امنیت روانی مسألهای است که در دنیای مدرن بیش از پیش مورد مخاطره قرار گرفته و علیرغم همه پیشرفتهای تکنولوژیک در جهت ارتقای سطح رفاه زندگی، بشر امروز به نسبت دیروزی که چنین امکاناتی وجود نداشت، آنچنان آرام و قراری ندارد. موضوع ناآرامی و عدم امنیت روانی ریشه در مسائل گوناگونی دارد که هر کدام از آنها به نوبه خود قابل بررسی است اما آنچه که در این یادداشت مورد توجه قرار میگیرد نقش رسانهها و بنگاههای خبرپراکنی در ایجاد ناامنی روانی در سطح جامعه است.
نقش رسانهها در تحقق امنیت روانی جامعه
برای پرداختن بهتر به موضوع مورد بحث در ابتدا باید به این مهم توجه داشت که «امنیت» دارای چه ابعادی است و نقش رسانهها در بسط هرچه بهتر یا از بین بردن و تخریب این ابعاد چیست؟
بر اساس نظریههای جدید امنیت، اگرچه امنیت در واقعیتهای عینی ریشه دارد اما اساساً پدیدهای ذهنی است و موضوع احساس امنیت نیز در همینجا مورد توجه قرار میگیرد و همانگونه که ایده امنیت ملی از نگرش سنتی فاصله گرفته، بُعد ذهنی امنیت نیز در کنار بُعد عینی و یا حتی مهمتر از آن، جلوه کرده است. چنانکه برخی، امنیت ملی را بدون «احساس امنیت» که برداشتی ذهنی است، بیمعنا میدانند.نکتهای که در باب امنیت باید بدان توجه شود، نقش و وجود احساس امنیت در بین افراد جامعه در بعد ذهنی در کنار وجود امنیت در بعد عینی است و به همین دلیل، برخی از کارشناسان احساس امنیت را مقدم بر وجود عینی امنیت معرفی میکنند. بررسیهای انجام گرفته در کشورهای مختلف بیانگر این است که عموماً سطح احساس امنیت بین شهروندان در اکثر نقاط دنیا نسبت به وجود [عینی] امنیت، پایینتر است. در یک تحقیق میدانی در سال 1384 مشخص شده است که این نسبت در ایران در مقایسه با کشورهای انگلیس و استرالیا با توجه به میزان وجود امنیت، بسیار پایین است. بهعنوان نمونه در ایران نرخ سرقت منزل به ازای هر هزار منزل ۵، در انگلیس به ازای هر هزار منزل ۲۰ و در استرالیا به ازای هر هزار منزل ۲۵ بوده است در حالی که میزان احساس امنیت شهروندان ایرانی نسبت به این دو کشور سطوح پایینتری را نشان میدهد!
حال این سؤال مطرح میگردد که چرا با وجود تأمین مناسب و قابل قبول امنیت عینی در ایران، مردم کشور احساس ناامنی میکنند؟! و در پاسخ به همین سؤال است که پای رسانه و کژکارکردیهای آن به میان میآید.
رسانههای معاند و رقیب عمدتاً با تکیه بر «برجستهسازی» و «اثر پروانهای» اقدام به وارونهنمایی واقعیت و قلب حقیقت میکنند.
بر اساس نظریه برجستهسازی رسانهها میتوانند بر جامعه اثر داشته باشند و منجر به تغییر نگرش در افراد شوند و فراتر از آن رسانههای جمعی به جای اینکه بر نگرش افراد مؤثر باشند، بر «ادراک» آنها تأثیر میگذارند.
از دیگر سو، در روزگار فعلی ابزار رسانه نقش فضای طوفان زا در تئوری «اثر پروانه ای» را بازی میکند. بر مبنای این تئوری پر زدن یک مگس در واشنگتن با وجود شرایط مساعد میتواند اثر پر زدن مگس را در هوا در شانگهای به یک طوفان و گردباد تبدیل نماید! و بر این اساس است که برداشت افراد شکل میگیرند. رسانهها حتى قدرت تغییر نگرش در افراد را دارند و اینگونه میشود که رسانهها بر اساس منطق عملکرد خود، نقش و جایگاه ویژهای را در حوزه احساس ناامنی ایفا میکنند، زیرا در این حوزه با تبلیغات مکرر و گسترده بر طبل احساس ناامنی میکوبد و تا آنجا که بتواند آن را بزرگنمایی میکند.
اگر برای اثبات گزارههای مطرح شده، نگاهی به حال و روز اطرافیان ما کافی نباشد، یافتههای علمی نیز بیانگر نقش رسانهها در ایجاد ناامنی رسانهای در ایران هستند و برای نمونه نتایج یک پژوهش در سال 1386 حاکی از آن است که میزان تأثیر اخبار جنایات و حوادث بر احساس ناامنی ارتباط مثبت و معناداری دارد و این ادعا که پرداخت رسانهای میتواند فضای احساس ناامنی را توسعه دهد با قوت قابل توجهی مورد تأیید قرار گرفت. *
نمونهای از بزرگنمایی و ادراکسازی وارونه از یک حادثه
اگرچه نمونههای متعددی از بزرگنمایی و پرداخت خاص به یک اتفاق جهت ادراکسازی و ایجاد ناامنی روانی از سوی رسانههای معاند وجود دارد اما در این فرصت تنها به بررسی یک مورد بسیار نزدیک میپردازیم.
در سومین روز از ماه مبارک رمضان سالجاری بود که۳ طلبه با ضربات چاقو توسط فردی ناشناس در صحن پیامبراعظم(ص) حرم مطهر رضوی مورد حمله قرار گرفتند. پس از این حادثه بود که موجی از خبرها، واکنشها و اظهارنظرها در رسانهها و شبکههای اجتماعی نسبت به آن بهوجود آمد.
تحلیل محتوای تولیدی از سوی کاربران دو شبکه اجتماعی توئیتر و اینستاگرام در فاصله ۱۳ فروردین (روز وقوع حادثه) تا ۲۴ فروردین (پایان بازتاب خبر حمله به سفارت ایران در افغانستان) نشان میدهد که اکثریت قریب به اتفاق کاربران ایرانی و افغانستانی در تحلیل این وقایع رویکرد وحدتآمیز داشتهاند. کلمات پستهای پیرامون حادثه نشان میدهد پرکاربردترین عبارات خالی از وجوه ملیتی، قومیتی، مذهبی و سیاسی هستند و کاربران عمدتاً با کلیدواژههای دور از تفرقه به پوشش وقایع پرداختهاند.
در مقابل اما کاربران پرنفوذ خارج از کشور اعم از خبرنگاران رسانههای فارسیزبان معاند و چهرههای سرشناس خارجنشین، رویکرد تفرقهآمیز را در تحلیل این وقایع مورد توجه قرار دادهاند و پژوهش انجام شده از سوی مرکز دادهورزی بتا نشان میدهد که 63 درصد محتوای تولید شده از سوی این جریان رسانهای، تفرقه و ایجاد اختلاف میان پیروان مذاهب را دامن زدهاند.
طبیعی است که رویکرد رسانههای معاند در مورد بحث و سایر موارد مشابه، این ادراک را در مخاطب ایرانی تقویت میکند که اولاً فضای امنی در کشور وجود ندارد و دوم این که اختلافهای قومیتی و مذهبی یک عامل تشنجزا در سطح جامعه است حال آنکه حقیقت همزیستی پیروان مذاهب و اقوام گوناگون در کشور ما، خلاف این گزاره را به اثبات میرساند.
چرایی بر همزدن امنیت روانی جامعه از سوی رسانههای معاند
اگرچه خط و راهبرد رسانههای معاند از ابتدای فعالیت خود، ادراکسازی وارونه از واقعیتهای جامعه ایران و بزرگنمایی مشکلات بوده است اما در سالهای اخیر و همزمان با دسترسی بیشتر مردم کشور به فضای مجازی، این راهبرد شدت بسیاری به خود گرفتهاست.
در چند سال اخیر نیز که روندهای اقتصادی دچار چالش های متعدد شده است، دست این رسانهها برای مانور بیشتر و تحریک افکار بازتر بوده و میدان عمل بیشتری پیدا کردهاند.
تزریق روح ناامیدی و دست خالی نشان دادن دولت و ملت ایران از دیگر راهبردهای جدی این رسانههاست تا حرکت رو به جلوی ایجاد شده با توقف همراه شود. این را هم فراموش نکنیم که جمهوری اسلامی ایران در یک دهه گذشته به دستاوردهای شگرفی چون نابودی داعش دست یافته که اگر مشابه چنین دستاوردی برای گفتمانهای رقیب به وجود میآمد، امروز خوراک رسانهای کاملا ویژهای را آماده میساختند و تا دههها به آن میبالیدند.
برای مقابله با همین دستاوردها و پیشرفتهای داخلی و بینالمللی است که این رسانهها از کارکرد اصیل خود خارج شده و تنها به ادراکسازی در جهت اهداف خود میپردازند.
راهحل واکسینه شدن چیست؟
همانطور که در مقدمه بحث بیان شد، برجستگیها و منافع رسانهها در دنیای جدید و نقش بیبدیل آن در تثبیت مردمسالاری جای هیچ تردیدی را برای تقویت آن باقی نمیگذارد اما این ابزار مهم نیز ممکن است مانند هر ابزار اجتماعی دیگری دچار کژکارکردی شود و ضروری است تا با آموزش سواد رسانهای در سطوح مختلف تا حد امکان از این آسیب جلوگیری کرد.
سواد رسانهای دربرگیرنده آن دسته از فرایندهای شناختی است که تفکر انتقادی مستقل را ترویج میدهد و کارگاههای آموزشی و برنامههای آن مخاطب را مصونسازی میکند تا تفکر آنها در معرض رسانهها محدود نشود. این قسم از سواد در دنیای امروز به نیازی ضروری بدل گشته که با توجه به دایره شمول مخاطبان فضای مجازی در ردههای سنی مختلف، از کودک دبستانی تا والدین و متخصصین باید به آن مجهز شوند.
* (جهت مطالعه موضوع حس امنیت و نقش پرداخت رسانهای و یافتههای عینی آن مراجعه کنید به مقاله «بررسی عوامل مؤثر بر احساس امنیت شهروندان تهرانی با تأکید بر رسانههای جمعی، عملکرد پلیس و بروز جرایم» به قلم دکتر بهرام بیات)
منبع: روزنامه ایران /احمد فاضل زاده/پژوهشگر