دانلود گاهنامه سخن هادی: پیشگامی مستمر امیرِ بیان در جهاد تبیین
پیشگامی مستمر امیرِ بیان در جهاد تبیین
تأملی در آموزههای تبیین علوی و بهرهگیری از آن در مواجهه با جنگ شناختی
از منظر رهبر معظم انقلاب
پیام همه پیامبران در دو کلمه خلاصه می شد؛ عبادت خدا و اجتناب از طاغوت و مبارزه با آن؛« وَلَقَد بَعَثنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسولًا أَنِ اعبُدُوا اللَّهَ وَاجتَنِبُوا الطّاغوتَ»(نحل:36)، روشنگری انبیا دو جنبه ایجابی و سلبی دارد؛ از یک سو مقابله با جریانات باطل و نفی طاغوت و از سوی دیگر حمایت از حق و اثبات عبودیت خداوند متعال. جالب اینجاست گرچه انبیا خودشان در جبهه حق قرار میگیرند اما هیچ پیامبری افراد را به خود دعوت نکرده و طبق دستور الهی تنها به بیان حقایق و تعالیم الهی پرداخته اند. همین وظیفه بعد از نبی به امام و اولیای الهی میرسد و بر همین طریق با گمراهیها و جهالتها و انحرافات مبارزه نموده و مسیر هدایت و سعادت را به مردم نشان میدهند.
«تذکر» یکی دیگر از وظایفی است که خداوند بر دوش انبیا گذاشته است؛ چه آنکه بسیاری از مردم به امور نیک و بد آگاه هستند و نسبت به انحرافات موضع روشنی دارند اما با گذر زمان و تلاش و تکاپوی شیاطین غبار غفلت و فراموشی بر آن مینشیند و اینجاست که نبی و امام عادل الهی میبایست با بیان و زبان غافلین را بیدار نمایند و به سرزمین فطرت خود عودت دهند. «لیَستَادُوهُمْ میثاقَ فِطْرَتِهِ وِ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتِهِ» (خطبه اول نهج البلاغه». این همه همان است که امروز از آن به «جهاد تبیین» تعبیر می شود.
طبق آیه شریفه، بی تردید شیوه رسول اعظم(ص) اسوه کامل برای ترویج و دفاع از حق و حقیقت است؛«لَقَد كانَ لَكُم في رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب: 21) جدای از علم و دانش سرشار ایشان، اخلاق خوش و رحمت و مودت ایشان با مردم و حریص بودن در هدایت و چند بعدی بودن تبلیغ و تربیت در سیره ایشان و ... می تواند راه روشنی برای مجاهدان عرصه تبلیغ و تبیین باشد.
پس از رسول خدا، مولا امیرالمومنین نزدیکترین الگو به ایشان است و چه بسا با توجه به تغییر شرایط در دوران ایشان، مداقه در سیره تبیینی ایشان ضروری باشد. نوشتار پیش رو در صدد است تا با گذری اجمالی از زندگی حضرت امیر(ع) سرمشقی برای روش تبیین ارائه دهد. نهج البلاغه سند روشن و نورانی فعالیت امیرالمومنین در عرصه هدایتگری و نظامنامه رشد بشریت تا آخر تاریخ است. کتابی که انس با آن برای تمام کسانی که در عرصه روشنگری فعال هستند ضروری است. چه آنکه اولا، از سوی معصوم بیان شده و از منابع اصیل دینی است و ثانیا، چند بعدی است و الهیات و اخلاق و سیاست و تربیت و ... را در بردارد. نوشتار پیش رو با گذری بر کتاب شرح نهج البلاغه که از سوی امام خامنهای(مدظلهالعالی) در قبل و صدر انقلاب تبیین و تقریر شده است، به اطراف مساله جهاد تبیین پرداخته است.
«حقيقت يعنى آنچه با تكوين و طبيعت و سرشت عالم و آدم ممزوج و آميخته است؛ لذا يكى از قانونهاى طبيعى و تكوينى اين عالم را مقدّمتاً بيان ميكند، و آن قانون اين است كه هر آن كس به گذشتهى تاريخ نظر بكند و از آن پند بگيرد، عقوبتها و مثوبتهاى[1] گذشته را تفسير و تحليل نمايد، وضع عقوبتها و وضع مثوبتها را بشناسد، از آنچه موجب عقوبت است بپرهيزد و به آنچه موجب مثوبت است رو آورد، هرگز در چاه نمىافتد؛ اين يك قانونى است كه خود به معناى توجّه دادن به قوانين تاريخ است.[2] به فرموده مولا علی تَدَبَّروا احوالَ الماضينَ مِنَ المُؤمِنينَ قَبلَكُم ؛ بينديشيد و تدبّر كنيد؛ و در گفتارهاى اسلامى، چقدر روى انديشه تكيه ميكنند؛ تدبّر، انديشيدن، فكر كردن.
قوانين انحطاط ملّتها و ترّقى ملّتها و پيشرفتها و عقب ماندنها و آقايىها و ذلّتها، همه و همه در اين زمان كنونى كه ما در آن زندگى ميكنم و در ميليونها سال قبل هم اگر انسانى وجود داشته، يكسان و مشابه است؛. هر چيزى كه موجب شد بنىاسرائيل بدبخت و توسرىخور بشوند، ممكن است اگر در ميان شما به وجود آمد، موجب بشود - و خواهد شد - كه شما هم توسرىخور و بدبخت و ذليل بشويد؛
جهاد تبیین اگر قرار است به هدف اصابت کند نباید خود عامل تفرقه گردد یکی از تحرکات دشمنان دین و امت اسلام ایجاد دو دستگی و کینه است. حضرت امیر این هشدار را به یاران خود می دهد که إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِهِ» از تفرقه بپرهیزید که یکسو شده از مردم بهره شیطان است چنانکه گوسپند دور از گله افتاده طعمه گرگ است. هان هر که به این شعار (تفرقه) دعوت کند او را بکشید حتی اگر زیر عمامه من باشد! (خطبه 124)
«امّتهاى گذشته بر اثر وحدت و يكپارچگى به آقايى رسيدند، شما امّت اسلام هم اگر بخواهيد به آقايى برسيد، بايد وحدت و يكپارچگى را حفظ كنيد يا در خود به وجود بياوريد. مِنَ الاِجتِنابِ لِلفُرقَة ؛ دورى گزيدن از جدايى. وَ اللُّزومِ لِلأُلفَة ؛ ملازم شدن با الفت و همرنگى و همدلى. دلها با هم آشنا بشوند، اگر چه زبانها ممكن است از هم دور باشند؛ مسلمانِ اينجا خود را برادر بداند».
از مهمترین ویژگیهای تبلیغ و تبیین و دفاع یک عقیده ، اشراف دقیق و روشن به جغرافیای زمانی و مکانی ارائه آن اندیشه است. بین علمای الهیات مشهور است حتی معجزات انبیا متناسب با شرایط دوران آنها بوده است. برای نمونه در دوران حضرت موسی چون سحر و شعبده رواج داشته است معجزه غالبی حضرت موسی نیز شبیه این سنخ بوده است و برای همین سحره فرعون خارق العاده بودن آن را متوجه می شدند. ازا ین رو شایسته است اندکی درباره دوران و شرایط حضرت امیر سخن گفته شود.
دوران زندگی حضرت امیر را می توان به دورانی که همراه پیامبر بود، دوران قبل از خلافت و دوران خلافت تقسیم نمود. در دوران حضرت رسول(ص) عمده فعالیت رهبران اسلام، تبیین احکام و عقاید اسلامی و مبارزه با کفار و مشرکین بود که در همه عرصه ها نام امیرالمومنین در کنار حضرت رسول دیده می شود.
پس از دوران حضرت رسول نیز عمده دغدغه حضرت امیر مبارزه با تفرقه در جامعه نوپای اسلامی بود و البته در کنار این مهم تبیین احکام و تربیت افراد برجسته و نیز بیان برخی ادعیه عمیق بوده است. در همین سالها خطبههایی از سوی ایشان بیان شد. تعبیر مکرر خلیفه دوم مبنی بر اینکه اگر علی نبود، عمر هلاک میشد، نشان از این دارد که حضرت علی در هنگام بیان دستورات الهی اهل کتمان علم نبود.
در زمان خلیفه سوم و پس از فتوحات گسترده مسلمین، جامعه اسلامی به سوی حکمرانیهای جدی رفت و همین امر موجب شد روحیه اشرافیت در جامعه رشد کند. عملکرد خلیفه سوم نیز بر این مطلب دامن میزد و بر خلاف سنت نبوی و حتی دو خلیفه قبلی ساده زیستی و عدالت در جامعه کم رنگ شد. کسانی که تا دیروز تمام سرمایه شان شمشیر و اسب جنگی بود به مسئولیتهایی رسیده بودند و گاه غلبه هوای نفس موجب ترکتازی آنان در قدرت خواهی و مصرف بیرویه و دست اندازی به بیت المال شده بود. اینجا بود که امیرالمومنین در برابر جریان اشرافی گری و تجملگرایی ایستاد و سخنان بسیاری را در باب زهد و تحقیر دنیا بیان نمود. این بدان معناست که در جهاد تبیین اولویتبندی مطالب از ارکان کار است و متناسب با زمان و مکان می بایست مطالب لازم و فوری را به جامعه تزریق نمود.
در همین رابطه رهبر معظم انقلاب میفرمایند:«در همین راستا اميرالمؤمنين در نهج البلاغه روى همهى موضوعاتِ مهمّ اسلامى تكيه كرده، امّا روى چند موضوع به طور خيلى واضح، برجستهتر، كاملتر، مبسوطتر تكيه شده. يك موضوع، موضوع دنيا و زهد در دنيا و بىرغبتى به حُطام دنيا و متاع دنيا [است]؛ اين يكى از موضوعاتى است كه شما اگر نهج البلاغه را باز كنيد، چند صفحهاش را بخواهيد مطالعه كنيد، ممكن نيست كه به اين موضوع برخورد نكنيد. و على(ع) نسبت به دنيا و حقير كردن دنيا، تحقير دنيا، بيانات عجيب و بهيادماندنى و كوبندهاى دارد كه البتّه نمونههايش در نهج البلاغه خيلى زياد است».
همین امر در دوران خلافت خود حضرت نیز ادامه دارد و فراوان ایشان به کارگزاران خود پیرامون سادهزیستی و استفاده درست از بیت المال تذکر داده و گاه برای تثبیت این مهم برخوردهای شدیدی نیز با افراد داشته است که ماجراهای آن از جمله عتاب به عثمان بن حنیف و منذر بن جارود و ... مشهور است.
بیشترین نامهها و خطبه ها و سخنرانی های حضرت امیر مربوط به دوران حکومت ایشان است که برای امروز ما بسیار راهگشاست؛ چرا که از جهات مهمی این دوران با دوران ما شباهت دارد. از سویی جامعه امروز از جهات فراوانى شبيه به وضع جامعه مدينه در هنگام هجرت پيغمبر است از لحاظ دشمنان و جبههبندىها و خصومتها و بقيهى مسائل امّا از طرفی هم از جهات متعدّدى وضع جامعهى ما شبيه به وضع جامعهى علوى در کوفه است؛ فرق عنصرى و پايهاى ميان وضع اجتماعى در حكومت پيغمبر و حكومت على اين بود كه در حكومت پيغمبر، جبههى دشمن يك جبههى شناختهشده و صريح بود؛ يعنى در ميان گروههايى كه با اسلام و پيامبر در آن روز ميجنگيدند، هيچ گروهى نبود كه با پيغمبر يك شعار مشترك داشته باشد؛ شعار كفّار قريش مشخّص بود؛ يهوديان مدينه همين طور، شعار خودشان را داشتند؛ ابرقدرتهاى شرق و غرب همين طور؛ لذا پيغمبر [با اينكه] زجر زياد كشيد امّا هرگز در دوران حكومت خود، آن غم سنگينى را كه علىبنابىطالب در زمان حكومت خود لمس ميكرد، لمس نكرد. منافقين در زمان پيغمبر [هم] بودند امّا آنها كسانى نبودند كه اوّلاً به آن صورت متشكّل باشند؛ ثانياً در مقابل پيغمبر صريحاً و جبههبهجبهه با همان شعار نميجنگيدند تا مردم ترديد كنند كه اين شعار درست است يا آن شعار، شعار از زبان پيغمبر درست است يا از زبان رقيب پيغمبر؛ چنين ترديد و حيرتى براى مردم وجود نداشت؛ ثالثاً همان منافقين هم عمدتاً براى مردم كم و بيش شناختهشده بودند؛[3]
در زمان اميرالمؤمنين نه، جبهههايى وجود داشتند كه با على ميجنگيدند و دقيقاً شعارشان شعار على بود؛ آن هم از چهرههاى ممتاز و برجسته و سابقهدار. مشكل على اين است كه جبههى روبرويش يك جبههى صريح نيست؛ جبههاى كه با طرح يك شعار، ناگهان على بتواند مردم را از دُور او متفرّق كند نيست. هر چه على بگويد، او هم ميگويد.» هم مارقین و هم ناکثین و قاسطین همه با شعارهای قرانی و استناد به رسول خدا خود را مخالف علی معرفی می کردند و از این رو به تعبیر ایشان فضا را غبار فتنه گرفته بود و حق و باطل با هم ممزوج بودند.
