آبشخور فکری طالبان از مدارس دیوبند در استان اوتارپرادش هند است. در روستایی به نام «دیوبند» مدرسهای تحت عنوان دارالعلم از سوی مولوی سنی مذهبی به نام «ملا قاسم نانوتوی دهلوی» از پیروان مولوی شاه ولی الله دهلوی متعصب سلفی ضدشیعی شکل گرفت که واکنشی به اشغال هندوستان به دست انگلستان و صیانت از افکار جوانان مسلمان در مقابل مسیحی و هندو شدن بود. این مدرسه در روستای دیوبند با ۱۵ طلبه شروع به کار کرد و در کمتر از ۱۰۰ سال، ۱۰۰۰ مدرسه اقماری پیدا کرد.
بعد از تجزیه شبه قاره هند و استقلال پاکستان، بخش قابلتوجهی از مسلمانان از شبهقاره جدا شده و در پاکستان و تعدادی در بنگلادش مستقر شدند. در این میان، مدارس دیوبند پاکستان، با تلاش مولویهای سنی ضدشیعی رونق گرفت و بعد از اشغال افغانستان به عنوان جهاد با کفر، طلاب این مدارس، از طریق اطلاعات ارتش پاکستان سازماندهی و تجهیز شده به آنجا گسیل شدند. از سوی دیگر پیروان سید قطب، پس از اشغال افغانستان به دست شوروی، با ورود به افغانستان و تشکیل «عربهای افغان» به منظور جهاد با شوروی، القاعده را تشکیل دادند. در این زمان، پیرامون اشغال افغانستان به دست شوروی، پیوندی میان طالبان که وابسته به اندیشه دیوبند است و القاعده که از وهابیت تغذیه میکند، برقرار شد. البته هر دو از اندیشههای سلفی الهام گرفتهاند. تفاوت عمده در این است که مدرسه دیوبند به تصوف گرایش دارند و وهابیها با تصوف چندان میانه خوبی ندارند. به هر حال، به طور کلی، سه پایهی اصلی تفکر و اندیشه طالبان عبارتند از:
1. سلفیگری: مبانی اندیشه ملایان طالب، ناشی از مکتب دیوبندی هند و سلفیه است. آنان دورههای آغازین و میانی اسلام را دوران طلایی، و دور از هرگونه خطا و نقد میدانند. به نظر آنان، این دوره نزدیکترین و شبیهترین مشخصات زندگی اسلامی را به سیره و سنت حضرت محمد(ص) داشته، و باید نظام زندگی اکنون مسلمانان نیز به آن دوره برگردد. البته باید توجه داشت که سلفیگری با تکفیرگری متفاوت است. نکته دیگر اینکه به لحاظ مذهبی، طالبان حنفی مذهب هستند.
2. اعتقاد به نظام خلافت: مهمترین اصل در اندیشه سیاسی دیوبندی و طالبان، زنده کردن خلافت در نظام سیاسی اسلام است. طالبان، اسلامی ماندن جامعه را در اسلامی بودن حکومت میداند. بنابراین، بازگشت به جامعه آرمانی موردنظر طالبان، مستلزم زندهکردن نظام حکومتی آن زمان، یعنی خلافت است. از ارکان این نظام سیاسی، بیعت اهل حل و عقد، شورا، نصب و غلبه است. در تئوری خلافت و امارت، مردم و احزاب جایگاهی ندارند.
3. برتری قومی: طالبان اعتقاد دارد که برای خلافت و ریاست دولت اسلامی افغانستان، قبیله احمدخان درانی (ابدالی) از قوم پشتون، شایستگی و اصالت دارند؛ زیرا او پایهگذار اولین حکومت مستقل در قندهار است که منجر به تشکیل کشور افغانستان شد.