صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

آذربایجان غربی >>  عمومی >> آخرین مطالب
تاریخ انتشار : ۰۷ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۷:۰۶  ، 
شناسه خبر : ۳۱۹۹۷۶
اهمیت حملات جمهوری اسلامی ایران در گشودن یک جبهه نبرد مستقیم با آمریکا در فضایی است که دوران دوقطبی تمام شده و آمریکا به عنوان یک ابرقدرت بزرگ از جنبه‌های مختلف نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مطرح است.
پایگاه بصیرت / امیر عظیمی
حمله موشکی جمهوری اسلامی ایران به پایگاه نظامی عین‌الاسد، یکی از مهمترین رویداد‌های بعد از جنگ جهانی دوم محسوب می‌شود. کمتر واقعه‌ای را در این بازه زمانی می‌توان یافت که اهمیت این چنینی داشته باشد. هرچند حوادث ۱۱ سپتامبر یا حمله به عراق و افغانستان و شکل‌گیری داعش و ... از وقایع مهم هستند، اما همگی آن‌ها یا قدرت نظامی آمریکا را ترسیم می‌کنند و یا از فعالیت گروه‌های تروریستی و حجم تخریب‌ها و رفتار‌های غیربشری آن‌ها که جهان را به چالش کشیده‌اند.
به عبارتی می‌توان گفت اهمیت حملات جمهوری اسلامی ایران در گشودن یک جبهه نبرد مستقیم با آمریکا در فضایی است که دوران دوقطبی تمام شده و آمریکا به عنوان یک ابرقدرت بزرگ از جنبه‌های مختلف نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مطرح است و هیچ کشوری تاکنون جرأت رودرویی مستقیم نظامی با آن را نداشته است و یا حتی در صورت داشتن توان کافی، حداقل از آن اجتناب کرده است.
نکته دیگری که بسیار حائز اهمیت است، تهدید رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا مبنی بر حمله به ۵۲ نقطه حیاتی در ایران در پاسخ به هرگونه اقدام نظامی ایران علیه مواضع و نیرو‌های آن کشور در غرب آسیا بود که بعد از حمله موشکی ایران به عین‌الاسد، جنبه عملی پیدا نکرد و تحت تدابیر شدید امنیتی و رسانه‌ای، با چند توئیت و برگزاری جلساتی پشت در‌های بسته خاتمه پیدا کرد و در نهایت رئیس جمهور آمریکا از عدم تمایل آن کشور برای اقدام نظامی و بسنده کردن به اعمال تحریم‌های بیشتر خبر داد و ماجرا به همین جا ختم شد.
همچنین بعد از حملات موشکی ایران، دولت ایالات متحده از عدم آسیب‌دیدن نیرو‌های خود در این حملات خبر داد و اعلام کرد که صرفاً به تأسیسات و ساختمان‌ها آسیب وارد شده است و نیرو‌های آمریکایی در سلامت کامل هستند و اوضاع خوب است، اما فرمانده هوافضای سپاه پاسداران طی یک نشست مطبوعاتی از شدت خسارات وارده به پایگاه‌ها و نیرو‌های آمریکایی در منطقه خبر داد و به جزئیاتی از حمله موشکی اشاره کرد. اما بعد از گذشت چندین روز، در نهایت درب پایگاه آمریکایی به روی اصحاب رسانه باز شد و گزارش‌هایی از هدف گیری نقطه‌ای و دقیق این پایگاه آمریکا مخابره شد و از جانب دیگر خبر آسیب دیدن ۱۱ نظامی آمریکایی مجدداً باعث گمانه‌زنی‌های جدید در مورد جزئیات این حمله شد.
حال با توجه به شرح آنچه که رخ داده است، به بیان تحلیلی در خصوص چرایی واکنش طرفین می‌پردازیم.
رئیس‌جمهور آمریکا زمانی موضوع ۵۲ نقطه حیاتی را مطرح کرد که بعید می‌دانست حمله‌ای از جانب ایران و بطور مستقیم علیه مواضع نیرو‌های آمریکایی صورت بگیرد و چنانچه هم عملیات تلافی‌جویانه‌ای در کار باشد، از جانب متحدان ایران انجام خواهد شد و ایران مستقیماً وارد یک رویارویی نظامی با آمریکا نمی‌شود. اما حمله مستقیم ایران، آن هم به یکی از بزرگترین پایگاه‌های آمریکایی در منطقه و با شلیک بیش از ۲۰ فروند موشک میان‌برد، تمام معادلات را برهم زد و معادلات جهان را وارد مرحله جدیدی کرد و ایالات متحده آمریکا را با چالشی بزرگ، حتی بالاتر از بحران موشکی کوبا وارد کرد.
با حمله ایران به نیرو‌های آمریکایی، این کشور سه راهکار پیش روی خود داشت:
اول، حمله متقابل، که البته پیش‌تر رئیس جمهور آمریکا از آن سخن گفته بود
دوم، سکوت، عدم واکنش و عبور از ماجرا
سوم، کم اهمیت دادن این حمله و ایجاد یک هجمه بین‌المللی علیه ایران
ایالات متحده علی‌رغم تبلیغات و تهدیدات گسترده علیه هرگونه واکنش احتمالی ایران، نه تنها واکنشی از خود نشان نداد، با انتخاب راهکار سوم، موضوع را کم اهمیت جلوه داده و اعلام کرد هیچ تلفاتی به نیرو‌های آمریکایی وارد نشده است و اوضاع خوب است و صرفاً به برخی تأسیسات صدماتی وارد شده است.
اما سوالی که مطرح می‌شود چرایی عدم واکنش نظامی آمریکا بود. کشوری که به عنوان ابرقدرت نظامی در اکثر نقاط جهان پایگاه نظامی دارد و تاکنون هیچ کشوری جرأت مقابله با آن را نداشته است.
آمریکا از زمان پایان جنگ ایران و عراق، درگیری خاص نظامی با ایران نداشته است، اگرچه نیرو‌های نیابتی این کشور طعم ضربات نیرو‌های ایرانی را چشیده‌اند، اما بصورت مستقیم با یکدیگر درگیر نشده‌اند. حمله ایران به مواضع نیرو‌های آمریکایی آن هم با شلیک ده فروند موشک بالستیک، بیشتر از آنکه به دنبال تلفات باشد، اعلام قدرت نظامی به آمریکا بود.
موشک کروز قابلیت هدایت بعد از شلیک دارد و قدرت نقطه‌زنی آن بیشتر از موشک بالستیک است. اما در حمله ایران علی‌رغم شلیک موشک‌های بالستیک، مشاهده شد که موشک‌های بالستیک این کشور نقطه‌زن نیز هستند، در نتیجه ایران به فناوری موشک‌های بالستیک نقطه‌زن دست پیدا کرده است و قادر است در خیل انبوه ساختمان‌ها و اماکن دیگر، یک منطقه یا ساختمان را به طور کامل از بین برده و به اهداف از پیش تعیین شده خود برسد.
از طرف دیگر، ضعف پدافندی پایگاه‌های آمریکایی در عدم رهگیری موشک‌های ایرانی، بیم اقدام گسترده علیه سایر پایگاه‌های آمریکا در منطقه را در اثر هرگونه اقدام دیگر علیه ایران و تلفات سنگین نیروی انسانی در عدم واکنش به حملات ایران موثر بوده است.
نکته بعدی این است که هیچ کشوری تمام توان خود را در صورت بروز جنگ، حتی در بدترین شرایط نیز رو نمی‌کند و همواره برگ برنده‌های خود را به نوبت و نه بصورت یکجا استفاده می‌کند. حال استفاده ایران از موشک‌های یاد شده، نشان دهنده بخش کوچی از توان نظامی این کشور است و اگر بخش کوچک به این میزان مخرب باشد، قطعاً توان تمام آن بسیار مخوف و قدرتمند خواهد بود.
نکته پایانی این که؛ ایران با این عملیات به هدف اصلی خود در قدرت نمایی علیه آمریکا و نیز شکست ابهت آن در جهان رسیده است. ایران  اعتبار ابرقدرتی آمریکا را با این اقدام زیر سوال برد و تبعات هرگونه اقدام علیه مواضع و منافع جمهوری اسلامی ایران را به این کشور یادآور شد و معادلات منطقه‌ای و حتی جهانی را به نفع خود و به ضرر ایالات متحده آمریکا تغییر داد.
نام:
ایمیل:
نظر: