صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  صفحه آخر >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۷ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۵:۳۸  ، 
شناسه خبر : ۳۳۹۵۵۰
به بهانه عروج شهادت‌گونه پاسدار جانباز حاج محمد رستمی
پایگاه بصیرت / علی حیدری

آن مردِ سبزپوش که بویِ بهار داشت
در سینه خاطرات خوشِ کارزار داشت
وقتی که روزِ حادثه شیپور می‌دمید
روزی که بانگِ قافله آهنگِ یار داشت
آنجا که بین ماندن و رفتن جدال بود
آدم میانِ مرگ و حیات اختیار داشت
آنجا که آسمان پرِ پرواز می‌گشود
پرپر شدن در آتش و خون افتخار داشت!
روزی که قصه، قصه پروانه بود و شمع
آن مردِ سبز پوش دلی بی‌قرار داشت
در لحظه‌ای که نوبت تصمیم می‌رسید
مثل زُهیر، شوقِ رسیدن به یار داشت
آن مرد «پیش از آنکه بمیرد، شهید شد»
دانا و خبره بود و دلی محضِ یار داشت
غرقِ ستاره بود پیکرِ صدچاکِ پاکِ او
خورشید با نگاه به او اقتدار داشت
افتاد و انتهایِ افق را نظاره کرد
چشمی به راهِ آمدنِ یک سوار داشت
مردانه ایستاد و فدا شد به راه دوست
در هر کلامِ نافذِ خود ذوالفقار داشت
خورشید روگرفت در غمش و آسمان گریست
هر صبح رنگی از غم شب‌های تار داشت
آن مرد رفت در کشاکشِ تلخی روزگار
هر چند یاد او اثری چون بهار داشت...

علی حیدری

نام:
ایمیل:
نظر: