صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۱ دی ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۵  ، 
شناسه خبر : ۳۳۵۱۹۶

روزنامه کیهان**

اعتراف به شکست و خام‌اندیشی جدید/سعدالله زارعی

تحولات یمن بیانگر تغییرات اساسی در دو عرصه سیاسی و نظامی است. در عرصه سیاسی، روند تحولات، پایان یافتن ابتکارات جبهه سعودی و حامیان غربی آن را تداعی می‌کند و در عرصه نظامی، روند تحولات، بن‌بست مطلق را در جبهه سعودی و حامیان آن به عیان نشان می‌دهد. «هانس گروند برگ» نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل در امور یمن با پایان یافتن زمان ابتکار بین‌المللی مبتنی بر قطعنامه 2216، بر ضرورت ارائه ابتکار تازه‌ای تأکید نموده است که به معنای اعتراف به شکست مطلق جبهه سعودی - غربی در مقابل ملت مظلوم یمن می‌باشد. همزمان با این تحول سیاسی، نیروهای نظامی سعودی از جزیره راهبردی «سوکوترا» - در دهانه تنگه باب‌المندب- خارج شده‌اند، فرودگاه عتق و پایگاه البریقه در عدن و پایگاه الخالدیه در حضرموت را تخلیه نموده و نیروهای نظامی وابسته به امارات نیز پایگاه العلم در استان ساحلی الحدیده را تسلیم نیروهای یمنی کرده‌اند که این موارد هم بیانگر شکست مطلق نظامی دشمنان یمن می‌باشد. درخصوص این موضوع گفتنی‌هایی وجود دارد؛ 
1- نماینده دبیرکل سازمان ملل اعلام کرده است که قطعنامه 2216 که بر مبنای محاصره کامل زمینی، هوایی و دریایی یمن صادر گردیده و خواستار تسلیم پایتخت و مراکز استان‌های تحت اداره انصارالله شده بود، اینک کارآیی لازم را ندارد و با «شرایط کنونی» یمن تطبیق نمی‌کند. وی می‌گوید انگلیسی‌ها که 7 سال پیش قطعنامه مذکور را تنظیم کرده بودند، هم‌اینک دست‌اندرکار تهیه قطعنامه جدید در شورای امنیت سازمان ملل هستند تا وضعیت این شورا را با شرایط فعلی یمن تطبیق دهند. وی می‌گوید صدور قطعنامه جدید و در واقع ابطال رسمی قطعنامه قبلی شورای امنیت، موضع فرانسوی‌ها هم هست و در این خصوص با آمریکایی‌ها هم هماهنگ شده است. گروند برگ می‌گوید علی‌رغم مخالفت کشورهای عربی حامی سعودی - که وی به طور خاص از کویت نام برده است - این قطعنامه به تصویب خواهد رسید. در این موضوع دو نکته وجود دارد یکی اعتراف به شکست هفت سال برنامه نظامی و سیاسی مشترک غربی‌ها و عوامل عربی آن در منطقه است و دیگری از توطئه جدیدی حکایت می‌کند که علی‌رغم اذعان به ناتوانی، خارج کردن عربستان و غرب از وضع «شکست مطلق» به «دستاورد نسبی» را مدنظر دارد. 
از هم‌اکنون نمی‌توان پیش‌بینی قطعی درباره قطعنامه جدید که طی هفته‌های آینده از تصویب شورای امنیت خواهد گذشت، داشت اما می‌توان گفت به احتمال خیلی زیاد قطعنامه جدید به عنوان دلسوزی برای مردم مظلوم یمن و پایان دادن به کشتار مردم، حل و فصل سیاسی یمن با محوریت سازمان ملل و «مشارکت همه طرف‌ها»! دنبال خواهد شد یعنی میزی با شرکت نماینده دبیرکل، عربستان سعودی، امارات، شورای همکاری خلیج‌فارس، سازمان همکاری‌های اسلامی، منصور‌هادی، شورای انتقالی جنوب -تحت امر امارات-انصارالله و احیاناً ایران با دو دستورکار تشکیل دولت موقت و برقراری آتش‌بس. در این قطعنامه قاعدتاً بر تمرکز سلاح در دست دولت انتقالی و دولت دائمی که به برگزاری انتخابات احاله داده می‌شود، تأکید خواهد شد. اگر چنین متنی در قالب قطعنامه جدید ارائه شود، به احتمال زیاد به تصویب اعضای دائم و غیردائم شورای امنیت می‌رسد و نهادهایی نظیر شورای همکاری خلیج‌فارس و سازمان همکاری‌های اسلامی که دو نهاد وابسته به عربستان سعودی است، ضمن وارد کردن انتقاداتی، از آن حمایت خواهند کرد. اما واقعیت این است که چنین چیزی که در خوشبینانه‌ترین حالت هفت به دو - یعنی هفت شکست‌خورده و دو پیروز - خواهد بود، یک «راه‌حل» نیست بلکه یک توطئه در جهت تداوم ظلم و مداخلات غیرقانونی خواهد بود و طبعاً ایران و انصارالله آن را نخواهند پذیرفت. خود این موضوع هم بیانگر آن است که چنین قطعنامه‌ای سرنوشتی بهتر از قطعنامه قبلی که 24 فروردین 1394 و 18 روز پس از شروع جنگ علیه یمن به تصویب رسید، نخواهد داشت. این قطعنامه با این گمان صادر خواهد شد که به عربستان در اقدامات جنایتکارانه علیه مردم یمن وجاهت ببخشد و در واقع مظلوم و قربانی جنگ را مسئول ادامه آن معرفی نماید! ما در طول جنگ 8 ساله عراق و جبهه‌ای بین‌المللی به سرکردگی آمریکا و جبهه‌ای منطقه‌ای به سرکردگی سعودی، شاهد چنین موضوعی بودیم در این دوران شورای امنیت به طور متوسط سالانه یک قطعنامه غیرعادلانه که طبعاً نمی‌توانست مورد پذیرش ایران واقع گردد را با هدف وارونه‌نمایی و جابه‌جا کردن قربانی و قاتل صادر می‌کرد. 
پیش از این و در جریان مذاکرات میان نماینده دبیرکل و طرف‌های سعودی، اماراتی، عمانی و یمنی طرحی از سوی گروندبرگ و پیش از او از سوی‌گریفتیس مطرح و پیش‌نویس آن منتشر شد که از یک‌سو بیانگر نوعی از قیمومت شورای امنیت سازمان ملل بر یمن بود و از سوی دیگر تسلیم تدریجی و بهداشتی مقاومت یمن را مدنظر داشت. به نظر می‌آید قطعنامه جدید انگلیسی‌ها در همین چارچوپ در حال آماده‌‌سازی است. 
چنین قطعنامه‌ای به طور واقعی نمی‌تواند بر روند جنگ اثر بگذارد. حداکثر این است که به بمباران‌های سعودی پوششی قانونی‌تر می‌دهد اما چیزی بر قدرت سعودی‌ها نمی‌افزاید و از قدرت و توان یمنی‌ها در مقابله با تجاوز نمی‌کاهد. مردم یمن هفت سال علی‌رغم قطعنامه 2216 شورای امنیت از تمامیت ارضی، استقلال و امنیت کشور خود دفاع کرده و امروز از روزی که شورای امنیت با 14 رأی مثبت و رأی ممتنع روسیه قطعنامه قبلی را صادر کرد، قدرتمندتر هستند کما اینکه امروز جبهه استکباری - ارتجاعی مقابل مردم یمن از آن روز بسیار ضعیف‌تر و پراکنده‌تر هستند. 
2- در جبهه نظامی دو روند در کنار هم وجود دارد و وضع را به طور واقعی به تصویر می‌کشد. روند اول پیروزی‌های پی‌در‌پی مردم یمن است در همین هفته‌های اخیر مناطق زیادی به طور پیاپی و بدون وقفه به تصرف یمنی‌ها درآمده است که شامل مجزر، مدغل و رغوان در شمال، صرواح، پدیده، حریب و القرامیس در سمت غرب مأرب، ماهلیه، رحبه، حریب، عبدیه، جوبه، جبل مراد از سمت جنوب مأرب و شهرهای عسیلان، بیحان و العین در استان شبوه می‌شود. رزمندگان یمنی به طور کامل بر شهر مأرب مرکز این استان و منابع نفت و آب آن مسلط شده‌اند. علاوه‌بر آن در همین هفته قسمت‌های جدیدی از دو استان سعودی جازان و نجران به تصرف یمنی‌ها درآمده و گفته می‌شود هم‌اینک حدود 30 درصد این دو استان و بخش‌هایی از استان اسماعیلی‌نشین عسیر در اختیار رزمندگان غیور یمن قرار گرفته است. یمنی‌ها در همین یک ماه اخیر با پهپادها و موشک‌های مهاجم، پایتخت عربستان و شهرهای جده، طایف، جیزان، عسیر، نجران و أبها را مورد حمله قرار ‌داده و به منابع نفت سعودی - آمریکایی آسیب‌های جدی وارد نموده‌اند. رزمندگان یمنی طی 4 ماه اخیر بر استان بیضاء به طور کامل مسلط شده‌اند و بخش اعظم سواحل یمنی دریای سرخ را در اختیار گرفته‌اند. این در حالی است که آنان طی دو سال گذشته هیچ قطعه‌ای از مناطق تحت اختیارشان را از دست نداده‌اند و با هیچ نوع اعتراض مردمی و یا کاهش حمایت مردمی هم مواجه نشده‌اند. 
روند دوم شکست‌های پیاپی جبهه سعودی - آمریکایی است. این جبهه در همین هفته‌های اخیر تسلط بر استان پهناور و استراتژیک الحدیده را از دست داده و ناگزیر به فرار از این مناطق شدند این در حالی است که این رویداد نظامی تأثیر عمده‌ای بر شکسته شدن مقاومت مزدوران نظامی سعودی - اماراتی در مقابل رزمندگان غیور یمن داشته است. همزمان با این تحولات، طی دو هفته اخیر پایگاه‌های سعودی‌ها در استان‌های جنوبی شامل عدن، تعز، ضالع، حضرموت و شبوه هم مورد حمله شدید موشکی و پهپادی رزمندگان یمنی قرار گرفته و سعودی‌ها و اماراتی‌ها ناگزیر شده‌اند تعداد زیادی از پادگان‌ها و پایگاه‌های نظامی را تخلیه کرده و در مناطق بیابانی رهسپار شوند. کمااینکه اعتراضات مردمی علیه متجاوزان سعودی - اماراتی در استان‌های حضرموت، شبوه و مهره بالا گرفته و کنترل آنان بر استان مرزی مهره در شرقی‌ترین نقطه یمن - مرز با عمان- کاملاً از دست رفته است. به موازات این موضوع اختلاف میان تنها دو عضو عرب ائتلاف متجاوز - عربستان و امارات - نیز جدی شده است تا جایی که گفته شده عقب‌نشینی امارات از الحدیده و عدم همراهی با عربستان در مأرب و تحکیم روابط با ایران، پیام حسن نیت به انصارالله برای تقسیم و حل مشکل شورای جنوب می‌باشد. 
در نهایت اظهارات اخیر معاون وزیر خارجه آمریکا، دو وجه اعتراف به شکست و طراحی توطئه جدید جبهه آمریکایی - سعودی را آشکار می‌کند. وی می‌گوید: «دشمنان واشنگتن به زودی در این جنگ پیروز شده و بر منابع نفت یمن مسلط می‌شوند. لذا دولت بایدن باید ضمن حمایت از عربستان و تسلیح و سازماندهی دولت ‌هادی و هم‌پیمانانش، اجازه دخالت مستقیم را به ارتش آمریکا بدهد» البته ارتش آمریکا -آن‌چنانکه در یادداشت قبلی این قلم آمد- نه تنها دخالت بلکه فرماندهی این جنگ را هم در دست دارد، اما سخن اصلی را یمنی‌ها می‌زنند و حرف‌شان این است «آزادی وجب به وجب سرزمین‌های باقی‌مانده در اشغال».

**************

روزنامه وطن امروز**

راه روشن مقاومت/ محمد سلحشور
ایران و جریان مقاومت روز گذشته یکی از نیک‌نام‌ترین و مجاهدترین فرزندان خود را در سایه سنگ‌اندازی‌های ناجوانمردانه آل‌سعود از دست دادند. شهادت دیپلمات عالی‌رتبه کشورمان شهید «حسن ایرلو» بار دیگر عمق جنایت‌پیشگی رژیمی را نشان داد که همواره حیات و نفوذ خود در منطقه را نیازمند تولید و تقویت گروه‌های تروریستی می‌دانسته و در 7 سال گذشته بزرگ‌ترین محاصره اقتصادی را علیه مردم مظلوم و قهرمان یمن ترتیب داده و آنها را برای مرگی عزتمندانه، بین گرسنگی و بمباران مخیر گذاشته است؛ آنچه در شهادت آقای  ایرلو نیز به چشم آمد و سران جنایتکار سعودی بار دیگر مشی غیرانسانی خود را به نمایش گذاشتند. 
در این میان اما عجز ارتش تا بن‌ دندان مسلح آل‌سعود در برابر مردم مقاوم یمن و تقلا برای پایان دادن به این بی‌حیثیتی تاریخی را می‌توان نشانی از راه روشن مقاومت در منطقه دانست. تلاش‌های مجاهدانه شهید ایرلو در حمایت از مقاومت یمن در مدتی که در صنعا به عنوان سفیر جمهوری اسلامی فعالیت ‌کرد را می‌توان نمودی از گام‌های انقلابی این دیپلمات در سال‌های اخیر دانست. با تمام این اوصاف اما نباید براحتی و با اغماض از کنار جنایت آشکار رژیم آل‌سعود و نقش مستقیمی که در شهادت این دیپلمات انقلابی داشته، گذشت. پاسخ درخور به این اقدام رژیم آل‌سعود باید به موازات پیروزی‌های جریان مقاومت، به شکل اختصاصی داده شود. بستن آسمان به روی دیپلمات ایرانی آن هم تنها چند روز پس از اقدام ننگین آل‌سعود در باز گذاشتن آسمانش به روی هواپیمای نخست‌وزیر رژیم اشغالگر قدس، بار دیگر رسوایی این رژیم جنایت‌پیشه را برای همه عیان کرد. 
حکام ریاض در شرایطی سعی می‌کنند با خرج هزینه‌های هنگفت برای خود موقعیت رهبری جهان اسلام را تصویر کنند که اکنون تبدیل به مهم‌ترین بازیگر هدایت‌کننده سیاست عادی‌سازی روابط کشورهای اسلامی و عربی با رژیم صهیونیستی شده‌اند. 
شهادت مظلومانه این دیپلمات به عنوان سندی از پویایی جریان مقاومت و همراهی جمهوری اسلامی با مجاهدان یمنی حالا بیش از پیش الهام‌بخش رزمندگانی خواهد شد که در سال‌های گذشته آل‌سعود را بی‌آبروتر از هر زمان دیگری کرده‌اند.
 

**************

روزنامه خراسان**

پوست موز چند صدایی زیر پای تیم اقتصادی دولت نو/ مهدی حسن زاده
تردیدی نیست که دولت بحق وارث شرایط اقتصادی سختی است و در این شرایط سخت، همه اجزای دولت باید در هماهنگی با یکدیگر عمل کنند. به ویژه این که دولت تازه نفس است و در چهارمین ماه فعالیتش انتظار می رود که شاهد هماهنگی، هم زبانی و همراهی اعضای کابینه با یکدیگر به ویژه در موضوعات مهم، حساس برای جامعه و اثرگذار برای اقتصاد کشور باشیم.آن هم در شرایطی که تجربه برخی ناهماهنگی ها در تیم اقتصادی دولت قبل و به ویژه در اواخر فعالیت دولت سابق را که در اختلافات بانک مرکزی با سازمان برنامه و وزارت اقتصاد مشهود بود به خاطر داریم و دیدیم که عملا در مدیریت بازار سرمایه، کسری بودجه و استقراض از بانک مرکزی این اختلافات چگونه خود را نشان داد.در چنین شرایطی انتظار می رود که دولت سیزدهم در مواجهه با اقتصادی که سه سال پیاپی نرخ تورم بالای 40 درصد را تجربه کرده است و انبوهی از پرونده های باز از ارز 4200 تا مذاکرات هسته ای و از وضعیت نابسامان بازار سرمایه تا معضلات جدی در بخش انرژی و مسکن را در پیش رو دارد، یک دست عمل کند. با این حال برخی کارشناسان در ابتدای معرفی تیم اقتصادی کابینه درباره یک دست نبودن این تیم و احتمال بروز چند صدایی در آن هشدار داده بودند. نگارنده نیز در یادداشتی با عنوان «ژنرال های دولت در میدان اقتصاد» که تیتر نخست روزنامه خراسان در روز 15 شهریور امسال بود، در توصیف تیم اقتصادی دولت نوشته بود: «تیم اقتصادی دولت با ترکیبی شلوغ تر از قبل مواجه است. ترکیبی شلوغ که اگر چه به لحاظ حضور چهره های سرشناس یا به عبارتی ژنرال های اقتصادی برخی آن را نشانه‌ای از توجه ویژه دولت به موضوع اقتصاد می دانند اما همزمان خیلی ها نیز معتقدند این ترکیب امکان هماهنگی را سخت و حتی غیرممکن خواهد کرد.»در چنین شرایطی دولت عزم جدی خود را برای تبدیل ارز 4200 به یارانه ای جدید نشان داده است و در لایحه بودجه 1401 نیز این تغییر در یارانه ارزی را آورده است. همچنین اخبار قطعی نیز نشان می داد که دولت قصد دارد به احتمال فراوان در ماه های باقی مانده از سال در این زمینه اقدام کند. در چنین شرایطی روز دوشنبه، محسن رضایی، معاون اقتصادی رئیس جمهور از اجرای این طرح از ابتدای دی ماه خبر داد. با این حال وزیر اقتصاد که سخنگوی اقتصادی دولت است و قاعدتا موضع وی، موضع رسمی وزارت اقتصاد است، یک روز بعد اعلام کرد که هنوز زمان دقیق اجرای این طرح مشخص نیست.این ناهماهنگی البته با موضع گیری سوال برانگیز محسن رضایی، معاون اقتصادی رئیس جمهور در موضوع بورس نیز تکرار شد و اعلام تقویت بورس تا کانال 1.5 تا 1.7 میلیون واحد، خاطره تلخ خط حمایت 1.6 میلیون واحدی اعلام شده از سوی محمود واعظی رئیس دفتر رئیس جمهور سابق را در ذهن ها زنده و این سوال را ایجاد کرد که چرا از تجربه های تلخ قبلی که دخالت مقامات دولت سابق در بورس رقم زده شد، درس گرفته نشده است و شاهد موضع گیری های این چنین در قبال بورس و تعیین رقم برای رشد شاخص کل هستیم؟!
دولت و تیم اقتصادی آن باید بدانند که شرایط اقتصادی کشور و انجام اصلاحات در زمینه ارز 4200، یارانه انرژی، بودجه 1401 و دیگر چالش های اقتصادی، به اندازه کافی سخت و پیچیده است و در این شرایط سخت و پیچیده، اظهارات متفاوت و چند صدایی در حیطه های حساسی نظیر بازار سرمایه، شرایط را برای اقدامات تحول آفرین دولت سخت می کند، بنابراین حتما باید در اعلام مواضع تیم اقتصادی در قبال این موضوعات شاهد دقت و همکلامی بیشتری باشیم.
 
**************

روزنامه ایران**

مذاکرات وین و دست برتر ایران در جنگ روایت‌ها/حمیدرضا غلامزاده
کارشناس مسائل بین‌الملل
مذاکرات وین 7 در روزهای گذشته در حالی پایان یافت که تیم مذاکراتی دولت سیزدهم توانست با ابتکار عمل خود موقعیت متفاوتی را برای ایران در این مذاکرات ایجاد کند.مهمترین تفاوتی که در این دوره نسبت به شش دوره قبل این مذاکرات اتفاق افتاد این بود که برخلاف ادوار گذشته که مذاکره بر سر متن پیشنهادی از سوی کشورهای غربی انجام می‌شد در این دوره متن از سوی ایران پیشنهاد شد. در نتیجه اولاً ابتکار عمل در دست طرفی قرار می‌گیرد که متن را پیشنهاد می‌دهد و در ثانی از آنجا که اعمال تغییر در متن مورد مذاکره اغلب مستلزم رد و بدل شدن امتیاز میان طرفین است این پیشنهاد‌دهنده متن است که برگ برنده بیشتری در این بده و بستان در اختیار دارد و منطق خودش را حاکم می‌کند. نکته مهمی که تیم مذاکره‌کننده به ریاست آقای باقری در تهیه متن پیشنهادی خود در نظر داشت این بود که این متنی روبه‌جلو و در عین حال در امتداد گفت‌و‌گوهای پیشین بود. چنین رویکردی گارد اولیه طرف‌های غربی که تصور داشتند یا دست کم این‌گونه تبلیغ می‌کردند که مذاکرات در دولت سیزدهم متوقف می‌شود و تیم علی باقری فضا را رو به انسداد خواهد برد، شکست. آنها که انتظار رویکرد مذاکراتی را از این تیم نداشتند، در ادامه سعی کردند این روایت را جا بیندازند که این متن، متفاوت از گفت‌و‌گوهای پیشین است، مستدل نیست و منطق ندارد، اما در این مرحله هم واقعیت اینکه اسناد ارائه شده از سوی ایران مبتنی بر گفت‌و‌گوهای شش دوره قبل و با محاسبه و اعمال تغییرات جدیدی است که خواست ایران را به لحاظ عملیاتی و کاربردی شدن توافق پیگیری می‌کند، آنها را در اثبات روایت‌شان ناکام ساخت.
افزون بر این دو اتفاق، پافشاری بر اینکه ایران خواستار رفع همه تحریم‌ هاست و به دنبال متوقف کردن مذاکرات نیست، دست برتر و ابتکار عمل را برای ایران ایجاد کرد.مجموعه این مسائل فضا را به سمتی برد که می‌توان آن را به نوعی خلع سلاح طرف‌های غربی مذاکرات ارزیابی کرد. این خلع سلاح تا آنجا بود که آنها نخست تلاش کردند به بهانه تعطیلات سال نوی میلادی مذاکرات را تا بعد از تعطیلات متوقف کنند و برای اینکه با اتهام ایجاد تأخیر در مذاکرات مواجه نشوند، شایع ساختند که این خواست هیأت ایرانی است. شایعه‌ای که تکذیب شد و در نهایت این روایت درست توفق یافت که طرف‌های اروپایی به دنبال خرید زمان بوده‌اند تا برای مواجهه با شرایط جدید همفکری نموده و از این فرصت برای اعمال فشار و محدودیت علیه ایران و خالی کردن دست ایران در مذاکرات استفاده کنند. آنچه دست پر ایران در مذاکرات تلقی می‌شود، پافشاری منطقی بر اساس برجام و احیای توافق 2015 بر ضرورت انتفاع اقتصادی ایران از برجام و برداشته شدن تحریم‌ها به‌صورت کامل است. این موضع منطقی را تنها با منطق می‌توان پاسخ داد و نه با ادعای بی‌بنیاد و مواضع رسانه‌ای صرف. حال آنکه در این مدت کوتاه مشخص شده که طرف غربی تلاش جدی و واقعی برای رفع تحریم‌ها و احیای برجام نداشته است و رویکرد غالب این بوده که حداکثر امتیاز را از ایران گرفته و حداقل امتیاز به ایران داده شود تا برنامه هسته‌ای ایران حتی محدودتر از چیزی شود که در 2015 شد.
نکته مهم در این مذاکرات علنی شدن وجود جنگ روایت‌هاست. بدین معنا که چه کسی چه روایتی را زودتر و بیشتر جا می‌اندازد و ریل‌گذاری و رویکرد مذاکرات را هدایت می‌کند؟ این واقعیتی است که در مقاطع مختلف در مباحثی همچون تعیین زمان مذاکرات، تعداد اعضای تیم ایران، اسناد پیشنهادی و ایجاد تأخیر در ادامه مذاکرات مشاهده شد.از این جهت نیز باید تیم مذاکره کننده ایران را تحسین کرد، چرا که در این جنگ روایت‌ها علی‌رغم اینکه تیم مذاکرات ایران از عِده و عُده رسانه‌ای کمتری برخوردار است، اما توانسته با مذاکراتی که با روسیه و چین داشته از موضع‌گیری و رویکرد آنها نیز برای شکل‌دهی به روایت‌های منطبق بر واقعیت در عرصه جهانی کمک بگیرد و در صورت‌بندی نهایی روایت مذاکرات موفق عمل کند.

 

**************

روزنامه شرق**

نظام امنیتی خاورمیانه چرا و چگونه؟/رفیق خوری

مروز در خاورمیانه یک نظام امنیتی منطقه‌ای وجود ندارد و ایجاد نظام امنیتی جدید نیز بدون درنظرگرفتن سه عامل مهم توازن قوا، توازن منافع و صلح غیرممکن است. این‌ نظام امنیتی، نه در چارچوب سیاست‌های آمریکایی-روسی–چینی به وجود می‌آید و نه به‌ وسیله قدرت‌های منطقه‌ای که اکنون در صحنه جهان عرب با هم در کشمکش و رقابت قرار دارند؛ چون از یک‌ سو عوامل سه‌گانه یادشده در سیاست‌های آنها در نظر گرفته نشده است و از سوی دیگر آنها دیدگاه‌های متفاوتی در رابطه با خاورمیانه دارند.

هرچند قدرت‌های بین‌المللی در خاورمیانه با هم رقابت می‌کنند، اما میزان تأثیرگذاری آنها متفاوت است؛ روسیه و چین در حال گسترش و پیشروی قرار دارند، ولی آمریکا در حال کاستن از حضور خود است و کشورهای اروپایی نیز به ایفای یک نقش ضعیف بسنده کرده‌اند. از سوی دیگر، قدرت‌های منطقه‌ای نیز یک بازی خطرناک ژئوپلیتیک در گستره جهان عرب را آغاز کرده‌اند.
با توجه با چنین اوضاع‌ و احوالی، کشورهای عربی که شماری از آنها از «بهار عربی» آسیب نیز دیده‌اند، ناگزیرند در یک‌ زمان در جبهه‌های مختلف بجنگند؛ در جبهه نزاع اعراب و اسرائیل که از یک قرن گذشته به این‌ سو در جریان است، در جبهه «نو‌عثمانی» که در شمال سوریه، شمال عراق، قطر و غرب لیبی پایگاه نظامی دارد و به گاز و نفت مدیترانه چشم دوخته است و سرانجام در جبهه‌ای که به‌ وسیله گروه‌های تندرو مانند اخوان‌المسلمین، القاعده، داعش و امثال آنها پیش برده می‌شود.
واقعیت‌های تاریخی نیز بسیار ناگوار است. آنچه دکتر هنری کیسینجر به‌ نام فرایند صلح در نشست ژنو و در توافقات مرتبط به شبه‌جزیره سینا و بلندی‌های جولان انجام داد، در حقیقت فرایند صلح نبود. آنچه هم بعدها در نشست مادرید و در پی «عملیات توفان صحرا» تکرار شد، توافقات یک‌جانبه و صلح ناتمام بود. مارتن اندیک در کتاب تازه خود، «استاد بازی: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه» می‌نویسد: «هدف کیسینجر از آنچه به نام فرایند صلح مطرح کرد، صلح نبود، بلکه هدفش این بود که برای اسرائیل فرصت فراهم کند تا توانایی‌هایش را افزایش دهد و از انزوایش بکاهد و با کش‌دادن زمان، اعراب را در حالتی قرار دهد که از منازعه خسته شوند و به فواید کار با همسایه نیرومند خود اسرائیل اعتراف کنند».
از این‌رو پس از جنگ اکتبر ۱۹۷۳ کیسینجر از میانجیگری میان اردن و اسرائیل خودداری کرد و برعکس به میانجیگری میان سوریه و مصر پرداخت و سرانجام پس از اینکه کشورهای عربی در نشست رباط، «سازمان آزادی‌بخشی فلسطین» را به‌عنوان تنها نماینده مشروع مردم فلسطین به رسمیت شناختند، کیسینجر اعتراف کرد اشتباه بزرگی را مرتکب شده است.
درسی که همه از این واقعیت‌های تاریخی آموخته‌اند، این است که نظام امنیتی منطقه‌ای استوار بر توازن قوا، بدون رفع ستم‌ها و حل مشکلات دوام نخواهد آورد. این درس در شرایط کنونی نیز صادق است؛ یعنی ایجاد یک نظام امنیتی تنها بر اساس توازن قوا، بدون در نظر گرفتن توازن منافع و حل عادلانه مسئله فلسطین و پایان‌دادن به مداخلات دیگران در کشورهای عربی نیز دوام نخواهد آورد.
در اروپا نیز نظام امنیتی‌ای که پس از جنگ‌های ناپلئون در کنفرانس وین در ۱۸۱۵ و در نتیجه تلاش‌های مترنیخ، صدراعظم وقت اتریش (و الهام‌دهنده کیسینجر) میان کشورهای اروپایی درباره تفاهم صورت گرفت، اگر توازن منافع در کنار توازن قوا در نظر گرفته نمی‌شد، دوام نمی‌آورد.
این در حالی است که اسرائیل به کمک آمریکا می‌خواهد هم به اشغال سرزمین‌های فلسطینیان ادامه دهد و هم برتری نظامی خود بر کشورهای عربی را نگه دارد. ترکیه نیز به رهبری رجب طیب اردوغان، درحالی‌که عضو ناتو است، روابطی دوستانه با روسیه برقرار کرده است و در چارچوب پروژه «نو‌عثمانی» نیز برای گسترش نفوذ در خاورمیانه و قفقاز پیگیرانه کار می‌کند. خلاصه، سخن‌گفتن از نظام امنیتی منطقه‌ای بدون درنظرگرفتن منافع اعراب، توهمی بیش نیست؛ اما توهم بزرگ‌تر این است که هر طرف از طرف‌های بازی، خود را نیرومند‌ترین بازیگران و پیروز میدان ارزیابی کند و چنین در خیال‌بافی و توهم باشد که آینده را تنها او می‌تواند رقم بزند؛ چون منطقه امروز وارد مرحله جدیدی شده است؛ مرحله‌ای که اوج آرمان‌های توسعه‌طلبانه، قوس نزولی خود را آغاز کرده است و دیری نخواهد گذشت که چنین خواب‌هایی به دیوار سخت واقعیت برخورد کند یا به کابوسی وحشتناک بدل شود.

******************************************************

برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: