صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۱:۰۰  ، 
شناسه خبر : ۳۲۰۳۲۹
بررسی شرایط ورزشکارانی که پشت به وطن و ملت خود کرده‌اند، نشان می‌دهد که این مسیر به ناکجاآبادی ختم می‌شود که عاقبت بخیری در آن نیست.

پناهندگی ورزشکاران و ستاره ها به کشور ثالث، در جهان ورزش قدمتی طولانی دارد. ورزشکاران بواسطه موفقیت و چهره شدن، چنین فرصتی را می یابند و اندکی از آنها هم در این وادی قدم گذاشته و سرزمین مادری را ترک می کنند. اتفاقی که اگرچه ظاهری فریبنده و اغوا کننده دارد اما بررسی ها نشان می دهد که فرجام آن در بسیاری موارد، ناامیدکننده و تلخ است. آنها در سرزمین جدید یک غریبه محسوب می شوند و بعد از کسب چند موفقیت زودگذر، در تندباد فراموشی گرفتار شده و زیر برف نسیان مدفون می شوند چرا که یک غریبه که از دیار مادری بار سفر بسته و به آن پشت کرده، در سرزمین جدید فاقد معنای هویتی قابل توجه است. 

مرور اسامی عمده ورزشکاران ایرانی که در 40 سال اخیر پناهندگی و پشت کردن به وطن و ملت را ترجیح داده اند، نشان می دهد این مسیر به ناکجاآبادی ختم می شود که عاقبت بخیری در آن نیست؛ اتفاقی که باید در انتظار آن برای سایرین هم بود.

در زیر مروری بر زندگی عمده ورزشکاران شاخص داریم که به پناهندگی روی آورده اند. نگاهی به این لیست، خود گویای راه رفته و عاقبت آنهاست که اکثریتشان، به پوچستان رویاها رسیدند؛ نه آرمان شهری که در پی‌اش، به همه ارزش ها و اصولشان پشت پا زدند.

سعید جانفدا

در سالهای بعد از انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی، با توجه به شرایط جامعه، ورزش و فوتبال از رونق افتاد و دیگر، اولویت نخست نبود. با خروج و خداحافظی ستاره های پیش از انقلاب از تیم ملی، فضا برای حضور جوانان جدید و جویای نام باز شد. مرحوم پرویز دهداری برای مسابقات مقدماتی المپیک سئول، مشتی جوان گمنام را به تیم ملی دعوت کرد که یکی از آنها سعید جانفدا بود. گوش چپ قلدر و خوش استیل استقلال که جزو پدیده های تازه فوتبال ایران محسوب می شد. جانفدا در بازی رفت مقابل کویت که با برد 2-1 ایران همراه شد، بازی نکرد اما در دیدار برگشت، مرحوم دهداری او را در نیمه دوم به زمین فرستاد تا نخستین بازی ملی خود را در شکست یک بر صفر مقابل کویت تجربه کند.

تیم ملی یک سال بعد، برای حضور در جام ملت های آسیا 1988 راهی یک اردوی تدارکاتی در آلمان شرقی شد و جانفدا در فرودگاه تیم را ترک کرد و به سفارت هلند رفت و تقاضای پناهندگی داد.

جانفدا در هلند اما عاقب بخیر نشد. او دو سال در این کشور سرگردان بود. او سرانجام در سال 90 به تیم کوچک ونلو پیوست و تا سال 94 در این تیم حضور داشت و 81 بازی انجام داد. پس از آن به یک تیم گمنام دیگر به نام رورموند پیوست و در طول مدت یک سالی که در این تیم بود، به میدان نرفت تا عمر ورزشی اش در غربت و در خاموشی به پایان برسد. از او دیگر خبری نشد!

انوشیروان نوریان

انوشیروان نوریان یکی از استعدادهای بوکس در سال های بعد از انقلاب به شمار می رود. در روزگاری که بوکس با تلاشهای احمد ناطق نوری از انزوا و محرومیت خارج شد و فعالیتش را از سر گرفت، نوریان یکی از پدیده هایی بود که خود را مطرح کرد و توانست در بازیهای آسیایی 1994 مدال برنز را کسب کند. او یک طلا و دو نقره آسیا و 6 قهرمانی کشور را در کارنامه دارد تا مهمترین چهره بوکس ایران در آن سالها باشد.

نوریان با کسب سهمیه المپیک 1996 آتالانتا، در این مسابقات حضور یافت اما نبرد اول شکست خورد و حذف شد. 4 سال بعد و در المپیک 2000 سیدنی، باز هم در مسابقات حضور یافت اما پایش این بار به رینگ نرسید و به خاطر مثبت درآمدن تست دوپینگ، از دهکده ورزشکاران اخراج شد. بعد از این اتفاق، کاپیتان تیم ملی بوکس شبانه از اردو فرار کرد و به دولت استرالیا درخواست پناهندگی داد و به ایران بازنگشت.

او در کشور کانگوروها برای گذران روزگار مجبور به کارسیاه شد. 2 سال در نمایشگاه اتومبیل کار می کرد و ماشین می شست. بعد از پایان محرومیتش بابت دوپینگ، با توجه به استعدادی که داشت، دوباره بوکس را شروع کرد و با توجه به توانایی ها و البته سطح پایین بوکس استرالیا، توانست عضو تیم ملی این کشور شود تا در المپیک 2004 آتن زیر پرچم استرالیا مسابقه دهد تا سومین المپیک زندگی اش را تجربه کند. نوریان در این مسابقات عنوانی بهتر از نهمی کسب نکرد.

نوریان بعد از این رقابتها با توجه به بالا رفتن سنش، بوکس را کنار گذاشت اما برای گذران روزگار در دام باندهای مافیایی قاچاق مواد مخدر افتاد و در دادگاهی متهم شد که در فاصله ماه فوریه 2014 تا فوریه 2015، در قاچاق محموله‌های بزرگ سودوافدرین جهت تولید مواد مخدر به این کشور دست داشته، اتهامی که به بازداشت او منجر شد.

وی پس از این ماجراها و مصیبت هایی که در استرالیا کشید، پس از 7 سال اعلام کرد که از حضور در این کشور پشیمان شده و سرانجام با مساعدت مسئولان بوکس به ایران بازگشت. وی در فرودگاه، پاسپورت استرالیایی خود را تحویل داد تا مشخص شود دیگر تحت هیچ شرایطی نمی خواهد بازگردد. او در مقطعی با مساعدت ناطق نوری رئیس وقت فدراسیون در کنار تیم ملی نیز قرار گرفت.

وحید سرلک

وحید سرلک در جودو یک استعداد ویژه محسوب می شد که خیلی زود به تیم ملی رسید و با مدال های رنگارنگ آسیایی نام خود را سر زبانها انداخت. او در مسابقات جهانی در سال 2005 در مصر، در شرف کسب مدال طلا، به دلیل امتناع از مبارزه با جودوکار رژیم صهیونیستی، دستش از مدال کوتاه ماند. 4 سال بعد در مسابقات جهانی 2009 هلند مقام پنجم را کسب کرد که بهترین عنوان تیم جودوی ایران در طول نیمه دوم دهه ابتدایی سال 2000 بود.

در همین مسابقات چشم باشگاه های میزبان او را گرفت و در تعطیلات نوروزی سال 89 به المپیک روتردام هلند پیوست. سرلک با پایان رقابت های باشگاهی در هلند مدتی بعد به ایران برگشت و سپس به آلمان رفت. اما این بار بازگشتی در کار نبود. او از این کشور درخواست پناهندگی کرد. او برخلاف ادعاهای اولیه برای مبارزه در تیم ملی این کشور، نتوانست زیر پرچم آلمان مسابقه دهد. او که هدف اصلی تصمیمش را بهبود وضعیت معیشتی و ورزشی عنوان کرده بود، پس از پناهندگی هرگز نتوانست آرزوهایش را به حقیقت نزدیک کند و حتی رئیس وقت فدراسیون در آن دوران مدعی شد برای گذران امورش مجبور شده مدتی را در زیرزمین یک مغازه نانوایی کار کند.

وی در مسابقات جهانی 2019 توکیو، مربیگری تیم ملی تاجیکستان را بر عهده داشت که برای فعالیت در این سمت، بایستی پشت پرده های یک سال اخیر جودو ایران را بررسی کرد. ماجرای سعید ملایی، کلید واژه فهم همین مربیگری سرلک نیز هست!

