صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

اقتصادی >>  اقتصاد مقاومتی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۶:۴۷  ، 
شناسه خبر : ۳۱۳۷۹۲
دکتر خوش چهره در گفتگو با بصیرت
اقتصاد ما بنیه قوی‌ای دارد. درست است که دچار عارضه شده است، اما هنوز بنیه‌اش قوی است و این بنیه قوی با تغییر نگرش‌ها و تصحیح بخشی از برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌ها می‌تواند به یک وضعیت قابل قبولی که سطح اشتغال و رفاه عمومی را بالا می‌آورد، برسد.
پایگاه بصیرت / دکتر محمد خوش چهره
دکتر محمد خوش چهره از چهره های برجسته اقتصادی ایران است که دارای دکترای تخصصی توسعه و برنامه‌ریزی اقتصادی از دانشگاه Strathclyde انگلستان است.وی ضمن تدریس در دوره دکتری مدیریت استراتژیک دارد و علاوه بر دانشگاه تهران سابقه تدریس در دانشگاه‌های شهید بهشتی، امام حسین (ع)،الزهرا (س) و دانشگاه عالی دفاع ملی را نیز در کارنامه خود دارد.دکتر خوش چهره در این گفتگو ضمن اشاره به وضعیت قبل از انقلاب و دستاوردهای انقلاب اسلامی ،انتقاداتی از وضعیت موجود اقتصادی دارد. نشست صمیمانه وی در سایت بصیرت به یک گفتگوی تفصیلی تبدیل شد که به خاطر جذابیت های از هر گونه تقطیع جلوگیری به عمل آمد .این متن خواندنی را مطالعه بفرمائید:

من پیش از انقلاب در دانشگاه شهید بهشتی دانشجو بودم و در مسجد دانشگاه فعالیت می‌کردم. آن موقع، از ورزش و ورزش رزمی به منزله ابزاری برای مبارزه استفاده می‌کردیم.
بنابراین با توجه به اینکه محیط‌های مختلف را درک کردم، تحلیل می‌کنم که انقلاب اسلامی در حوزه ناباوری شکل گرفت و به بیان حضرت امام «انقلاب اسلامی ایران انفجار نور بود.» این یعنی تبلور اراده خداوند متعال که «الله نور السماوات و الارض». با اشاره به آیه‌ای که تحویل سال می‌گوییم «يا مُقلّبَ القلوبِ و الأبصار، يا مُدبِّرَ الليلِ و النَّهار، يا مُحوِّلَ الحَولِ و الأحوال، حوِّل حالَنا إلى أحسنِ الحال»، با صراحت می‌گویم انقلاب یک دگرگونی و تغییر نگرش در آحاد مردم رقم زد و موجب مرگ منحرفان شد که دیگر به آنها امیدی نیست؛ بنابراین با اینکه خود ما در عرصه‌های مبارزه و غیره بودیم؛ ولی به هیچ وجه، هیچ سازمان مبارزی چه اسلامی، چه چپ مارکسیست و سازمان‌هایی که بعداً جزء منافقین شدند و در ابتدا با تابلوی اسلامی آمدند، به مفهوم این انقلاب و سرنگونی رژیم نیستند؛ البته میزان اثرگذاری آنها به شدت ضعیف بود. به گفته امام(ره)، اگر این انقلاب نشده بود، بسیاری از افراد مبارز و سردمدار یا کشته بودند یا فراری بودند یا اسیر شده بودند و... .
ایشان بارها به دولتمردان و مسئولان تأکید کردند که قدر این انقلاب و اسلام و مردم را که ولی‌نعمت‌شان هستند، بدانند. این انقلاب در حقیقت اراده خداوند متعال به ویژه در رابطه با خلوصی است که حضرت امام(ره) داشتند؛ البته خون شهدا تلاش‌های مبارزان اسلامی و مردم که با خلوص نیت خودشان در این مسیر کار می‌کردند، تلاشی داشتند؛ ولی اینها هیچ یک نمی‌توانست به تغییر نظام منجر شود؛ چون رژیمی روی کار بود که به شدت تحت حمایت دنیای سلطه، از جمله آمریکا،‌ انگلیس و متحدان‌شان بود. فراتر از اینها سرویس‌های اطلاعاتی آنها، از جمله موساد، MI6 و حتی ابرقدرت دوم که شوروی سابق بود، بقای خود را به بودن شاه وابسته می‌دانستند تا یک حکومت اسلامی که نقد ایدئولوژی و غیره هم داشته باشد.
بعدها نیز «نه شرقی نه غربی» شعار اصلی انقلاب شد. بنابراین این طور فکر نکنید که این انقلاب به اصطلاح نتیجه یک‌سری مبارزه بوده است؛ البته من مبارزه و اهمیت آن نزد خداوند را نفی نمی‌کنم؛ چرا که همه دستگاه‌های اطلاعاتی زیر سؤال رفتند که نتوانستند این سرعت شکست را پیش‌بینی کنند. کارتر نیز چند ماه پیش از پیروزی انقلاب به همراه جمع کثیری از سرمایه‌گذاران خارجی به ایران آمده است. گفتنی است، سرمایه‌گذاران معمولاً به جایی می‌روند که ثبات باشد. آنها به جایی که تسلط داشته باشند، ثبات می‌گویند که مفهوم آن استقلال نداشتن و وابستگی است. آنها نتوانستند تغییرات را برآورد کنند و بنابراین جریانی فراتر از معادلات اتفاق افتاد. انقلاب اسلامی ایران در حقیقت نتیجه تلاش‌ها، خلوص‌ها و مجاهدت‌های حضرت امام(ره) و عنایت و اراده و فضل الهی بود؛ همه تلاش دنیای سلطه این بود که جلوی انقلاب را بگیرند و سرکوب کنند. در حالی که اراده خداوند متعال آنها را خاموش کرد. در این راستا، اگر اراده خداوند متعال را بفهمیم، بقای جمهوری اسلامی را می‌فهمیم. اگر نفهمیم و آن را به ابزار مادی ارتباط دهیم، خود را به سرازیری سقوط پیش برده‌ایم.
امام(ره) بارها در ادبیات خود از لفظ خداوند متعال و اراده خداوند متعال استفاده می‌کردند و می‌گفتند عالم مظهر خداوند است که این بیانات در تنویر افکار عمومی تأثیر داشت. در واقع، امام(ره) نگاه ما را تغییر دادند. آن زمان برای ما مبارزه اصالت بود؛ در حالی که ادبیات و ماهیت انقلاب اسلامی چیز دیگری بود. شعار حضرت امام(ره) «خون بر شمشیر پیروز است» بود. خون یعنی تجلی اراده مردم و شمشیر، یعنی لجستیک و امکاناتی که شاه داشت. هایزر با تجهیزات نظامی و آموزش‌های لازم وارد کشور شد تا در عرصه‌های نظامی و غیره دخالت کند؛ ولی مردم با شعار «الله‌اکبر» و دستان خالی طومار نظام شاهنشاهی را که 2500 ساله بود و بعد حکومت 50 ساله پهلوی را بست و کنار گذاشت. بنابراین، هر چه جلو می‌رفتیم، می‌دیدیم که بار معنوی انقلاب دارد خودش را نشان می‌دهد و شکل می‌گیرد. شعارهای انقلاب با وجود مشکلات کپر‌نشینی، زاغه‌نشینی، فقری که قبل از انقلاب بود اصلاً قابل توصیف نیست. قبل از انقلاب در سال ۱۳۳۴، ۷۵ درصد جمعیت کشور روستانشین و ۲۵ درصد شهرنشین بودند که الآن این نسبت برعکس است. در جهان نیز تغییرات شدیدی در این روند صورت گرفت. بنابراین، بخش زیادی از این 75 درصد جمعیت روستا که اکثراً خودکفا بودند، سطح رفاهی به شدت پایینی داشتند. برای نمونه، در سبد غذایی برنج را تنها در عروسی‌ها مصرف می‌کردند. امام(ره) به موضوع کپرنشینی و... حساس بودند و بحث بنیاد مسکن انقلاب و تحولات ساخت‌وساز را در اوایل انقلاب مطرح کردند. آن زمان کشورمان به شدت به نفت وابسته بود با وجود این، حتی همان 25 درصد جمعیت شهرنشین کشور هم در رفاه نبودند. آن موقع در دانشگاه و دبیرستان اصطلاحی با عنوان طبقه یک، دو و سه مطرح بود. بیشتر مردم طبقه سه که الآن دهک یک، دو و سه پایین می‌شود، دست‌فروشی و... می‌کردند و درآمد خیلی پایینی داشتند. در این جمعیت یک گروه هدف شاه بود که آنها خیلی مرفه بودند؛ از جمله نیروهای نظامی و امنیتی، مدیران ارشد، استادان دانشگاه که رفاه بالایی داشتند؛ اما تعدادشان خیلی کم بود؛ یعنی حجم گروه‌های هدف دولت از 25 میلیون جمعیت شاید دو سه میلیون نفر را در بر می‌گرفت. اقتصاد کشورمان نیز هم یک اقتصاد به شدت وابسته به نفت بود؛ آن موقع به طور رسمی شش میلیون بشکه در روز صادرات داشتیم. این به جز صادرات غیر رسمی است که منشأ فشارهای دربار بود و بعدها محاسبه شد. در حقیقت، در سال 1350 قبل از آن درآمد کشور یک میلیارد دلار بود که ارزش آن شاید اندازه ده برابر ارزش الآن بود. این در حالی است که درآمد دولت در سال‌های ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴، چهار میلیارد دلار و بعد از آن بیست میلیارد دلار شد که قسمت اعظم آن برای تجهیزات نظامی تانک، هواپیما و... هزینه می‌شد که آثار بیرونی داشت و ایران را به ژاندارم منطقه تبدیل کرد. در کل وضعیت مردم خوب نبود و ساواک کاملاً مدیریت می‌کرد تا منعکس نشود. پس رفاه یک جریان مولد تولید ملی نبود و واردات بی‌رویه در همه اصول بود.
اقتصاد کشورمان نیز هم یک اقتصاد به شدت وابسته به نفت بود؛ آن موقع به طور رسمی شش میلیون بشکه در روز صادرات داشتیم. این به جز صادرات غیر رسمی است که منشأ فشارهای دربار بود و بعدها محاسبه شد. در حقیقت، در سال 1350 قبل از آن درآمد کشور یک میلیارد دلار بود که ارزش آن شاید اندازه ده برابر ارزش الآن بود. این در حالی است که درآمد دولت در سال‌های ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴، چهار میلیارد دلار و بعد از آن بیست میلیارد دلار شد که قسمت اعظم آن برای تجهیزات نظامی تانک، هواپیما و... هزینه می‌شد که آثار بیرونی داشت و ایران را به ژاندارم منطقه تبدیل کرد. در کل وضعیت مردم خوب نبود و ساواک کاملاً مدیریت می‌کرد تا منعکس نشود. پس رفاه یک جریان مولد تولید ملی نبود و واردات بی‌رویه در همه اصول بود.

به عبارتی، گروه‌های محدودی مانند مدیران ارشد، نظامی‌ها، اعضای ساواک و شهربانی و ژاندارمری در سطح بالای رفاه قرار داشتند؛ اما در این گروه یک مجموعه محدودی بودند که از درآمد سرشار کشور بهره بردند. اشتغال بیشتر مردم کشاورزی بود؛ با وجود این شاهد واردات بی‌رویه مواد غذایی از جمله گوشت، تخم‌مرغ، سیب‌زمینی، پیاز، مرغ‌، پنیر و غیره بودیم که دولت سعی می‌کرد با واردات اینها یک رفاه متکی بر واردات برای مردم ایجاد کند. مولدان اینها که بیشتر کشاورز بودند دل‌ خونی داشتند. پیش از آن، بحث ارباب و رعیتی بود و زور می‌گفتند. کنار زدن ارباب و رعیتی سبب شد به اصطلاح یک کشاورز بماند با زمین محصولش و فروشش. قبلاً دست ارباب بود و سهم ناچیزی به کشاورز می‌دادند. برای همین، در ابتدای اصلاحات ارضی بحث هجوم از روستا به شهر را شاهد بودیم. در واقع، به دلیل درآمدهای بالای نفتی، واردات کالاها زیاد شد. برای نمونه، بخش زیادی از گندم کشور از کانادا و آمریکا وارد کشور می‌شد. برنج از اروگوئه و کانادا می‌آمد. گوشت از بلغارستان و استرالیا می‌آمد. به خاطر دارم یک بار برای استاد خودمان که خیلی به رژیم شاه وابسته بود و از رفاه حرف می‌زد، به مثابه یک دانش‌آموز معترض گفتیم توریست‌هایی که به ایران می‌آیند، می‌گویند غذای ملی شما چیست. آن موقع بیشتر آبگوشت بود و چلوکباب. می‌گفتیم چلوکباب ایرانی، ولی برنجش وارداتی، گوشتش وارداتی، پیازش وارداتی، کره‌اش وارداتی، هر چیزی که داشت وارداتی بود، فقط سماقش ایرانی بود. غذای ملی که همه‌اش وارداتی بود، نمی‌توانستیم بگوییم رفاه ملی داریم. تنها برجستگی در دوره پیش این بود که پول زیادی به گروه‌های گوناگون سرازیر شد. شهرهای بزرگ تهران ترافیک شد، لذا بلافاصله پل‌های هوایی زدند و هزینه‌های بالایی صرف کردند. در واقع به فکر ایجاد مترو که زیربنایی است، نبودند. اینها دستاوردهای پس از انقلاب است. موج هجوم دوم اینجا بود که ساخت‌وساز زیاد در شهرها و سوداگری در زمین در سال 1355 به شدت خودش را نشان داد. تنها دستاورد آن زمان این بود که در زمین‌های زیرساختی یک ورزشگاه آزادی برای اینکه بازی‌های آسیایی در ایران برگزار بشود، ساخته شد؛ این در حالی است که پول کلانی که هزینه شد، می‌توانست کشور را دگرگون کند.
آن زمان در نقاط محروم، مانند چابهار فرودگاه بزرگی زده شد؛ چابهاری که در اوج محرومیت قرار داشت و الآن هم همینطور است. مشکل چابهار آب و کشاورزی بود و به فرودگاه نیاز نداشت. در حقیقت، آن فرودگاه پایگاهی برای ناتو بود که بعدها اسنادش منتشر و مشخص شد، بزرگ‌ترین پایگاه پرهزینه‌ای است که از نظر زیرساخت قوی ساخته شد تا جلوی نفوذ شوروی گرفته شود. پس اقدامات زیربنایی هم که مبنای رشد و توسعه است، در راستای منافع ملی نبود و با هدف تسلط دنیای سلطه بود. بزرگراهی که ما از ترکیه داشتیم به نام سنتو، اصلاً برای رونق جاده‌ای کشیده نشده بود. بیشتر برای خطی بود که جلوی نفوذ شوروی را بگیرد. بنابراین نگاه کاملاً متفاوت بود و نگاه ملی و پایدار یک کشور نبود. بیشتر تسلط دنیای سلطه بود و آنها دیکته می‌کردند. یکی از دستاوردهای اصلی، تغییر نگرش و نگاه بود که مردم استقلال و عزت و پیشرفت را جزء هدف‌های خود قرار دادند. یکی از شعارها این بود که حکومت عدل علی(ع) را برقرار می‌کنیم یا رژیم شاهنشاهی را سرنگون می‌کنیم. آنها در حقیقت با شعارهای مادی خود سعی می‌کردند جذب کنند. نکته تأمل‌برانگیز این بود که برجسته‌ترین شعارها درباره «نان»، «مسکن» و «آزادی» بود که مبتنی بر تنش‌ها و نارضایتی‌ها سر داده می‌شد. این در حالی است که آن هنگام مردم با وجود نیاز به اینها، می‌گفتند نیاز مادی فراتر از اینها باید باشد و اینها کنار گذاشته شود. به طوری که اولین نهاد انقلابی پس از پیروزی انقلاب، کمیته‌های انقلاب اسلامی بود. دو ماه پس از آن بنیاد مسکن انقلاب اسلامی تأسیس شد. امام(ره) تأکید داشتند مشکل مسکن مردم حل شود؛ لذا جریان گسترده‌ای از ساخت‌وساز ایجاد شد. گفتنی است، رژیم شاه در اوج ساخت‌وسازها در سال 1356، 240 هزار واحد مسکونی در کشور ساخت؛ در حالی که در سال 1358 که ابتدای انقلاب بود و ناامنی‌ها و هرج‌ومرج‌ها همچنان وجود داشت، بالغ بر 284 هزار واحد مسکونی ساخته شد. امام(ره) تأکید داشتند مستضعفان و محرومان ولی نعمت شما هستند و لذا گروه مردم مستضعف برای ما دانشگاهی‌‌ها به شدت واجد ارزش است. مستضعف در تعریف بسیار مهم است. مستضعف از «استضعاف» می‌آید، یعنی به ضعف کشیده شده؛ شخص یا گروه اجتماعی قدرتی دارد، اما نظام تصمیم‌گیری او را به ضعف کشانده است. برای نمونه، بیشتر بازنشستگان افرادی هستند که با شرافت سی سال کار کردند و بعد یک مقرری را در دوره بازنشستگی می‌گیرند. اگر نظام پولی غلط تصمیمات غلط در مسکن بگیرد و قیمت مسکن بالا برود یا تورم شدید و ارزش پول ملی کاهش یابد، دیگر نمی‌توانند خانواده را اداره کنند. این می‌شود مصداق مستضعف که رژیم گذشته جریان عمومیش در عرصه دانش و ورزش و اقتصادی و شهری و روستایی طبقات مختلف اجتماعی استضعاف‌خیز بود. بنابراین نظام جمهوری اسلامی هدف برجسته‌ای را مد نظر قرار داد که متأسفانه بعضی از تصمیمات در این ده، پانزده سال اخیر به درستی اجرا نشد؛ چرا که کاهش ارزش پول ملی و تورم بالا مصداق جریان استضعاف است. اگر این طوری نگاه کنیم، برای تصمیمات و سیاست‌گذاری‌ها باید تجدید نظر کنیم.
بزرگراهی که ما از ترکیه داشتیم به نام سنتو، اصلاً برای رونق جاده‌ای کشیده نشده بود. بیشتر برای خطی بود که جلوی نفوذ شوروی را بگیرد. بنابراین نگاه کاملاً متفاوت بود و نگاه ملی و پایدار یک کشور نبود. بیشتر تسلط دنیای سلطه بود و آنها دیکته می‌کردند. یکی از دستاوردهای اصلی، تغییر نگرش و نگاه بود که مردم استقلال و عزت و پیشرفت را جزء هدف‌های خود قرار دادند. یکی از شعارها این بود که حکومت عدل علی(ع) را برقرار می‌کنیم یا رژیم شاهنشاهی را سرنگون می‌کنیم. آنها در حقیقت با شعارهای مادی خود سعی می‌کردند جذب کنند. نکته تأمل‌برانگیز این بود که برجسته‌ترین شعارها درباره «نان»، «مسکن» و «آزادی» بود که مبتنی بر تنش‌ها و نارضایتی‌ها سر داده می‌شد. این در حالی است که آن هنگام مردم با وجود نیاز به اینها، می‌گفتند نیاز مادی فراتر از اینها باید باشد و اینها کنار گذاشته شود. به طوری که اولین نهاد انقلابی پس از پیروزی انقلاب، کمیته‌های انقلاب اسلامی بود.
در واقع، ولی نعمت نظام که مردم هستند، دچار اشکال و استضعاف شده‌اند که متأسفانه دنیای سلطه و آمریکا آن را خوب فهمیده است. سازمان‌ها و نهادهای جاسوسی و ابزارهای آن، این را خوب فهمیدند و با فشار بر معیشت مردم، کاهش ارزش پول ملی، تحریم‌های متعدد و... فشار را تشدید می‌کنند. به فرمایش حضرت امام(ره) ما از اول انقلاب هم فرزند رمضان هستیم و تحریم‌های متعددی را تجربه کردیم. اشکال آن این است که عده‌ای از دوستان ما در دولت و مجلس و... این ترفند و بغض را‌ـ که علنی هم مطرح کردند و برنامه‌ریزی گسترده هم انجام دادند‌ـ سبک گرفتند و با جهالت و سهل‌انگاری با آن برخورد کردند و اجازه دادند عملیاتی بشود. اگرچه تلاش‌هایی می‌شود تا به نحوی جبران مافات کنند؛ اما این جبران زمان‌بر است. از نظر من جبران مافات می‌تواند صورت بگیرد؛ چون بنیه اقتصاد قوی است؛ اگرچه آسیب‌های فشار درآمدی شدید بود. برای نمونه، استادان دانشگاه‌ها می‌گویند باید دو برابر سال گذشته تدریس کنند تا بتوانند سطح زندگی قبلی را تا اندازه‌ای جبران کنند. اگر نظام تصمیم‌گیر ریشه‌های استضعاف را پیدا کند، راه حل‌ها را هم از دل آن خارج می‌کند؛ اما چون کلی‌گویی صورت می‌گیرد، در تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری و اجرا انحرافاتی را شاهد بودیم.
در مباحث اقتصادی با توجه به حضوری که در مراکز آکادمیک و دانشگاهی و میان صاحب‌نظران و گروه‌های تصمیم‌گیر و سیاست‌گذار و اعم از مجلس و دولت و غیره دارم، می‌بینم که یک تصویری از آینده در سطح جامعه در حال مطرح شدن است که ضمن اینکه بخشی از آن مبتنی بر واقعیت‌ها است، بخشی از آن دچار یک نوع اختلال است که به نوعی بزرگ‌نمایی می‌شود. این هم به آن معنا نیست که ما نپذیریم اقتصاد ایران مشکل دارد. در نظر اکثر مسئولان، ما الآن یک اقتصاد بیمار داریم. در این زمینه باید به چند نکته توجه داشته باشیم، باید ببینیم چه دلایلی برای این بیماری وجود داشته و این بیماری از چه زمانی شروع شده است؟ در این باره باید بگوییم، انقلاب اسلامی که پیروز شد، بیماری اقتصاد برای مردم مشهود شد؛ یعنی تبعیض اقتصادی و واردات بی‌رویه کالا که تولیدات ملی را در صنایع دستی و کشاورزی بسیار دچار آسیب کرده بود، خود را نشان داد. به ویژه در گروه‌های کشاورز و کارگر که تحت فشار جدی بودند. اینها سبب شد جریان های مارکسیستی در ایران مخاطب خوبی پیدا کنند. این فشارها در گروه‌های روشنفکر و دانشجو و غیره بیشتر شد. اما یک واقعیت اقتصادی که باید به آن بیشتر پرداخت، وابستگی این اقتصاد بیمار به یک متغیر بیرونی به نام خام‌فروشی نفت بود که الآن هم با آن روبه‌رو هستیم. این اقتصاد بیمار و تبعیض در مناطق محروم، مهاجرت‌های بی‌رویه و غیر ضروری سبب شد انقلاب صورت بگیرد. این انقلاب را می‌توان در چهار دوره بررسی کرد. دوره ده ساله اول که دو سال آن جنگ است و دوره خود انقلاب است. از ویژگی‌های دوره انقلاب این است که خارج از محاسبات می‌شود. کسی که یک رژیم را با دوره انقلاب و جنگ مقایسه نمی‌کند و شاهد این مثال جنگ جهانی اول و دوم است.  
که وقتی اتفاق افتاد، برخی از استادان، نظام جمهوری اسلامی را در مقایسه با تولیدات کالایی پیش از انقلاب و پس از آن تا سال 69 زیر سؤال می‌بردند که در این ده ساله نظام جمهوری اسلامی نتوانسته فلان کارها را انجام دهد. من آنجا اشاره کردم که امروز معیاری که مبنای ارزیابی یک نظام در جهان و محافل آکادمیک به عنوان روش کار است، منافع یا مصالح ملی آن است، یا یک رژیم یا یک حزب قوی که سر کار می‌آید، معیار ارزیابی کارآمدی آن، منافع ملی آن است که سه حوزه دارد. اگر این سه حوزه خوب تبیین نشود، ما گیر شاخ و برگ‌های تحلیل می‌افتیم. برای اینکه ببینیم یک دولت یا حکومت این کار را کرده یا نه، باید ببینیم منافع ملی‌اش را چقدر بالا برده است. الآن اعتراض شدیدی که به دولت‌های پیشین آمریکا می‌شود این است که می‌گویند، آمریکا با مداخله در امور فلان کشور، مصالح و منافع خودش را به خطر انداخت، یا برعکس دولتمردان این را به خورد مردم می‌دهند که مداخله‌شان در ویتنام، افغانستان، عراق یا جاهای دیگر تحت عنوان منافع ملی آمریکا صورت می‌گیرد و مردم این‌طور برای‌شان جا افتاد که پس منافع ملی ما در خطر است. منافع ملی سه حوزه دارد؛ اول، امنیت ملی است که هدف‌هایی دارد. دوم، اقتصاد و رفاه ملی است. سوم، حوزه آرمان‌ها، ارزش‌ها و اصول پایه‌ای و اساسی آن کشور است.
امنیت ملی اهداف زیرمجموعه دارد، مانند حفظ سرحدات، حفظ تمامیت ارضی، حفظ استقلال و حاکمیت و امنیت عمومی کشور. در اقتصاد و رفاه، سطح درآمد مردم، سرانه مردم، اشتغال مردم و تولید ملی و شاخص‌هایی از این دست بررسی می‌‌شود، اما در سومی، آرمان‌ها و ارزش‌ها. برای مثال در آمریکا مبارزه با کمونیسم یک شعار ارزشی محسوب می‌شد که حدود 70 سال آن را به خورد مردم دادند. یا دفاع از حقوق بشر، ترویج دموکراسی و ادعاهایی که می‌کند، را تحت عنوان ارزش‌های آرمانی و حوزه‌های ارزشی خودش مطرح می‌کند. کره شمالی یا رژیم اشغالگر قدس الآن اولویت اهداف تعیین‌کننده منافع ملی‌شان تأمین امنیت کشورشان است، اما برعکس سوئیس کشوری است که دغدغه امنیت ندارد و اساسی‌ترین دغدغه منافع ملی‌اش، اقتصاد و رفاه آن است.
بنابراین آنجا که گفته شد، سطح رفاه و تولید ملی پایین آمده، اشاره کردم که شما اصلاً به تحلیل استراتژیک که بر مبنای منافع ملی است، دقت نمی‌کنید. در جنگ جهانی دوم هنگامی که فرانسه اشغال شد، انگلستان بمباران شد و خیلی از کشورهای اروپایی مانند بلژیک، نروژ و هلند اشغال شدند، لهستان به دست شوروی اشغال شد و دیگر کشورها هم همین‌طور. تمام تلاش دولت‌ها و حتی دولت آمریکا که وارد جنگ شد این بود که از رفاهش بکاهد؛ یعنی کارخانه تولید خودرو را به کارخانه تولید تجهیزات جنگی تبدیل کند، تا در خدمت جنگ باشد. مواد غذایی با اولویت جبهه‌ها تولید می‌شد. بنابراین مردم جیره‌بندی شده آن را دریافت می‌کردند. در آن شش سال جنگ جهانی دوم (در فاصله سال‌های 1939 تا 1945) هیچ‌کس از دولت انگلیس سؤال نمی‌کند که چرا تولید ملی پایین آمد و سطح رفاه چه شد؟ برعکس از آن دوره با افتخار یاد می‌کنند و می‌گویند، منافع ملی ما حفظ شد و ارتقا یافت. بنابراین در آنجا منافع ملی با اولویت امنیت بود. ما در 10 سال اول انقلاب که ناامنی‌های منطقه‌ای وجود داشت، با فرار سرمایه‌گذاران و سرمایه‌داران درباری و رهاشدگی و ناامنی‌ها روبه‌رو شدیم و به ویژه جنگ تحمیلی هشت ساله، اولویت ما امنیت داخلی بود. در واقع، بزرگ‌ترین دستاورد نظام اسلامی در 10 سال اول آن را برای اولین بار شاهد بودیم که آن حفظ سرحدات بود، اگر چه ما در جنگ شهید و خسارت‌های فراوانی دادیم، اما استقلال و حاکمیت خودمان و در عین حال سرحدات‌مان را حفظ کردیم، به طوری که صدام در نامه معروف خود اشاره کرده بود، شما به هر آنچه می‌خواستید، رسیدید. اینها سبب افتخار و سرافرازی بود که ایران اسلامی با وجود سابقه تلخ جدایی بخش‌هایی از سرزمینش در دوره‌های گذشته، در این دوره مانع این امر شد و توانست امنیت مردم و مرزهایش را حفظ کند و به توانمندی بازدارندگی بالایی در آینده برسد.
در جنگ جهانی دوم هنگامی که فرانسه اشغال شد، انگلستان بمباران شد و خیلی از کشورهای اروپایی مانند بلژیک، نروژ و هلند اشغال شدند، لهستان به دست شوروی اشغال شد و دیگر کشورها هم همین‌طور. تمام تلاش دولت‌ها و حتی دولت آمریکا که وارد جنگ شد این بود که از رفاهش بکاهد؛ یعنی کارخانه تولید خودرو را به کارخانه تولید تجهیزات جنگی تبدیل کند، تا در خدمت جنگ باشد. مواد غذایی با اولویت جبهه‌ها تولید می‌شد. بنابراین مردم جیره‌بندی شده آن را دریافت می‌کردند. در آن شش سال جنگ جهانی دوم (در فاصله سال‌های 1939 تا 1945) هیچ‌کس از دولت انگلیس سؤال نمی‌کند که چرا تولید ملی پایین آمد و سطح رفاه چه شد؟ برعکس از آن دوره با افتخار یاد می‌کنند و می‌گویند، منافع ملی ما حفظ شد و ارتقا یافت. بنابراین در آنجا منافع ملی با اولویت امنیت بود. ما در 10 سال اول انقلاب که ناامنی‌های منطقه‌ای وجود داشت، با فرار سرمایه‌گذاران و سرمایه‌داران درباری و رهاشدگی و ناامنی‌ها روبه‌رو شدیم و به ویژه جنگ تحمیلی هشت ساله، اولویت ما امنیت داخلی بود. در واقع، بزرگ‌ترین دستاورد نظام اسلامی در 10 سال اول آن را برای اولین بار شاهد بودیم که آن حفظ سرحدات بود
بیش از 13 سال است که منافع ملی راهبردی نظام در حوزه اقتصاد تعریف شده است و رهبر معظم انقلاب تشخیص داده است که اولویت تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری را به حوزه اقتصاد بدهد که متأسفانه خود بنده که در مجلس هفتم بودم، نسبت به این نام‌گذاری‌های سالیانه رهبری، بی‌توجهی‌ها و کم‌توجهی‌ها دیده‌ام. دولت‌ها کم‌توجهی و بی‌توجهی کرده‌اند و این اقتصاد بیمار در واقعیتی ریشه دارد که رهبر معظم انقلاب سال‌ها پیش به آن اشاره کردند. ایشان سال 1374 تحت عنوان تبیین سیاست‌های بلندمدت، بدون اتکا به نفت این موضوع را گوشزد کردند؛ ایشان خواستند وابستگی بودجه به درآمدهای نفتی را کم کنیم. متأسفانه چهار دولت ما یک مسابقه نامیمونی برای اینکه یک رفاه مقطعی به مردم بدهند، داشته‌اند و ما وابستگی‌های شدید نفتی داشته‌ایم و این وابستگی‌های طمع جبهه سلطه را برای تلاش حداکثری با هدف بهره‌برداری‌های بیشتر تحریک کرد. بنابراین بخشی از اتفاقاتی که افتاد، برمی‌گردد به اینکه جهان سلطه به آسیب‌رسانی بیشتر به این بیمار پرداخت و ما هم در تصمیم‌گیری‌های‌مان کوتاهی داشتیم. اگر ما در تصمیم‌گیری‌های‌مان غفلت کنیم، ممکن است همه موانع را متوجه جهان سلطه کنیم. دو میلیارد دلار را در آمریکا در حساب‌مان گذاشتیم و او بلعید.
بنابراین تأکیداتی که در حوزه اقتصاد مقاومتی و تأکید بر اقتصاد می‌شود، یکی از نسخه‌های اصلی معالجه است. من در مصاحبه با رسانه‌های خارجی متعدد اشاره کرده‌ام که شیطنت جهان سلطه در تحریم‌های نفتی و فشارهای مالی در جای خودش، ولی ما با گارد باز جلو رفتیم و اقتصاد مقاومتی در حقیقت یک نوع گارد بسته است که ضربات متوجه ما نشود و ما در عین حال سعی خواهیم کرد که در مسابقات پیروز شویم. ازاین‌رو برگشت به مبانی، منطق و اصول اقتصاد مقاومتی که خودکفایی، توجه به ظرفیت‌های تولید داخل است، عامل مؤثر برای عبور ما از این آسیب‌ها خواهد بود. اینکه ما صرفاً تحریم را عامل اصلی مشکلات اقتصادی بدانیم، یا صرفاً سوءمدیریت‌ها را عامل اصلی در نظر بگیریم، غلط است؛ بلکه عامل، تلفیق این دو بوده است و راه برون‌رفت از آن با تولید ملی امکان‌پذیر است. رکود سنگینی در بخش مسکن داریم که بخش بزرگ آن به دلیل سوداگری در روی زمین است که تازه مجلس و دولت در حال انجام اقداماتی در این زمینه هستند که بتوانند این سوداگری را مهار کنند. اگر مشکل زمین و منابع مالی به صورت منطقی تخصیص یابد، دومین صنعت اشتغال‌زای کشور که ساختمان و مسکن است، می‌تواند رونقی جدی داشته باشد. یا در بخش پوشاک در یک مقطعی رتبه دوم و سوم اشتغال را داشتیم و اکنون با ظرفیت 20 تا 30 درصدی فعال است که بخشی از این افت تولید به دلیل قاچاق پوشاک به کشور است. اگر صنعت نساجی به ظرفیت‌های بالاتری دست یابد، تعداد نیروی کار بیشتری در آن مشغول کار خواهند شد. عده بسیاری از فارغ‌التحصیلان داخل کشور می‌توانند نیازهای داخل کشور را با کاهش واردات و عزم جدی به تولید رفع کنند. شیطنت جهان سلطه همواره این بوده است که تولید ملی را هدف قرار دهد که برخی جاها هم موفق بوده است و برخی جهالت‌ها و غفلت‌های ما نیز در کنار تحریم‌های آنها در این وضعیت مؤثر واقع شده است. در بخش دیگر با مداخلات مستقیم در چرخه پولی به این دلیل که درآمد مالی ما به خام‌فروشی نفت وابسته است، ما آسیب جدی دیدیم. بی‌تردید تفهیم درست کار و همکاری مردم و دولتمردان می‌تواند، اقتصاد کشور را به سطح مطلوب نزدیک کند. اما با بی‌توجهی به این موضوع و ترویج ناامیدی‌ها این تفکر ایجاد می‌شود که ما اقتصاد فشلی داریم. در حالی که این‌طور نیست، اقتصاد ما بنیه قوی‌ای دارد. درست است که دچار عارضه شده است، اما هنوز بنیه‌اش قوی است و این بنیه قوی با تغییر نگرش‌ها و تصحیح بخشی از برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌ها می‌تواند به یک وضعیت قابل قبولی که سطح اشتغال و رفاه عمومی را بالا می‌آورد، برسد. من جزو کسانی نیستم که ناخودآگاه تحت تأثیر فضای نامطلوبی هستند که خود آن قابل تحلیل است. برخی مسئولان برای اینکه مردم ناامید نشوند، باید ادعای آمریکا برای ضربه زدن را ساده بگیرند، اما اگر خودشان هم در نحوه مقابله، آن را ساده فرض کنند، فاجعه می‌شود. برای نمونه ما چند سال پیش شاهد بودیم که رئیس‌جمهور ما چنین اشاره ‌کرد که قطعنامه کاغذپاره‌ای بیش نیست، اگر این برای دلگرمی داخلی بود، اشکال نداشت، اما اگر باور بود که ظاهراً چنین بود، اشکال داشت. چون ما را چپ و راست تحریم کردند و ما برای مقابله پیش‌بینی مناسب نکرده بودیم.
من در مصاحبه با رسانه‌های خارجی متعدد اشاره کرده‌ام که شیطنت جهان سلطه در تحریم‌های نفتی و فشارهای مالی در جای خودش، ولی ما با گارد باز جلو رفتیم و اقتصاد مقاومتی در حقیقت یک نوع گارد بسته است که ضربات متوجه ما نشود و ما در عین حال سعی خواهیم کرد که در مسابقات پیروز شویم. ازاین‌رو برگشت به مبانی، منطق و اصول اقتصاد مقاومتی که خودکفایی، توجه به ظرفیت‌های تولید داخل است، عامل مؤثر برای عبور ما از این آسیب‌ها خواهد بود. اینکه ما صرفاً تحریم را عامل اصلی مشکلات اقتصادی بدانیم، یا صرفاً سوءمدیریت‌ها را عامل اصلی در نظر بگیریم، غلط است؛ بلکه عامل، تلفیق این دو بوده است و راه برون‌رفت از آن با تولید ملی امکان‌پذیر است. رکود سنگینی در بخش مسکن داریم که بخش بزرگ آن به دلیل سوداگری در روی زمین است که تازه مجلس و دولت در حال انجام اقداماتی در این زمینه هستند که بتوانند این سوداگری را مهار کنند.

ما نتوانستیم تشخیص دهیم ریشه جریانی که برای ناامیدی در کشور تلاش می‌کند ، کجاست؛ تبلور تفکر خود مردم است، یا القای یک جریان تصمیم‌ساز است؟ امسال فضای مجازی به شدت برای ایجاد ناامیدی داخلی تلاش کرد. اینکه در خرداد چنان می‌شود، در تابستان چه خواهد شد، در 13 آبان کار نظام تمام است و... در واقع، این‌گونه تبلیغات و فشارها به این سمت رفت که نظام ناکارآمد است، طوری که هیچ جایی فضای سالم نمی‌بینیم. جای تأسف دارد که برخی از افراد ما امید به آینده را از دست داده‌اند. تاریخ‌های گفته شده، سر رسید، اما آنچه برایش سروصدا راه انداخته بودند عملیاتی نشد. آنها اصلی‌ترین حوزه که پول ملی بود، را با چالش مواجه کردند که یکدفعه با ثبات مواجه شد، برای ایجاد این ثبات اگرچه قوه مقننه، قوه قضائیه و دولت ورود کردند، البته، این طور فکر نکنیم که با دستگیری چند نفر مخل اقتصادی این اتفاق افتاد؛ بلکه آن فضای مسمومی که دائم ارز را دنبال می‌کرد،‌ از بین رفت. بنابراین اگر فضای مجازی دوباره دچار یک سازماندهی مجدد شود و باز غفلت نظام تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری و قوه قضائیه از یک سو و ناآگاهی مردم از سوی دیگر باشد، این فضا فضای خوبی نخواهد بود. در یک جمع‌بندی ساده می‌توان گفت، اشکالاتی در اقتصاد ملی وجود دارد که این اشکالات ناشی از غفلت، جهالت، سوءمدیریت و... است که پیش از پرداختن به رانت‌ها، فسادها و چپاول ثروت ملی به دست عده‌ای باید دقیق ریشه‌یابی کرد و عوامل اصلی آن را شناخت. خیلی از جاها وقتی بررسی می‌کنیم، می‌بینیم بخشی از مشکل به نداشتن سیاست‌گذاری و قانون‌گذاری صحیح از سوی مجلس برمی‌گردد که آن نیز در نهایت به نوع انتخاب ما مردم و رأی دادن‌های با حب و بغض برمی‌گردد که افراد کارآمد را برای این پست‌ها انتخاب نمی‌کنیم. حضرت امام(ره) می‌گفت، مجلس در رأس امور است.
بنابراین در چنین فضایی تشخیص دلایل ایجادی مهم است. جهان سلطه راهکاری که به ما ارائه می‌دهد، تغییر رژیم است. گاهی ما از خودی‌ها می‌شنویم که این را تحت تأثیر وضعیت ساختگی جهان سلطه مطرح می‌کنند و الگویی نیز برای آن ندارند. برخی نیز مشکل را در اسلام می‌دانند، من به این عده می‌گویم که اتفاقاً مشکلات ما به دلیل عمل نکردن به اسلام است. ما در کجای اقتصاد و نظام پولی و بانکی‌مان اسلام را داخل کرده‌ایم. بانکداری ما مبتنی بر نظام ربوی جهانی است. اسلام، شایسته‌سالاری را مطرح می‌کند و برای انتصاب‌ها و انتخاب‌ها باید حب و بغض‌ها کنار برود، اما ما در حوزه‌های صنفی، جناحی و حزبی به آن توجه نمی‌کنیم.
بنابراین اتفاقاً ایراد اصلی نظام اقتصادی ما به عمل نکردن به اسلام و آموزه‌های آن برمی‌گردد. ساختار در ایران به گونه‌ای است که رهبری از سوی خبرگان ملت که با آرای مردمی روی کار می‌آیند؛ رئیس‌جمهور آن مستقیم با آرای مردم و مجلس با آرای مردم انتخاب می‌شوند و مدیریت‌های شهری آن که از سوی شهردار انتخاب می‌شود نیز از سوی شوراهای شهری است که باز با رأی مردم روی کار می‌آیند. معضلاتی که ما در همین شهر تهران داریم به این دلیل است که شورای شهر نتوانسته شهردار خوب انتخاب کند و این یعنی شورای شهر درست انتخاب نشده که این به بی‌دقتی مردم در انتخاب‌شان برمی‌گردد. گزارش‌هایی می‌رسد از فساد برخی اعضای شوراها در بخش‌های مختلف کشور که این باز به بی‌دقتی مردم در انتخاب افراد مربوط می‌شود.
