صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۸  ، 
شناسه خبر : ۳۰۹۴۱۴
سلیمی نمین در گفتگو با پایگاه تحلیلی بصیرت:
ازجمله مهمترین ظلم هایی که به ملت ایران در دوران پهلوی روا داشته شد تحقیر همه جانبه ملت ایران بود. علیرغم اینکه سالها از آن دوران گذشته است هنوز این تحقیر در حافظه تاریخی ملت ما سنگینی می کند. یعنی هنوز هم یک نوع احساس حقارت را در برخی از اقشار جامعه نسبت به نیروهای غربی شاهدیم که باید ریشه آن را دریافت.


متنی که در پیش رو می آید بخش هایی از  گفتگوی اختصاصی عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران با سایت بصیرت در خصوص اصلی ترین ظلم های پهلوی به ملت ایران است


ازجمله مهمترین ظلم هایی که به ملت ایران در دوران پهلوی روا داشته شد تحقیر همه جانبه ملت ایران بود. علیرغم اینکه سالها از آن دوران گذشته است هنوز این تحقیر در حافظه تاریخی ملت ما سنگینی می کند. یعنی هنوز هم یک نوع احساس حقارت را در برخی از اقشار جامعه نسبت به نیروهای غربی شاهدیم که باید ریشه آن را دریافت.

تحقیر ملت با تسلیم  قسمتی از خاک کشور

عمده ترین مسئله ای که در دوران پهلوی برای ما بسیار دردناک هست بحث تحقیر همه جانبه ملت ایران است. ببینید در یک جنگی وقتی ملتی شکست بخورد علیرغم اینکه تلاشهای خودش را صورت داده باشد، بعدازشکست احساس حقارت خواهدکرد. ما در دوران پهلوی جنگی را نداشتیم اما نتایج حقارت آمیزی را برای ملت ایران رقم زدند که بدون جنگ ما بخشی از سرزمین خود را به بیگانگان تسلیم بداریم. این حقارت به مراتب بالاتر ازحقارت شکست دریک جنگ و در واقع رهاسازی بخشی ازقلمرو سرزمینی یا از دست دادن بخشی از سرزمین خواهد بود. ما دردوران پهلوی این حقارت را به بالاترین شکل ممکن هم درمورد پهلوی اول شاهدیم هم درمورد پهلوی دوم.

تحقیر ملت با با قردادهای تحمیلی

درارتباط با بحث قراردادهای تحمیلی که ملت ایران را تحقیرمی‌کرد، ازجمله کاپیتولاسیون که در برابر بیگانگان هیچ شأنی ندارد. نه کشورش، نه خودش، نه قوانینش، نه قلمروش. هیچ منزلتی در برابر بیگانگان ندارد و بیگانه میتواند درکشور او هرکاری بکند بدون اینکه قانون بتواند جلویش را بگیرد.این هم ازجمله تحقیرهایی بود که در دوران پهلوی برملت ایران روا داشته شد.

تحقیر ملت با در اختیار قراردادن منافع ملت به بیگانگان

ازجمله تحقیرهای دیگری که موجب شد ملت ایران پهلوی را پس بزند این بود که هرگز حاکمیت خودش را حافظ منافع خودش نمی دید. در ارتباط با بحث نفت و درگیری ملت ایران با بیگانه حکومت پهلوی درکنار بیگانه است و هرگز دغدغه‌ای ازجانب آنها برای دفاع از منافع ملت ایران شاهد نبوده ایم و این تحقیرِ بسیار پررنگی بود که بین صف ملت و صف بیگانگان؛ پهلوی ها بیگانه را ترجیح دادند و هیچ توجهی به منافع ملت نداشتند که این بسیار برملت ایران حقارت‌بار بود، که حتی نخست وزیر دوران ملی شدن صنعت نفت میگوید:«هروقت من جملات نخست وزیر انگلیس را که بعد ازکودتا بیان میکرد، به یاد می‌آورم ناخودآگاه اشک ازچشمانم سرازیر میشود.»

