صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

سیاسی >>  انقلاب اسلامی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱۳۹۷ - ۱۷:۴۲  ، 
شناسه خبر : ۳۱۳۲۰۱
منظور از وحدت اين نيست که حوزه در دانشگاه، يا دانشگاه در حوزه اقدام گردد. منظور آن نيست که متناظر با دانشکده‌هاي دانشگاه‌ها در حوزه نيز برقرار شود. منظور آن نيست که روش‌هاي حوزه در دانشگاه و بالعکس جايگزين گردد. منظور آن نيست که تخصص‌هاي حوزوي در دانشگاه و بالعکس دنبال شود.
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی / اکبر ادراکی

انقلاب اسلامي در مقاطع مختلف توانست مقولات و موضوعاتي را طرح نمايد که سرآغاز حرکتي نو در عرصه‌هاي فرهنگي به حساب مي‌آمد و پيش از آن کمتر به آن توجه شده بود. مساله وحدت حوزه و دانشگاه از اين دست بود. با مروري بر منظومه فکري بزرگان انقلاب اسلامي از جمله حضرت امام(ره) و امام خامنه‌اي با جرات مي‌توان گفت که عنصر "وحدت حوزه و دانشگاه" از دغدغه‌هاي کليدي ايشان به حساب آمده که در جايگاه بالاتري از بسياري از کليد واژه‌هاي ديگر در عرصه سياسي قرار دارد.

وحدت تاکيد بر مشترکات است، بيش از آنکه افتراقات برجسته گردد. در اين نگاه قرار نيست تکثر و تنوع بين حوزه و دانشگاه ناديده گرفته شود، بلکه قرار است آرمان‌ها و ويژگي‌هاي مشترک و مشکلات پيش رو حرکت جامعه بهتر ديده شود و درک کردن اين حقيقت که راه عبور از مشکلات تجميع همه توان‌ها و قدرت‌هاست. لذا بايد بهانه‌هاي کوچک و نامعلوم که گاه سالها موجب جدايي و افتراق است را به فراموشي سپرده شود و به افق‌هاي پيش رو توجه نمود.

يکي از مهمترين ابزارهاي وحدت و همگرايي فتح باب گفتگو و مفاهمه است. به واقع منشاء بخش عمده اختلافات جامعه بشري ريشه در انسداد گفتگو دارد. و آنگاه که باب گفتگو بسته شود، باب منازعه و درگيري و جدال باز خواهد شد و همين سرمنشاء بداخلاقي‌ها و خشونت‌هاست.

وحدت همواره نگاهي به عوارض اختلافات و واگرايي‌ها دارد و بيگانه‌اي که از اين تفرق سود مي‌برد. در اين نگاه اختلاف افکني همواره ريشه در درون ندارد، بلکه بيگانگان و معارضان و دشمنان يک ملت و امت مترصد فرصتي هستند تا اختلاف بيفکنند و بهره برداري کنند. به واقع وحدت در بستر وجود دشمن بيش از پيش اهميت و کارکرد خود را نشان مي‌دهد. در زماني که دشمني وجود دارد، وحدت و ائتلاف حتي مي‌تواند موقت و محدود باشد. اما همان هم از تفرق و چندگانگي در برابر دشمن سودمندتر است.


سناریو بیگانه

با آشنايي ايرانيان با علوم جديد که ريشه‌هاي آن در دوران قاجار و با شکل گيري دارالفنون آغاز شد، و با تشکيل دانشگاه تهران در سال 1313 وارد مرحله جديدي شد، يکي از سياست‌هاي استعماري که ايادي داخلي نيز مجري آن بودند، ايجاد دوگانگي بين حوزه و دانشگاه بود. اين دوگانگي به نحوي طرحريزي شده بود که «حوزه‌اي مطلقاً رابطه‌اي با دانشگاه برقرار نکند و براساس بدبيني به دانشگاه و هر دانش و فناوري جديد پيش برود. از طرف ديگر هم، تا آن‌جا که ميتوانند با تبليغات و روشهاي گوناگون، دانشگاه را ضدّ حوزه، ضدّ دين و ضدّ روحانيت بار بياورند.»

در عمل نيز چنين کردند و از لحاظ تبليغاتي، روحانيت و علم دين را در محيطهاي دانشجويي و محيط علمىِ جديد، بمباران کردند! روحانيون را به عنوان يک عدّه انسانهاي مزاحم، مضر، بيسواد و دنبال موقوفه و از اين چيزهاي عجيب و غريب معرفي کردند. براي اين‌که جوان دانشجوي پاک و مؤمن و باصفا و بااخلاص، اصلاً رغبت نکند که سراغ يک روحاني برود. در محيطهاي دانشگاهي هم سرگرميهاي گوناگوني درست کردند که اصلاً قيد همه چيز را بزند. اين نقشه‌ي آنها بود. نتيجه اين شد که در يک دوره‌ي نسبتاً طولاني، در دانشگاه ما اشخاصي تربيت شدند که کشور و ملّت ايران، از علم آنها هيچ استفاده‌اي نکردند.

انقلاب اسلامي محصول وحدت حوزه و دانشگاه

از يک منظر انقلاب اسلامي را مي‌توان مظهر از پيوند حوزه و دانشگاه دانست. مبارزه با رژيم مستبد و وابسته پهلوي عاملي بود که حوزويان و دانشگاهيان را در کنار هم قرار داد تا در مسير سرنگوني حکومت شاهنشاهي و سرپايي حکومت اسلامي قدم بگذارند. اين وحدت تا بدانجا بود که در صفوف ملت فرقي بين حوزوي و دانشگاهي مشاهده نمي‌شد و تلاش چندين ساله حکومت پهلوي براي رويارو قرار دادن اين منبع توليد علم کشور به ثمر نرسيد.

در همين راستا شاهد آن هستيم که بسياري از شهداي پيروزي انقلاب اسلامي و دوران دفاع مقدس جواناني از دو قشر طلبه و دانشجو است و اين همه محصول اعتصام به حبل اللهي است که امروز نيز مي‌تواند محور تقويت وحدت اين دو قشر گردد.


سطوح وحدت

در مورد سطوح وحدت مي‌توان از دو سطح وحدت راهبردي و وحدت تاکتيکي سخن گفت.

1. وحدت راهبردي: اساسا وحدتي را مي‌توان راهبردي ناميد که طرفين وحدت در چهار عنصر ماهيت، اهداف، رويکردها و روش‌هاي نيل به هدف، يکسان يا بسيار به هم نزديک باشند. ممکن است که دو جريان عينا مانند يکديگر نباشند اما وجود اشتراکات فراوان سبب متحد ماندن اين دو جريان خواهد شد. از طرفي بايد بررسي شود که قرابت در هر کدام از مولفه هاي ذکر شده چه ميزان تاثيري در استحکام بخشيدن يا تضعيف اتحاد موجود دارد.

1. ماهيت: معمولا دو طرف وحدت کننده اگر در ماهيت و باورهاي نظري يکسان بوده و يا اشتراکات فراوان داشته باشند، وحدت بين اين دو جريان از استحکام بالايي برخوردار خواهد بود.

2. اهداف: معمولا يکي از ويژگي‌هاي وحدت‌هاي راهبردي، اهداف مشترک بلند مدت است. اين اشتراک در اهداف بلند مدت بيشتر ناشي از ماهيت يکسان يا با قرابت بالا است. از همين رو بايد براي برقراري اتحاد واقعي بين اشخاص يا جريان ها، اهداف به خوبي شفاف گردد.

3. رويکرد و روش: اگر دو مولفه اساسي ماهيت و اهداف قرابت بالايي داشته باشند، حتي اختلاف در دو مولفه جزئي تر رويکرد و روش معمولا وحدت راهبردي را چندان دچار خدشه نخواهد کرد.

2. وحدت تاکتيکي: وحدت تاکتيکي در حالتي رخ مي دهد که حداقل يکي از مولفه هاي مذکور بين طرفين داراي خدشه جدي و معارض هم باشند. ريشه اين گونه وحدت ها در عقل ابزاري يا عملگرايي سياسي است. در اين حالت فقط رسيدن به يک هدف موقتي براي طرفين وحدت موضوعيت دارد و براي رسيدن به آن حاضر است به صورت موقت و غير عميق با طرف يا طرف‌هاي ديگري اتحاد داشته باشد. و طبيعي است که پس از دستيابي به هدف، وحدت موضوعيت خود را از دست خواهد داد.

قطعا آنچه از شعار وحدت حوزه و دانشگاه دنبال مي‌گردد نه يک وحدت تاکتيکي، بلکه وحدت راهبردي است و وحدت در اين سطح است که مي‌تواند در خدمت انقلاب اسلامي قرار گيرد.


ابعاد وحدت حوزه و دانشگاه

1. حرکت هماهنگ علم و دين در نظام اسلامي

نگاه معارض داشتن به دو مرکز علم، برخاسته از پيش فرضي معرفت شناسانه است که بين دو حوزه علم و دين نوعي تعارض مي‌بيند، لذا طبيعي است که امکاني براي همگرايي حوزه و دانشگاه نمي‌بيند. وضعيتي که امروز در دنياي غرب و بين مسيحيت تحريف شده توسط کليسا و علوم پوزيتويستي ايجاد گرديده و دانشگاه‌هاي غربي را در برابر آموزه هاي ديني قرار داده است.

اما آنچه در اسلام شاهد هستيم تجميعي است که بين علم و دين وجود داشته و حاصل آن شکل گيري تمدن اسلامي و سيطره آن بر بخش گسترده‌اي از جهان بطول قريب به 1000 سال و رشد و توسعه علم به برکت گسترش دين نبوي است. اين پيوند بعد از چند قرن فترت، مجددا شکل گرفته و نظام جمهوري اسلامي به مثابه حکومتي ديني توانسته علم را در خدمت اهداف توسعه‌اي حکومت قرار داده و خود به عاملي براي توسعه علم تجربي بدل گردد.

امروز جمهوري اسلامي با جسارت و افتخار تمام از الگوي اسلامي ايراني پيشرفت سخن مي‌گويد که مبتني بر علم بومي و توانايي جوانان ايراني در حال پياده سازي است.

2. وحدت حوزه و دانشگاه آنچه نيست!

براي فهم بهتر آنچه از راهبرد وحدت حوزه و دانشگاه دنبال مي‌شود، ميتوان به اين توجه نمود که وحدت حوزه و دانشگاه چه نيست!

منظور از وحدت اين نيست که حوزه در دانشگاه، يا دانشگاه در حوزه اقدام گردد.

منظور آن نيست که متناظر با دانشکده‌هاي دانشگاه‌ها در حوزه نيز برقرار شود.

منظور آن نيست که روش‌هاي حوزه در دانشگاه و بالعکس جايگزين گردد.

منظور آن نيست که تخصص‌هاي حوزوي در دانشگاه و بالعکس دنبال شود.

3. وحدت به معناي تقسيم کار و هم افزايي

در راهبرد وحدت و دانشگاه بايد مبتني بر منطقي جامع و همه جانبه و با شناخت محاسن و معايب و رسالت و توانايي‌هاي هر يک از دو مجموعه، مبتني بر الگوي پيشرفت کشور، تقسيم کاري صورت گيرد و ماموريت هر يک مشخص گردد.، تا توان حوزه و دانشگاه بطور حداکثري در خدمت اهداف انقلاب اسلامي و حرکت رو به جلوي ملت ايران قرار گيرد.

به واقع در اين الگو و فرآيند وحدت قرار نيست که در نهايتي يکي در ديگري هضم گردد! به واقع دانشگاه و حوزه قرار نيست جايگزين يکديگر شوند، بلکه قرار است که در قالب دو بال پرواز در کنار يکديگر قرار بگيرند. حقيقت امر نيز آن است که امکان اين جايگزيني نيز وجود ندارد و جامعه اسلامي به هر دوي اين دو مجموعه ارزشمند نيازمند است و بدون هر يک از آنها اهداف نظام اسلامي ابتر خواهد ماند.

رهبر معظم انقلاب اسلامي در اين باره مي‌فرمايد: «عمق قضيه‌ي وحدت حوزه و دانشگاه، بالاتر از اين است. اصلاً، مسأله، مسأله‌ي ديگري است. مسأله اين است که دو جريان علمي و تحصيلي در کشور ما وجود دارد. يکي از آن دو، به علومي مرتبط است که به جنبه‌هاي ارزشي جامعه مي‌پردازند. اين جريان، حوزه است که به دين، به اخلاق، به معارف و به فلسفه‌ي الهي ميپردازد. اگر چه کار حوزه‌ها، علمي است و در حوزه‌ها دقّت‌هاي علمي، بسيار بالا و بسيار عميق است؛ اما اين کار علمي در خدمت جنبه‌هاي ارزشي جامعه و در خدمت دين و اخلاق است.

کار علمىِ جريان ديگر - دانشگاه - در خدمت نيازهاي جامعه است. يک جامعه که نميتواند بدون علم و صنعت و بدون پيشرفتها و تازه‌هاي کشف شده در ميدان معرفت علمي، زندگي کند. بشر به علم و عالم همان قدر نياز دارد که به ضروريات درجه يک زندگي‌اش محتاج است. علوم مختلف - چه علوم محض و چه علوم کاربردي در زندگي؛ مثل پزشکي، مسائل فني، بقيه‌ي رشته‌هاي گوناگون علوم و حتّي زمينه‌هاي هنر و ادبيات - همه، وسائل و ابزارهاي زندگىِ انسانند.

زندگىِ يک جامعه‌ي بدون علم، زندگىِ تلخ و سست و همراه با بدبختي و ناکامي است. جريان دوم هم براي تأمين نيازهاي ضروري زندگي کار ميکند. اين دو جريان علمي - دانشگاه و حوزه - بسيار لازمند. هر کدام اگر تنها خودشان باشند، يک ستون از دو ستون اصلىِ پيکر جامعه، خراب و ويران است.

اگر فرض کنيم حوزه باشد و دانشگاه نباشد، نتيجه چيست؟ نتيجه، گرفتاري و عقب‌ماندگىِ ملّت و کشور ايران و نهايتاً تسلّط دشمن بر اين کشور به بهانه‌ي علم است. نتيجه اين است؛ زيرا وقتي کشوري فاقد دانش، صنعت، ابزارهاي فنّي و روشهاي مدرن زندگي بود، کشورِ ديگري که از اين روش‌ها برخوردار است، مي‌آيد و آنها را به اين کشور مي‌فروشد. امّا به چه قيمتي؟ به هر قيمتي خودش خواست؛ به قيمت تمام ثروت مادّي کشور خريدار. ميگويد شما منابع زيرزميني‌تان را به من بدهيد تا من هم به شما محصولات صنعتي‌ام را بدهم. اين هم، تا حدودي چاره ندارد...

حال اگر کشور و جامعه‌اي دانشگاه خوبي داشته باشد، امّا حوزه علمّيه‌ي خوبي نداشته باشد، وضعش چگونه است؟ اين، از آن هم بدتر است! زيرا در اين صورت، علم در کشور پيش خواهد رفت؛ امّا در جهت غيرهدفها و ارزشهاي انساني. علمي خواهد بود در خدمت ظلم؛ علمي در خدمت استکبار؛ علمي در خدمت تبعيض؛ علمي در خدمت بي‌عفتي و حتّي علمي در خدمت خيانت به آرمان‌هاي ملّي. اين‌گونه خواهد شد. (27/9/73)


الزامات وحدت

تحقق وحدت نيازمند توجه به الزاماتي است که مي‌تواند زمينهساز همواره سازي وحدت حوزه و دانشگاه باشد. اين الزامات توسط رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با ديدار طلّاب و دانشجويان در 27 آذرماه سال 1373 مورد تاکيد قرار گرفته است:

1. تبادل، ترکيب و تکميل روشهاي علمي حوزه و دانشگاه

2. حضور عالمانه روحانيون در دانشگاه‌ها

3. ارتباط مستمر و منظم متناسب با نياز حوزه و دانشگاه

4. ترويج ارزش‌هاي معنوي و ديني در دانشگاه‌ها

5. تبادل دانشجو بين حوزه و دانشگاه

6. تشکيل جلسات همفکري مشترک


برکات و دستاوردهاي وحدت

1. تقويت جنبش نرم افزاري و توليد علم بومي

يکي از مهمترين دستاوردهاي وحدت اين دو نهاد مقدس، حرکت نظام اسلامي در جهت تقويت جنبش نرم‌افزاري و توليد علم بومي است. امروز انقلاب اسلامي در آستانه دهه پنجم انقلاب به مقوله پيشرفت کشور مي‌انديشد و در اين مسير الگوي اسلامي ايران پيشرفت را طرحريزي کرده است. ابعاد عملياتي تحقق همه جانبه اين الگو و حرکت روزافزون در مسير استقلال علمي اقتصادي تکنولوژيکي تنها با وحدت همه جامعه نخبگان کشور اعم از حوزه و دانشگاه ممکن خواهد بود.

2. تحقق تمدن اسلامي و ارائه الگوي سبک زندگي اسلامي ايراني

تلاش براي شکل گيري تمدن بزرگ اسلامي نيز از ديگر عرصه‌هاي مهمي است که تحقق آن در گرو همفکري اين دو مرکز راهبردي توليد علم است. در همين راستا به مقوله الگوي سبک زندگي ايراني اسلامي مي‌رسيم که ارائه آن نيز در گرو هم‌انديشي اساتيد حوزه و دانشگاه است. ضرورتي که در دوران تهاجم همه جانبه فرهنگي غرب بيش از پيش اولويت يافته و به شرط لازمه براي استقلال کشور بدل شده است. در عصري که رسانه‌ها در حال ترويج سبک زندگي آمريکايي و تسخير نرم قلب‌ها و مغزها هستند و در زمانه‌اي که بازگشت به خويشتن و هويت ديني با محوريت نهضت اسلامي ملت ايران به محور مقاومت در برابر اين تهاجم بدل گرديده است.

3. دستيابي به علوم انساني اسلامي

مساله توليد علم ابعاد مختلفي دارد و در همين راستا شاهد تاکيدات فراوان رهبر معظم انقلاب اسلامي بر مقوله توليد علوم انساني هستيم. حوزه‌اي از علم که علي‌رغم پيشرفت‌هاي قابل توجه در عرصه علوم طبيعي، کمتر مورد توجه قرار گرفته و براي رسيدن به طراز انقلاب اسلامي فاصله دارد و اين در حالي است که پشتوانه غني تمدن اسلامي و آموزه‌هاي ديني در اين زمينه معدن عظيمي است که نيازمند کشف و استخراج بوده و ما را از بهره‌برداري از منابع غيرديني غرب مستغني خواهد کرد. تحقق اين امر مهم و ايجاد تحولي در حوزه علوم انساني بدون شک نيازمند همکاري تمام عيار حوزه و دانشگاه است. رسيدن به منطق و زبان فهم مشترک از علوم انساني و تلاش همسو براي تفقه در اين حوزه ضرورتي است که تنها با اراده‌اي استوار و همتي بلند محقق خواهد شد.

4. اسلامي شدن دانشگاه‌ها

يکي از چالش‌هاي جدي در نظام اسلامي، مساله اسلامي شدن دانشگاه‌هاست. واقعيت آن است که دانشگاه نهادي غربي است که در دل گفتمان اومانيسمي انسان غربي خلق گرديده و با مفاهيمي چون سکولاريسم و پوزيتويسم و سيانتيسم و ليبراليسم عجين است. اين دانشگاه با دانشگاه تراز انقلاب اسلامي فاصله فراوان دارد که در مسير دستيابي به آن الگوي مطلب همگرايي و معاشرت و موانست با حوزه هاي علميه يکي از مهمترين راهکارها خواهد بود.

5. روزآمدسازي حوزه هاي علمي

اين معاشرت و همگرايي براي حوزه هاي علمي نيز برکات ارزشمندي را به همراه خواهد داشت. در اثر وحدت امکان آشنايي حوزه هاي علمي با مسايل و مناقشات علوم جديد و دستارودهاي علمي بدست آمده فراهم خواهد شد که اين مساله هم موجب ارتقاء علمي حوزه‌هاي علميه شده و هم با دقت بيشتر حوزه‌هاي علميه را با مسايل جديد آشنا خواهد ساخت. مسايلي‌اي که حوزه‌هاي علميه مبتني بر آموزه‌هاي ديني بايد براي آن پاسخهايي را ارائه دهند. عدم اين آشنايي منجر به فاصله افتادن حوزه‌ها از جامعه خواهد شد.

6. وحدت نخبگان موجب وحدت جامعه و انسجام ملی

يکي از مباحث مهم در ايجاد وحدت در جامعه آن است که وقتي مي‌توان از وفاق عمومي و همگرايي مثبت بدنه اجتماعي در نظام‌هاي اجتماعي سخن گفت که در ابتدا اين وفاق و تفاهم در سطح نخبگان جامعه شکل گرفته باشد. لذا وحدت حوزه و دانشگاه به عنوان مهمترين نهادهاي علمي جامعه بدون شک آثار و برکات فراواني در وفاق عمومي و تقويت انسجام ملي خواهد داشت.

***

به نکات برشمرده فوق موارد متعدد ديگري نيز مي‌توان افزود که اهميت راهبرد وحدت حوزه و دانشگاه را بيش از پيش آشکار مي‌سازد. لذا براي تحقق اين امر بايد تلاش نمود و ضمن رفع موانع پيش رو، گام‌هايي چون؛ شکل‌گيري فضاي گفتگو و تعامل، اعتمادسازي، کنارگذاشتن سوء برداشت‌ها، فراموش کردن اختلافات، به حاشيه راندن افراطيون، تاکيد بر نقاط اشتراک، توجه به نيازهاي امروز کشور و انقلاب و ... را در مسير وحدت اين دو بال توليد علم در کشور برداشت.


نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
علی اصغر حبیبیان
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۴۳ - ۱۳۹۷/۰۹/۲۸
باسلام.این وحدت، در وحدت دو نیاز بشری در یک پیکر(روحی_جسمی) و به حسب روایت پیامبر(ص):العلم نوعان،علم الأبدان أو علم الأدیان با ذکر مصادیق عدیده وبا نگاه به حرکت سلبی سکولاریزم از رنسانس به بعد قابل تأمل و تحلیل و بررسی است..یاعلی..
نام:
ایمیل:
نظر: