حوادث رخ داده در انتخابات نوامبر آمريکا و قدرت گرفتن دموکراتها در کاخ سفيد، شرايط متفاوتي را در اردوگاه استکبار جهاني در مواجهه با انتخابات 1400 ايجاد کرده است. اگر ترامپ پيروزي رقابت نوامبر 2020 ميشد، شايد شرايط متفاوتي بر اين اردوگاه حاکم بود.
امروز آنچه در ايالات متحده به عنوان سياستها و راهبردهاي مواجهه با انتخابات 1400 در ايران طرح ريزي ميشود، شباهت فراواني به سياست و راهبردهاي کشورهاي اروپايي دارد و آنان در اردوگاه واحدي براي مقابله با جمهوري اسلامي قرار گرفته اند. همه تلاش آنان براي به قدرت رسيدن يک جريان غربگراست که مذاکره با غرب را به عنوان راهبرد اصلي خود براي حل مشکلات کشور پذيرفته است و پس از به قدرت رسيدن بار ديگر مذاکرات برجامي را از سر خواهد گرفت.
در اين ميان براي آنکه اين اتفاق در خردادماه 1400 بيفتد، غرب براي خود وظايفي را در قالب يک سناريو طرحريزي کرده است که داراي ابعادي است.
اولين راهبرد دموکراتها تا انتخابات 1400، تنش زدايي و بازگرداندن آرامش به روابط ايران و آمريکا و گشايشهايي حداقلي در حوزه اقتصادي است. در اين دوره شاهد برخي اصلاحات از جمله کاهش تحريمهاي بشردوستانه و پايان ممنوعيت سفر مقامات ايراني از جمله محمدجواد ظريف به آمريکا، توافق منطقهاي بر پايه اصل «آرامش در برابر آرامش» خواهيم بود.
از جمله اقداماتي که در آستانه انتخابات دنبال خواهد شد، ايجاد گشايشهاي ارزي و آزادسازي بخشي از داراييهاي مسدود شده در ديگر کشورها است. چند ميليارد دلاري که خواهد توانست در آستانه برگزاري انتخابات 1400 آرامش و گشايش را براي اقتصاد کشور فراهم آورد و اين ادعا را به افکار عمومي القاء کند که راه حل مشکلات کشور مذاکره با غرب است!
اين جريان مدعي خواهد شد که با روي کار آمدن دموکراتها، برجام آثار و نتايج خود را نشان خواهد داد و باغ برجام به ثمر خواهد رسيد. علت تاخير در اين مسير نيز حاکميت چهارساله ترامپيستها بود که آن نيز از صحنه سياست حذف شده است. لذا نبايد اجازه داد که اين فرصت تاريخي ميان ايران و آمريکا از دست رفته و ديوار بلند خصومت و تنش و بياعتمادي فرصت کشور براي عبور از تحريم ها و غلبه بر مشکلات کشور از طريق مذاکره بسوزد!
اين خط موجب آن خواهد شد که بار ديگر دوگانه جنگ و صلح، مذاکره - تحريم بر رقابتهاي انتخاباتي سايه افکنده و راي دهندگان را دچار خطاي محاسباتي کرده و آنان را وسوسه نمايند که بار ديگر به موافقين مذاکره اعتماد کرده و آنان را براي رفتن به پاستور مناسب ببينند.
ادعاهايي مذکور در حالي مطرح ميگردد که حقايق موجود از "عمليات فريب" بودن اين اقدامات حکايت دارد که تنها با هدف فريب افکار عمومي و ايجاد خطاي محاسباتي ملت طرح ريزي شده است.
براي رد ادعاهاي مطروحه کافي است به اظهارات «جو بايدن» رئيسجمهور ايالات متحده آمريکا مراجعه کرد که هم در گفتهها و نوشتههاي متعددي نگاه به تعامل با ايران را در بسترهاي شرطي سازي افکارعمومي و نتايج انتخابات ايران مدنظر داشته است. بايدن در يکي از نوشتارهايش که در پايگاه اينترنتي شبکه خبري «سي.ان.ان» در شهريور 1399 انتشار يافت، به عنوان «راه هوشمندانهتري براي سختگيري بر ايران وجود دارد!» تاکيد کرد که فشار حداکثري آمريکا عليه ايران شعار توخالي است و بايد در عمل فشار واقعي بر ايران وارد کرد. به تعبير ديگر او حامي فشار هوشمندانه تر بر ايران ميباشد. بايدن در اين يادداشت و همچنين مصاحبه با نيويورک تايمز بر اين تاکيد کرد که برجام نقطه شروع مذاکرات جديد و آغازي براي تشديد محدوديتهاي هستهاي، فشار بيشتر در حوزههاي موشکي، منطقهاي و حقوق بشري مي باشد.
بايدن در يادداشت خود مينويسد که اگر ايران به تعهدات سختگيرانه برجام پايبند باشد، آمريکا نيز به توافق هستهاي بازخواهد گشت. رييسجمهور دموکرات آمريکا رعايت تقدم و تأخر اتفاقات را نميکند. اگر به فرض بنا بر از سرگيري تعهدات باشد، اين آمريکاست که ابتدا بايد به توافق برگشته و سپس ادعاي پايبندي ديگران به تعهدات را بکند.
نکته ديگر اين است که بايدن بازگشت به برجام را آغازي براي تشديد محدوديت هاي هستهاي و برجامي عنوان کرده و فشار بيشتر بر ايران در حوزههاي ديگر نظير موشکي، منطقهاي و حقوق بشري را در چشمانداز خود متصور است. به عبارتي، بايدن هدف از بازگشت به برجام را نه رفع تحريمها، بلکه اجماعسازي عليه ايران و فشار بر تهران در حوزههاي متنوع است. بايدن در بخشي از يادداشت خود مينويسد: «ما به استفاده از تحريمهاي هدفمند عليه ايران در زمينه نقض حقوق بشر، حمايت از تروريسم و برنامهاي موشکي ادامه خواهيم داد.»
«آنتوني بلينکن»، مشاور سياست خارجي بايدن هدف دولت آتي بايدن را ايجاد اجماع به منظور آوردن فشار موثرتر عليه ايران و منزوي کردن تهران ميداند. بلينکن اواخر سپتامبر سال جاري در مصاحبه با «سيبياس نيوز» درباره موضوع ايران و سياست آتي بايدن در اين زمينه ميگويد: «اگر جو بايدن رئيس جمهور شود، و اگر ايران به پايبندي به توافق هستهاي برگردد، ما هم کار مشابهي خواهيم کرد. اما آنگاه، ما آن را به عنوان پلتفرمي استفاده خواهيم کرد تا با شرکا و متحدانمان تلاش کنيم که آن را تقويت و طولانيتر کنيم. و فکر ميکنم اين امتيازاتي دارد، که ما را در کنار شرکا و متحدانمان قرار ميدهد تا بتوانيم با هم به طور موثرتر عليه ساير فعاليتهاي بيثباتکننده ايران فشار وارد کرده و اين اطمينان را حاصل کنيم که در خصوص آن فعاليتها، ايران منزوي شود و نه آمريکا.»
«جيک سوليوان»، دستيار فعلي جو بايدن و مشاور امنيت ملي سابق او در دولت اوباما، از جمله افرادي است که به تبيين سياست خارجي بايدن ميپردازد. وي درباره سياست آتي بايدن در قبال ايران ميگويد: «جو بايدن با ايران يک توافق پيرو مذاکره خواهد کرد که عملاً امنيت آمريکا و اسرائيل و ساير شرکاي منطقهاي ما را به پيش برد و ايران را پاسخگو و مسئول بداند.»
سوليوان در جاي ديگري نيز گفته است: «ايرانيها بايد واقعبينتر باشند. تصور کاهش عمده تحريمها از سوي ايالات متحده بدون دريافت ضمانتهايي از ايران مبني بر آغاز مذاکره فوري بر سر توافقي متعاقب که در آن دستکم چارچوبهاي زماني توافق بسط داده شده و مسائل مربوط به راستيآزمايي و موشکهاي باليستيک قارهپيما حل شده باشند، غيرعملي است.»
در همين راستا ميتوان به گزارش 23 صفحهاي «ايلان گولدنبرگ»، رئيس سابق ميز ايران در دفتر معاون وزير دفاع آمريکا و مشاور ويژه در امور خاورميانه در فاصله سالهاي ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ اشاره کرد. او که از افراد نزديک به دموکراتهاست و به آنها مشاوره ميدهد در اين گزارش که در اوايل آگوست 2020 نوشته شده، به گزينهها و سياستهاي احتمالي دولت جديد آمريکا در قبال ايران پرداخته است. اين گزارش تقريباً مشابه نقشه راهي براي دولت احتمالي دموکرات در نحوه تعامل و تقابل با ايران است.
گولدنبرگ در اين گزارش تصريح ميکند راهبرد بلندمدت دولت آمريکا در قبال ايران بايد چند هدف کليدي را دنبال کند: ۱- جلوگيري از دستيابي ايران به سلاحهاي تسليحاتي ۲- مقابله با سياستهاي منطقهاي ايران که براي منافع آمريکا در منطقه مضر هستند و ۳- حرکت به سمت تنشزدايي در منطقه وي در اين گزارش تحريمهاي يکجانبه دولت ترامپ را کارساز و اثرگذار دانسته و توصيه ميکند که از آنها براي مذاکرات آتي استفاده شود: «کمپين فشار حداکثري ترامپ نشان داد که آمريکا به صورت يکجانبه توانايي ايجاد موانع تجارت بين المللي با ايران و يا جلوگيري از سرمايه گذاري در اين کشور را دارد و اين موضوع به عنوان اهرمي براي آمريکا در مذاکرات آتي به شمار مي رود و همچنين نشان دهنده آن است که آمريکا به صورت يکجانبه توانايي تسهيل تحريمها عليه ايران را دارد.«
موارد برشمرده به خوبي حقيقت و پشت پرده اتخاذ سياست "آرامش و آسايش تا انتخابات 1400" را آشکار ميسازد که حقيقتي جز به قدرت رسيدن غربگرايان ندارد. نکته آنجا است که حقيقت داستان که سناريو فشار براي کشاندن ايران به پاي مذاکره است، احتمالا پس از انتخابات 1400 رونمايي خواهد شد که آن زمان براي درک حقيقت دير خواهد بود.