صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱۳۹۷ - ۱۴:۵۸  ، 
شناسه خبر : ۳۱۳۱۷۵
ختلاف‌نظر برای عبور از بحران امروز میان اصلاح‌طلبان جدی‌تر از هر زمان دیگری است. کارگزارانی‌هایی که میان اصلاح‌طلبان نسبت نزدیک‌تری به دولت و حاکمیت دارند و اصولا به‌علت عملگرایی افراطی به‌هیچ‌عنوان اعتقادی به اقدامات تند و عبور و مرور برای آینده اصلاحات ندارند، تکرار نسخه 92 را تجویز می‌کنند و حتی حاضرند با افرادی اصولگراتر از روحانی هم ائتلاف کنند. نمونه آن اظهارات افرادی چون محمد عطریانفر یا تیترهای روزنامه «سازندگی» است چه آنکه این موضع از زبان یک کارگزارانی باشد چه یک اصلاح‌طلب دوآتیشه مانند بهزاد نبوی. این جماعت که از همین امروز حرف آخر را گفته‌اند، معتقدند اگر لازم شود می‌توانند حامی علی لاریجانی هم باشند و به حیات سیاسی خود ادامه دهند و نگذارند که ماجرای ناکارآمدی روحانی آنها را از صحنه به‌در کند.
بعد از ماجراهای تابستان داغ 97 و ایجاد بزرگ‌ترین چالش اقتصادی سال‌های اخیر ایام منتهی به 16 آذر و روزهای بعد از سالگرد حمله به دانشگاه تهران، مناسب‌ترین فرصت برای شکل‌گیری مباحث داغ سیاسی- اجتماعی به‌رسم سال‌های گذشته در دانشگاه‌ها بود؛ ایامی که تقریبا همه‌ساله اوج کنشگری‌ فعالان سیاسی- اجتماعی در بستر جریان و فعالیت‌های دانشجویی در آن شکل می‌گیرد.
 در برخی سال‌ها، 16 آذر بستر تحول در گفتمان‌های رایج و هنجارهای سیاسی حاکم بوده، اما امسال دانشگاه‌های کشور یکی از کم‌رونق‌ترین 16 آذرهای خود را تجربه کردند. در این بین فعالان اصلاح‌طلب، دولتی‌ها و نزدیکان‌شان نیز ترجیح دادند حضور کمرنگ‌تری نسبت به گذشته در دانشگاه‌ها داشته باشند و عطای حضور در دانشگاه را به لقایش بخشیدند. برنامه‌های دانشگاه‌های تهران به‌عنوان مرکز تحولات تنها به سه، چهار برنامه در همین تعداد دانشگاه محدود شد و از میان آنها نیز برنامه‌های مهم اصلاح‌طلبان و نزدیکان دولت تنها در دو دانشگاه تربیت‌مدرس و صنعتی شریف برگزار شد. غیبت قریب به اتفاق چهره‌های اصلی این جریان به‌ویژه افرادی همچون محمدرضا عارف یا هم‌ترازان سیاسی- تشکیلاتی وی در مراسم‌ 16 آذر امسال نسبت به سال‌های گذشته، البته آنچنان دور از انتظار نبود و شاید از قبل هم قابل پیش‌بینی بود، چراکه خیلی‌ها ازجمله کسانی که دوربرگردان را فعلا تجویز نمی‌کنند، سکوت در شرایط بحران را بهترین راهکار این روزهای اصلاح‌طلبان می‌دانند و تصور می‌کنند سکوت بهتر از حضور در دانشگاه‌ها و قرار گرفتن در چالش پاسخگویی در قبال ناکارآمدی‌های این سالهاست.

بر پایه گزارش فرهیختگان، رکوردزنی دلار در قله 19 هزار تومان و پرایدی که همچنان رقم 38 میلیون را در بازار به‌نام خود ثبت کرده، سر به فلک کشیدن قیمت مسکن یا حتی همین ماجرای روزهای اخیر یعنی درگیری دلار 4200 تومانی که هیچ‌کس در دولت مسئولیت آن را برعهده نمی‌گیرد و چندین و چند معضل جدی دیگر به‌هیچ‌عنوان مسائلی نیستند که به‌راحتی حامیان دولت بتوانند برای آنها توجیه بتراشند و مردم و افکارعمومی را قانع کرده و همچنان از تلاش سال‌های 92 و 96 برای پیروزی روحانی دفاع کنند.
 