ازجمله مسائل دیگری که موجب حقارت ملت ایران در دوران پهلوی شد این بود که رابطه ای غیرمنطقی دربهره مندی از نفت را شاهد بودیم که پهلوی ها از هربشکه نفت 16سنت درآمد کسب میکرد و بقیه را بیگانه بهره برداری میکرد؛ درحالیکه خود دولت مشکلاتی داشت. حتی  بعد از افزایش چندین برابری قیمت نفت باز همچنان ملت ایران داشت حقارت را تحمل میکرد. یعنی درحالیکه شاهد بودیم 90درصد ملت ایران از آب آشامیدنی سالم برخوردار نبودند درصد بالایی از درامدهای نفت علاوه براینکه صرف زیادی  خواهی های امریکا میشد درسطح جهان برای خوشایند کشورهای اروپایی هزینه می شد یا به نوعی جبران مبالغی بود که آنها می پرداختند؛ چون عمدتا سیاست امریکایی ها این بود که بر اسیای جنوب شرقی مثل ژاپن و چین فشاربیاورد، نه بر اروپایی ها. به همین خاطر بخشی از درآمدهای نفت دوباره در قالب هدایا به کشورهای اروپایی برمیگشت، به عنوان مثال پول یک میلیارد دلاری که شاه به سوئیس داد برای متروی این کشور،یا یک میلیون پوندی که شاه برای بازسازی فاضلاب لندن به این کشور داد یا مبالغ اینگونه به کشورهای اروپایی درقالب کمکها یا وام ها یاهدایای اینچنینی فراوان  از پول نفت بازمیگشت در حالیکه ملت ایران درارتباط با مسائل اساسی خودش مثل نداشتن برق، جاده، بهداشت و آموزش و... دررنج بود .

تحقیر ملت با احترام به مستشاران بیگانه در ایران

تحقیر دیگری که درارتباط با پهلوی ها برملت ایران روا داشته میشد در بعد مستشاری بود.دراین زمینه مستشارانی برکشورحاکمیت یافته بودند که اغلب آنها لیاقت این جایگاه را نداشتند که بر نیروهای برجسته ایرانی درعرصه های مختلف حکمرانی کنند. بارها شنیده شده بود که یک گروهبان امریکایی برافسران عالی‌رتبه ایرانی حکم میراند یا دستور میدهد این واقعیتی بسیار تلخ بود.

بسیاری از افسران امریکایی که در ویتنام دچار مشکلات روحی شدند درقالب مستشار یا در قالب افرادی که میتوانند شرکتهایی را در ایران دایر کنند، یعنی فعالیتهای اقتصادی بکنند، به ایران آمدند که بسیاری از آنها فاقد لیاقتهای اولیه بودند. اینهارا امریکایی ها باحقوقهای بسیارکلان واردایران کردند و به عنوان مستشار بر ملت ایران تحمیل ساختند که حاصل این تحمیل یک حقارت بالا بود.حاکمیت این مستشارها بر همه امور ایران تحقیر کارشناسان، تحقیر صاحب منصبان، تحقیر روشنفکران، تحقیر صاحبنظران ایرانی را به دنبال داشت که آنها می بایست تحت امر کسانی عمل کنند که بعضا فاقد معلومات اولیه در این زمینه ها بودند.

تحقیر ملت با رواج افسارگسیخته فساد در دربار

نکته بعدی که دررابطه با حقارت من میتوانم بگویم بحث ولنگاری پهلوی ها بود. پهلوی ها به دلیل نداشتن اصل و نسب، به دلیل نداشتن هویت وشخصیت خانوادگی حتی در ارتباط با مسائل عادی حاکم بر دربارها حقارت فوق العاده ای را بر ملت ایران تحمیل میکردند،یعنی در ارتباط با فسادی که عمدتا در دربارها حاکم بود یا زیاده‌خواهی های اینچنینی ما در پهلوی ها یک نوع لجام گسیختگی در این زمینه، یک نوع فساد بی بندوبار و بی‌قیدوبند را شاهد هستیم که همه کسانی که شاهد و ناظر براین مسائل بودند احساس حقارت جدی میکردند که؛ چه کسانی بر آنها حاکمند درحالیکه هیچ شأن ملت را در هیچ زمینه ای درنظر نمیگیرند. بنابراین ما در ارتباط با بحث تمامیت ارضی هیچ عنایتی را در ارتباط با تمامیت ارضی در دوران پهلوی شاهد نبودیم. این احساس حقارت در ملت ایران ایجاد میکرد. درارتباط با حقوق اساسی ملت ایران همینطور. این احساس حقارت موجب شد درنهایت ملت ایران علیه دست نشاندگانی که عمدتا منافع بیگانگان را دنبال میکردند و هرگز نسبت به منافع ملت ایران احساس وظیفه وعلقه ای نداشتند به این روابط پایان بدهند.

