در قرارداد اخیر ایران و چین دو موضوع بسیار مهم وجود دارد که به یافتن و پاسخ این سوال کمک خواهد کرد و مهمترین و ارزشمندترین آن این است که به قدرت گرفتن ایران در سالهای پس از ۲۰۳۰ و تحقق این مقوله پاسخ خواهد داد.
در بررسیهای اولیه به این نکته باید توجه کرد که خرید تضمینی و بلند مدت نفت و فرآوردههای پتروشیمی ایران یعنی پایان یافتن تحریمها به معنای واقعی کلمه، نکته دوم و بسیار مهمی که در این قرار داد وجود دارد، همکاری در احیای جاده ترانزیت زمینی که از ایران، عراق و سوریه میگذرد؛ قرار است که این جاده با هزینه چین، احداث و سه نقطه مرزی
مهران در ایران، بوکمال در عراق و بندر لاذقیه در سوریه را تا افغانستان و چین متصل کند.
این را هم باید توجه داشت که بندر لاذقیه سوریه موقعیتش در مدیترانه از اهمیت راهبردی برای جمهوری اسلامی ایران که مدیریت اقتصادی آن را بر عهده گرفته، دارد. سفر هفته اخیر سرلشگر باقری و عقد قرارداد امنیتی با سوریه و در اختیار ایران قرار دادن بندر لاذقیه نیز در همین راستا تحلیل میشود.
روشن است که چنین سطحی از دسترسی، جایگاه چین را در نظام جهانی تغییر خواهد داد و تعامل سه کشور ایران، چین و روسیه که تا کنون نیز در سازمان ملل و در مسائل منطقهای روابط نسبتاً خوب و نزدیکی با هم داشته اند را به سطحی دیگر خواهد برد و کلید اداره جهان از غرب گرفته خواهد شد.
این قرار داد یک هوشمندی در تغییرات معادلات در شطرنج سیاست جهانی است و حاکمیت ایران در بازی با آمریکا، آن هم در آستانه انتخابات ایالات متحده کارتی را رو کرده که هیچ کس انتظار آن را نداشت. از طرفی، چین به شدت به این قرارداد نیاز دارد تا به دریای مدیترانه وصل شود و هم برای ایران به عنوان محور مقاومت منطقه و قدرت اول غرب آسیا، این قرارداد به مثابه دوران جدیدی از گشایش روابط تجاری و همکاریهای منطقهای خواهد بود که در جریان آن ظرفیتهای خفته زیادی برای کشورمان فعال خواهد شد.