من در دوران بوش [پدر]، رئیسجمهور ۴۱م، در وزارت خارجه برای جیمز بیکر [وزیر خارجه وقت آمریکا] کار میکردم، وقتی روی انجام کاری اصرار میکرد که بیکر میدانست خلاف میل بوش است، به من میگفت: «جان، کسی که منتخب مردم است، نمیخواهد این کار انجام شود.» این معمولاً سیگنالی بود که نشان میداد باید دست از اصرار بردارم؛ اما در دستگاه نوپای امنیت ملی دولت ترامپ، آنچه «کسی که منتخب مردم است» میخواست، تنها یکی از عوامل متعدد [تأثیرگذار روی سیاست کشور] بود.
من درباره [سیاست دولت در قبال] ایران، اصرار داشتم که ترامپ گامهایش در جهت خروج از توافق هستهای را محکم بردارد و به او توضیح دادم که چرا استفاده از نیروی نظامی علیه برنامه هستهای ایران میتواند تنها راهحل پایدار برای ما باشد. بدون اینکه من چیزی [درباره اقدام نظامی اسرائیل علیه تأسیسات هستهای ایران] گفته باشم، ترامپ گفت: «به بیبی [نتانیاهو] بگو اگر از نیروی نظامی [علیه برنامه هستهای ایران] استفاده کند، من از او حمایت خواهم کرد. من این را به او گفتهام، اما تو هم دوباره بگو.»
ایران همچنان مشهودترین نقطه جوش دولت بود و ماه جولای، ترامپ برای دومین بار باید تصمیم میگرفت آیا پایبندی ایران به توافق هستهای را تأیید کند یا نه. تصمیم ترامپ برای تأیید پایبندی ایران در مرتبه اول، اشتباه بود و حالا ترامپ در آستانه تکرار این اشتباه قرار داشت. من مقالهای نوشتم که ۱۶ جولای در وبسایت «هیل» منتشر شد و ظاهراً جنگی را در کاخ سفید به راه انداخت که یک روز تمام طول کشید. مکمستر و منوچین [وزیر خزانهداری آمریکا] برای ارائه اطلاعات لازم به خبرنگاران در مورد تصمیم دولت درباره اعلام پایبندی ایران، یک کنفرانس تلفنی برگزار کردند و همزمان با برقراری این تماس، کاخ سفید هم با ارسال ایمیلی حاوی «موضوعات گفتوگو» به رسانهها جزئیات این تصمیم را به آنها اعلام کرد. اما یک تحلیلگر بیرونی به من گفت: «شورای امنیت ملی دچار هرجومرج است»
ترامپ نهایتاً زیرِ بار رفت، اما نه با خوشحالی؛ و تنها وقتی یک بار دیگر از مشاورانش خواست گزینههای دیگری در اختیارش بگذارند و آنها گفتند هیچ گزینه دیگری وجود ندارد.
با وجود این همه خبر، هیچ خبری از تصمیمگیری در کاخ سفید درباره استراتژی من برای خروج از توافق ایران نبود؛ با خودم فکر کردم حیف است طرحی که برای ایران نوشتهام پَرپَر شود. به همین دلیل به «ریچ لوری» سردبیر نشنالریویو پیشنهاد دادم که آن را منتشر کند و او در انتهای ماه آگوست این کار را انجام داد .جواد ظریف، وزیر خارجه ایران، فوراً طرح من را «شکستی بزرگ برای واشینگتن» خواند و آن را محکوم کرد.
میدانستم که مسیر درستی را در پیش گرفتهام. بیشتر رسانهها در واشینگتن، به جای تمرکز بر محتوای طرح، به عدم دسترسی من به ترامپ پرداختند، شاید به این دلیل که دسیسههای کاخ را بهتر از سیاست درک میکردند. کوشنر [داماد و مشاور ترامپ] با ارسال پیامی به من گفت: «ما همیشه از شما در کاخ سفید استقبال میکنیم» و «استیو [بنن] و من در بسیاری موضوعات دچار اختلافنظر بودیم، اما در مورد ایران اتفاقنظر داشتیم.»
با این حال هنوز خبری از ترامپ نبود، اگرچه موعد تأیید مجدد پایبندی ایران به توافق، که طبق قانون میبایست هر ۹۰ روز انجام میشد، در ماه اکتبر بود. کاخ سفید اعلام کرد که ترامپ ۱۲ اکتبر، سخنرانی مهمی درباره ایران خواهد داشت. بنابراین من تصمیم گرفتم خجالت را کنار گذاشته و برای درخواست ملاقات، با وسترهوت تماس بگیرم. مدتی قبل، گزارش شده بود که تیلرسون ترامپ را «یک حرامزاده احمق» خوانده است؛ و او هم از تکذیب صریحِ این مسئله خودداری میکرد. همچنین شایعاتی وجود داشت که کِلی، رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید، قصد کنارهگیری دارد و پمپئو [وزیر خارجه فعلی ترامپ] جای او را خواهد گرفت. البته مرتباً شایعاتی مبنی بر جانشینی پمپئو به جای مکمستر نیز شنیده میشد.
من هنوز روی موضوع ایران متمرکز بودم و با نوشتن مقاله دیگری در نشریه هیل، امید داشتم که یک بار دیگر جادویی رخ دهد. این مقاله ۹ اکتبر منتشر شد و من همان روز، در دفتر کوشنر در بال غربی کاخ سفید، با وی ناهار صرف کردم.