يکي از فوري ترين و اصلي ترين مسائلي که امروز کشور با آن دست به گريبان است، مشکلات اقتصادي است و نمود آن را در گرانيهاي افسار گسيخته مثل پرايد 50 ميليوني و گوشت 100 هزار توماني شاهديم. مسئلهاي که هم براي مردم تبديل به معضل و مشکل شده و هم مسئولين را دچار چالش کرده است و البته دشمن در اين ميان بسيار خوشحال است و سعي دارد به خيال خود، از اين نمد کلاهي براي خود بگيرد.
جريانات و اشخاص و مديران با نقطه نظرات مختلف و متفاوت به اين مشکلات معيشتي نگاه کرده و راهکارهاي متفاوتي ارائه ميکنند. برخي به دنبال راهکارهاي فوري و کوتاه مدت هستند و برخي ديگر ميگويند بايد دنبال حل ريشهاي مشکلات اقتصادي بود و اين مسائل نياز به اصلاحات ساختاري دارد و يک شبه بوجود نيامده که يک شبه نيز حل شود. برخي ديگر نيز پاي مسائل ديگر را به ميان کشيده و راه حل مسائل اقتصادي را در سياست خارجي معرفي ميکنند و معتقدند تا مشکلات ما با آمريکا و غرب حل نشود، کاري نميتوان انجام داد. عدهاي ديگر اين ادعا را رد کرده و علت ريشهاي مشکلات کنوني را عمل به نسخههاي اقتصادي غرب ميدانند.
تمام اين نظرات و راه حلهاي مختلف و گوناگون و گاه متضاد اقتصادي و سياسي در جاي خود قابل بحث و بررسي هستند و ميتوان درباره ميزان صحت و سقم و اثربخشي آنها، تحليل منطقي و علمي ارائه کرد. اما نکته ظريفي اين ميان هست که در اين بگومگوهاي سياسي و اقتصادي و حرفهاي کارشناسي گم ميشود و کمتر کسي به آن توجه مي کند.
مشکلات اقتصادي که امروز جامعه با آن سر و کار دارد، بيش از آنکه جنبه فيزيکي و ملموس داشته باشد جنبه رواني و ذهني دارد. دشمن هم اين را خوب متوجه شده و از همين زاويه جنگ اقتصادي و تبليغاتي خود را به موازات يکديگر پيش ميبرد. در چنين شرايطي، فارغ از اينکه کدام يک از نظرات اقتصادي و سياسي براي حل مشکلات درست هستند و چه بايد کرد، مسئلهاي وجود دارد که فراتر از اين ديدگاههاست و در هر حال و صورتي، اثري زياد و البته فوري دارد. اين راه حل فوري و تضميني چيزي نيست جز همدردي عملي مردم با مسئولين. وقتي مردم حس کنند مسئولين نيز مانند آنها طعم سختي ها و مشکلات را ميچشند، بدون شک بسيار راحت تر با مشکلات کنار آمده و آنها را تحمل مي کنند.
اما برعکس، اگر ببينند بار مشکلات صرفاً بر دوش آنهاست و مسئولان کشور هيچ همراهي و درکي از آن ندارند، بي شک دچار دلسردي شده و بار رواني مشکلات دوچندان خواهد شد.
در جامعه اي که ميان طبقه هاي گوناگون آن، فاصله معيشتي و اقتصادي وجود دارد، مسئولان و کارگزاران بايد با ساده زيستي، مرهمي بر زخم هاي گروه کم درآمد جامعه باشند. اين مسئله البته ريشه ديني و اعتقادي نيز دارد. براي نمونه مي توان به نامه مولاي متقيان در زمان خلافت، به فرماندار بصره اشاره کرد که به مهماني يکي از ثروتمندان رفته بود.
اميرالمؤمنين علي عليه السلام به عثمان بن حُنَيف، استاندار خود در بصره، (که از ياران ويژه اميرالمؤمنين علي عليه السلام است و در نهايت نيز به دست دشمنان آن حضرت شکنجه مي شود و به شهادت مي رسد) به خاطر شرکت در ميهماني يکي از جوانان ثروتمند بصره که فقيران و ضعيفان از آمدن به آن ميهماني محروم و تنها ثروتمندان در آن حاضر بودند، نامه اعتراض آميزي مي نويسد و از شرکت ايشان در چنين ضيافتي به شدت گلايه مي کند؛ اگرچه خود استاندار، زندگي ساده و فقيرانه اي داشته است، با اين حال حضرت در نامه 45 نهج البلاغه چنين مي آورد:
«پس از ياد خدا و درود اي پسر حنيف! به من گزارش دادند که مردي از سرمايه داران بصره تو را به ميهماني خويش فرا خوانده و تو به سرعت به سوي آن شتافتي؛ خوردني هاي رنگارنگ براي تو آوردند و کاسه هاي پر از غذا پي درپي جلوي تو نهادند. گمان نمي کردم، مهماني مردي را بپذيري که نيازمندان شان [از آن سفره] با ستم محروم و ثروتمندان شان بر سر سفره دعوت شده اند.»
حضرت علي عليه السلام در نامه 45 نهج البلاغه هم ميفرمايد: أَأَقْنَعُ مِن نَفْسي بِأَنْ يقالَ هذا اميرُالمؤمنين و لا اُشارِکُهُمْ في مَکارِهِ الدَّهْرِ أَو أَکونَ اُسوَةً لَهُم في جُشُوبَةِ الْعَيش. آيا به همين رضايت دهم که مرا اميرالمؤمنين خوانند و در تلخي روزگار، با مردم شريک نباشم و در سختي هاي زندگي، الگوي آنان نشوم؟!
همدردي مسئولين با اقشار ضعيف باعث مي شود اعتماد مردم به آنان بيشتر و تقويت شد. در چنين شرايطي مردم به راهکارها و وعده هاي مسئولين نيز اعتماد بيشتري کرده و با راهکارهاي ارائه شده، همراهي خواهند کرد.
نوبخت رئيس سازمان برنامه و بودجه که اواخر دي ماه امسال به مناطق محروم جنوب کرمان رفته بود، گفت: «مسئوليت سنگيني بر عهده من است و من مسئول برنامه و بودجه و توسعه کشور هستم چطور ميتوانم در تهران و در طبقه دهم بنشينم و کوه را نگاه کنم و براي اين مردم کپرنشين برنامهريزي کنم؟ بنابراين تصميم بر حضور در مناطق محروم گرفتم.»
سرکشي مسئولان به مناطق محروم و لمس مشکلات مردم بدون واسطه و از نزديک، پيش نياز همراهي و همدلي با آنان است. متاسفانه جرياني خاص و پر سر و صدا در کشور، اينگونه اقدامات اميد آفرين را برچسب پوپوليسم نفي ميکنند. مسئولان در تصميمات و اقدامات خود نبايد مقهور اين فضاسازيهاي کاذب شوند. تصور کنيد فردا اعلام شود اعضاي کابينه تصميم گرفته اند تا به سامان و تعادل نرسيدن قيمت گوشت، از خريد آن براي خانواده خود ممانعت مي کنند و به راستي نيز چنين کنند. قاطبه مردم از شنيدن آن چه حسي خواهند داشت؟