آرزوهای بر باد رفته
نسخه پراگماتیسم و عملگرایی توانست اصلاح‌طلبان را با نقش حامیان دولت در سال 92، از انسداد سیاسی عملکرد رادیکال‌شان در سال‌های قبل از آن خارج کند. با این حال عملکرد پنج سال و چندماهه دولت روحانی این روزها بار دیگر آنها را در بن‌بست قرار داده است. انسداد و بن‌بستی که راه پس و پیش را از آنها گرفته و آنها را به پریشان‌گویی رسانده است. یک روز خود را تضمین دولت و دندانه‌های کلید تدبیر می‌خوانند و روز دیگر هرگونه ائتلاف با دولت را از اساس کتمان می‌کنند. یک روز بر اصلاح‌طلبان کابینه می‌بالند و روز دیگر هیچ‌کس جریان سیاسی‌شان را در دولت نمی‌بیند. معاون اول دولت که در انتخابات در لوای کاندیدای پوششی برای روحانی جانفشانی کرد، مدعی شد که حتی اجازه برکناری منشی‌اش را هم ندارد و این پریشان‌گویی‌ آنقدر غیرقابل توجیه بود که هم‌حزبی‌اش هم فریاد برآورد اگر اختیارات دولت را چوب خشک داشت تا الان کاری کرده بود! حالا «مردم یادتان هست»‌ تبلیغات انتخاباتی را مردم به یاد دارند و از طرف دیگر دلار سه هزار تومانی خاطره شده و دلار 4200 تومانی آرمانی دست‌نیافتنی که به گفته رئیس‌جمهور و حامیان تَکراری‌اش رانتی عظیم به وجود آورد. به‌گونه‌ای که امروز همان‌ها که در روز اعلامش، لباس سوپرمن را بر قامت جهانگیری پوشاندند، سعی می‌کنند از اساس کتمانش کنند و حتی آن را تحمیل شده بر آقای معاون اول بخوانند! حالا از شیر مرغ تا جان آدمیزاد افسارگسیختگی قیمتش را به دلار نسبت می‌دهند و نه از نظارت و نه از مدیریت خبری هست. ایده مرکزی دولت یعنی برجام هم که گلابی‌های نارسیده‌اش ترامپیزه شده و در این میان دستان تدبیر دولت چنان خالی است که حتی امثال سعید لیلاز، عضو شورای مرکزی کارگزاران، هم ربط دادن این آشفته بازار و تورم 40 درصدی را به تحریم‌، رذیلانه می‌خوانند.

نه تَکرار قابل کتمان است و نه کارنامه دولت جایی برای دفاع‌های پرطمطراق قبل گذاشته است. اگرچه خیلی به مذاق اصلاح‌طلبان خوش نمی‌آید ولی چه بخواهند و چه نخواهند نمرات کارنامه دولت روحانی، نمره اصلاحات است. همان‌گونه که رئیس‌جمهور نیز چندی پیش یادآور شد، اصلاح‌طلبان شریک دولت هستند و این همانی روحانی- اصلاحات پررنگ‌ترین باور در افکار عمومی است. حالا آنها کارنامه دولت را آب پاکی ریخته شده بر سبد رای‌شان می‌دانند که نانی برای انتخابات آتی برایشان نخواهد داشت. واقع‌بینان این جریان تصریح دارند که عملکرد اصلاح‌طلبانه طی این سال‌ها، سرمایه اجتماعی‌شان را کاهش داده و برای انتخابات بعدی دوبار که هیچ، 20 بار تکرار هم تیر اصلاحات به هدف نخواهد خورد. از این روی برای فرار از این بن‌بست برخی از تئوریسین‌های اصلاحات نسخه عبور از روحانی را پیچیده و فعالان سیاسی این جریان، در راستای این نسخه‌پیچی از یکدیگر سبقت می‌گیرند. غافل از آنکه در همان گام‌های ابتدایی در آزادراه عبورشان، حمایت‌ها و تضمین‌خوانی‌ها و... چونان آوار، راهشان را مسدود می‌کند.

 
رادیکال می‌شوند
اختلاف‌نظر برای عبور از بحران امروز میان اصلاح‌طلبان جدی‌تر از هر زمان دیگری است. کارگزارانی‌هایی که میان اصلاح‌طلبان نسبت نزدیک‌تری به دولت و حاکمیت دارند و اصولا به‌علت عملگرایی افراطی به‌هیچ‌عنوان اعتقادی به اقدامات تند و عبور و مرور برای آینده اصلاحات ندارند، تکرار نسخه 92 را تجویز می‌کنند و حتی حاضرند با افرادی اصولگراتر از روحانی هم ائتلاف کنند. نمونه آن اظهارات افرادی چون محمد عطریانفر یا تیترهای روزنامه «سازندگی» است چه آنکه این موضع از زبان یک کارگزارانی باشد چه یک اصلاح‌طلب دوآتیشه مانند بهزاد نبوی. این جماعت که از همین امروز حرف آخر را گفته‌اند، معتقدند اگر لازم شود می‌توانند حامی علی لاریجانی هم باشند و به حیات سیاسی خود ادامه دهند و نگذارند که ماجرای ناکارآمدی روحانی آنها را از صحنه به‌در کند.

گروه دوم که شاید امروز طرفداران کمتری میان اصلاح‌طلبان داشته باشد، کسانی هستند که گزینه دوری از سیاست و حتی تحریم انتخابات را پیشنهاد می‌کنند و کلا آنقدر ناامیدند که ترجیح می‌دهند تا فراهم‌شدن یک فضای ویژه و ملموس در آینده صبر کنند.
اما گروه سوم کسانی هستند که از قضا از عِده و عُده کمی هم در میان اصلاح‌طلبان برخوردار نیستند و مانند برخی ادوار گذشته نه تحریم انتخابات را پیشنهاد می‌کنند و نه ائتلاف با گزینه غیرخودی مانند حسن روحانی و علی لاریجانی را. اینها افرادی هستند که برای ایام آتی و عبور از رکود کنونی ورود به فاز رادیکال و حتی نافرمانی مدنی را مدنظر دارند و می‌خواهند با اقدامات حداکثری به‌عبارت خودشان کار را یک‌سره کنند. مدافعان این نظریه البته کسانی بودند که بیشتر از دیگر اصلاح‌طلبان تمایل به حضور در دانشگاه در ایام 16 آذر را داشتند و کوشیدند از این فضا به «چالش پاسخگویی» بدل بزنند و از آن عبور کنند، چنانکه اظهارات این جماعت در دانشگاه‌های تربیت‌مدرس و صنعتی شریف گویای همین نوع نظر و تفکر است.

«آخرین پرواز امید» به‌عنوان نام برنامه با حضور چهره‌هایی مانند احمد زیدآبادی و با قرار دادن عکس یکی از سران فتنه، ترکیب برنامه‌ای بود که در دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد که مهم‌ترین حرف آن ناامیدی از وضعیت کنونی اصلاحات و شکستن چارچوب‌های گذشته بود. در دانشگاه تریبت‌مدرس اما سخنرانان جور همه‌چیز را کشیدند. عمادالدین باقی با بیان اینکه «به‌نظر من اصلاحات به شکل الان پاسخگو نیست و اصلاح‌طلبان باید طرحی نو دراندازند» اظهار کرد پیروزی در انتخابات 1400 تنها با کسی است که شعاری کمتر از اصلاح قانون اساسی ندهد. حجاریان که چند روز قبل به «مشق نو» گفته بود «انتخابات به‌معنای کنونی آن، مصداق گدایی قدرت است. اصلاحات، صدقه‌بگیر نیست و اگر مکنت دارد باید با اتکا بر آن به بازار سیاست برود. اگر پول بازار سیاست را نداشتیم باید بکوشیم آن را کسب کنیم نه آنکه به هر بنجلی تن دهیم»، در دانشگاه تربیت‌مدرس نیز از خجالت دانشجویان منتقد درآمد و دوباره تلاش کرد دوقطبی جدی و سنگین میان خود و منتقدانش بسازد.

البته این جنس پیشنهادها منحصر به این افراد نبود و مصاحبه حسام‌الدین آشنا با «اندیشه پویا» نیز که همین هفته منتشر شد به نوع دیگری روایتگر این مسیر پیشنهادی بود. او به این نشریه می‌گوید: «من هم معتقدم که اگر آقای روحانی بخواهد با همین فرمان ادامه دهد، میراث بزرگی از خودش باقی نمی‌گذارد. این را می‌توانم بگویم که آقای روحانی احتیاج دارد در یک لحظه تاریخی، دنده معکوس بکشد و قدرت موتور خودش را افزایش دهد تا از این سختی‌ها عبور کند. آن لحظه تاریخی به‌نظر من رسیده است. لحظه تاریخی، لحظه تحریم است. برای من لحظه تحریم، آن لحظه اساسی و لحظه تاریخی ملت ایران و حاکمیت ایران است. ما در تحریم می‌توانیم تصمیمات سختی که بخشی از آنها را آقای نیلی هم گفته بود، بگیریم و مخالفان را متقاعد کنیم به اصلاح.»
 
دور تسلسل رادیکالیسم، انسداد و باز رادیکالیسم
رادیکالیسم قابل تداوم نیست و تاریخ مصرف کوتاهی دارد. این شاید مهم‌ترین پاشنه آشیل رادیکالیسم باشد. موضوعی که از قضا بارها در فضای سیاسی ایران تجربه شده و البته همین تجربیات نشان داده که انگار قرار نیست گروه‌های سیاسی آن را برای همیشه به کناری بگذارند.

نقدترین تجربه در این باره را می‌توان انتخابات ریاست‌جمهوری سال گذشته دانست. انتخاباتی که در آن همه ظرفیت‌های تند کردن فضا در آن به کارگیری شد و البته به هدف اولیه که تکیه بر صدر پاستور برای دومین‌بار بود هم رسید. این اما پایان راه نبود و تبعات ناخوشایندی را برای جریان پیروز به دنبال داشت. تبعاتی که در یک عبارت می‌توان آن را وضعیت انسداد نامید. براساس تجربه مورد اشاره نسخه عبور از این وضعیت نیز همواره تند کردن فضا و توسل به دغدغه‌های فرعی و اصرار بر آنها بوده که دست بر قضا آن هم عمدتا با بن‌بست مواجه شده است. جریان پیروز انتخابات به‌واسطه طرح شعارهای رادیکال و عدم‌امکان پیگیری و تحقق بخش‌هایی از این شعارها اکنون با بحران ریزش در بدنه اجتماعی مواجه شده و کاندیدای پیروز نیز نه‌تنها نتوانست با اتکا به حضور مجدد در دولت بسیاری از ایده‌آل‌های خود را از قِبَل بهبود ارتباط با غرب جامه عمل بپوشاند که بالعکس با فروپاشی تدریجی برجام و از موضوعیت افتادن ایده مرکزی دولت در کنار ظهور پدیده‌ای به نام ترامپ، هر چه رشته بود را پنبه شده دید. رادیکالیسم در سال 88 هم کار دست جریان اصلاح‌طلب داد.

اصلاح‌طلبان که از حضور چهار ساله احمدی‌نژاد در پاستور و نیز واگذاری همه کرسی‌های حاکمیت به جریان رقیب در این سال‌ها حسابی به‌تنگ آمده بودند، پیروزی مجدد او را برنتابیدند و ترجیح دادند علیه ساختار انتخابات دست به کار شوند. مسیری که درنهایت از نخست‌وزیر سال‌های جنگ، یک رهبر فتنه به تصویر کشید و او را راهی حصر کرد. این درحالی بود که خودداری از کنش رادیکال و پایبندی به قواعد دموکراسی آن‌هم درشرایطی که عملکرد دولت وقت و نارضایتی‌های اجتماعی معاقب آن، زمینه مناسبی را برای پیروزی این جریان فراهم آورده بود، می‌توانست در انتخابات بعد قبای ریاست‌جمهوری را بر دوش میرحسین موسوی انداخته و در سال 96 اصلاح‌طلبان را برای تن دادن به یک کاندیدای حداقلی و غیر اصلاح‌طلب بی‌نیاز کند.

رادیکال کردن فضا برای عبور از انسداد، یک‌بار دیگر و در سال‌های ابتدایی دهه 80 نیز تجربه شد. مشت جریان حاکم در آن سال‌ها با وجود گذشت بیش از پنج سال از عمر دولت، به‌طور کاملا برای جامعه باز شده بود و حرف نگفته‌ای هم باقی نمانده بود. در چنین شرایطی روی آوردن به ساختارشکنی‌هایی از جنس تحصن و بست‌نشینی و استعفا و تهدید به خروج از حاکمیت هم راه به جایی نبرد و ماحصلش چیزی جز افت شدید مشارکت در انتخابات شورای دوم، شکست مطلق در انتخابات مجلس هفتم و واگذاری پی‌در‌پی انتخابات‌های بعدی به جریان رقیب نبود.
نام:
ایمیل:
نظر: