البته این موضوع یک طرفه نیست و دولت نیز باید از طرح مسائل حاشیه ای و فرعی به معنی سرپوش گذاشتن بر واقعیت های جامعه پرهیز کند. سخنانی از قبیل آنچه رئیس جمهور محترم در روز 22 بهمن مطرح کرد نه تنها کمکی به حل مسائل اصلی مردم نمی کند بلکه زمینه تحریک جریانات سیاسی برای به انحراف کشیدن موضوع را فراهم می کند و لذا خود دولت هم از این دست اظهارات متضرر می شود چرا که بخش زیادی از انرژی دولت که باید صرف کارآمدی او شود به مسائل حاشیه ای معطوف می شود.
همانگونه که قبلاً نیز اشاره کرده ایم، در کشور ما معمولاً مرز میان رقابت و مصلحت و همچنین، انتقاد و تخریب چندان مشخص نیست و گاهی آنچه که انتقاد خوانده می شود، چیزی جز تخریب نیست و یا اینکه به بهانه رقابت سیاسی، در عمل مصالح کلان کشور و نظام مورد تهاجم قرار می گیرد. به عبارتی، در بحث و انتقاد از دولتهای مختلف و سیاست های آنها در برهه های مختلف، همواره جانب انصاف رعایت نشده و حجم تخریب ها و حملات بیش از انتقادهای سازنده و پیشنهادهای کارشناسانه بوده است، به گونه ای که همین مسأله، خود عاملی برای اتلاف انرژی و ظرفیت دولت ها بوده است.
اکنون که مهمترین مسأله کشور، ارتقای کارآمدی و توفیق در حل مسائل و مشکلات زندگی روزمره مردم است، نخبگان سیاسی به جای توجه به این مسأله، افکار عمومی را کانونی برای مبارزه سیاسی می دانند که به هر طریق ممکن باید توسط آنها فتح شود. از اینرو، نگاه نخبگان و جریان های سیاسی، بیش از آنکه در راستای کمک به برای حل مشکلات باشد، سیاسی و انتخاباتی است؛ برخی از اصلاح طلبان علی رغم حمایت های متعدد از دولت و نقش آفرینی تعیین کننده در روی کارآمدن آن، اکنون معتقدند که ضعف ها و ناکارآمدی های دولت نباید به پای آنها نوشته شود و بنابراین، باید هر چه زودتر راه خود را از دولت جدا کنند. اصولگرایان نیز که دولت را وابسته به جریان اصلاحات و رقیب خود می دانند نشانه هایی جدی از کمک به دولت در این قضیه مشاهده نمی شود.
در مجموع به نظر می رسد که کیفیت رابطه جریان های سیاسی و دولت، مطلوب نبوده و این موضوع به هیچ وجه به صلاح کشور نیست؛ زیرا از یک سو کشور اکنون درگیر فضای انتخاباتی نیست و نباید همه مسائل را جریانی، سیاسی و انتخاباتی دید و از سوی دیگر، باید دقت کرد که مسأله اصلی کشور اکنون چیست. آنگونه که واقعیت ها نشان می دهد و مقام های رسمی کشور نیز در اظهارنظرهای متعدد خود بیان کرده اند، اقتصاد و مسائل معیشتی مردم، اکنون مهمترین مسأله کشور و نیازمند پاسخ درخور و انجام اقدامات مقتضی برای کاستن از بار مشکلاتِ این حوزه است. درواقع، اگر رسالت اساسی نخبگان را تلاش برای حل مشکلات کشور بدانیم، اکنون بر همه نخبگان فرض است که بدون توجه به مسائل جناحی و سیاسی، برای حل و رفع چالش های موجود در کشور به دولت کمک کنند.
آنچه که در این میان بر ضرورت و اهمیت این بحث می افزاید این است که افکارعمومی، کارآمدی و موفقیت دولت را کارآمدی و موفقیت نظام و مجموعه نخبگان سیاسی کشور می داند و از این رو، چنانچه ضعف و نقص در عملکرد دولت موجب نارضایتی، ناامیدی و بدبینی مردم شود، افکارعمومی علاوه بر دولت، کلیت نظام و همه جریان های داخل آن را نیز مقصر می داند. بنابراین، ضرورت، عقلانیت و در عین حال، مصلحت سیاسی ایجاب می کند که جریان ها و نخبگان سیاسی، کارآمدی و تلاش برای حل مشکلات را سرلوحه تلاش ها و اقدامات خود قرار دهند و رابطه خود با دولت را بر مبنای این متغیر مهم تنظیم کنند. درواقع، به منظور تلاش هم افزایانه و افزایش سرعت و کارآمدی در حل مشکلات موجود در کشور، نخبگان و جریان های مختلف سیاسی باید اندکی در نوع نگاه خود به سیاست ورزی تغییر ایجاد کنند و آن را نه به عنوان کانونی برای مبارزات سیاسی و جریانی، بلکه به عنوان قوه محرکه ای که باید چرخهای فروخفته اقتصاد کشور را به جریان اندازد، نگاه کنند در عین حال به نظر می رسد که بیش از همه، بر دولت فرض است که زمینه های لازم برای بهره گیری از همکاری و ظرفیت های مجموعه نیروهای کشور را فراهم کند.
ی/الف