعه تا چه اندازه موفق بوده است؟
من فکر می کنم قبل از پاسخ به این سوال باید مسئله مهم تری را مطرح کنم و آن اینکه اصولاً آیا سینمای اجتماعی ایران برای مخاطب ایرانی فیلم ساخته است؟ با توجه به اینکه مخاطب در سینما با سایر هنرها متفاوت است، یعنی مخاطب هزینه می کند، سختی راهی را تحمل می کند و به سینما می آید، پول می دهد، بلیط می خرد و فیلم می بیند تا اوقات فراغتش را پُر کند، با این وجود مورد بی توجهی قرار گرفته است.
فیلم های اجتماعی که من در این سال ها دیدم، اینها شخصی سازی شده است، یعنی فیلم سازها برای خودشان فیلم می سازند، نه برای مخاطب. در نتیجه این فیلم ها نمی تواند مخاطب را راضی کند. شکست همه فیلم های اجتماعی در سینمای ایران گواه این مطلب است که سینمای اجتماعی نتوانسته آن طور که باید مخاطب خود را راضی کند. دلیل آن هم خیلی پیچیده نیست، چون داستان ها را بر اساس چیزی به نام داستان سینما طراحی نمی کنند که مخاطب از دیدن فیلم لذت ببرد و حالا در کنار آن مفاهیم مورد نظر کارگردان یا نویسنده هم به مخاطب منتقل کند، بنابراین چون مخاطب از این دیدن لذت نمی برد، تمایل به دیدن این فیلم ندارد. حالا بحث ارزشی بماند که این فیلم ها عمدتاً تمایلی به بیان این گونه مطالب ندارند. در نتیجه سینمای اجتماعی ایران تا حدودی سینمای ورشکسته است، الا محدود فیلم هایی که عمدتاً به خاطر کارگردان آن فیلم مورد استقبال قرار می گیرند. البته به خاطر آن کارگردان ها کار خود را بلدند، یعنی با زبان سینما مسایل اجتماعی را مطرح می کنند. 


بصیرت: یعنی شما فکر می کنید مسائلی که در سینمای اجتماعی ما مطرح می شود از باب اینکه بیشتر به واقعیات می پردازد، مردم به آن علاقه ندارند؟ یعنی همان جنبه های رئالیستی و نئورئالیستی که سینمای اجتماعی ما به آن گرفتار شده است؟ 
ببینید سینما نیاز به قصه دارد. نیاز دارد به اینکه مخاطب با دیدن فیلم احساس رضایت و خرسندی کند و نیاز دارد که مخاطب را درگیر فیلم کند. این تلخی بیش از حدی که در سینمای اجتماعی ایران هست، برای مردمی که خودشان مشکلات عدیده ای دارند، خیلی نمی تواند جذّاب باشد. برای همین هرچقدر در این زمینه کار می آید، حتی کارهایی که سعی می کند قصه خوبی داشته باشد، باز هم نمی تواند با مخاطب ارتباط خوبی برقرار کند. شاهد آن را هم همان طور که گفتم می توان در آمار پایین فروش این فیلم ها دید. به هر حال سینمای اجتماعی اگر بخواهد مطرح شود لازمه اش این است که مخاطب ایرانی را بشناسد و قصّه ای طراحی کند که مخاطب ایرانی ضمن اینکه لذت می برد، با واقعیت ها و حقایق جامعه خودش هم آشنا شود. مشکل اینجاست که عمده این فیلم ها آن اندیشه لازم و آن تفکر لازم که باید در هنرمند و نویسنده و کارگردان وجود داشته باشد را ندارند، تا بتواند قصه اش را چنان بپروراند که مقبول مخاطب باشد.

بصیرت: همینطور که می دانید اغلب فیلم های سینمای اجتماعی ما تقلید و تکراری هستند، فیلم سازان ما چگونه می توانند به سبک و شیوه خودشان دست پیدا کنند؟
در هنر معمولاً کارآموز و هنرآموز با تقلید کارش را شروع می کند، ولی با تکرار و مطالعه و دقت در خلق اثر کارش شخصیت پیدا می کند. کارگردان های ما با یک کار نمی توانند کار کارستانی انجام دهند. طبیعی است کار اول این مشابهت ها را دارد. باید تعدادی کار انجام بدهند که به مرور شخصیت هنری خودشان و اندیشه ها و حس و حالشان در کارشان متجلی شود و کار شخصیت پیدا کند، اما سینما پیچیده و سخت است و اصولاً تأمین سرمایه برای تولید در سینما بسیار دشوار است. معمولاً کسانی که فیلم ها را می سازند به دشواری سرمایه اولیه را تهیه می کنند، یک فیلم می سازند و چون فیلم های آنها در گیشه موفق نیست، امکان ساخت فیلم دوم و سوم فراهم نمی شود. از این جهت است که اینها در همان سطح می مانند. افرادی که موفق شدند هم مطالعه داشتند و هم کار زیادی انجام داده اند. بنابراین کار با تکرار است که قوام پیدا می کند و هنرمند سبک شخصی خودش را پیدا می کند. 


بصیرت: با این وجود به نظر شما پیچیدگی هایی که در ساخت و تولید آثار سینمایی در ایران وجود دارد، خود مانعی در راه پیشرفت تولید آثار سینمایی مطلوب است.
یک حرفی را به نظرم آقای کیارستمی گفته بود که بهشت فیلم سازی ایران، بهشت فیلم سازی دنیا است. خیلی ها فیلم می سازند، شاید ما بیش از 700 تا 800 نفر کارگردان داریم که حداقل یک فیلم ساخته اند. در دنیا معمولاً این اتفاق نمی افتد، چون تولید فیلم کار هزینه بر و پروسه هوشمندانه و با حساب و کتابی است و کسی سرمایه گذاری می کند که پولش برگشت داشته باشد. در ایران متأسفانه به دلیل کثرت نهادها خیلی ها وارد تولید فیلم می شوند. از این جهت ما تولیدات زیادی داریم که این تولیدات زیاد بسیاری از آنها فاقد کیفیت لازم است و کارگردان های این آثار تنها یک کار تولید می کنند و کارت کارگردانی در جیبشان می ماند و فرصت پیدا کردن کار دوم را پیدا نمی کنند. به هر حال نکته این است که کار هنر، کار دشواری است و جدا از فن بیان باید در واقع دوره آموزشی ببینند، دستیار باشند و کنار کارگردان ها کارآموزی کنند و مسئله دیگر که مهم تر است، ویژگی هایی است که در یک انسان به صورت خدادای قرار داده شده است و خدا به بعضی ها عنایت می کند که از آدم های معمولی در حوزه هنر متمایز می شوند. اینها باید جمع شوند تا یک نفر بتواند کار متفاوت و خوبی را تولید کند و معمولاً این اتفاق کمتر رخ می دهد.

بصیرت: درباره رابطه سینمای اجتماعی و گفتمان اجتماعی و ایدئولوژیک جامعه بگویید. آیا این دو بر یکدیگر اثرگذار بوده اند؟
ما تصورمان از سینما تصور درستی نیست. فیلمی با فروش بیست و سی میلیونی، با مخاطب 50 هزار نفری نمی تواند تأثیرات ویژه ای را در جامعه داشته باشد. متأسفانه چون روند تولید در ایران سهل شده است، هر کسی به خودش اجازه می دهد فیلم تولید کند. طبیعی است که این فیلم کم عمق و سطحی که شبیه حداکثر یک گزارش خبری است نمی تواند تأثیرگذار در جامعه باشد. در واقع بیشتر یک عشق به سینما است که باعث می شود این فیلم ها را تولید کنند، و حاصل یک اندیشه و تفکر و یک فعالیت از پیش برنامه ریزی شده نیست که حالا بخواهد این فیلم تولید شود و مخاطبش را تحت تأثیر قرار دهد. فیلم ها کم عمق تر از این حرف ها است که ما اساساً بحث ایدئولوژیک درباره اش داشته باشیم. این را که می گویم درمورد اکثر فیلم ها است، اما استثنا هم وجود دارد. 


بصیرت: مرز بین نقد و سیاه نمایی در سینمای اجتماعی چیست؟ 
بحث سیاه نمایی در سینما عمدتاً معطوف به فیلم هایی هستند که برای مخاطب جشنواره ساخته می شوند. این دست از آثار سینمایی خیلی دغدغه نمایش داخلی ندارند و دوست دارند که به جشنواره ها راه پیدا کنند. جشنواره های ضعیفِ زیرپله ای دارند، سوت و کف می کشند و ما هم که از این جشنواره ها اطلاع نداریم، فکر می کنیم چه خبر است! اما کسی که بخواهد برای مخاطب سینمای ایران فیلم بسازد، کار دشواری می شود. من فکر می کنم اصولاً نیازی به پرداختن به این نوع فیلم ها نیست، چون اینها نه مخاطب داخلی دارند و در خارج هم کارشان تکرار شده است و مشتری ندارند. از این جهت اینها به مرور از چرخه سینمای ایران حذف می شوند و من فکر می کنم آینده سینمای اجتماعی ایران بر اساس توجه به مفهوم «سناریوی مخاطب پسند» شکل خواهد گرفت که هم مخاطب را درگیر کند و هم در واقع آن نقد اجتماعی که فیلم ساز هوشمند و آگاه دارد در اثرش مطرح کند.

بصیرت: بنابراین ما می توانیم امیدوار به تغییر محتوای آثار سینمای اجتماعی باشیم؟
حتما، به خاطر اینکه این نوع سیاه نمایی بازارش کساد شده است و نه مخاطب از این فیلم ها استقبال می کند و نه حتی جشنواره های خارجی به اینها چندان توجه می کنند. در سال های اخیر سیر نزولی این فیلم ها را مشاهده خواهید کرد. 

با تشکر از آقای نیرومند که وقت خود را در اختیار پایگاه بصیرت قرار دادند. 
مصاحبه از: فهیمه عشرتی خلیل آباد

نام:
ایمیل:
نظر: