بصیرت: با توجه به سفر اخیر مقامات ایرانی از جمله آقای شمخانی به کابل و دیدار با مقامات کشور افغانستان از جمله حمدالله محب، و همچنین تائید شدن گفت و گوی تهران با طالبان از طرف وزارت امور خارجه، به نظر شما اهداف و برنامه های تهران از مذاکره با طالبان در این شرایط چیست؟
واقعیت این است نگاهی که ایران و طالبان نسبت بهم دارند تا حدی متفاوت است. از نگاه طالبان، آنها معتقدند باید با همه کشورهای همسایه ارتباط برقرار کرد تا حمایت سیاسی این کشورها را بدست آورد. بهطوری که در آینده، اگر طالبان توانستند قدرت را در افغانستان بدست بگیرند با کشورهای همسایه دچار مشکل نشوند. این نگاهی است که در محور تفکر طالبان وجود دارد. اما از این سو اگر مقامات ایرانی تماسهایی را با طالبان برقرار می کنند باید با احتیاط بیشتری وارد شوند.
با این حال دو مسئله وجود دارد. مسئله اول اینکه تجربه ایران در ارتباط با افغانستان نشان داده که در طول 30 الی 40 سال گذشته، افغانستان با بحران های جدی جنگ داخلی و دخالت خارجی از گذشته توسط اتحاد شوروی سابق و در شرایط فعلی آمریکایی ها روبرو بوده است. در تمام این مدت سیاست رسمی ایران به گونه ای بوده که دولت مرکزی در افغانستان تربیت شود نه اینکه یک نوع تجزیه قدرت در این کشور صورت بگیرد. چون در تجزیه قدرت، برداشت ایرانیها این است که امنیت ملی ایران تحت تاثیر تحولات افغانستان قرار می گیرد. اما در کنار این بحث تجربه دیگری وجود دارد و آن اینکه ایران معمولا از گروههای فارس زبان مانند تاجیکها، فارس زبانهای هرات یا گروههای شیعه مذهب حمایت کرده است. جهاد مردم افغانستان علیه ارتش متجاوز شوروی سابق با هدف دفاع از ارزش های اسلامی و دفاع از سرزمین و جغرافیای افغانستان صورت گرفت. در آن دوره زمانی گروههایی که علیه اتحاد شوروی می جنگیدند عمدتا هشت گروه میشد که در پیشاور پاکستان مستقر بودند. نگاه ایران باید یک نگاه همهجانبه به تمام گروهها و اقوام باشد. ولی در آن زمان نگاه همه جانبه وجود نداشت و یک نوع بخشی نگری در سیاست ایران شکل گرفت. ادامه همان وضع تا قدرت گرفتن طالبان، تداوم پیدا کرد ولی بعد از اینکه طالبان به قدرت رسیدند یکسری مسائلی پیش آمد که ایران متوجه شد تنها با گروههای فارس زبان و هَزاره های شیعه مذهب نمیتواند اهداف راهبردی خودش را در ارتباط با افغانستان دنبال کند.
زمانی که آمریکا به افغانستان حمله کرد و قدرت از دست طالبان خارج شد، طالبان مجبور به عقب نشینی شدند و به منطقهای در پاکستان رفتند و در آنجا با حمایت پاکستانیها و امکانات مالی ایدئولوژیک کشورهای عربستان سعودی، امارات و قطر توانستند به صورت آرام آرام مطرح شوند و از این طریق پنجاه درصد خاک افغانستان را تصرف کنند و باعث شدند استراتژی آمریکا در منطقه بهم بخورد. از اینرو آمریکاییها را مجبور کردند به جای اینکه فکر حذف طالبان از قدرت باشند به دنبال شریکسازی طالبان در قدرت شوند. آنچه در مذاکرات ابوظبی، جده، قطر و جاهای مختلف وجود داشت در واقع به معنای تضعیف استراتژی آمریکا از حذف طالبان و شریکسازیشان در قدرت بود.در این فضا برای اینکه ایران نسبت به دیگر بازیگرها برای تامین اهداف و منافع خود در افغانستان عقب نیفتد مصلحت را در این دیدند که سفر شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران به کابل که برای تحقق اهداف و توافقات فی مابین رفته بود را علنی کنند. البته در گفت و گو با همتای افغانستانی بیشتر پیرامون مسایل دوجانبه، منطقهای و بینالمللی گفتگو شده است نه آنطوری که در افغانستان و جاهای دیگر مباحث تسلیحاتی و غیره مطرح است. در مجموع باید گفت ایران به عنوان یک بازیگر در منطقه است مانند کشورهای هند، پاکستان، عربستان سعودی، قطر، ترکیه و امارات که هر کدام از این کشورها به دنبال منافع خودشان هستند و به نوعی با یکی از طرفهای درگیر ارتباط دارند. ایران هم مصلحت را در این دید مذاکراتی که با طالبان داشته را علنی کند.