تحقیر ملت با جداسازی نخبگان ازملت

 بعد از کودتای 28مرداد یکی از جنایاتی را که هرگز قابل جبران نخواهد بود جداسازی نخبگان ازملت و دور ازدسترس ساختن نخبگان ملت، چه با اعدام، چه با زندانی کردن وچه با تبعید کردن آنها شاهد هستیم.  ما در دوران پهلوی اول بسیاری از نخبگان برجسته را به جرم اینکه دلسوز ملت بودند مثل شهید مدرس_شخصیتی که ما بصورت نادر در تاریخ میتوانیم بیابیم_ حتی به تبعیدش هم رضایت نمیدهند، حتی در تبعید هم او را تحمل نمیکنند، با اینکه ارتباطات او را تقریبا قطع کرده بودند و در یک نقطه دور دستی نگهداری میکردند، با این وجود شخصیت برجسته ای مثل مدرس را به شهادت رساندند. شخصیتهای فراوانی از این دست می توان نام برد که میتوانست به رشد ملت ایران کمک شایان توجهی داشته باشد. نخبگانی مثل مدرس طبیعتا قادر بودند ملت ایران را گام‌های بلندی به جلو ببرند، اما ازملت ایران گرفته شدند وطبیعتا ظلم غیرقابل جبرانی را شما دراین زمینه شاهد هستید.

در دوران پهلوی دوم هم شخصیتهای برجسته یا سالها در زندان بودند یا در تبعید، یا به شهادت میرسیدند، شخصیتهایی مثل آیت الله طالقانی که دوسوم از عمرفعالیتهای اجتماعیش را در زندان بسر میبرند. طبعاً این ظلم فاحشی است که شخصیت برجسته ای مثل آیت الله طالقانی از دسترس ملت دور داشته شود.

تحقیر ملت با حذف هویت ایرانی ها

ملت ایران درحالیکه درارتباط با مسائل و توانمندی ها درعرصه های مختلف دارای قابلیت بود همه این استعدادها را تحقیر می‌کردند. خب طبیعتا هر ملتی یک سنت‌هایی دارد؛ هرملتی یک توانمندی‌هایی دارد. هم در دوران پهلوی اول و هم در دوران پهلوی دوم یکی ازجنایاتی که فراموش ناشدنی خواهد بود اینست که آمدند هر آنچه که ملت ایران به عنوان قابلیت داشت و به عنوان شأنیت خودش میتوانست عرضه کند؛چه درزمینه موسیقی، چه درزمینه معماری، پوشاک، تغذیه و... همه توانمندی های ملت ایران در عرصه های مختلف را تحقیر کردند؛  بگونه ای که هیچ کسی نمیتوانست با هویت خودش درجامعه ظاهرشود. یعنی شما نمیتوانستید با لباس سنتی خودتان در جامعه ظاهرشوید، نمیتوانستید موسیقی سنتی خودتان را دنبال کنید. در دوران پهلوی اول بصورت مستقیم دستور داده میشود که هرکسی گرایش به موسیقی سنتی داشته باشد با او برخورد جدی صورت بگیرد، غیر از موسیقی غربی هیچکسی حق ندارد موسیقی دیگری را در ایران ترویج کند. این به معنای حقارتی را بر ملت ایران تحمیل کردن بود.

دردوران پهلوی اول با زورچکمه ومشت آهنی، در دوران پهلوی دوم با کمک گرفتن از ابزارها و شیوه‌های تبلیغاتی غیرمستقیم همین سیاست تحقیر دنبال شد و در واقع توانست بخشی ازنیروهای فعال جامعه را از داشته های خودش تهی کند.

تحقیر ملت با حاکم ساختن افراد جهان وطنی

جهان‌ وطنی ها کسانی بودند که معتقد بودند ما نباید درچارچوب مرزهای خودمان حرکت کنیم، باید فرامرزی بیندیشیم وجهان وطنی باشیم. البته این جهان وطنان به وطن کشورهای سلطه‌گر تعلق داشتند و در جهت منافع آنها حرکت میکردند. اما ترویج این تفکر و نگاه که ما نباید عرق ملی داشته باشیم، نباید تعلق به ملیت خودمان داشته باشیم بسیارحائز اهمیت بود. شاید در اواخر دولت پهلوی 97درصد نمایندگان مجلس را نیروهای جهان وطنی تشکیل میدادند، کسانی که معتقد به وطن خودشان یعنی ایران نبودند و قائل بودند باید برای وطن بزرگتر یعنی کشورهای غربی خدمت کرد و برای آنها باید خادم خوبی بود نه برای ملت ایران!

حاکم کردن این تفکر وگرایش از طریق نخست وزیری بود که خودش جهان وطنی بود یعنی هویدا. او عنصری بود که به صراحت از جهان وطنی بودن خودش سخن میگفت. بنابراین یکی ازجنایات بزرگ پهلوی ها این بود که نه تنها خودشان تعلقی به ملت ایران نداشتند،که من مصادیقش را اشاره کردم،بلکه مدیران کشور را هم ازمیان این قشر انتخاب کردند که یکی از ظلم های فاحشی بر ملت ایران بود که کشور را درمسیر خدمتگزاری به صهیونیست ها قرارداد وکمترین توجه به مصالح ومنافع ملت ایران نشد.

 

نام:
ایمیل:
نظر: