یکی از اهداف اصلی و شاید اصلیترین هدف تحریمهای آمریکا علیه اقتصاد ایران کاهش و حتی به صفر رساندن صادرات نفتی کشورمان بود[...]
یکی از اهداف اصلی و شاید اصلیترین هدف تحریمهای آمریکا علیه اقتصاد ایران کاهش و حتی به صفر رساندن صادرات نفتی کشورمان بود. این موضوع، طی سالهای گذشته اهمیت صادرات غیرنفتی را به منزله یکی از راههای کسب درآمد پایدار در کانون توجهات قرار داد؛ به گونهای که با شروع تحریمهای ناشی از خروج آمریکا از برجام در سال 1397 روز به روز ضرورت این امر بیشتر احساس میشد. یکی از اهداف دولت سیزدهم در کنار پیگیری مذاکرات برای رفع تحریمهای ظالمانه آمریکا علیه ایران، خنثیسازی اثر تحریمهاست. بر همین اساس، دولت سیزدهم از همان ابتدای روی کارآمدن، توسعه دیپلماسی اقتصادی برای افزایش صادرات غیر نفتی را یکی از اهداف خود اعلام کرد. چنانچه سال گذشته ۱۲۲ میلیون تن کالای ایرانی به ارزش ۴۸ میلیارد دلار صادر شد که این میزان ۱۴ میلیارد دلار بیشتر از سال 1399 بود. تلاشهای دولت سیزدهم سبب شد تا متوسط صادرات غیرنفتی در هفت ماه نخست دولت سیزدهم ۴ میلیارد و ۳۲۸ میلیون دلار در ماه باشد، درحالیکه در هشت سال دولتهای یازدهم و دوازدهم مجموع صادرات غیرنفتی کشور ۳۰۰ میلیارد دلار بود که متوسط ماهانه آن 1/3 میلیارد دلار میشود. این اعداد نشاندهنده این واقعیت است که متوسط ماهانه صادرات غیرنفتی در دولت سیزدهم ۳۸ درصد بیشتر از متوسط ماهانه صادرات غیرنفتی در دولتهای یازدهم و دوازدهم بوده است. صبح صادق در گفتوگویی با محمدنبی حسنیپور، سفیر اسبق ایران در کشورهایی، مانند دانمارک و سریلانکا نقش فعالیتهای وزارت خارجه و دیپلماسی اقتصادی در حوزه افزایش صادرات غیر نفتی را بررسی کرده است.
* مهمترین موضوع یا هدف اصلی در گسترش و اولویتدهی به دیپلماسی اقتصادی چیست؟
اصولاً دلیل توجه و اهمیت به موضوع روابط خارجی و دیپلماسی در حوزه اقتصاد که همان «دیپلماسی اقتصادی» نامیده میشود، نقش آن در موضوع صادرات و واردات است. در دیپلماسی اقتصادی در حوزه صادرات ما به دنبال این هستیم که میزان صادراتمان افزایش یابد. برای اینکه صادراتمان افزایش یابد، نیازمند این هستیم که اطلاعات دقیقی از کشورهای هدف داشته باشیم. افزون بر این، مزیتهای خودمان را نیز بدانیم تا بتوانیم از این مزیتها در صادرات استفاده کنیم. یا حتی مزیتهای کشورهای هدف را نیز بدانیم تا از این مزیتها به نفع خودمان بهرهبرداری کنیم. در واقع، باید به دنبال این باشیم که افزایش میزان صادراتمان بر اساس مزیتهایمان باشد. برای نمونه، یکی از دلایلی که توسعه روابط اقتصادی و صادرات و واردات با کشورهای همسایه توصیه میشود، وجود همین مزیتهاست. از آنجا که صادرات کالا به کشورهای همسایه هزینههای حملونقل کمتری دارد، همین موضوع میتواند یک مزیت برای ما به شمار آید. به هرحال، فاصله مکانی و جغرافیایی ما با همسایگانمان بسیار کم است؛ ضمن اینکه هم میتوانیم بازارچههای مرزی را با این کشورها داشته باشیم و هم میتوانیم کالاهایمان را با پولهای ملی دو طرف مبادله کنیم؛ برای نمونه، میتوانیم کالاهای مختلف را با پول ملی عراق و ایران میان این کشور مبادله کرده و به استفاده از سایر ارزها نیازی نیست. این یک مزیت و امتیاز برای ماست. ضمن اینکه شرایط دور زدن تحریمها را نیز برای ما فراهم میکند. ما 15 کشور همسایه داریم که از این ۱۵ کشور، برخی از آنها مانند روسیه و پاکستان جمعیتهای بالایی دارند، طبیعتاً همیشه تقاضای کالا و خدمات متناسب با جمعیت هر کشوری تعریف میشود، حتی کشورهایی مانند کویت و قطر که جمعیت کمی دارند؛ اما چون درآمد سرانه بالایی دارند، باز تقاضای کالای قابل توجهی دارند.
* برخی از مواقع کاهش یک کالا در داخل کشور یا افزایش قیمت آن کالا، به موضوع صادرات ارتباط داده میشود. برای این موضوع باید تدبیری اندیشید؟
طبیعتاً صادرات باید به گونهای باشد که بازارهای داخلی از آن لطمه نبینند. تنها راه موضوع نیز تولید صادرات محور است. اینکه ما بیاییم نیازهای داخلی را صادر کنیم، طبیعتاً منجر به ایجاد تشویش و بینظمی در بازارهای داخلی شده و مردم آسیب میبینند. مسئله مهم دیگری که دولت باید روی آن متمرکز شود، مسئله قراردادهای همکاری است. اگر قراردادهای همکاری ما با سایر کشورها، قراردادهای بلندمدت باشد، به نفع ماست. اگر قراردادهای بلندمدت داشته باشیم، میتوانیم از این قراردادها استفاده کنیم. به هرحال روابط تجاری و صادرات و واردات به تدریج سبب میشود نوعی وابستگی بین ایران و کشورهای دیگر به وجود بیاید که علاوه بر منافع اقتصادی، منافع دیگری را نیز برای ما به همراه خواهد داشت. برای نمونه، وقتی به عراق برق صادر میکنیم، علاوه بر منافع اقتصادی خوبی، وابستگی ایجاد میشود که این وابستگی به لحاظ امنیتی برای ما مثبت و مطلوب است یا مثلاً صادرات گاز ما به ترکیه علاوه بر منافع اقتصادی، حاشیه امنیتی را نیز برای ما ایجاد میکند.
* شما به درآمد سرانه بالای کشورهای منطقه ما اشاره کردید. این درآمد سرانه بالا چه منافعی برای اقتصاد ما دارد؟
برای نمونه درآمد سرانه قطریها 100 هزار دلار است. این رقم درآمد سرانه بسیار بالایی است. لذا علاوه بر اینکه این درآمد نیازمند تأمین کالا و خدمات است، ما میتوانیم از سرمایه آنها نیز استفاده کرده و آنها را برای ورود سرمایهشان به ایران تشویق کنیم. در واقع با استفاده از دیپلماسی عمومی، فرصتها و امکانات کشورمان را از طریق سفارتخانهها و رایزنان بازرگانیمان و البته رسانههای آن کشورها اعلام و اطلاعرسانی کنیم. این اقدامات سبب میشود ما بتوانیم سرمایههای خارجی را جذب کنیم. نکته دیگری که در جذب سرمایهگذاری خارجی اهمیت دارد، موضوع تضمین است، باید تضامینی به سرمایهگذار داده شود که وقتی سرمایهاش وارد کشور میشود، این اطمینان وجود داشته باشد که سرمایه وی زمان خروج از کشور امکان خروج خواهد داشت. علاوه بر صادرات غیر نفتی، موضوع مهم دیگر مسئله گردشگری است؛ ما باید گردشگری را گسترش دهیم. این موضوع واقعاً یک امکان و ظرفیت برای اقتصاد ایران است.
* از جمله مشکلاتی که در حال حاضر با آن مواجه هستیم و به اصطلاح از موانع رشد صادرات غیر نفتی ما به شمار میرود، به چه مواردی میتوان اشاره کرد؟
یکی از مشکلاتی که ما در حال حاضر با آن مواجه هستیم، مسئله بندرهای ماست. برای نمونه، حجمی از کالاها وارد بنادر ما میشوند؛ اما در همان بنادر میمانند. به هرحال برخی از این کالاهای وارداتی خاصیت واسطهای دارند؛ یعنی در تولید و صادرات نیز نقش دارند. اگر قرار باشد کالاها در بنادر باقی بمانند، این موضوع برایمان به مشکل تبدیل میشود. به هر حال، هر کالایی یک تاریخ انقضا و زمان مشخصی برای مصرف دارد و ممکن است دچار فساد شود. دومین مشکل ما شرایط اقتصادی کلان و مباحث داخلی اقتصادمان است. به هر حال، وضعیت صادرات ما به اقتصاد داخلی ما متصل است؛ زیرا کالایی که میخواهیم صادر کنیم، باید در داخل کشور تولید شود. وقتی نتوانیم کالایی تولید کنیم، طبیعتاً توان صادرات نیز نخواهیم داشت. برای توسعه صادرات باید اشکالات سیستم داخلی اقتصادمان را حل کنیم چون در این صورت است که میتوانیم تولید را افزایش دهیم. اگر مشکلات داخلی اقتصادمان را حل نکنیم، در تولید کالا و به تبع آن صادرات نیز به مشکل میخوریم. برای نمونه، اگر یادتان باشد ما سیب زمینی را تولید و صادر کردیم، اما این صادرات برگشت خورد. دلیل برگشت خوردن این سیبزمینیها ایرادات داخلی اقتصاد ماست. وقتی سیستم داخلی اقتصاد ما عملکرد خوبی نداشته باشد، در نتیجه کالاهای صادراتی ما نیز با مشکلاتی مواجه خواهند شد. وقتی کالای ایرانی به کشوری صادر میشود؛ اما به دلیل رعایت نکردن استانداردها و بعد از بررسی کیفیت برگشت میخورد، این اتفاق نه تنها منجر میشود بازار را از دست دهیم؛ بلکه به اعتبار اقتصاد و صادرات ایران نیز لطمه میزند.
مسئله دیگر درباره کشورهای همسایه، موضوع بلوکسازی است. ما در حال حاضر اکو، دی ۸ و سازمانهای مشابه را در میان کشورهای همسایه داریم. موضوع دیگر، بحث ارتباطات ترانزیتی است. ما امکانات خوبی در این حوزه داریم، مثلاً خیلی از کشورهای شمال ما اطرافشان بسته است و با هیچ جا ارتباطی ندارند. میتوانیم کالاهایمان را از چابهار به افغانستان منتقل کنیم. کریدور شمال به جنوب و کریدور شرق به غرب را داریم که میتوانیم از آن استفاده کنیم.
اینکه چرا من روی رفع اشکالات داخلی اقتصادمان تأکید دارم، به دلیل این است که اگر ما اشکالات داخلی و کلان اقتصادمان، مانند وجود بخشنامههای متعدد، تورم ساختاری، عدم هدایت نقدینگی به تولید و... را رفع نکنیم، طبیعتاً این موارد تأثیر خودش را در تولید و به تبع آن صادرات خواهد داشت. به هرحال، ما تورمهای بالایی داریم، این تورم بالا به هرحال ثبات اقتصادی ما را از بین میبرد. تا زمانی که این تورم باشد نمیتوان به جهش صادراتی فکر کرد. دومین اقدام در شاخصهای اقتصاد داخلی، بیثباتی ارزی است. این موضوع، ثبات در تصمیمگیریها را از بین میبرد. مشکل مهمی که ما داریم، این است که نرخ ارز در کشورمان غیر واقعی است. وقتی نرخ ارز واقعی نباشد، به این معناست که یا به کشورهای دیگر رانت میدهیم یا به صادرکننده خودمان رانت میدهیم که هر دو حالت اشتباه است.