محمد رشنونژاد

محمد رشنونژاد جودوکار جوان ایران، در اولین حضور خود در رقابتهای مردان آسیا موفق به کسب مدال نقره شد تا خیلی زود چهره شود. وی با مشکلات مالی زیادی دست و پنجه نرم می‌کرد و حتی در برهه ای مدال‌های خود را به حراج گذاشت. او در آبان 96 به همراه تیم ملی برای حضور در گرندپری به هلند رفت اما در حین مسابقات به قصد خرید، هتل محل اقامت را ترک کرد و دیگر بازنگشت. محمدرضا رودکی سرپرست وقت تیم ملی تلاش زیادی کرد تا او را در هلند بیابد اما موفق نشد.

رشنونژاد درخواست پناهندگی داد و بیش از یک سال طول کشید تا در یکی از تیم‌های باشگاهی تمرینات خود را آغاز کند. وی چند بار در تمرینات تیم ملی هلند نیز شرکت کرد و در اولین تورنمنت خود که اوپن بلژیک بود، توانست مدال برنز بگیرد.

او در ابتدای حضورش در هلند ادعا کرد که برای حضور در المپیک توکیو آماده می شود اما تا به امروز این ادعا عملی نشده. جودوکاری که می توانست در ایران به آرزویش برسد، حالا در حسرت المپیک باقی مانده و البته، باقی خواهد ماند!

ایمان جمالی

ایمان جمالی یکی از ستاره های نسل طلایی هندبال محسوب می شود. ستاره ای که در اواخر دهه 80 چهره شد. وی کارش را از سپاهان آغاز کرد و خیلی زود به پیراهن تیم ملی رسید. جمالی با درخشش در رقابت‌های قهرمانی جوانان جهان، خیلی زود لژیونر شد. 

او در سال 2012 و با پیوستن به تیم MKB وزپرم مجارستان، اولین لژیونر هندبال ایران در اروپا لقب گرفت. وی در 3 فصل حضور در این تیم، به قهرمانی‌های زیادی دست پیدا کرد که مهمترین آنها 3 قهرمانی سوپرلیگ مجارستان، قهرمانی در جام حذفی و لیگ بود. وی در فصل گذشته لیگ قهرمانان اروپا هم به مقام نایب‌قهرمانی دست یافت.

جمالی سال 93 و همان زمانی که در وزپرم حضور داشت، اقدام به دریافت گذرنامه مجارستانی کرد و پس از بیش از 3 سال دوری از تیم ملی ایران، رسما به عضویت تیم ملی مجارستان درآمد و با پیراهن شماره 22 در قهرمانی اروپا به میدان رفت.

مهمترین دلیل او برای اخذ تابعیت مجاری و حضور در تیم ملی مجارستان، انگیزه های اقتصادی بود. کریستیان‌ شتاد، قهرمان لیگ سوئد تیم جدید جمالی است که از فصل گذشته در این تیم به میدان می رود.

محمدحسین ابراهیمی‎

در آغاز دوران شکوفایی شمشیربازی، محمدحسین ابراهیمی جزو نفراتی بود که در حلقه نفرات دوم محسوب می شد اما پیش از اینکه بتواند در چرخه مدال آوری و افتخارآفرینی قرار بگیرد، فرار را برقرار ترجیح داد. وی یکی از معدود شمشیربازانی بود که در رشته فلوره استعداد داشت و در جهانی 2009 ترکیه درخشید اما به پست شمشیرباز رژیم صهیونیستی خورد و از صعود به دور بعد بازماند.

در همان سال زمانی که تیم ملی ایران برای برگزاری اردوی آمادگی بازی‌های آسیایی گوانگژو به فرانسه سفر کرده بود، محمدحسین ابراهیمی یک روز پیش از بازگشت تیم ملی به تهران مخفیانه هتل محل اردو را ترک کرد و به هلند رفت. ظاهرا پیش از این با یکی از شمشیربازان ایرانی که چندین سال پیش پناهنده شده بود، ارتباط داشت و با کمک او این اقدام را انجام داد. از ابراهیمی بعد از پناهندگی رد و نشانی در ورزش باقی نماند.

سعید فضل اولی

سعید فضل اولی یکی از پدیده های طراز اول قایقرانی بود که از همان نوجوانی چهره شد و سریال مدالهاش را آغاز کرد. 2 طلای جوانان آسیا، 1 نقره جوانان آسیا، 1 برنز انتخابی المپیک بزرگسالان، 2 نقره و 1 برنز قهرمانی آسیا، 1 مدال نقره، 1 مدال برنز زیر 23 سال جهان و 1 نقره بازی‌های آسیایی 2014 چمدان افتخارات او را تشکیل می داد. فضل اولی به همراه علی آقامیرزایی در کایاک دونفره پارو می زد و پس از ناکامی در قهرمانی جهان، در اعتراض به عدم حمایت فدراسیون با قهر از اردو کنار رفت و راهی آلمان شد و در نهایت، در سال 1394 پناهنده شد.

فضل اولی در آلمان به ورزش حرفه‌ای خود ادامه داد و در سال 2016 در مسابقات قهرمانی آلمان، عنوان اول در کایاک تک نفره و عنوان دوم در کایاک چهارنفره را تصاحب کرد. از همین رو، مسئولان کارلسروهه وی را به عنوان یکی از 5 ورزشکار برتر شهر معرفی کردند. با این وجود، فضل اولی علی رغم این موفقیت تا دو سال بعد از مهاجرتش بر طبق قانون نتوانست در مسابقات رسمی ملی حاضر شود و از همین رو در حسرت پیشرفت و کسب سهمیه المپیک باقی ماند.

راحله آسمانی

راحله آسمانی در تکواندو یکی از پیشروها بود. وی تکواندو را از باشگاه کیان‌پور کرج و از سال 79 آغاز کرد و با توجه به استعدادش خیلی زود چهره شد. او پس از چند قهرمانی در کشوری و طلای جام فجر در اسفند 89، ملی پوش شد و توانست تاریخ‌ساز شود.

او اولین تکواندوکار زن ایرانی بود که توانست به فینال بازیهای آسیایی برسد. او در وزن 62 کیلوگرم بازیهای آسیایی گوانگجو 2010 نقره گرفت و در همان سال در تورنمنت منچستر مدال طلا را بر گردن آویخت. آسمانی اما بسیار کم طاقت بود و پس از موفقیت در بازیهای آسیایی با توجه به بدقولی مسئولین در زمینه اهدای پاداش و عدم رسیدگی به این موضوع از سوی فدراسیون، ایران ترک کرد و به بلژیک رفت. وی در سال 2012 زمانی که 23 ساله بود، بعد از 5 سال حضور در تیم ملی و دلخور از عدم توجه و خلف وعده، راهی اروپا شد تا آرزوهای خود را در سرزمین دیگری جستجو کند.

مدال نقره گوانگژو رزومه خوبی برای او بود اما نه به این اندازه که از روز ورودش به خاک بلژیک، تابعیت تازه و زندگی ایده آل دودستی تقدیم او شود. او به نوعی از صفر شروع کرد و در بدو ورودش شروع به درس خواندن و کار نمود. آسمانی در یک دفتر پستی مشغول به کار شد و همزمان تمرین می کرد تا در نهایت بتواند تابعیت بگیرد. او از سال 2013 با پرچم بلژیک تنها اجازه حضور در مسابقات آزاد را داشت و طبق مقررات جهانی به او اجازه حضور در مسابقات رسمی داده نمی شد.

طلای مسابقات آزاد 2013 آلمان، برنز آزاد بلژیک، طلای مستر هلند و نشان طلای 2013 تاپیا از عناوینی بود که آسمانی پس از مهاجرت کسب کرد تا سرانجام پس از فراز و نشیب های فراوان زیر پرچم بلژیک در المپیک ریو 2016 مبارزه کند. او ابتدا قرار بود در تیم پناهندگان روی شیاپچانگ برود اما تلاش های بلژیکی ها نتیجه داد تا آسمانی به عنوان عضو تیم تکواندو این کشور در المپیک مبارزه کند. ریو 2016 اما پایان تلخی برایش داشت.

آسمانی در دیدار رده‌بندی وزن دوم المپیک یعنی 57- کیلوگرم نتیجه را در راند طلایی به هدایا وهبه تکواندوکار محجبه مصر واگذار کرد و از کسب مدال باز ماند. در پایان مسابقات و این ناکامی تلخ، راحله آسمانی از تکواندو خداحافظی کرد تا به آرزوی بزرگش یعنی مدال المپیک نرسد و با حسرت با ورزش خداحافظی کند.

نام:
ایمیل:
نظر: