محمد ایمانی فعال رسانه ای طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت:
مرگ، شاه و گدا نمی شناسد. ملکه الیزابت دوم، پس از ۷ دهه حکومت بر پادشاهی بریتانیا، در ۹۶ سالگی تسلیم مرگ شد.
او از فوریهٔ ۱۹۵۲ در این جایگاه موروثی حضور داشت و در دوره وی، جنایات بسیاری در حق ملت ها شد. همچنان که چند ماه بعد، کودتای مشترک انگلیس و آمریکا برای براندازی نهضت ملی شدن نفت و بازگرداندن محمد رضا پهلوی به حکومت در ایران اتفاق افتاد.
مرگ ملکه الیزابت، نمادی از مرگ امپراتوری بریتانیای کبیر است که افول آن، از چند دهه قبل آغاز شد. آغاز سلطنت وی، مقارن با آغاز روند زوال امپراتوری بریتانیاست که ظرف سه قرن هفدهم تا بیستم، گسترش پیدا کرده و مرتکب اشغالگری و استعمار مستقیم یا نیابتی شده بود.
حد فاصل جنگ جهانی اول و دوم، مساحت مناطق تحت تسلط انگلیس، بالغ بر ۳۳ میلیون کیلومتر مربع بود. یکصد سال قبل، حدود نیم میلیارد نفر (یک چهارم جمعیت دنیا) تحت استعمار بریتانیا قرار داشتند. این مستعمرات، چنان متنوع بود که گفته میشد "خورشید، هیچگاه در امپراتوری بریتانیا غروب نمیکند.
البته شبیه این ادبیات را برخی سلاطین و جباران متکبر هم در گذشته می گفتند؛ اما نه از سلطنت آنها نشانی ماند و نه بریتانیای کبیر ماندگار شد.
پس از جنگ جهانی دوم،با تشکیل امپراتوری های آمریکا و شوروی، انگلیس به حاشیه رانده شد و از آن پس سعی کرد تحت سایه آمریکا، بخشی از قدرت سابق را حفظ کند. این دوره، دوران گذار بریتانیا از "کبیر" به "صغیر" است.
انگلیس در دو دهه اخیر در بسیاری از جنایات آمریکا به ویژه جنگ افغانستان و عراق، همراه بود و در کنار رژیم اشغالگر صهیونیست (که خود پایه گذار آن می باشد)، یکی از سه ضلع صهیونیسم مسیحی بوده است.
تاریخ معاصر ما، انگلیس_خبیث را با دو کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، قرارداد های استعماری رژی (تنباکو) و ۱۹۱۹ ، غارت نفت، اشغال ایران در دوره جنگ جهانی و تحمیل قحطی به ملت ایران، فشار به حکومتت قاجار برای تجزیه هرات (افغانستان)، فشار به حکومت پهلوی برای جدایی بحرین، کمک به رژیم دست نشانده شاه برای ممانعت از انقلاب اسلامی، حمایت از رژیم متجاوز صدام، حمایت از گروهک های برانداز، و پیشقدمی در تحریم ملت ایران می شناسد.
نظام سیاسی امروز انگلیس، کاریکاتوری بی فروغ از یک امپراتوری به زوال رسیده است. کشوری که هنوز سنت های امپراتوری چند صد ساله و سلطنت منسوخ را حفظ کرده اما فاقد بسیاری از توانمندی های گذشته است.
با این همه، عجیب است که برخی در گوشه و کنار ایران، عادات انگلوفیلی را رها نکرده اند و انگلیس را برای نداشته هایش می ستایند. البته این پیوند غالبا، موروثی و برای خاندان هایی است که در گذشته، نوکر خانه زاد انگلیس و دربار وابسته به او محسوب می شدند. برخی هم محصول شبکه سازی هایی است که در قالب فتنه سبز پدیدار شد.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.