از نگاه امام (ره) سرمشق قرار ندادن سیره جامع حضرت علی (ع) و توجه کردن به الگوهای غیرمعصومین (ع)، مصداق روش خیانت به امانت الهی (ولایت) است و سرانجام به خروج از ولایت الهی منجر میشود.
در فرهنگ قرآنی، آموزههای دینی تشیع و در اندیشه و آثار حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری، ولایت و حاکمیت با تمام گستره مفهومی آن ذاتاً متعلق به خداوند شمرده شده است و به اولیا و مصلحین دینی از جمله انبیا علیهم السلام عاریت داده شده است و به همین طریق در وجود پیامبر (ص) و ائمه معصومین (علیهم السلام) تجلی یافته است.
حضرت امام (ره) ولایت را به معنی حکومت، شعبهای از ولایت مطلقه رسول اکرم (ص) میداند که با تمام اختیارات آن بر عهده، ولی فقیه قرار میگیرد؛ پس با این تفسیر، ولایت فقیه استمرار ولایت رسول الله (ص) و ولایت شرعی و الهی است.
ولایت محوری در اندیشه امام و رهبری بدین معناست که کلیه برنامهها، سیستم و مجریان و مردم جامعه اسلامی تحت اشراف و دستورات و سیره معصومان باشند و سیاستگذاریها با هدفگذاری آنان هماهنگ شود و تمام فعالیتهای بشری با سیره پیامبران و معصومان (علیهمالسلام) پیوند بخورد.
از نگاه امام (ره) سرمشق قرار ندادن سیره جامع حضرت علی (ع) و توجه کردن به الگوهای غیرمعصومین (ع)، مصداق روش خیانت به امانت الهی (ولایت) است و سرانجام به خروج از ولایت الهی منجر میشود.
آفات سیاسی قابل ذکر در این موضوع فراوان است که بدلیل تبعیت نپذیرفتن از مقام ولایت روی داده است؛ که نمونه آن در کشور ما، متأسفانه در دهه هفتاد در میان روشنفکرنماها رواج یافت که منجر به توهین به مقدسات دینی شد.
حضرت امام (ره) در روزهای آغازین نهضت درباره توهین به مراجع تقلید به انقلابیون جوان هشدار دادند که اگر کسی کوچکترین کلمهای به یک نفر از مراجع اسلام اهانت کند، رابطه بین او و خدای تبارک و تعالی منقطع خواهد شد.
متأسفانه آن چیزی که قدرتمندترین انسان تاریخ (امیرالمومنین (ع)) را آنگونه مظلوم کرد، نبود تحلیل سیاسی درست در بین مردم بود و الاّ همه مردم آن زمان دیندار بودند. برای همین عدم درک صحیح سیاسی و بصیرت باعث عمل نکردن به تکلیف شرعی به هنگام شد و موجب زیان فراوان به اسلام و مسلمین گردید.
با این حال، کسانی در دوره ما هستند که بدون عبرت گرفتن از تاریخ و با نگاه خوش خیالانه به آن دوره و رفتار گروههای اجتماعی خاص آن زمان، میگویند در دوران امیرالمومنین (ع) منافقین و خوارج چنان راحت بودند که هر توهینی به حضرت میکردند، آزادی بود و کسی حرفی نمیزد. باید به مردم این و آن زمان گفت مرده باد آن جامعهای که در آن اینقدر نفهمی زیاد باشد که به حضرت علی (ع) توهین شود.
در ادامه به بیان ویژگیهای افراد ولایتمدار از منظر شهید مطهری که در زمانه خود یکی از آزادیطلبان واقعی به شمار میرفت میآوریم تا قدر و منزلت جایگاه ولایت در فرهنگ شیعی روشنتر گردد:
الف: عشق و محبت آتشین به حضرت حق و اولیای خاص او
ب: تعقل و معرفت برتر
ج: قدرت و توانایی برتر
د: وحدت در عین کثرت
و: حماسه یا ستیز با ضد ارزشها
در اعتقاد فرد انقلابی یعنی این که رهرو ولایت باشی، از، ولی فقیه و رهبر زمانهات جلو نزنی و چشم و گوش به اشاره و اوامر این جایگاه دوخته باشی؛ چرا که هیچ احدی بهتر از اولیای الهی صاحب حق ولایت (و برخوردار از هدایتهای ربوبی) صلاح مملکت و دولت و جامعه را درک نمیکند و نمیداند.
شاهد مثال در تاریخ برای ولایت نماها اینکه کنار زده شدگان از قدرت، جنگ با نظام اسلامی را به راه انداختند. اینها که در دولت امیرالمؤمنین به دلیل گمارده نشدن به پستهای مدیریتی و برخوردار نشدن از سفره بیتالمال، منزوی شده بودندف جنگ با حضرت علی (ع) را با شعار برقراری عدالت، راه انداختند. در نتیجه این حیلهگری رهبران فتنه و بیبصیرتی عوام، حضرت علی (ع) نه به وسیله یک یهودی، بلکه به وسیله یک حافظ قرآن به شهادت رسید که این نتیجه انحراف مردم از رهبری و عدم تبعیت از فرامین ولایت در آن مقطع زمانی بود.
در عصر حاضر نیز انقلابینمایی غیر از انقلابیگری است. انقلابیگری کاری سختی است و عمل به وظیفه، پایبندی و صبر در مسیر، تحمل سختیها و هزینه دادن نیاز دارد.
امروز برخی کسان هستند که نظام و ولایت را به سبب وضعی محاکمه میکنند که خودشان از اسباب پیدایش آن بودهاند. خود آنها شیرازه نظام دیوانی ایران را خراب کردند و به سبب ناکارآمدی گسترده، شیب نارضایتی عمومی را افزایش دادند و حالا بالای آن ویرانهای که خود بنا کرده اند، شیون میکشند تا شاید از این نمد برای خود کلاهی ببافند و با متهم کردن دیگری، حتی، ولی فقیه زمان، بتوانند مجدداً طرفدارانی از افراد بیبصیرت دور خود جمع نمایند و چند صباحی زندگی نباتی خود در عرصه سیاسی جامعه را تداوم بخشند.
از نظر مقام معظم رهبری آن کسانی که دم از ولایت میزنند و کار دشمن را در کشور به پیش میبرند برای آنکه بتوانند یک جناح خاص را بکوبند، اینها به جای آن که سیاستشان دینی باشد، دینشان سیاسی است و این که دینداری خود را در جهت اهداف پست سیاسی حرکت میدهند.
حال سؤال اینجاست آیا کسانی که قائل به این باشند که (((ما اصلاً چیزی به اسم حکومت دینی نداریم و این واژهها غلط و من درآوردی است، دین برای رهایی انسان آمده است نه برای حاکمیت بر انسان، هر اتفاق مثبتی که در عالم بیفتد باید با انتخاب آزادانه مردم باشد نه انتخاب تحت تحمیل و فشار))) ولایت مدار میشوند و عامل برپایی حکومت مهدوی هستند و به راستی میتوان این چنین افرادی را تابع مقام ولایت دانست؟
حضرت امام (ره) فرمودند که ملاک حال فعلی افراد است؛ معنای این سخن آن است که هیچکس ضمانت درست بودن تا دم مرگ را ندارد و باید مراقب خود بود که حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است.
فرزندان ولایت کسانی نیستند که با امام (ره) عکس دارند و عکس راه امام رفته اند؛ فرزندان ولایت کسانی نیستند که از قِبَل امام و انقلاب گردنی کلفت کردهاند و حالا در مقابل انقلاب و، ولی فقیه نعره میکشند؛ فرزندان ولایت جوانانی هستند که در حال حاضر مقابل جبهه شر و طاغوت زمان در حال جنگ نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هستند؛ فرزندان ولایت جوانان انصارالله یمن هستند که با دست خالی در برابر بمبهای وهابیون سعودی ایستادهاند؛ فرزندان ولایت شیخ زکزاکیها هستند که با فدا کردن پنج پسر و زخمی و شکنجه و اسیر شدن خود و خانوادهاش، سهم خود را اینگونه از اسلام میگیرند.
بنابر این باید چشم دل را باز کرد و ولایت نمایان منحرف را از ولایتمدارهای واقعی تشخیص داد تا مبادا از گرد و غبار شلوغی شهر و آلودگی فضای زندگی به زرق و برقهای زندگی غربی، خوشنشینی و عافیت طلبی، جذب طیف غیر خودی شد و نقش سیاهی لشگران جبهه ضد ولایت را بازی کرد؛ و یک جمله دیگر در وصف ویژگیهای ولایتمداران این که، آنان کسانی هستند که در همه حال، چه در زمان تصدی یک مسئولیت و چه غیرآن آبروی خودشان را کف دست گرفتهاند و حاضرند آن را خرج مسیر ولایت کنند و آنجایی که فکر میکنند وجود آنها میتواندکمکی به جبهه حق کند با تمام وجود حاضر میشوند؛ این افراد در جبهه جنگ به یک شکل، در میدان فرهنگی به یک شکل و حتی در دانشگاه هم به شکلی دیگر و وسیعتر وارد میدان میشوند و به ادای تکلیف مشغول میشوند.
ولایت مدار واقعی حتی اگر هیچ کاره هم باشد خود را مسئول و پاسخگو میداند و عافیتطلب نیست.