حضور گسترده مستشاران که «آبراهامیان» نویسنده كتاب «ایران بین دو انقلاب» درباره تعداد آنها مینویسد: تعداد وابستگان خارجی بهخصوص آمریكایی و اروپایی از كمتر از 10 هزار نفر در سال 1345 به 60 هزار نفر در سال 1356 افزایش یافت[...]
یادداشت: حضور
گسترده مستشاران که «آبراهامیان» نویسنده كتاب «ایران بین دو انقلاب»
درباره تعداد آنها مینویسد: «تعداد وابستگان خارجی بهخصوص آمریكایی و
اروپایی از كمتر از 10 هزار نفر در سال 1345 به 60 هزار نفر در سال 1356
افزایش یافت»، تلاش رضا پهلوی و بعدها پسرش محمدرضا پهلوی برای غربی کردن
ایران در همه ابعاد از پوشش مردان و زنان تا معماری و شهرسازی و حتی تلاش
برای تغییر الفبای فارسی به الفبای لاتین! نشانهای از خودباختگی سران
پهلوی بود که تلاش میکردند حقارت را به جامعه تحمیل کنند. سیدجلالالدین
مدنی در این باره مینویسد: «به دلیل حقارت و احساس عقبماندگی تقلید از
مظاهر غرب با استفاده از بخشنامهها و دستورالعملها برای ادارات و
سازمانهای دولتی و غیر دولتی به شکل فزایندهای افزایش یافت. به دنبال این
اقدامات سعی میشد شهرها را به شکل و سبک غرب درآورند و اصطلاحات غربی را
به جای اصطلاحات سنتی و مذهبی مدنظر قرار دهند.» حمید بصیرتمنش نیز در
کتاب «علما و رژیم رضاشاه» مینویسد: «تقلید و اقتباس از پوسته بیرونی و
ظاهری غرب ویژگی مهم این دوره است. بسیاری از کسانی که در پشت صحنه
کارگردانی را برعهده داشتند (شاه و دیگران) با برداشتی سطحی از مدرنیسم و
تلاش برای اجرای آن در ایران، فکر میکردند بر معضل بزرگ عقبماندگی کشور
غلبه خواهند نمود.» اما ملت ایران با انقلاب شکوهمند اسلامی مسیر را کاملاً
دگرگون کرد، خودباوری ملی جای حقارت و شیفتگی به غرب را گرفت، نیروهای
جوان مؤمن ایرانی جای مستشاران غربی را گرفتند، و ایران را از یک کشور
وابسته و مقلد به یک کشور پیشرو، مستقل و متکی به درون تبدیل تبدیل کردند!
پر بیراه نیست اگر بگوییم بازگشت درون و احیای عزت نفس ملی که زیر
چکمههای رضاخانی و به واسطه تزلزل و وادادگی محمدرضای پهلوی در حال از بین
رفتن بود، با انقلاب اسلامی بار دیگر درخشید و اکنون «ما میتوانیم» به یک
باور ملی تبدیل شده است که به مصادیق آن در شمارههای آینده «چلچراغ»
اشاره خواهیم کرد.