در بیانی حضرت امیر می فرماید: «اى مردم! من چشم فتنه را کور کردم و کسى جز من بر این کار جرأت نداشت، بعد از آنکه ظلمتِ فتنه ها، در همه جا گسترده شد و به آخرین درجه شدّت رسید!». (أَمَّا بَعْدَ حَمْدِ اللهِ، وَ الثَّنَاءِ عَلَیْهِ، أَیُّهَا النَّاسُ! فَإِنِّی فَقَأْتُ عَیْنَ الْفِتْنَةِ، وَ لَمْ یَکُنْ لِیَجْتَرِىءَ عَلَیْهَا أَحَدٌ غَیْرِی بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَیْهَبُهَا، وَ اشْتَدَّ کَلَبُهَا جالب است شارحان نهج البلاغه در تفسیر فتنه در این عبارات هر سه گروه خوارج و معاویه و اصحاب جمل را احتمال داده اند و اصولا سختی دوران حضرت امیر هم به همین امر بر می گردد که دشمنانی داشت که اگر ایشان نبود، کسی جرات و شجاعت برخورد با آنها را نداشت.
جمهوری اسلامی امروز هم دشمنان روشنی دارد که صریحا با شعارهای شرک آلود و ضد اسلامی و ضد انقلابی علیه آن فعالیت می کنند و هم دشمنانی دارد که با استناد به قرآن و اسلام و بعضا خاطرات امام کمر به مبارزه با آن بسته اند. لذا از سویی مطالعه دوران حکومت نبوی ضروری است که رهبری معظم در سالهای ابتدای انقلاب در همین راستا به تفاسیر سور مدنی جز 28 و 29 مانند سوره ممتحنه و مجادله پرداخته است. از سوی دیگر نیز سیره علوی اهمیت دارد چرا که جریانات تحریف و فتنه گر در زمان ایشان وجود داشته اند و رفتار حضرت با اینان می تواند الگوی مناسبی برای امروز باشد.
حضرت علی علیه السلام یکی از وظایف مهم حکومت را جهاد تبیین می داند و با این تفکر که حکومت وطیفه ای در بهشت بردن مردم ندارد مقابله می کند. ايشان در فرمان مهم خود به مالک اشتر چهار وظيفه اصلی را معيّن ميكنند که یکی از آنها «وَ جِهادَ عَدُوِّها» است: بايد دفاع كند از مردم. دشمنانى هستند كه به اين سرزمين حمله ميكنند؛ يكى از وظايف شما كه آنجا حاكم هستيد، اين است كه با دشمن اين مردم مبارزه كنيد، يعنى مقابله كنيد با دشمن؛ مجاهده كنيد.
در جای دیگری ایشان ارکان چهارگانه ایمان را صبر و یقین و عدل و جهاد معرفی میکند: «جهاد يعنى مبارزه؛ همان معنايى كه امروز ما در زبان فارسى از كلمهى مبارزه ميفهميم؛ جنگ آن معنا را نميدهد، ستيزهگرى آن معنا را نميدهد؛ هيچكدام معنايى را [نميدهد] كه ما از مبارزه ميفهميم. ميگويى من دارم مبارزه ميكنم، مبارزهى علمى ميكنم، مبارزهى اجتماعى ميكنم، مبارزهى سياسى ميكنم، مبارزهى مسلّحانه ميكنم؛ همهى اينها مبارزه است و يك معنا دارد. مبارزه يعنى يك تلاش پُرنيرو را انجام دادن، در مقابل يك مانع و يك دشمن.»
ایشان در ادامه می فرماید: «وَ الجِهادُ مِنها عَلى اربَعِ شُعَبٍ عَلَى الاَمرِ بِالمَعروفِ وَ النَّهىِ عَنِ المُنكر» ؛ جهاد هم چهار شعبه دارد امر به معروف و نهى از منكر و موضعگيرى صادقانه امر به معروف، نهى از منكر. « وَ الصِّدقِ فِى المَواطِن» ؛ يعنى راستگويى و صداقت در موضعها؛ يعنى درست همين معنايى كه ما امروز در موضعگيرى معنا ميكنيم؛ يعنى [مانند] مواضع سياسى و مواضع اجتماعى؛ مواضع آدم صداقت داشته باشد؛ خود اين صدق يك جهاد است. موضعگيرى انسان، آنجايى كه انسان در آنجا قرار ميگيرد، در هر صحنهاى و در هر ماجرايى، صادقانه باشد؛ يعنى از روى اعتقاد، از روى دل. با این توضیح آنچه را که حضرت از مالک اشتر طلب می کند فقط مساله نظامی نیست بلکه در اندیشه علوی جهاد در برابر دشمن عرصه های گوناگون دارد.
امروز جامعهى مسلمان به علمائى احتياج دارند كه يك لحظه دچار غفلت نشوند؛ دنيا را خوب بشناسند، نقشههاى دشمنان اسلام را خوب بفهمند، خوب بدانند كه دشمن از كدام سو حمله ميكند. بايد مثل يك عقاب تيزپرى، با چشمهاى دوربين و تيزبين تمام اطراف منطقهى اسلام را ببيند؛ بايد آگاه باشد؛ بايد دشمن را از دور بشناسد؛ بايد مركز حملهى دشمن را بفهمد؛ بايد دل مقابلهى با دشمن را داشته باشد و تا دشمنى از دور جُنبيد او را هدف تير خود قرار بدهد و از قلعهى اسلام حمايت كند. اين وظيفهى يك عالم آگاه است؛ از همه طرف دشمن را بپايد، از هر طرف دشمن حمله كرد به قلعهى اسلام، او را جابهجا خُرد كند؛ او را در جاى خود بنشاند؛ حملهى او را خنثى كند، نقشهى او را خراب كند. اميرالمؤمنين (صلوات الله و سلامه عليه) يادآورى ميكند از مسئوليّت علما: وَ ما اخَذَ اللّهُ عَلَى العُلَماءِ الّا يُقارّوا عَلى كِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم .[4]
یکی از مهمترین مسئولیتها در جهاد تبیین، صداقت و دقت در موضع گیری های سیاسی و اجتماعی است. بر این مبنا با دروغ و شایعه و مغالطه و تهمت و افترا و توهین نمی توان در جهاد تبیین موفق بود و چه بسا با کنار گذاشتن صداقت به معنای عام آن تلاشهای این چنینی اصلا در قالب جهاد قابل تعریف نباشد! به خصوص در دنیای امروز که دنیای رسانه و شفافیت است حربه های عملیات روانی اگر هم مبتنی بر شرایط قابل دفاع باشد، اگر به جا و دقیق انجام نگیرد ضد خود عمل خواهد کرد.
يكى از شعب جهاد كه لازم است، « شَنَآنُ الفاسِقين » است؛ از جريان فسق و از جريان كفر جدا شدن؛ يعنى حسابتان جدا بايد باشد، با اينها مخلوط نبايد بشود. البته نه این معنا که با كفّار بايد قطع رابطه كرد؛ نه، [بلكه] مرز شما و كفّار بايد معلوم باشد، مرز شما و فسّاق بايد معلوم باشد، مرز شما با آنهايى كه جمهورى اسلامى را قبول ندارند بايد معلوم باشد. يكوقت هم لازم است يكجا انسان تعامل كند با همان كسى كه جمهورى اسلامى را هم قبول ندارد؛ تعامل ميكند امّا معلوم است كه او، او است، شما، شما هستيد؛ مخلوط نشويد».
مبارزه با تحریف و انحراف نباید ما را از خود غافل کند و چنان غرق در تبیین شویم که از سلامت روحی و روانی و اخلاقی خویش چشمپوشی نماییم. «هیچ کس نباید مصونيّت از انحراف را در خود داشته باشد؛ و بگويد ما كه ديگر وضعمان روشن است و در خطّ دين و خدا و ما كه منحرف نميشويم؛ نخير، چنين چيزى نيست. امكان لغزش، امكان انحراف از خطّ مستقيم براى همه هست.. ؛ راه جلوگيرى از انحراف حالا وسيلهى عدم انحراف و پرهيز از انحراف چيست؟ مراقبت از خود؛ اگر از خود مراقبت نكنيم، انحراف يا از ناحيهى سستى و ضعف در پايهها و مبانى عقيدتى به انسان رو مىآورد، يا از ناحيهى شهوات به انسان رو مىآورد. حتّى كسانى كه پايهها و مبانى اعتقادىشان محكم هم هست، شهوات نفْسانى غلبه پيدا ميكند بر آن نگاه و بينش عقلى درست و عميق نسبت به خط و راه و هدف و انسان را منحرف ميكند.
«غالباً اين تصوّرِ غلط وجود دارد كه اگر در تاريخ تشيّع و در معارف شيعه دو صف و دو جريان در مقابل هم معرّفى شدهاند كه يك جريان، جريان حق و صف حق و جريان ديگر جريان باطل و صف باطل، اينجا جنگِ ميان اين دو صف، جنگ ميان شخصها و فردها است؛ يعنى شيعه اين جور تصوّر كرده است كه مبارزهى تشيّع با فرد و شخصِ معيّنى است كه با اميرالمؤمنين بر سر مقام خلافت منازعه كرد؛ در حالى كه اين جملات وقتى جهتگيرى حكومت و تلاش على را براى ما معيّن ميكند، در حقيقت به ما ميفهمانَد كه مبارزه ميان اشخاص نيست، مبارزه ميان افرادِ مخصوصِ معيّنشدهى در تاريخ نيست؛ مبارزه ميان هدفها است؛ مبارزه و مصادمه ميان راهها است. شيعهى امام صادق، آن كسى كه در زمان امام صادق زندگى ميكند، اگر شيعه است، معناى شيعه بودنش اين است كه با آن جريان و با آن راهى كه با اميرالمؤمنين شروع شده است، زندگى خود را مخلوط بكند و از آن جريان و راهى كه به وسيلهى رقباى اميرالمؤمنين آغاز شده است خود را جدا و ممتاز[5] كند. در حقيقت آن كسى كه شيعهى زمان امام صادق(ع) با او ميجنگد معاويه نيست؛ او منصور عباسى است، ، او آن قالب ديگرى است كه اگر تحليلش كنيم، بشكافيم، در ميان آن قالب همان روحى ديده خواهد شد كه در ميان قالب معاويه آن روح وجود داشته است. اوّل و آخر اين صف را وقتى نگاه ميكنيد، اگر چه افراد با يكدگر مختلفند و احياناً مخالف، امّا روحها يكى است».[6] امروز هم جهت گیری مبارزه، مبارزه با همین روح کلی باید باشد و خلاصه در افراد نگردد.
توحید خالص زمانی محقق می شود که تنها مومن به قادریت خداوند باشیم. امیرالمومنین(ع) تلاش می کند در بیانات خود مردم را از شرک خفی که دچار آن هستند برهاند يگويد اى مردم، امروز بيمارى بزرگ شما، بيمارى شرك است، بيمارىِ عبادت و عبوديّت در مقابل غير خدا است. آن غير خداى لات و منات و عزّى و هُبَل بود و ۳۶۰ بت بر پيكرهى خانهى خدا، امّا امروز به صورت تعظيم و احترام، تكريم و عبادت در مقابل معاويه است و ديگران و ديگران، و همهى قطبهايى كه بناحق و بدون اينكه از سوى پروردگار عالم پروانهاى داشته باشند، بر مردم حكومت ميكنند، فرمان ميرانند؛ اين شرك است. معناى توحيد خالص اسلامى اين است؛ بتپرستانِ غافل و نادان زمانِ اميرالمؤمنين، قدرتها و قطبها و مركزها را با نام بندهى خدا به خدايى قبول كرده بودند.
افراد خودمحور که تاب عدالت علوی را نداشتند صف خود را از علی جدا کردند و قدرت طلبی و دنیا طلبی شان آنها در مسیر باطل قرار داد. هر زمانی اشخاصی خود و دنیای خویش را محور ببینند فتنه ای برپا شده و علیه دین و ملت قیام می کنند. جنگ صفین و جنگ جمل حاصل همین تفکر بود که بر جامعه مسلمین تحمیل شد. زیاده خواهان با سابقه دین داری و انقلابی گری خطرشان از دشمن بیرونی بیشتر است و ضربه ای که به پیکر جامعه دینی می زنند به سادگی قابل جبران نیست. به همین منظور، حضرت این گونه رفتارها را مستحق عار و نار میداند(نامه 54) چرا که ریشه در شرک و عدم ایمان ناب دارد.
تلاش در تبیین مطالب باید مبتنی بر این باشد که ایمان راسخ در دلها ایجاد کند و بر روی احساسات بنا نشود؛ چنانچه حضرت امیر(ع) از آن به ایمان عاریهای تعبیر می کنند که با منطق و استدلال ایجاد نشده و حاصل یک بینش عمیق نمی باشد. از این رو، به عمل صالح منجر نشده و یا در بزنگاهی از دست میرود؛«فَمِنَ الايمانِ ما يَكونُ ثابِتاً مُستَقِرّاً فِى القُلوبِ وَ مِنهُ ما يَكونُ عَوارىَ بَينَ القُلوبِ وَ الصُّدورِ الى اجَلٍ مَعلوم». آن وقت معلوم كى است كه اين ايمان از او زايل بشود؟ وقتهاى امتحان، وقتهاى هواى نفْس؛ هر وقت كه پيش بيايد. يكى پولكى است، وقتى پول زيادى پيش بيايد و پول با ايمان دوراهى باشند؛ يعنى يا بايد ايمانش را حفظ كند يا بايد برود سراغ پول، اينجا ايمان مي پرد و تمام ميشود؛ بعضىها دچار شهوات نفْسانى و شهوات جنسى و مانند اينها هستند؛ بعضىها دچار مقامپرستىاند؛ هركسى يكجور است. هركدام از ماها يك لغزشگاهى داريم.
حضرت در نامه ای به سران جمل اشاره می کند بیعت شما و بسیاری از افراد با من بر اساس بینش درست نبوده و از روی ترس و شهوت بوده است و همین امر باعث می شود که در بزنگاه مهم، راه خود را از علی جدا کنند! در عرصه تبیین همواره باید کسانی که با احساس و بیمنطقی دنبال جریان حق افتادهاند را رصد کرد و آنها را برای مردم افشا نمود و محتاطانه با آنها برخورد نمود.
یکی از گروههایی که زحمت زیادی برای امیرالمومنین ایجاد کردند گروههای کج فهمی بودند که با فهم غلط از ظواهر کتاب و سنت علیه اسلام قیام کردند. کسانی که به فرمودده حضرت علی شاید در نیت خود حق طلب هم بودند اما به دلیل تعطیلی عقل و منطق در برابر امام خویش شمشیر کشیدند و همراه با دشمنان شدند. روشنگری در برابر این گروه که حضرت امام خمینی(ره) در منشور روحانیت از آنها به مارهای خوش خط و خال تعبیر میکند بسیار دشوار است؛ چرا که آنها ظاهری غلطانداز داشته و از ادبیات دینی غلیظی بهره میبرند و با زندگی سادهی خود از بیرون به شدت انسانهای معنوی به نظر میرسند که عامل به شریعت هستند.
بنای حکومت علوی بر پاکی و عدالت بود و ایشان در هرنقطه ای فسادی حس می کرد در برابر آن سکوت نمی کرد. چه بسا در نظر ایشان فساد حکومت از هر خطری برای نابودی حکومت بالاتر است و به خصوص فساد حاکمان و تبعیض بین مردم از اموری است که در بیانات حضرت امیر به کرات یافت میشود. به عقیده ایشان فساد مسئولین عامل شورش فقرا و بر هم زننده نظام حکومت است. از این جهت در بسیاری از مواضع، حضرت در حفظ بیت المال و حراست از آن و مذمت دنیاطلبی و ویژه خواری فریاد برآورده و افکار عمومی را به عنوان ناظرانی آگاه مسئول نظارت همگانی بر مسئولان و خواص جامعه مینماید.
نگاهی به بیانات و سیره امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه نشان می دهد در دوران حکومتشان به هیچ وجه از آرمانهای خود کوتاه نیامده و بر سر آن معامله نکردند. در بیان حقیقت هیچ گاه از کثرت مخالفان نهراسید و جز رضای خدا را مد نظر نداشت. قبیله گرایی و جناح بازی را بستر تبیین خود قرار نداد و هر جا خلاف حق و حقیقت میدید همان گونه که با عمر بن عبدود جنگید، حاضر به مقابله با آن بود.(نگاه کنید به نامه 41 نهج البلاغه)
سیره حضرت امیر نشان می دهد تبیین بایستی همه جانبه و ذوابعاد باشد و هم به اعتقادات توجه کند و هم به اخلاق و هم به علم و تجربه و سیاست. اما مساله اصلی اینجاست که در بیان هر کدام باید میل و درد جامعه را مد نظر قرار داد و گاه به یکی بیشتر و دیگری کمتر پرداخت. بررسی و دقت در سیره علوی به خصوص در دوران حکومت ایشان از آنجایی که امروز پرچم حکومت علوی در دستان جمهوری اسلامی است و شباهتهای فراوانی میتواند بین این دو وجود داشته باشد، بسیار ضروری و حیاتی است تا تبیینگران و مجاهدان عرصه تبیین در شرایط جنگ شناختی دشمن، هم بتوانند آماج و اهداف دشمن در این حوزه را درک کنند و هم خود را به زیور علم و تقوا و تحلیل درست مجهز نمایند تا در پرتو توجه به منابع اصیل مانند قران و نهج البلاغه بتوانند به سوالات و شبهات و تردیدها در باره حاکمیت دینی، انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن، تصمیمات و راهبردهای داخلی و خارجی نظام جمهوری اسلامی و ... پاسخ اقناعی و استدلالی بدهند. تبیین صحیح و به موقع به حجم فزاینده تردیدافکنیها و شبهات پادزهر جنگ نرم و شناختی دشمن برای زدودن انقلاب و تفکر انقلابی از این کشور است و باید این فریضه فوری و قطعی با عبرتآموزی از زمانه معصومین علیهمالسلام و نصب العین قرار دادن سیره و سلوک امامین انقلاب به بهترین وجه به منصه ظهور برسد و الا بستر و زمینه برای ایجاد و تکرار فتنهها و درگیریهایی از جنس فتنههای زمانه علوی و نبوی مهیا خواهد شد.
________________________________________________
[1] . جزاى نيك
[2] خامنهای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، نهج البلاغه : شرح هفت خطبه، صفحه: ۸۴، مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای، انتشارات انقلاب اسلامی، تهران - ایران، 1399 ه.ش.
[3] خامنهای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، نهج البلاغه: شرح خطبه اول در موضوع نبوت، صفحه: ۴۵، مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای، انتشارات انقلاب اسلامی، تهران - ایران، 1399 ه.ش.
[4] خامنهای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، نهج البلاغه : شرح هفت خطبه، صفحه: ۷۸، مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای، انتشارات انقلاب اسلامی، تهران - ایران، 1399 ه.ش.
[5] . جدا، متمايز
[6] خامنهای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، نهج البلاغه : شرح هفت خطبه، صفحه: ۶۴، مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای، انتشارات انقلاب اسلامی، تهران - ایران، 1399 ه.ش.