صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  دین >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۶:۵۲  ، 
شناسه خبر : ۳۴۶۹۶۵

شهاب‌الدین روی چهارپایه نشست و  گفت: 

ـ«اسباب زحمت، استاد! لباس ما آماده شد؟»

ـ «بله، ولی آقای مرعشی، من هرچه جست‌وجو کردم نتوانستم دکمه ایرانی پیدا کنم. حسب فرما‌یش‌تان که فرمودید فقط جنس ایرانی استفاده کنم، به قبا و پیراهن‌تان دکمه ندوختم.» 

ـ «خدا خیرت بدهد، مشتی!»

ـ«آقای مرعشی، شما می‌توانید یک متر قیطان بگیرید و به عیال بفرمایید برای‌تان چیزی شبیه دکمه درست کنند.»

لباس را زیر بغلش زد و از خرازی یک متر قیطان خرید و به خانه رفت.                                                               

شهاب دین، ص ۱۳۴ 

نام:
ایمیل:
نظر: