خشونت عریان اغتشاشگران را نزد مردم رسوا کرد
اغتشاشات اخیر در کنار هزینههایی که بر مردم ایران تحمیل کرد، ابعاد دیگری از دشمنیهای گردانندگان نظام سلطه علیه مردم ایران را آشکار ساخت و درستی مسیری را که مردم ایران در طی بیش از چهار دهه برای حفظ استقلال، تمامیت ارضی و تجلی اقتدار ایران طی کردهاند، اثبات کرد.
اگرچه این واقعیت در برخی دیگر از فرازهای تاریخ انقلاب در جریان تشدید تحریمهای اقتصادی و یا تهدیدات نظامی و یا حمایت مستقیم امریکاییها از فتنههایی که عوامل داخلی برای مقابله با نظام اسلامی در تیر ۱۳۷۸ و یا خرداد ۱۳۸۸ طراحی و به اجرا درآورده بودند، آشکارشده بود، اما شتابزدگی دشمنان نظام در جریان اغتشاشات اخیر و توهم آنها در احتمال تأثیر این آشوبها در فروپاشی نظام اسلامی در اثر این آشوبها و اغتشاشات، سبب شد که بسیار سریعتر، صریحتر و عریانتر وارد ماجرا شده و به دلیل حمایت از اغتشاشات نزد مردم ایران رسواتر شوند، بهگونهای که روز گذشته رابرت مالی مسئول پرونده ایران در وزارت خارجه امریکا، با تغافل نسبت به مواضع اخیر مسئولان این رژیم علیه مردم ایران، مدعی شد که امریکا در پی براندازی نظام ایران نیست!
ریشه اصلی تمسک دشمنان به جنگ شناختی برای تضعیف و یا فروپاشی نظام اسلامی بهعنوان گامی مهم در عرصه جنگ ترکیبی را باید در شکست آنها در دیگر عرصههای مقابله با مردم ایران نظیر جنگ نظامی و تهدیدات امنیتی و یا تحریم اقتصادی و... دانست. کار ویژههای جنگ شناختی تغییر نگرش در جامعه کشور هدف، اختلال و ایجاد خطا در دستگاه محاسبات تصمیم گیران، اثربخش نمودن جنگ اطلاعاتی، ایجاد گسست عاطفی-ادراکی بین تودهها و نخبگان با حاکمیت و نهایتاً تضعیف و زوال سرمایه اجتماعی نظامهای سیاسی است. این نوع جنگ از طریق شیوههایی مانند اعتماد زدایی، اعتبار زدایی، مشروعیت زدایی و قداست زدایی، ناامیدسازی و ناکارآمد نمایی یک کشور و جامعه را به افراد آن جامعه تلقین میکند و درواقع مردم جامعه را که اصلیترین سرمایه اجتماعی یک کشور هستند بهراحتی نسبت به جامعه و کشور بدبین میکنند و امید به آینده را در آنها از بین میبرند و مردم نسبت به اعتقادات به چشم خرافات نگاه میکنند و حالت رویگردانی- اجتماعی به آنها دست دست میدهد
کیت کلارنبرگ، روزنامهنگار انگلیسی در مقالهای در سایت کرَدِل (cradle) اغتشاشات اخیر در ایران را مبتنی براین الگو دانسته و مدعی میشود که ناآرامیهای اخیر در ایران در واکنش به مرگ مهسا امینی، اگرچه ریشه در نارضایتیهای مشروع طبقهای از جامعه ایران دارد، اما همزمان نشانهای از تأثیرات یک جنگ روانی و رسانهای گسترده تحت حمایت غرب در تحریک و هدایت پشت پرده این ناآرامیها دیده میشود. او افزود: «تنها چند روز پس از شروع اعتراضات در ۱۶ سپتامبر، واشنگتنپست فاش کرد که پنتاگون حسابرسی گستردهای از تمام تلاشهای آنلاین خود علیه ایران را، پس از افشای اینکه تعدادی حساب جعلی که توسط بخش فرماندهی مرکزی آن (سنتکام) اداره میشد، آغاز کرده است.»
پوتین از بن بست اوکراین خارج می شود؟
همه جنگ ها با فراز و فرودهایی همراه هستند و طرفین درگیری دستاوردها و شکست هایی را متحمل می شوند و جنگ اوکراین هم از این قاعده مستثنا نیست. هر چه جنگ طولانی تر می شود، تسلیم شدن و دادن امتیازات به طرف مقابل هم دشوارتر می شود، روسیه و اوکراین هم در چنین شرایطی قرار دارند و هیچ کدام حاضر نیستند از مواضع قبلی خود عقب نشینی کنند.در هفتمین ماه جنگ، چشم انداز روشنی برای توقف درگیری ها وجود ندارد و تحولات میدانی مسیر آینده را ترسیم خواهد کرد.مسیری که البته حوادث مهمی نظیر انفجار پل کریمه سمت و سوی آن را می تواند تعیین کند.سحرگاه شنبه بر اثر انفجار یک کامیون روی پل کریمه که خاک روسیه را به این شبه جزیره متصل میکند، به این پل آسیب جدی وارد شد. دفتر ریاست جمهوری اوکراین بدون به عهده گرفتن صریح این اقدام در واکنشی گفته است که هرآن چه مال اوکراین است یا باید بازگردانده یا نابود شود. این پل که طولانی ترین پل در اروپاست درسال ۲۰۱۸ توسط پوتین و پس از دو سال عملیات ساخت احداث شد و در واقع ارتباط شبه جزیره کریمه را با روسیه در دو بخش جاده ای و ریلی به طول ۱۶کیلومتر جاده ای و ۱۸ کیلومتر ریلی برقرار می کند. در این پل روزانه بیش از ۱۵ هزار خودرو و کامیون نیز تردد می کند و یکی از شاهرگ های مهم مواصلاتی منطقهای محسوب می شود.نکته این جاست که روس ها درقبال دوعملیات خارج از قاعده متعارف انفجار دو خط لوله گاز نورث استریم( یک و دو) و همچنین پیشتر از آن ترور دختر دوگین از نزدیکان پوتین اقدام خاصی انجام ندادند و باید دید پاسخ روس ها به انهدام پل کریمه که به نظر می رسد کاملا حساب شده و از اتاق مهندسی مشترک اوکراینی و متحدان اروپایی آن ها نشئت گرفته است چه خواهد بود؟آیا مسکو در پاسخ دادن به این حادثه نیز مانند دو حادثه مهم قبلی پیش روی خود موانعی می بیند ؟ آیا موانع از نوع تصمیم گیری برای اجراست یا از نوع فقدان توانایی تکنیکی و اجرایی برای پاسخگویی متناسب به این نوع اقدامات است؟این شرایط و ضربات وارد شده به روس ها را باید در کنار پیشروی های عمده نیروهای اوکراینی در مناطق الحاق شده از سوی روسیه قرار دهیم تا وضعیت بغرنج کرملین را تا حد زیادی درک کنیم . از نگاه بسیاری از کارشناسان، طی هفت ماه گذشته واکنش های روسیه بیشتر در قالب هدف قرار دادن اهداف اوکراینی ها توسط توان موشکی بوده که عمدتا نیز از اثربخشی،دقت و کیفیت لازم برخوردار نبوده و نشانگر آن است که روس ها دراین بخش جنگ ، توانایی های کیفی را برای پاسخگویی های متناسب به رخدادها، ندارند.افزون بر این روس ها گمان می کردند با بمباران شدید و سرکوب پدافند زمین پایه اوکراین و پس از آن به راه افتادن ستون های طویل زرهی در روز روشن می توانند در مدت زمان اندکی اوکراین را تسلیم کنند اما تسلیحات نوین مانند پهپادهای مسلح و موشک های دوش پرتاب ضد زره همچون «جاولین »و «ان لاو» که مجهز به سامانه «شلیک کن - فراموش کن» بودند روس ها را به سختی های زیادی انداختند.از سوی دیگر به نظر می رسد با تداوم وضع موجود زمان به ضرر روسیه و به نفع اوکراینیهاست. یعنی هر یک روزی که جنگ ادامه پیدا میکند از نظر روحی و روانی اوکراینیها تقویت میشوند و وضعیت بهتری پیدا میکنند و در مقابل روسها با مشکلات بیشتری روبهرو میشوند.واکنش جامعه روسیه در قبال دستور بسیج عمومی ۳۰۰ هزار نفر نیروی ذخیره برای پیوستن به جنگ اوکراین، آن قدر عجیب بود که احتمالا کرملین را هم شگفت زده کرده است. بر اساس دادههای رسانههای روسی، طی چند روز اخیر حداقل ۲۰۰ هزار روس به سرعت از این کشور خارج شدند و مقاصد اصلی آن ها هم فنلاند، ترکیه، قزاقستان، گرجستان و حتی ارمنستان بوده است.بنابراین روس ها به یک شگفتانه و ضرب شستی بزرگ برای بازسازی روحیه و برگرداندن فضای جنگ نیاز دارند.برخی پیش بینی می کنند احتمالا روس ها دایره و شعاع پاسخگویی های متقابل خود را در روزهای آینده از محدوده حاکمیت اوکراین خارج خواهند کرد و پاسخ های هدفمندی را در قالب عملیات ویژه در حوزه های بالتیک و دیگر کشورهای همجوار انجام خواهند داد.برخی دیگر نیز با توجه به قرائن و شواهد موجود استفاده روسیه از بمب هستهای تاکتیکی در اوکراین را محتمل دانسته اند که به نظر نگارنده آمریکا که دنبال تجزیه روسیه است از این بهانه به بهترین شکل ممکن بهره برداری و جهان را علیه مسکو متحدتر می کند.هر چند مشخص است که سرنوشت پایان جنگ در دست بازیگران درگیر در آن است که در شرایط کنونی نشانه ای برای کاهش تنش ها به چشم نمیخورد.
آنجا خبری نیست
سید محمدعماد اعرابی اگر در دو هفته گذشته مخاطب رسانههای فارسیزبان بیگانه بودید حتما به این نتیجه میرسیدید که جمهوری اسلامی آخرین روزهای خود را سپری میکند؛ اگر اخبار را فقط در شبکه اجتماعی اینستاگرام دنبال میکردید مطمئنا خودتان را برای 48 ساعت پایانی رژیم[!] آماده میکردید و اگر از کاربران پَروپا قرص توئیتر میبودید، آنجا دیگر جمهوری اسلامی سرنگون شده و بحث بر سر طراحی پرچم حکومت جدید ایران بود! اما واقعیت میدانی نیز چنین اخباری را تأیید میکرد؟ بیایید به یک تجریه تاریخی نهچندان دور مراجعه کنیم. تقریبا 5 سال پیش در دیماه 1396 ناتوانی دولت دوازدهم در عمل به وعدههای اقتصادی خود و افزایش سرسامآور تورم در حالی که برجام هنوز برقرار بود، زمینهساز موجی از اعتراضات در شهرهای مختلف ایران شد. اعتراضاتی که خاستگاهی اقتصادی و فراگیر داشت اما با گذشت زمان تبدیل به آشوب و اغتشاش شد و مردم معترض در ادامه از همراهی با آشوبگران و اقدامات ساختارشکنانه آنها خودداری کردند. حوادث دیماه 1396 چه از نظر تعداد افراد و چه از نظر تعداد شهرهای درگیر، بزرگتر از آشوب آبان 1398 و به مراتب گستردهتر از اغتشاشات این روزها بود.(دیماه 1396 حدود 160 شهر و در آبان 1398 حدود 100 شهر درگیر بودند.) در بحبوحه آشوبهای دیماه 1396 نیز در فضای غالب شبکههای اجتماعی، آشوبگران بهعنوان اکثریت بازنمایی میشدند و ادامه عمر جمهوری اسلامی بیش از چند روز تخمین زده نمیشد اما 6 ماه بعد با فروکش کردن آشوب، دانشگاه مریلند آمریکا در تیرماه 1397 نتایج نظرسنجی میدانی خود از مردم ایران پس از حوادث دیماه 1396 را منتشر کرد که با بازنمایی آشوبها در فضای مجازی اختلاف معناداری داشت: «بیشتر ایرانیان از قوه قضائیه میخواهند معترضانی(اصطلاحی که در گزارش مریلند آمده) را که علیه اسلام یا نظام حکومتی ایران شعار میدادند محاکمه کند... و کسانی را که به اتهام حمله به پلیس، آسیب رساندن به اموال عمومی یا آتش زدن پرچم ایران مجرم شناخته میشوند، به شدت مجازات کند.» آنطور که گزارش مرکز مطالعات امنیتی و بینالمللی دانشگاه مریلند میگفت: «دو نفر از هر سه نفر موافق برخورد نیروی انتظامی با معترضین[!] بودند. 75 درصد از مردم شدت برخورد نیروی انتظامی را مناسب ارزیابی کرده و یا خواستار برخوردی شدیدتر بودند و تنها 14 درصد معتقد بودند پلیس بیش از حد خشونت بهکار برده است.» سؤال این بود؛ اکثریت معترضی که در فضای مجازی خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی بودند، کجای میدان واقعیت قرار داشتند؟ 7 ژانویه 2021 (18 دی 1399) مدیر شبکه اجتماعی فیسبوک و اینستاگرام از تعلیق حساب کاربری دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا حداقل به مدت دو هفته در این شبکههای اجتماعی خبر داد و در توضیح این اقدام گفت: «ما آن را حذف کردیم... زیرا معتقدیم که به جای کاهش خطر به خشونت مداوم کمک میکند.»(این تعلیق اندکی بعد به مدت دو سال تا 2023 تمدید شد) دو روز بعد شبکه اجتماعی توئیتر حساب کاربری دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا را برای همیشه مسدود کرد و در بیانیهای نوشت: «ما بهصورت دائمی این حساب کاربری را بهدلیل خطر ترغیب به ایجاد خشونت بیشتر، مسدود کردهایم.» سه روز بعد حساب ترامپ در شبکه اجتماعی یوتیوب نیز ابتدا بهصورت موقت و سپس برای مدتی نامعلوم تعلیق شد. سخنگوی یوتیوب در این زمینه گفت: «با توجه به نگرانیها درباره احتمال افزایش خشونت، کانال دونالد ترامپ همچنان در وضعیت تعلیق باقی میماند.» این اتفاق در حالی میافتاد که ترامپ میلیونها دنبالکننده در این شبکههای اجتماعی داشت، تنها در توئیتر دنبالکنندگان او به بیش از 88 میلیون میرسید و همچنین بیش از 75 میلیون نفر از مردم آمریکا نیز در انتخابات ریاستجمهوری همان سال به او رأی داده بودند. دونالد ترامپ در حالی که هنوز بهعنوان رئیسجمهور ایالات متحده قدرتمندترین فرد اجرایی این کشور بود، پیش از ترک کاخ سفید به علت ترویج و دامنزدن به خشونت، امکان هرگونه فعالیت در پیامرسانها و شبکههای اجتماعی را از دست داد. او برای ارتباط با هوادارانش یک وبلاگ راهاندازی کرد اما آن وبلاگ نیز در کمتر از یک ماه مسدود شد. ترامپ با سرمایه شخصیاش شبکه اجتماعی مخصوص خود به نام «تروث سوشال»(truth social) را پایهگذاری کرد اما مدتی بعد این نرمافزار نیز از فروشگاه رسمی نرمافزار گوگل حذف شد تا دسترسي كاربران گوشيهاي هوشمند به شبكه اجتماعي ترامپ محدود شود. مثل همیشه علت این اقدام یک چیز عنوان شد: «تشویق به خشونت». ترامپ هرگز در حساب کاربریاش ساخت کوکتل مولوتوف، خلع سلاح پلیس، حمله به نیروهای امنیتی و... را آموزش نمیداد. همه این محدودیتها برای رئیسجمهور وقت آمریکا فقط بهدلیل تصرف ساختمان کنگره توسط هوادارانش و سکوت او رخ داد. بر این اساس تعلیق حسابهای کاربری مؤثر در آشوبهای اخیر ایران که به ترویج خشونت علیه پلیس و تخریب اموال عمومی در شبکههای اجتماعی اقدام میکردند؛ انتظاری کاملا منطقی بود. اما هرگز چنین اتفاقی از جانب توئیتر، فیسبوک، اینستاگرام و یوتیوب رخ نداد. محتواي حسابهاي كاربري شاخص كه مملو از نفرتپراكني، تشويق به خشونت، درگيري و تخريب اموال عمومي بود هرگز حذف نشد و صفحات اين كاربران از دسترس خارج نشدند. نهتنها اين اتفاق رخ نداد بلكه توييتر با زبان فارسي در حساب رسمي خود به كاربرانش آموزش داد كه چگونه موقعيت مكاني خود را مخفي نگه دارند و چگونه با حفاظت از دادههاي خود در اين شبكه اجتماعي ردپاي مجازي خود را از دسترس خارج كنند تا در صورت دستگیری خطری متوجهشان نباشد. توييتر سكويي بيطرف براي ارتباط افراد و انتشار آزاد اطلاعات نبود، آنها آشكارا يك سوي نزاع ايستاده بودند و خدمات مشاوره آشوب ارائه ميدادند. همین رویکرد در مورد شرکت متا(مالک فیسبوک، اینستاگرام و واتساپ) نیز صدق میکرد. متا در اولین موضعگیری خود بدون پذیرش و یا حتی تحقیق درباره نقش سکوهایش برای ترویج خشونت در ایران، خواستار «احیای حق مردم ایران برای دسترسی به اینترنت» شد. متا مدتی بعد تصریح کرد: «ما نه دسترسی به اپلیکیشنهایمان در ایران را محدود کردهایم و نه صدای کسی را به نفع دولت ایران سانسور میکنیم. تمرکز ما بر فراهم کردن امکان دسترسی هرچه بیشتر کاربران به خدمات و انتشار محتوای مدنظر آنهاست.» این در حالی بود که آنها پیشتر سابقه محدود کردن محتوای کاربران در موردی مشابه را داشتند و شبکهای از حسابهای کاربری جعلی طرفدار ترامپ را شناسایی و مسدود کرده بودند. طبق اعلام شرکت متا این شبکه شامل ۶۱۰ حساب کاربری، ۸۹ صفحه فیسبوک، ۱۵۶ گروه و ۷۲ حساب اینستاگرامی میشد که 55 میلیون نفر را تحت تأثیر خود قرار داده بود. توئیتر نیز حساب کاربری واقعی 70 هزار طرفدار ترامپ را بهدلیل خشونتطلبی مسدود کرده بود. ظاهرا از نظر این خدماترسانهای عمده شبکههای اجتماعی، قوانین مربوط به ترویج خشونت شامل کاربران ایرانی نمیشد و آنها به هیچ عنوان حاضر به شناسایی حسابهای جعلی و یا محدودسازی حسابهای واقعی مروج خشونت در ایران نبودند. مسیری که آنها طی میکردند و برخلاف قوانین خود، کاربران ایرانی را به آن سوق میدادند به حداکثر رساندن خشونت، آشوب و ویرانی در خیابانهای ایران بود. در حوادث اخیر ایران، حتی موتور جستوجوی گوگل نیز بیطرف نبود. این شرکت در اقدامی بیسابقه پیوند فیلترشکن خود را در صفحه اصلی موتور جستوجوی فارسی گوگل قرار داد تا دسترسی به محتوای خشونتطلبانه را تسهیل کند. این رخدادها ظاهریترین سطح از واقعیتی است که میگوید تولید، انتشار و توزيع محتوا در فضاي مجازي توسط ابرشرکتهای خدماترسان این حوزه، سوگيرانه مديريت ميشود. در سطحی عمیقتر الگوریتمهای سازنده این خدمات هستند؛ آنها تعیین میکنند چه چیزی را ببینید، چه چیزی را باور کنید و حتی چگونه فکر کنید. حالا شايد به پاسخ سؤالمان رسيده باشيم؛ اختلاف معنادار فضاي مجازي با فضاي واقعي از این جهتگیری ساختاری ناشی میشود. در این فضا محتواهایی با کلیدواژههای همسو (مانند «مهسا امینی» یا «حجاب اجباری») صدایی بلندتر و پژواکی بیشتر از محتوایی با کلیدواژههای ناهمسو (مانند «سلیمانی» یا «الاقصی») پیدا خواهند کرد و در نتیجه بازنمایی اکثریت و اقلیت مطابق واقع نخواهد بود. با این حساب جمهوری اسلامی سقوط خواهد کرد اما فقط در دنياي مجازی؛ برای مشاهده واقعیت کافی است گوشی هوشمند خود را کمی کنار بگذارید، به بیرون بروید و در دنياي حقيقي با امنیتی که جمهوری اسلامی در یکی از ناامنترین مناطق جهان برایتان پدید آورده از قدمزدن در خیابان لذت ببرید و ببینید آن بیرون خبری نیست!
انتخابات لغزنده آمریکا
مهدی مطهرنیا کارشناس روابط بینالملل آنچه در انتخابات آمریکا در همه زمانها باید مورد توجه قرار گیرد؛ لغزندگی پیشبینی در مورد انتخابات ایالات متحده آمریکاست. شاید هیچ کشوری در دنیا از منظر لغزندگی آرای عمومی در روزهای پایانی منتهی به انتخابات در دنیا به ایران نزدیکتر از ایالات متحده آمریکا نباشد. تجربه زیسته شده بسیاری در ایران در باب انتخابات به واسطه فرآیند حاکم بر انتخابات بر ایران و ویژگیهای اساسی ناشی از روند موجود و تجربههای انجام یافته، نشان میدهد تا روزهای پایانی انتخابات نمیتوان به پیشبینی آرای انتخاباتی پرداخت. گرچه در انتخابهای اخیر در ایران به دلایلی این موضوع تا حدودی از متن به حاشیه رفته است اما در اواخر دهه 60 و بعد از انتخاب آیتا... هاشمی رفسنجانی به ریاستجمهوری و انتخابات گوناگون در این برهه تا انتخابات حسن روحانی تا حدودی این لغزندگی در جامعه ملی ایران قابل مشاهده بود اما در انتخابات ایالات متحده آمریکا همواره این لغزندگی وجود داشته است. از این رو پیش بینی انتخابات در آمریکا بسیار سخت به نظر میرسد. برعکس در کشورهای اروپایی اساسا میتوان 3 ماه قبل از برگزاری انتخابات تا حدودی قابل اطمینان به پیشبینی نتایج انتخاباتی روی آورد. اگر چه اکنون نیز در اروپا به واسطه تغییر و تحولات پرشتاب این لغزندگی درحال گسترش است. با توجه به این معانی به نظر میرسد به رغم پیش بینیهای اولیه در 12ماه گذشته در پیروزی جمهوریخواهان در کنگره ایالات متحده آمریکا، اکنون شاهد یک فضای رقابتی شدید میان جمهوریخواهان و دموکراتها در انتخابات کنگره ایالات متحده آمریکا خواهیم بود. اکنون وضعیتی که مشاهده میکنیم آن است که پیروزی قابل اتکای جمهوریخواهان در ماهها و هفتههای گذشته با تردیدهایی روبهرو شده است اما این تردیدها آن اندازه نیست که جمهوریخواهان در این زمینه تا حدود زیادی از متن به حاشیه بروند. لذا امیدهایی وجود دارد که نشان میدهد میتوان در این ارتباط این آینده پژوهی پیشبینانه را داشت که جمهوریخواهان خواهند توانست اکثریت لرزانی را مانند دموکراتها در وضعیت کنونی کنگره آمریکا به دست آورند و این پیشبینی نزدیکتر به واقعیتهای موجودی است که هم اکنون دیده میشود. با توجه به اینکه کمتر از یک ماه به انتخابات آینده کنگره آمریکا مانده است و با عنایت به این نکته که روزهای پایانی مهم قلمداد میشود، اگر دولت بایدن بتواند به موفقیتهایی در زمینههای گوناگون به ویژه در عرصه سیاست داخلی و یا به یک شگفت معنادار در عرصه سیاست خارجی دست یابد، احتمال آن وجود دارد که این فضای رقابتی به نفع دموکراتها بیش از گذشته حرکت کند.