بصیرت: آیا برنامه ای از طرف آمریکا برای کوچ داعش از سوریه و عراق به افغانستان و تحت الشعاع قرار دادن امنیت آسیای میانه، آسیای جنوب شرقی و کشورهای پیرامونی افغانستان وجود دارد؟
این مسئله مطرح است. کشورهای ایران و روسیه، کشورهای آسیای مرکزی و چین نسبت به این مسئله مشکوک هستند. بعد از این که داعش سرزمین خلافت خود را در سوریه و عراق از دست داد افغانها نگران این شدند که مبادا داعش امنیت آنها را تحت الشعاع قرار دهد. در هر حال داعش از این ظرفیت برخوردار است که با توجه به شکست هایی که در منطقه خورده امنیت کشور افغانستان را تحت تاثیر قرار دهد. در همین خصوص نیروهای کیفی در سطح فرماندهی داعش که در عراق و سوریه حضور دارند که بیشتر آنها ازبک، چچن، اویغور چین یا تاجیک هستند را به شمال افغانستان منتقل کردند. روسها معتقد هستند این حرکت بدون هماهنگی با آمریکا امکان پذیر نیست یعنی معتقدند داعش از این ظرفیت برخوردار نیست که به تنهایی کاری را انجام دهد.
معمولا کشورهایی که دچار جنگ و هرج و مرج هستند برای نفوذ و حضور داعش بستری مناسب اند. بر این اساس آنها معتقد هستند نیروهای عرب داعش با حمایت آمریکا به کشورهایی مانند یمن، لیبی و سومالی که دچار بحران امنیتی هستند منتقل میشوند. حداقل اگر حمایت نکنند جلوی آنها را برای این حرکت نمیگیرند. بعد از اینکه روسها روی این مسئله کار کردند در ایران هم ماجرا هوادار پیدا کرد. ایرانیها به این نتیجه رسیدند اگر داعش به افغانستان منتقل شود از طرف آمریکاییها، بر علیه کشورهایی مورد بهرهبرداری قرار خواهد گرفت که با آنها در رقابت بسر میبرند. مثلا در آسیای مرکزی که حوزه امنیتی روسیه است میتوان برای تغییر رفتار روسیه در جاهای دیگر دنیا مانند اوکراین و اروپای شرقی یا در ایالت سین کیانگ چین که اویغورها هستنداز آنها استفاده کرد. تجربیاتی که اویغورها در جنگ عراق و سوریه دارند باعث تشکیلات منظمی تحت عنوان نهضت اسلامی ترکستان شرقی میشود. اویغورها در مناطق قبایلی پاکستان دارای پایگاه آموزشی هستند که از این طریق نیرو جذب میکنند و با تقویت در ایالت سین کیانگ چین در غرب افغانستان و مناطق شرقی علیه ایران می توانند مورد استفاده قرار گیرند. «ضمیر کابلوف» نماینده ویژه «پوتین» در افغانستان اخیرا گفته بود که تروریستها در حال فرار از عراق و سوریه و ورود به افغانستان هستند.
بصیرت: حضور داعش در افغانستان چه تاثیری بر امنیت ملی ایران دارد؟
در حال حاضر گروههایی که در افغانستان زیر بیرق داعش میجنگند در مناطق مختلف افغانستان از جمله ولایت ننگرهار و برخی از مناطق شمالی مانند قندوز فعال شدهاند.اگر داعش به سمت مناطقی مانند ولایت فراه، نیمروز یا قندهار برود می تواند برای خودش پایگاه بدست بیاورد. در آن صورت می توان گفت امنیت ملی ایران از طریق مرزهای شرقی تحت تاثیر قرار می گیرد.یکی از برداشتهای داعش، شکستهایی است که در سوریه و عراق توسط کشورهای روسیه و ایران به آنها شده است.ایرانی ها نیروهایی را از مناطق مختلف تحت عنوان زینبیون، فاطمیون، حزب الله یا حشدالشعبی توسط سپاه پاسداران از طریق بخش برون مرزی ساماندهی کرده اند. داعش مسئولیت شکستهای خود را به حساب ایران گذاشته است. اگر داعش در افغانستان نزدیک مرزهای شرقی ایران مستقر شود در آن صورت این انگیزه را دارد که علیه ایران وارد عمل شود. بنابراین این تلقی که در ایران وجود دارد به نظرم کمک کرده به طالبان نزدیک تر شوند و امیدوار باشند که از ظرفیت طالبان در این مورد استفاده کنند. به هر حال درگیری قدرت بین طالبان با داعش در افغانستان مطرح است. طالبان یک گروه محلی افغانی است که قدرت را در افغانستان می خواهد ولی داعش یک لایه جهانی است که در ابتدا کشورهای اسلامی را تصرف کرده و بعد از ادغام آنها خلافت اسلامی را مهیا میکند. این برداشت وجود دارد که ایران می تواند در مسئله داعش با طالبان کنار بیاید و از ظرفیت طالبان استفاده کند و اجازه ندهد داعش در مناطقی مستقر شود که برای امنیت ایران خطر دارد. زلمای خلیلزاد نماینده ویژه آمریکا در امور افغانستان، مذاکراتی را با طالبان آغاز کرده و امیدوار است بتواند اندکی از حملات طالبان جلوگیری کند. در خصوص بحث واگذاری یازده ایالت شرقی افغانستان یعنی ایالت های پشتون نشین که تقریبا از جنوب هرات که فارس زبانها هستند آغاز میشود، اگر این طرح عملیاتی شود و طالبان در این مناطق مستقر شوند ایرانیها می توانند از اختلافات بین طالبان و داعش بر سر قدرت نهایت استفاده را ببرند و از طریق طالبان، از نفوذ داعش در مناطق مرزی ایران را جلوگیری کنند.
بصیرت: طالبان و داعش آبشخور فکری یکسانی دارند. فکر نمی کنید ممکن است تحت شرایطی در آینده این دو گروه با یکدیگر همسو شده و همکاری کنند؟
این تصور وجود دارد که طالبان و داعش هر دو تحت تاثیر مکتب نیوگاندی و مکتب سلفیگری و وهابیت در عربستان سعودی هستند. تصور داشته باشید اگر طالبان ترکیبی از دو مکتب یعنی مکتب سلفیت شبه قاره هندی و سلفیت وهابی عربستان سعودی باشد در آن صورت به لحاظ ایدئولوژیک طالبان و داعش خیلی تفاوت نخواهند کرد و احتمال اینکه عربستان سعودی و امارات حتی پاکستان، تلاش می کنند تنش های بین داعش و طالبان منتفی شود، وجود دارد. در یک نگاه بلند مدت و استراتژیک، طالبان و داعش و حتی القاعده این ظرفیت را دارند که اختلافات مقطعی بر سر قدرت را کنار بگذارند و حول مسائل ایدئولوژیک متحد شوند. دخیل نکردن طالبان در قدرت، این ظرفیت را به وجود می آورد که میان آنها با داعش و القاعده همگرایی بوجود بیاید که این موضوع، تهدید برای امنیت ملی ایران را تشدید می کند.
مصاحبه از وحید قاسمی