امام(ره) فرمودند مجلس در رأس امور است. درست است که رئیس‌جمهور نفر دوم کشور است، اما وقتی می‌خواهد کابینه‌اش را تعیین کند، افراد را به مجلس پیشنهاد می‌دهد و این مجلس است که باید صلاحیت آنها را تشخیص دهد. ما در مجلس هفتم فهرست پیشنهادی دولت را که تحلیل کردیم، دیدیم برخی از افراد در فهرست وزرا از رفقای ما بودند، با وجود تأیید سلامت این افراد، برخی از آنها را دارای صلاحیت لازم برای تصدی و مدیریت وزارتخانه پیشنهاد شده تشخیص ندادیم. همین اعلام نظر ما سبب شد که چند نفر از وزرای پیشنهادی رأی نیاورند. بزرگ‌ترین خدمت و کمک به دولت این است که شایسته‌سالاری را در انتخاب افراد در نظر بگیریم. مجلس علاوه بر انتخاب افراد باید؛ بودجه، منابع، درآمد، مصارف و هزینه‌های دولت را بررسی و مشخص ‌کند.
همین اشکالات‌ در شورای شهر سبب می‌شود، سوداگری در زمین اتفاق بیفتد و هزینه مسکن و اجاره‌نشینی بالا برود. اینها نشان می‌دهد که برخی افراد در پست شورای شهر صلاحیت‌ لازم را ندارند و در مجلس و دولت نیز همین‌طور است.
آیا راه‌حل این است که باید نظام کنونی کشور را متلاشی کنیم؟ نخیر، ما باید ظرف را که نماینده مجلس است درست انتخاب کنیم. اجازه ندهیم افراد ناشایست و کسانی که با تطمیع دنبال جایگاه و پست هستند، روی کار بیایند.
در یک جمع‌بندی ساده می‌توان گفت، این نظام از رهبری گرفته تا رئیس‌جمهور، نمایندگان مجلس و... در ساختاری قرار دارند که هر یک با رأی و نظر مردم انتخاب می‌شوند و هر یک با وظایفی که دارند در برابر مردم مسئول هستند.
در خصوص حرف‌هایی که درباره رهبری معظم انقلاب زده می‌شود که چرا ایشان کاری نمی‌کنند، یا رهبری کارآمد نیست، باید بگویم که اولاً، قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی بسیار قابل دفاع است. یکی از اصول باز قابل دفاع که برای برخی شبهه‌انگیز است، اصل ولایت فقیه است. ولایت فقیه در مبانی نظری از افلاطون و ارسطو گرفته تا دیگر بزرگان اندیشه، نظام آرمانی آنها جایی قرار دارد که نخبگان شکل می‌گیرند. نخبه نه به مفهوم دغلکاران سیاسی امروزی، بلکه به معنای فردی آگاه و سالم که ما آن را با عنوان ولایت فقیه و فرد دانشمند و مجتهد می‌شناسیم. چنین فردی بهتر می‌تواند جامعه را هدایت کند، یا رئیس‌جمهور آمریکا که برای به دست آوردن آرای بیشتر همجنس‌بازی را آزاد اعلام می‌کند؟ بنابراین ولایت فقیه یعنی دادن کار دست ‌کاردان. در جهان هم به جای ولایت فقیه، عنوان استراتژیست نظام را مطرح می‌کنند که در صدر تصمیم‌گیری‌های کشورها قرار دارد. جهت‌گیری‌ها، اولویت‌ها و... کشور را آن مقام تعیین می‌کند. در آلمان صدر اعظم دارند. در آمریکا قدرت دست رئیس‌جمهور است. وظیفه استراتژیست نظام تعیین اولویت‌هاست.
در خصوص حرف‌هایی که درباره رهبری معظم انقلاب زده می‌شود که چرا ایشان کاری نمی‌کنند، یا رهبری کارآمد نیست، باید بگویم که اولاً، قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی بسیار قابل دفاع است. یکی از اصول باز قابل دفاع که برای برخی شبهه‌انگیز است، اصل ولایت فقیه است. ولایت فقیه در مبانی نظری از افلاطون و ارسطو گرفته تا دیگر بزرگان اندیشه، نظام آرمانی آنها جایی قرار دارد که نخبگان شکل می‌گیرند. نخبه نه به مفهوم دغلکاران سیاسی امروزی، بلکه به معنای فردی آگاه و سالم که ما آن را با عنوان ولایت فقیه و فرد دانشمند و مجتهد می‌شناسیم. چنین فردی بهتر می‌تواند جامعه را هدایت کند، یا رئیس‌جمهور آمریکا که برای به دست آوردن آرای بیشتر همجنس‌بازی را آزاد اعلام می‌کند؟ بنابراین ولایت فقیه یعنی دادن کار دست ‌کاردان.

درست است که جهت‌گیری کلی هر نظامی مشخص است،‌ اما تحولات و اتفاقات زمانه به شدت در حال تغییر است که نیاز است اولویت‌های مدیریتی تغییر کند. بیش از یک دهه است که رهبر معظم انقلاب اولویت نظام را اقتصاد بیان کرده‌اند و این امری کاملاً قابل دفاع است، اما این امر 50 درصد کار است و 50 درصد کار به قوه اجرایی کشور برمی‌گردد که قانون اساسی مسئولیت آن را به رئیس‌جمهور واگذار کرده است. در بحث اجراها، باورها و سلایق شخصی رئیس‌جمهور در خیلی از دوره‌ها موجب شده یک تصمیم گرفته و اجرا شود، اما فرایند کار نخبگی و کارشناسی طی نشده و تصمیم‌گیری ‌کارشناسی با نظریه‌های رقیب سنجیده نشده است. درباره مسکن، دولتی مسکن مهر را پیشنهاد می‌دهد و دولت دیگر آن را مسخره می‌کند و برنامه دیگری ارائه می‌دهد. این ایده‌ها و باورها نباید شخصی باشند،‌ بلکه باید در راستای هم قرار گیرند و نظر نخبگی و پیش‌برنده برای کشور به دست آید. در نمونه‌ای دیگر یک رئیس‌جمهور می‌آید و می‌گوید برای پیشرفت کشور باید تعامل خارجی در اولویت قرار گیرد و دیگری آن را رد می‌کند. این خط‌گذاری‌ها و ریل‌گذاری‌ها کار استراتژیست نظام است و 50 درصد دوم تبلور اراده مردم در انتخاب یک مشرب سیاسی خاص و مجلس شورای اسلامی است، به همین دلیل رهبر معظم انقلاب به آرای مردم در این بخش نیز احترام می‌گذارند.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
عموزاده.
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۳۹ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۶
بسیار عالی .دست مریزاد.علیکم به مطالب این چنینی
نام:
ایمیل:
نظر: