عملیات اخیر گروههای مقاومت، آثار مهمی در سرزمینهای اشغالی به جای گذاشت که به عقیده کارشناسان برای رژیم صهیونیستی غیرقابل جبران است.
با این حال اگرچه در روزهای نخستین شروع عملیات مهم «طوفان الاقصی» توجه اصلی رسانههای جهان، به خسارات وارد شده به رژیم صهیونیستی معطوف شده بود، در روزهای اخیر وضعیت کمی تغییر کرده و در حال حاضر، مساله اصلی جنایتهایی است که از سوی رژیم صهیونیستی در غزه رخ میدهد.
با گسترش حملات اسرائیل به غزه و افزایش تلفات غیرنظامی در فلسطین برخی, نیروهای مقاومت فلسطینی را به شروع جنگی بیفایده که به شهادت صدها نفر منتهی شده متهم میکنند. تصور شروع جنگ در فلسطین از نقطه عملیات اخیر و اتهام شروع جنگ به مردمی که بیش از هفت دهه تحت اشغال رژیم اسرائیل قرار گرفتهاند، نه تنها ناشی از خوانش ناقص تاریخ است، درکی مضحک هم به نظر میرسد.
با این حال، عواملی زیادی جدا از ۷۰ سال اشغال وجود دارد که توضیح میدهد چرا حماس و دیگر گروههای مقاومت چارهای ندارند جز اینکه به مبارزه مسلحانه با اسرائیل ادامه دهند.
این گزارش تلاش میکند توضیح دهد که تصور وجود هر راه دیگری _ به جز جنگ_ برای نیروهای مقاومت تصوری منطبق بر واقعیت نیست.
رژیم صهیونیستی؛ یک آپارتاید ۷۵ ساله
اگر چه در پیام شروع عملیات از سوی فرماندهان مقاومت فلسطین مواردی به عنوان علل شروع عملیات بیان شده، اما مسأله گستردهتر از چند مثال بیان شده در پیام مذکور است.
از سال ۱۹۴۸ یعنی زمانی که رژیمی جعلی به نام اسرائیل متولد شد، رفته رفته حقوق فلسطینیها در سرزمین مادری تحت شعاع قرار گرفت. فقط در سالهای ابتدایی تاسیس رژیم صهیونیستی نزدیک به نیمی از جمعیت فلسطین آواره و صدها شهر و روستای فلسطینی تخریب شدند تا امکان بازگشت برای فلسطینیها وجود نداشته باشد.
به گزارش سازمان آمار فلسطین، نزدیک به ۸۵ درصد سرزمین تاریخی فلسطین تحت اشغال رژیم صهیونیستی قرار دارد و فقط بخش محدودی از کرانه باختری و غزه در اختیار فلسطینیهاست؛ آن هم در حالی که در سال ۱۹۴۸ فقط ۶.۵ درصد سرزمین فلسطین در دست یهودیها بود.
تسلط رژیم صهیونیستی بر سرزمینهای فلسطینی البته مسالهای مربوط به گذشته نیست و این رژیم با قوانینی مانند «اموال غائبین» در حال تصرف سرزمینهای فلسطین در سالهای اخیر است.
برای مثال به گزارش سازمان ملل، ۱۹۹ خانواده فلسطینی در سال ۲۰۱۹ از محلههای قدیمی مانند «شیخ جراح» در حال اخراجند. همچنین به گزارش سازمان آمار فلسطین، شمار اسرای فلسطینی که در زندانهای اسرائیل به سر میبرند به بیش از چهار هزار و ۴۰۰ نفر رسیده است.
سازمان عفو بینالملل در سال ۲۰۲۲ با گزارش مفصلی در رابطه با وضعیت فلسطین از رژیم صهیونیستی به عنوان یک آپارتاید نام برده است. آپارتاید حکومتی است که در آن محدودیتهایی علیه گروهی از مردم، فقط به دلایلی نژادی-قومی تحمیل میشود.
به گزارش این سازمان، در رژیم اسرائیل از ابتدا سیاستها با هدف تقویت جمعیت یهودی به ضرر جمعیت فلسطینی تدوین میشدند؛ اسرائیل برای حفظ هژمونی جمعیت یهودی، حقوق فلسطینیها را محدود کرده تا جلوی توسعه جمعیت آنها را بگیرد. سیاست فقیرسازی عمدی فلسطینیها از جمله این موارد است.
این محدودیتها شامل ساکنان عرب شهرهای اشغالی _ تحت مدیریت رژیم اسرائیل_ نیز میشوند. در مورد ساکنان کرانه باختری هم در عمل یک حکومت نظامی حکمفرماست. همه این رویکردها زمینهای هویتی_ اعتقادی با ریشه عمیق در الهیات سیاسی صهیونیسم دارد که با جابجایی سران حکومت در اسرائیل قابل تغییر نیست.
در ایدئولوژی سیاسی یهودیان صهیونیست، از اساس اقوام و ادیان دیگر صلاحیتی برای هیچ چیز ندارند و کشتار آنها هم قابل توجیه است. به همین دلیل هم با وجود تغییر مکرر دولت در اسرائیل، شهرکسازیها و تجاوز به حقوق فلسطینیها هیچگاه متوقف نشده است.
هیچچیز برای فلسطینیها باقی نمانده
در طول سالهای اشغال، نه فقط خاک فلسطینیها و جان فلسطینیها بلکه آب آشامیدنی آنها نیز به عنوان ابتداییترین و بدبهیترین حقوق انسانی فلسطینیها تحت تهدید قرار گرفته است.
پس از جنگ ۱۹۴۸ دولتهای عربی و رژیم تازه تاسیس اسرائیل، نخستین درگیری اعراب و صهیونیستها بر سر منابع آب بود. کشورهای عربی که جز منتفعان منابع آبی رود اردن محسوب میشدند، در سال ۱۹۶۷ و برای ایجاد تغییر در روند دسترسی به آب، با رژیم صهیونیستی درگیر شدند. این جنگ به شکست اعراب و اشغال کامل جولان، صحرای سینا، کرانه باختری و البته غزه توسط صهیونیستها منتهی شد.
از این سال تجاوز اسرائیل به حقوق آبی فلسطینیها افزایش یافت. اشغال این مناطق از سوی رژیم صهیونیستی نقش مهمی در تسلط این رژیم برای منابع آبی منطقه دارد.
بر اساس گزارشهای جهانی، اسرائیل ۹۰ درصد منابع آبی کرانه باختری را مصرف میکند. همچنین سیاستهایی از این رژیم برای تسلط بر منابع آبی رود اردن دنبال میشود. به گزارش سازمان ملل سرانه بهره برداری صهیونیستها از منابع آبی, هفت برابر فلسطینیهاست.
علاوه بر آنچه در گذشته رخ داده، سیاستهای افراطی دولت اسرائیل در ماههای اخیر که خشونتها در کرانه باختری را افزایش میدهد روشن میکند که چرا تمایل زیادی از سوی فلسطینیها برای واکنش به اسرائیل ایجاد شده است.؛ بهویژه با شروع روند عادیسازی برخی کشورهای عربی با اسرائیل، این تصور وجود داشته که فشار بر فلسطینیها افزایش خواهد یافت.
با وجود همه این موارد، یک سوال همیشگی مطرح است: چرا فلسطینیها صلح با اسرائیل را انتخاب نمیکنند و چرا میجنگند؟
صلح با اسرائیل هیچگاه ممکن نبوده است
برای پاسخ به این پرسشها، توجه به تاریخ بحران فلسطین ضروری است. با وجود تعلق همه سرزمین فلسطین به فلسطینیها، هرگونه راهحلی بدون در نظر گرفتن این مهم قابل قبول نیست؛ با این حال راهحل موسوم به «دو دولتی» سالهاست مورد قبول بسیاری از کشورها قرار گرفته و در سازمان ملل نیز تصویب شده تا راهحلی برای صلح در فلسطین باشد. با این وجود، حتی راهحل دو دولتی که تا حد زیادی حقوق فلسطینیها را پایمال میکند نیز از سوی رژیم صهیونیستی نقض شده و جدی گرفته نمیشود.
ماجرای اجرای این ایده به صلح سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) به رهبری یاسر عرفات و رژیم اسرائیل بازمیگردد. در آن زمان نیز بیشتر سرزمین فلسطین تحت اشغال اسرائیلیها بود و فقط غزه و بخشهایی از کرانه باختری در اختیار فلسطینیها قرار داشت.
ساف که تا پیش از توافق صلح طرفدار آزادسازی همه فلسطین بود، در تغییر موضعی به سازش با رژیم صهیونیستی متمایل گشت. ایده این بود که دو دولت فلسطین و اسرائیل بطور همزمان در سرزمینهای فلسطین حکمرانی کنند.
با این حال در اوایل ابراز تمایل یاسر عرفات به صلح با اسرائیل، این رژیم از صلح با فلسطینیها سرباز میزد. در عوض، رژیم صهیونیستی به ایجاد شهرکهایی درون کرانه باختری _ یعنی مناطقی که در اختیار فلسطینیها بود_ دست زد که بخشهای مختلف فلسطینینشین در کرانه باختری را از یکدیگر جدا میساخت.
بر این اساس، مناطق در اختیار فلسطینی جزایری جداگانه از یک دیگر بودند که با شهرکها و پایگاههای نظامی اسرائیل محاصره میشدند. این اقدامات در حالی انجام میشد_ و همچنان انجام میشود_ که بسیاری از کشورها و حتی قطعنامههای سازمان ملل متحد این اقدامات را غیرقانونی میدانند.
شروع این رویکرد اسرائیل در دهههای شصت و هفتاد میلادی با تکه تکه کردن مناطق در اختیار فلسطینیها، در عمل امکان تشکیل یک دولت واقعی فلسطینی را غیرممکن کرده است. به هر حال در سال ۱۹۸۸ سازمان آزادیبخش فلسطین با قبول شرطهایی که از سوی رژیم صهیونیستی مطرح شده بود راهحل دو دولتی را پذیرفت. بر این اساس قرار بود ساف تا حد زیادی خلع سلاح شود، به کرانه باختری و غزه محدود شده و از مبارزه با اسرائیل دست بکشد.
همچنین قرار شد بیتالمقدس شرقی پایتخت دولت فلسطین باشد. براساس همین شرایط، پیمان اسلو در سال ۱۹۹۳ میان یاسر عرفات و رژیم صهیونیستی به امضا رسید. این پیمان با توافق اسلو۲ در سال ۱۹۹۵ که شامل به رسمیت شناختن حکومت خودگردان فلسطین بود، تکمیل شد.
قرار بود دو طرف یکدیگر را به رسمیت شناخته و همزمان با توقف مبارزه ساف با اسرائیل، در یک دوره پنج ساله، اسرائیل از مناطق اشغالی در سال ۱۹۶۶ عقبنشینی کرده و نظامیان خود را از این مناطق خارج کند.
توسعه شهرکها پس از این توافق روح اسلو را نقض کرد، اما رژیم صهیونیستی حتی به متن توافق نیز پایبند نماند. نخست وزیر اسرائیل دو سال بعد از اسلو اعلام کرد، اسرائیل اشغال مناطق مشخص شده را تمام نمیکند، به تصاحب شهرکها در کرانه باختری پایان نمیدهد، همه بیتالمقدس را در حاکمیت خود نگاه میدارد، رود اردن را مرز خود میداند، پایگاههای نظامیاش را در کرانه باختری حفظ میکند و در مورد مناطق در اختیار فلسطینیها تنها به یک «موجودیت» تن میدهد و نه تاسیس یک کشور مستقل.
رژیم صهیونسیتی بر خلاف وعدههایش حتی حاضر به آزادی زندانیان فلسطینی نشد و از ورود آزادانه مسلمانان به قدس جلوگیری کرد.
بنابراین، تقریبا هیچ کدام از امتیازهای فلسطینیها در اسلو دیگر وجود نداشت. با این حال ساف به همه وعدههای خود عمل کرد و حتی در گشتهایی مشترک با نیروهای نظامی اسرائیل، به مقابله با گروههای مقاومت پرداخت.
اما همه این همکاریها و عقبنشینیهای مکرر از سوی ساف _ که در توافقهای صلح بعدی نیز ادامه یافت_ چیزی برای فلسطین نداشت؛ آنهم به این دلیل که رژیم صهیونیستی هیچگاه تمایلی به صلح و حل مسالمتآمیز بحران نداشته و هنوز هم ندارد.
اسناد متعددی _ از جمله مکاتبات «بن گوریون» نخستین نخستوزیر رژیم صهیونیستی_ وجود دارد که توضیح میدهد سران صهیونیست به چیزی کمتر از تصرف «همه سرزمین فلسطین» قانع نیستند. به همین دلیل نیز در ماههای اخیر، حتی تشکیلات خودگردان فلسطین (ادامه ساف) در کرانه باختری که پیشتر به حل مسالمتآمیز بحران امید داشت مواضع خود را تا اندازهای تغییر داده است؛ در روزهای اخیر نیز این تشکیلات از عملیات حماس در برابر رژیم صهیونیستی حمایت کرد. علت این تحولات نیز روشن است: فلسطین راهی جز مقابله نظامی با رژیم صهیونیستی ندارد.