صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

سیاسی >>  احزاب و تشکل های سیاسی >> یادداشت سیاسی
تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۱:۵۴  ، 
شناسه خبر : ۳۱۲۲۴۵
آنچه در اين ميان مهم است معيارهاي دوگانه و بشدت متناقض مدعيان اصلاحات است. از نظر آنان اينکه يک چهره کاملاً سياسي بر کرسي فرهنگستان هنر تکيه بزند عيب و ايرادي ندارد اما اگر شاعري همچون معلم بر اين کرسي بنشيند، بايد او را به تازيانه کلمات کوفت!
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی / سيدجلال ترابي

تصور و انتظار عمومي آن است که اهالي فرهنگ و هنر بيش از ديگران اهل مدارا و متانت باشند. بخصوص اگر اين افراد منتسب به جريان موسوم به اصلاحات هم باشند. جرياني که سال‌ها خود را پرچمدار رواداري، حمايت از هنر و هنرمند، مخالف دخالت سياست در فرهنگ و هنر و امثال اينها معرفي کرده و جريان رقيب را به فرهنگ ستيزي و هنر نشناسي متهم کرده است.

ماجراي رياست فرهنگستان هنر و موضع اين جريان در قبال رئيس پيشين آن يکي از سنگ محک هاي عملي براي سنجش ميزان واقعي بود شعارهاي اصلاح طلبان است. چند روز پيش با حکم دفتر رئيس جمهور و از سوي آقاي روحاني، علي معلم دامغاني از رياست فرهنگستان هنر برکنار شد و يکي از معاونان وي سرپرستي فرهنگستان را برعهده گرفت. زهرا مهاجري، مديركل روابط عمومي فرهنگستان هنر با رد خبر استعفاي علي معلم‌دامغاني از سمت خود كه در شبكه‌هاي اجتماعي منتشر شده است، كناره‌گيري رييس فرهنگستان را ناشي از نامه رياست‌جمهوري و معرفي سرپرست براي فرهنگستان دانست. مهاجري با اشاره به متن اين نامه اظهار داشت: «در اين نامه آمده است كه با اذن رييس‌جمهوري و انقضاي دوره مسووليت آقاي معلم، معاون امور هنري او يعني آقاي اسماعيلي سرپرست فرهنگستان است.»

واکنش اصلاح طلبان به اين ماجرا جالب بود. آنان همانطور که در سال 88 و زمان سپردن اين مسئوليت از ميرحسين موسوي به علي معلم، وي را مورد حمله و هجمه قرار داده بودند، اينک نيز با عتاب و سرزنش و تحقير و توهين رئيس سابق فرهنگستان هنر را بدرقه کردند.

روزنامه اعتماد در مطلبي با عنوان «فرجام شاعري كه رييس شد» نوشت؛ «علي معلم دامغاني كه 9 سال پيش و پس از وقايع پرحرف و حديث انتخابات رياست‌جمهوري سال 1388 به جاي ميرحسين موسوي، به رياست فرهنگستان هنر رسيد ديروز با نامه‌اي از سوي نهاد رياست‌جمهوري با اين منصب وداع گفت و جايش را به معاون هنري خود سپرد. در زمان منصوب شدن علي معلم به اين سمت، بسياري از فعالان فرهنگي و حتي عده‌اي از دوستان نزديكش، او را از پذيرش اين مسووليت بر حذر داشتند. به باور منتقدان، قبول اين مسووليت از سوي ايشان آن‌هم در آن برهه حساس به حيثيت شاعري معلم لطمه وارد مي‌كرد اما با اين حال، معلم 9 سال بر كرسي فرهنگستان هنر تكيه زد. مديريتي كه در تمامي اين سال‌ها با اما و اگرهاي فراواني روبه‌رو بود و نارضايتي بسياري از كاركنان آن مجموعه را در پي داشت.»

اما از اين مفصل تر و پر و پيمان تر را دبير گروه هنر و ادبيات روزنامه سازندگي نوشت و با کاريکاتوري هجوآميز روي جلد روز سه شنبه اين روزنامه قرار گرفت. مهدي يزداني خرم در گزارشي با عنوان «حالي معلم اين سخن بگذار و بگذر» از کمتر تخفيف و توهيني به اين شاعر بلند آوازه کشورمان فروگذار کرد. او را دل داده به قدرت و منصب حکومتي خواند که با پذيرش اين مسئوليت از اخلاق دور شد، هويت خود را قرباني کرد و وارد مهلکه اي عجيب شد!

يزداني خرم در گزارش خود معلم را يکي از متبحرترين خاقاني شناسان، ناصرخسروشناسان و بيدل شناسان روزگار حاضر معرفي مي کند که دل دادگي اش به منصب حکومتي باعث قبول اين مسئوليت شد و اينک که عزل شده هيچ جايگاهي در منظومه فرهنگ و هنر اين کشور ندارد و بايد برود خانه اش بنشيند و احتمالاً خود را سرزنش کند که چرا به ادعاي سازندگي «دست تطاول بر خود» گشوده است.

علي معلم دامغاني شاعري هنرمند است که نه رياست ديروزش بر فرهنگستان هنر چيزي بر او افزود و نه برکناري امروزش چيزي از وي مي کاهد. اگر قرار به محاسبه سود و زيان باشد، اين فرهنگستان هنر بود که مي توانست به داشتن مسئولي از جنس خالص هنر و فرهنگ مباهات کند. نکته ديگر آنکه جايگاه هنري و فرهنگي استاد علي معلم دامغاني رفيع تر از آن است که با اين چنين مطالب سخيفي و دور از ادبي، خدشه دار شود.

اما آنچه در اين ميان مهم است معيارهاي دوگانه و بشدت متناقض مدعيان اصلاحات است. از نظر آنان اينکه يک چهره کاملاً سياسي بر کرسي فرهنگستان هنر تکيه بزند عيب و ايرادي ندارد اما اگر شاعري همچون معلم بر اين کرسي بنشيند، بايد او را به تازيانه کلمات کوفت!

سازندگي در مطلب خود مدعي است شاعر بايد از سياست دور باشد اما آنان حتي به اين حکم نيز پايبند نيستند. شاعر و بازيگر و خواننده و نوازنده و نقاش و نقال اگر در خدمت اهداف سياسي اصلاح طلبان باشند، مي شوند کنشگر اجتماعي و هنرمند بادغدغه و اگر حرف و سخني بزنند که سرسوزني بوي حمايت از جريان و فکر رقيب را بدهد، بايد چنان با آنان رفتار کرد که درس عبرت ديگران و آيندگان شوند. جريان رقيب که سهل است، هنرمند اگر از آرمان و ارزش ها بگويد و بنويسد مي شود هنرمند سفارشي و حکومتي و ايدئولوژي زده و کارش بي ارزش. برخورد اصلاح طلبان با ماجراي رياست علي معلم بر کرسي فرهنگستان هنر مويد ديگري است بر اين نظريه که هرکس بيشتر شعار آزادي مي دهد از بقيه ديکتاتور است. جريان متمايل به غرب در ايران علي رغم تمام شعارها و اداعاهاي خود بشدت دچار فرهنگ ديکتاتوري است. اين روحيه باعث شده است نوعي ديکتاتوري فرهنگي را تحميل کرده و رواج دهد. علي معلم دامغاني اولين و آخرين مشتري اين اهالي فرهنگ گرز به دست نيست.


نام:
ایمیل:
نظر: