صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۵ اسفند ۱۳۸۷ - ۱۰:۵۱  ، 
شناسه خبر : ۷۸۱۷۶

بصیرت: در این نوشتار به پاره ای از نکات مهم در صف بندی درونی اردوگاه اصلاح طلبان اشاره داریم.
***
1. نگاهی حتی اجمالی به روند تحولات درونی جبهه اصلاحات نشان دهنده آن است که در آن اردوگاه نوعی اغتشاش ویا حداقل از میان رفتن سامان مبتنی بر مرکزیت پدید آمده است ؛ ریشه اختلافات هم در زمان حاکمیت دوم خردادیان قرار دارد و نیزدر انتخابات ریاست جمهوری نهم که هواداران خاتمی ترجیح دادند به جای حمایت از کروبی به حمایت از معین بپردازند؛ هرچند شاید می دانستند که کروبی توان جذب رای بیشتری دارد.
اختلافات مجمع روحانیون با کروبی و خروج او و نیز تاسیس حزب جدید تلاش مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی برای به حاشیه راندن کروبی همگی نمادهای بروز این اختلاف ریشه ای بود.
در انتخابات ریاست جمهوری دهم شاهد سرباز کردن همین شکاف البته این بار علاوه بر کروبی ، با میر حسین موسوی هستیم.
شایان ذکر است که درمورد میر حسین موسوی، چند شاخصه است که او را برای طیفی از دوم خردادی ها مطلوب نمی گرداند؛ نخست ، تکیه او بر گفتمان انقلابی و عدالت گرایانه است که از جهاتی با شعارهای احمدی نژاد مشابهت دارد. در حالی که چپ های استحاله شده قدیم (حامیان پیشین موسوی)اکنون به سوپر لیبرال هایی مبدل شده اند که واژگان انقلابیگری یا عدالت گرایی آنها را شدیدا می گریزاند. دوم؛ میر حسین موسوی تمایلی به اداره شدن توسط آنها ندارد و مجاهدین انقلاب و مشارکت علی رغم نوعی احترام ظاهری برای میر حسین موسوی هیچ گاه قصد ندارند برای خود رئیس انتخاب کنند! سوم اینکه میر حسین موسوی هم تمایل ندارد برای رئیس جمهور شدن به دیدگاهها، شعارها و حتی تشکیلات مشارکت و مجاهدین انقلاب تکیه دهد، زیرا میرحسین موسوی تجربه معین را پیش رو دارد. معین خط امامی و ساده زیست در انتخابات گذشته به ناگهان همه این صفات ارزشمند را کنار نهاد و در بازی جبهه دموکراسی خواهی مشارکتی ها خود را به مرزهایی پرتاب کرد که گاهی نهضت آزادی در مقایسه با آنها انقلابی تر یا حداقل کمتر اپوزیسیون دیده می شود. بنا براین میر حسین موسوی اساسا کاندیدای مطلوب جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب نیست . از سوی دیگر ؛ جریان کارگزاران هم میر حسین موسوی را مطلوب نمی داند.
کشف دلایل مخالفت کارگزاران با میرحسین دشوار نیست زیرا او را فردی غیر لیبرال وایدئولوژیک می دانند که بیشترین شکاف گفتمانی را با آنان دارد.
از این رو نه میر حسین کاندیدای طیف لیبرال ونیز تند رو دوم خرداد است و نه خود میر حسین موسوی مایل است به آنها اتکاء کند پس میر حسین موسوی در انتخابی نهایی تمایل دارد که به صورت مستقل و فراجناحی به میدان وارد شود هر چند بی میل نیست که آراء بدنه اصلاح طلبان را نیز به همراه آرای طیفی از اصولگرایان با خود داشته باشد.
2.شعار “یا من یا میر حسین” از سوی خاتمی چرا سرداده شد؟
در این مورد دو دیدگاه وجود دارد:
1.خاتمی واقعا به این شعار اعتقاد داشته است و می کوشد یا حضور خود در انتخابات مانع از تهاجم رقبا به میر حسین موسوی شده و از تخریب او بکاهد و در زمان مناسب به گونه ای کنار رود که همراه با خود کروبی را نیز به نفع میر حسین موسوی کنار کشد.
2.خاتمی عملیات پیچیده ولو غیر منصفانه ای را طراحی کرده است. وی در گام نخست کوشید در ظاهر با پیوند زدن میر حسین به خود و ذکر عقب نشینی خود در صورت حضور او ؛ میر حسین را مطرح سازد ولی بعد از مطمئن شدن از احتمال کاندیداتوری میر حسین موسوی با معکوس کردن بازی از طریق اعلام زودهنگام حضور خود ، میر حسین را مات نماید.
واقعیت آنست که گزینه دوم بر پایه نگرشی بسیار بدبینانه نسبت به خاتمی طراحی شده است ؛ هرچند که عدم عقب نشینی خاتمی پس از اعلام کاندیداتوری میر حسین آن را تقویت کند.
نگارنده بر این باور است که این روش با منش و خصلت نجیبانه خاتمی همخوان نیست.این بازی ها از سوی سیاست بازان کوته اندیش فاقد پرنسیپ قابل طراحی است ولی خاتمی نشان داده است که به پرنسیپ های سیاسی معتقد است ولو در مقاطعی از این بابت سخت زیر فشار تندروها قرار گرفته است.
خاتمی می داند علیرغم انتقاداتی که از او در صحنه سیاسی می شود هیچکس هنوز او را سیاست بازی فاقد پرنسیپ ندانسته است ؛ لذا گمان نمی رود که خود را اسیر بازی هایی که توسط افراد کوچک طراحی شده نماید.
3. بازی کارگزاران هم در این انتخابات پیچیده و به عبارت بهتر درهم پیچیده است.کارگزاران از آنجایی که فاقد پیکره مردمی روشنی است بیشتر تمایل دارد که در معاملات سیاسی امتیازی بدست آورد در حالی که اگر نیک بیندیشند شاید بهتر باشد با توجه به چهره های موثری که دارند زمانی ازایفای نقش دومی دست برداشته و صراحتا ازدیدگاهها و کاندیدای خاص خود دفاع کنند. واقعیت آنست که کارگزاران در زمینه های اجتماعی و اقتصادی ایدئولوژی روشن تری به نسبت مشارکت دارند لذا باید روزی از زیستن در خیمه دیگران دست برداشته و خود را اصالتا در مقام انتخاب مردم قرار دهند. شاید کارگزاران برای گریز از وجهه نه چندان خوبی که از آنان به عنوان “کاسبکاران صحنه سیاست” درست یا غلط ترسیم شده است؛ لازم باشد از کاندیدای خاص خود حمایت کنند. تردیدی نیست که کاندیدای خاص آنها نه کروبی است ، نه میر حسین و نه خاتمی. اگر کارگزاران بخواهند شجاعانه از یک چهره سیاسی که دارای هویت روشن وقابل دفاع و نزدیک به آنها باشد؛ حمایت کنند شاید کسی را بهتر از حسن روحانی نخواهند یافت.از اینرو ؛ اکنون که شکاف های درون جریان اصلاحات در چهره کاندیداهای مختلف نمایان شده است؛ بهترین زمان برای تحلیلگران است که شاخصه های هر جریان فرعی اصلاحات را از طریق کاویدن شعارها و بیانات نمایندگانشان کشف نمایند.

نام:
ایمیل:
نظر: