تحليل زيباييشناختي عناصر تصوير تلويزيوني امري سهل و ممتنع مينمايد، زيرا دستگاه تلويزيون به صورت يكي از اشياي آشناي محيط زندگي و كار در آمده است و همين نكته تماشاي تلويزيون را آسان و بيزحمت جلوه ميدهد. جنبة "آسان" تحليل تصوير تلويزيوني در همين بدفهمي در بارة آساني تماشاي تلويزيون ريشه دارد. از سوي ديگر، تصوير تلويزيوني نيز همچون ديگر تصاوير، واجد عناصري است كه به دليل پيچيدگيشان نيازمند تحليل و بررسياند. جنبة "ممتنع" تحليل عناصر تصوير تلويزيوني ناشي از تقابلِ همين دو جنبة آسانيابي و دشوارفهمي اين نوع تصاوير است. شايد به همين دليل است كه ديويد مككوئين در كتاب راهنماي شناخت تلويزيون مينويسد: "تلويزيون آنقدر مأنوس، همهگير و شفاف است كه اهميت شناخت آن بايد پيوسته مورد تأكيد قرار گيرد". (مككوئين: 18)
به نوشتة كيت سلبي و ران كاودري در كتاب راهنماي بررسي تلويزيون "گرچه تماشاي تلويزيون آسان است، نوشتن مطلب تحليلي در بارة آن كار دشواري است ... اين مسئله گاه به دليل وجود انبوه نظرياتي كه در زمينة بررسي تلويزيون وجود دارد، دشوارتر ميشود" (سلبي:11). اين دو، سپس عناصري همچون پيچيدگي برنامه تلويزيوني، پيچيدگي فرايند توليد، و تصميمات گوناگونِ دخيل در آفرينش تصوير تلويزيوني را از عوامل دشواري تحليل تصوير يا برنامه تلويزيوني قلمداد ميكنند.
ديويد مككوئين نيز در كتاب پيشگفته (راهنماي شناخت تلويزيون) به تجزيه و تحليل انواع برنامههاي تلويزيوني ـ از مجموعههاي خانوادگي گرفته تا فوتبال و اخبار ـ پرداخته است. ولي به نظر ميرسد بررسي مككوئين بر الگوي مشخصي استوار نيست. در مقابل، روش سلبي و كاودري، در مقايسه با روش مككوئين، الگويي منسجمتر براي تجزيه و تحليل برنامههاي تلويزيون فراهم ميآورد. اين دو براي بررسي برنامههاي تلويزيوني پنج حيطة كلي پيشنهاد ميكنند:
1.سازه: هر متن رسانهاي با استفاده از زبان رسانه ساخته ميشود، و همچنين رمزهايي كه براي انتقال اطلاعات خاص فرهنگي انتخاب ميشود چنين وضعي دارد؛
2.مخاطب: نميتوان متن رسانهاي را صرفاً داراي معني ثابت، منفرد و منسجمي دانست، بلكه بايد در نظر داشت كه مخاطبان گوناگون بتوانند تأويلهاي گوناگوني از آن ارائه دهند؛
3.روايت: روشي كه براساس آن روايت بيان ميشود از شكل طبيعي بسيار دور است، اما نتيجة به كارگيري و تدوين تؤام اطلاعات است؛
4.ردهبندي: [در تماشاي برنامة تلويزيوني] مقدار زيادي از دانش و درك متون رسانهاي را به طور كلي در آن دخالت ميدهيم ...
5.عوامل توليد: مشتمل بر بافت سازماني در سازمانبندي برنامههاي تلويزيوني، سياست پخش، تأثير ملاحظات مالي، مسئلة حكومت و سرمايهگذاري مردمي و تبعيض سياسي است. در مطالعات رسانهها و ارتباطات به روابط و تضادهايي مينگريم كه هم در بطن و هم ميان نهادها وجود دارد. (سلبي: 21 و 22)