صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  صفحه آخر >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۵:۱۶  ، 
شناسه خبر : ۳۴۴۲۰۱

روزگار ارابه‌های زمانش را بی‌رحمانه می‌تازاند، برف پیری را به سر و صورت آدم‌ها می‌باراند و ترک‌های کویری را به چهره آدم‌ها می‌اندازد. این خاصیت روزگار است؛ خاصیتی که بی‌هوا و ناگهانی رخ می‌دهد.
در یک لحظه و بی‌اینکه بفهمیم، پیر می‌شویم. در خلوت خانه و در گرماگرم فرزندان و نوه‌ها پیر می‌شویم. باید باور کنیم که گذر زمان یک حسرت همیشگی به ما می‌دهد؛ حسرت از دست دادن لحظه‌ها و فرصت‌ها. با همه دل‌مشغولی‌ها و وسوسه‌های روزگار باید به دنبال کسی باشیم که این تاریکی پیری را کنار بزند و پنجره روشنایی را به روی‌مان باز کند.
در این شلوغی‌های روزگار که صبح را به شب و شب را به صبح گره می‌زند، یادمان نرود جایی در انتهای مسیر نیست. مقصد لذت بردن از قدم‌هایی است که برای پیدا کردن آن یار حقیقی برمی‌داریم.
مولا جان، تو آن یار حقیقی ما هستی. همان یاری که می‌خواهیم در آخرین غروب زندگی برجای پای شما نماز بگذاریم؛ ای همیشه آشنا، باز گرد؛ دیگر جانی نمانده است. جوانی‌مان رفت و نیامدی...

نام:
ایمیل:
نظر: