نیاز جامعه به گفت وگو
حوادث تلخ چند هفته گذشته چنان کشور را درگیر کرده که به نظر می رسد تبعات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و بین المللی آن تا مدت ها دامنگیر کشور خواهد بود. مسئله و گرهی که می توانست با دست باز شود، در ترکیبی از بی تدبیری ها ، کمتدبیریها، تعللها ، غفلت ها و بدسلیقگی ها تبدیل به زخمی شد که عامل بیگانه و معاند بر آن سوار و شد آن چه نباید می شد... در هر حال حوادث چند هفته اخیر را از ابعاد مختلفی میتوان بررسی کرد اما فارغ از مصداق به نظر می رسد جامعه کنونی ایران دچار برخی آسیب های پایه است که قرار گرفتن در مصادیقی همچون حوادث تلخ پس از مرگ مهسا امینی میتواند آن را دچار بحران هایی کند.آسیب هایی که باید به طور جدی مورد توجه متولیان امر و سیاست گذاران قرار گیرد، بر این اساس به اختصار به سه نکته در هم تنیده اشاره می شود. ۱. خطر دوقطبی از این واقعیت نمی توان چشم پوشید که بخش قابل تاملی از جامعه امروز ایران درگیر دو قطبی شده است. نکته ای که رئیس مجلس در مراسم تجلیل از پیش کسوتان دفاع مقدس شهرستان طرقبه شاندیز یا حداد عادل رئیس سابق مجلس نیز در نشست اخیر با استادان دانشگاه تهران به آن اشاره کردند و درباره آن هشدار دادند. در این دو قطبی ها بخشی از جامعه در تضادی معنادار با بخش دیگر از جامعه قرار میگیرد و قطب ها چنان نسبت به دیگری احساس تضاد میکنند که اصولا حرف همدیگر را نمی شنوند و این برنتابیدن گاه چنان در این قطب بندی ها جدی میشود که حذف و از میدان به درکردن طرف مقابل تنها راه به نظر می رسد، آسیبی که حداقل در دو دهه گذشته به خصوص پس از حوادث سال ۸۸ توسط دشمن خارجی برای تشدید آن برنامه ریزی دقیقی شده است. موضوعی که البته خواسته و ناخواسته، آگاهانه و ناآگاهانه توسط دوستان نادان یا نفوذی ها در داخل کشور نیز دنبال شده است. ۲. نبود رواداری اگر موضوع ایجاد دوقطبی را به عنوان یکی از آسیب های جدی جامعه امروز ایران بدانیم به نظر نگارنده آن چه میتواند در کاهش شدت دوقطبی ها کمک موثر کند توسعه رواداری در جامعه به خصوص در بدنه جریان قطبی شده است. ۳. گفت وگو با توجه به آن چه گفته شد، به نظر می رسد دال مرکزی در ایجاد و توسعه رواداری در جامعه فراهم کردن بسترهای گفت وگوست، مسئله ای که رهبر انقلاب از دهه ۸۰ با طرح مسئله راه اندازی کرسی های آزاد اندیشی در قالب نامه به جمعی از دانشآموختگان حوزه علمیه در تاریخ 81.11.16 و همچنین بیاناتشان در دیدار با جمعی از نخبگان علمی کشور در تاریخ 88.8.6 در خصوص ضرورت راه اندازی کرسیهای مناظره، نقد، نظریه پردازی و آزاداندیشی در دانشگاهها و موسسات آموزش عالی بر آن تاکید داشته و در فرصت های مختلف اجرای تمام و کمال آن را گوشزد و مطالبه کرده اند.مطالبه ای که در ۲۰ سال گذشته متاسفانه از سوی متولیان امر اجابت نشد و بر زمین مانده است. مطالبه ای که اگر از همان سال ۸۱ انجام میشد طبیعتا بسترساز افزایش رواداری در جامعه و به تبع کاهش دوقطبی ها می بود.اینک پس از ۲۰ سال کمتوجهی مصوبه روز گذشته شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست رئیس جمهور برای راه اندازی «خانه ملی گفت وگوی آزاد» را می توان گامی در راستای احیای این مطالبه رهبر انقلاب دانست اما بدیهی است برای رسیدن به نقطه مطلوب و موثر در این باره راه زیادی باید پیموده شود. کوتاه سخن این که جامعه امروز ایران از آسیب جدی دو قطبی شدن رنج میبرد، دو قطبی هایی که در بحران هایی همچون بحران این روزهای کشور از بخش خاکستری جامعه به طور جدی یارگیری میکنند. مسئله ای که با تشدید دو قطبی ها و افزایش بدنه اجتماعی باعث تشدید رادیکالیسم و قربانی شدن مطالبات به حق جامعه میشود. برای کنترل این دو قطبی راهی جز افزایش «رواداری» در جامعه نخبگانی و الیت های دو قطبی ها و تسری آن به بخش خاکستری جامعه نیست و برای رسیدن به یک رواداری معقول یعنی هم افزایی بر اشتراک ها و تحمل افتراق ها راهی به جز گفت وگو نیست...
جنگ در کف خیابان و جنگ در ذهن!
تحولاتی که این روزها در کف خیابانهای تهران و برخی شهرها به شکل پراکنده و کوچک و در فضای رسانهای به شکل گسترده و بزرگ شاهد بودیم، برای افرادی که با «رسانه» سر و کار دارند، بهاندازه 3 واحد درس «سواد رسانه» اهمیت داشت. به این سؤالها نگاه کنید:
تحولاتی که پس از فوت مهسا امینی رخ داد، آیا متناسب بود؟
چه نسبتی هست بین، فوت یک دختر دارای بیماری زمینهای با این همه آشوب و کشت و کشتار؟ چرا خبر جنایتِ (نه فوتِ) ناجوانمردانه علیه یک دختر دیگر که در همین ایام و در یکی از کلینیکهای عمل زیبایی البرز رخ داد، و بخشی از کادر درمان پس از سکته این دختر معصوم حینِ عمل جراحی، جسد او را در بیابانهای اطراف به آتش کشیدند، اصلا دیده نشد اما فوت مهسا این طور، گل درشت دیده شد و خبرش رسید به دورترین نقطه جهان؟! پاسخ همه این سؤالها در «رسانه» است. با یک مقدمه نسبتا مفصل-که آوردنش را در اینجا ضروری میدانیم-
به بررسی این سؤالها میپردازیم. بخوانید:
در مبحث «علم و تکنولوژی» نیز، مثل خیلی از مباحث دیگر علوم اجتماعی، دو موضوع بسیار مهم وجود دارد که اساتید این حوزه همواره روی آن تاکید میکنند: اول) فواید و مضرات تکنولوژی و دوم) پیامدهای پیشبینی نشده. مبحث اول واضح است. هرگونه علم و تکنولوژی درکنار فواید بسیاری که دارد، میتواند، مضراتی هم داشته باشد. این مضرات گاهی آنقدر زیاد میشوند که باعث ظهور جنبشهای مخالف علم (Anti-science Movement) میشود. یک مثال خیلی ساده که همیشه برای درک راحتتر این موضوع زده میشود، علم فیزیک و ساخت بمب اتم است. عدهای هستند که با توجه به خسارتهای جبرانناپذیری که انفجار یک بمب اتم میتواند داشته باشد، به جای آنکه ساخت بمب اتم را نفی کنند، به این نتیجه میرسند که اصلا علم نباشد بهتر است! (این مبحث را بیش از این کِش نمیدهیم) «پیامدهای پیشبینی نشده» و «کارکردهای پنهان» نیز موضوعات مهم بعدی در مباحث علوم اجتماعی هستند که نمیخواهیم زیاد و تخصصی وارد آنها شویم و صرفا به این جمله ساده اکتفا میکنیم که، «به پیامدهایی گفته میشوند که در بدو آغاز یک مثلا اختراع، انتخاب یک شغل، یا روش رخ میدهند و اصلا جزو پیشبینیهای ما نبودهاند.»
رسانه، یک تکنولوژی است و مثل خیلی از تکنولوژیهای دیگر، دارای فواید، مضرات و پیامدهای پیشبینی نشده است. البته این نکته را هم باید یادآوری کرد که گاهی، این مضرات و پیامدها آنقدر جدی، زیاد و پر رنگ میشوند که، برخی را به این نتیجه میرسانند، «نکند هدف از تولید این علم و تکنولوژی، استفاده از همین مضرات و پیامدهای به اصطلاح پیشبینی نشده بوده است؟!» بازگردیم به مبحث خودمان. تحولات و آشوبهایی که طی روزهای گذشته در تهران و برخی شهرهای دیگر کشور به صورت پراکنده رخ داد، چرا گل درشت به نظر رسید در حالی که طبق گزارشهای مستند، دقیق و متعدد و مشاهدات میدانی بسیاری از جمله حقیر، این قدر بزرگ نبود؟! همانطورکه گفتیم پاسخ این سؤال، در تکنولوژی «رسانه» است. شاید انگیزه و هدف اولیه از راهاندازی رسانه، «اطلاعرسانی»، «گردش آزاد اطلاعات» و به قول «هابر ماس» کمک به «دموکراسی» و «تشکیل حکومت مشروع» بوده باشد اما به جرات میتوان گفت، «اطلاعرسانی» و «گردش آزاد اطلاعات» امروز تبدیل به یکی از اهدافِ آن هم فرعی و کم اهمیت این تکنولوژی شده است. همینطور کمک به دموکراسی، تشکیل حکومت مشروع و....این مسئله میتواند همان «پیامدهای پیشبینی نشده» باشد. درست مثل کارکرد موبایل و تلفن همراه. فلسفه اولیه و هدف از ساخت گوشی تلفن همراه، طبیعتا دسترسی راحت و همه جاییِ دارندگان آن به یکدیگر و برقراری تماس صوتی و پیامکی بوده است. اما امروز چنان امکانات متنوع و حیرتانگیزی روی این دستگاه اضافه شده که، برقراری تماس صوتی شاید، یکی از کارکردهای پیش پا افتاده آن تلقی میشود. در بازار، هم گوشیهای تلفن 300 هزار تومانی داریم و هم گوشیهای 50میلیون تومانی و هر دوی این گوشیها، کارکرد «تماس صوتی» را دارند! علت این همه اختلاف قیمت آیا چیزی جز اختلاف در امکانات و تغییر در آن فلسفه وجودیِ ابتدایی آنهاست؟! میخواهیم بگوییم، اگر فلسفه وجودی تکنولوژیِ «رسانه» در بدو ابداع، مثلا کمک به دموکراسی و تشکیل حکومت مشروع و گردش آزاد اطلاعات و....بوده، امروز نه تنها از این اهداف کاملا دور شده بلکه گاهی حتی برعکس، به ضد این اهداف هم تبدیل شده است. امروزه با بمباران اطلاعاتِ درست و غلطِ اذهان و افکار مردم با این «رسانه»، نه تنها کمکی به دموکراسی نمیشود بلکه علیه دموکراسی و برای نابودی آن وارد میشوند. (رجوع شود به گزارش مهم مجله نیوزویک 16 ژوئن2017 با عنوان ? HOW BIG DATA IS CORRUPTING DEMOCRACYیعنی چگونه انبوه داده و اطلاعات، دموکراسی را فاسد میکند؟) اینجا میتوان گفت با یکی از عجیبترین «پیامدهای پیشبینی نشده» و «مضرات تکنولوژی» مواجهیم!
همینطور رجوع شود به مبحث مهم آستروتورفینگ (Astroturfing) که این هم با ابزار رسانه صورت میگیرد.(البته بیشتر با اهداف تجاری) به زبان ساده، آستروتورفینگ یعنی ایجاد کمپین یا موجی از اِبراز نظر و احساساتِ در ظاهر مردمی اما در واقع ساختگی، برای هدایت اذهان مردم به سمتی که میخواهند. در اینجا نیز با بمباران اطلاعاتی اذهان مردم، کار را پیش میبرند طوری که اینطور به آنها القاء بشود که، موج بزرگی علیه یک تفکر، یک تصمیم قانونی یا پدیده یا یک حکومت شکل گرفته و همه علیه آن یا با آن شدهاند. این روش تکیه زیادی روی ترکیب «دروغ» و «درگیر کردن احساسات» دارد. همه چیز در ذهن رخ میدهد. راهاندازی نوعی جنگ در اذهان در حالی که خبری خارج از این ذهن نیست و هرچه هست در همین چارچوب ذهنی است. یا اگر خبری هم بیرون از این ذهن هست، آنقدری که آستروتورفینگ آن را بزرگ و گلدرشت نشان میدهد، بزرگ نیست. برخی شرکتها و جریانهایی که در آمریکا به پول و تجارت وصلند، در ماجرای کرونا از این حربه بهرههای زیادی بردند. با ایجاد تردید در مرگبار بودن ویروس کرونا، یا ایجاد شبهه درباره روشهای جلوگیری از ابتلا و روشهای درمان، عواطف و احساسات زیادی را برانگیخته و کمپینهای خیابانی به راه میانداختند و بعضا حتی به موفقیتهایی هم دست مییافتند. در یک جمعبندی میتوان تحولات این روزهای برخی خیابانهای تهران و شهرهای دیگر طی روزهای اخیر را، با همین مبحث به خوبی تبیین کرد. امروز ایران عزیز با تکنیکهای ترکیبی که هیچ حد و مرز و چارچوب اخلاقی را نمیشناسد، مورد هجمه قرار گرفته است. در اذهان مسئله بزرگ است اما در کف خیابان کوچک. راز تلاش اوباش اجارهای برای همراه کردن مردم در اعتراضات آن هم با تهدید و ارعاب، به همین نکته باز میگردد. آنها باید مسئلهای که در ذهن، درشت شده را در عین هم درشت کنند تا جدی بودن قضیه برای فرد «جا» بیفتد. اگر دقت کنید، ایام و مکانهایی را برای تجمع انتخاب میکنند که، همیشه و به طور طبیعی شلوغ و پر جمعیتاند. یکی از این مکانها «بازار» تهران بود. این مکان همیشه و به طور طبیعی شلوغ است. کافی است یک تصادف ساده در یکی از خیابانهای اصلی یا فرعی بازار رخ دهد تا با ترافیک عظیمی مواجه شویم. حمله به خودروها برای وادار کردن رانندگانشان به بوق زدن، هُل دادن سطلهای زباله و گلدانهای سیمانی و نیمکتهای وسط خیابانهای شلوغ و پر رفت و آمد بازار، با این هدف صورت میگیرد که، آنچه با تکنیکهای شیطانی رسانهای در اذهان ایجاد شده، بیرون از ذهن هم ایجاد شود!
اما راهحل چیست؟ کارشناسان سواد رسانه میگویند، اگر خبری منتشر شد که احساسات شما را فورا درگیر و مثلا شما را بلافاصله عصبانی کرد، و از همه مهمتر شما را به «واکنش بدون فکر و فوری» واداشت، به آن خبر شک کنید. در بسیاری از مواقع درگیر کردن شدید احساسات یعنی، تعطیل کردن فکر. نباید فراموش کرد که انسان به طور فطری جذب اخبار و مسائلی میشود که، احساسات را درگیر کند. اما این فقط مردم نیستند که باید راهحلها را بیاموزند. گاهی باید مشکل را از ریشه حل کرد. لحظهای بدون توجه به گرایشهای سیاسیتان به این جملات فکر کنید. بستر رسانه و فضای مجازی در کشور ما در اختیار خودمان است یا دشمن؟ کدام کشور را در دنیا سراغ دارید که کنترل افکار عمومیاش را به دشمن سپرده باشد؟ یک مورد، فقط یک مورد نشان دهید، کشوری در دنیا زیرساختهای اطلاعرسانی و کسب و کار مردمانش را در اختیار نه یک کشور دیگر که، در اختیار دشمنش گذاشته باشد. این فضا «باید» سر و سامان یابد و مخاطب این باید کسی نیست جز دولت محترم که باید بیشترین بودجه و بهترین متخصصین را برای بهبود پیامرسانهای بومی و پلتفرمها اختصاص داده و استخدم نماید. این جنگ، دیگر
جنگ با موشک نیست، جنگ در ذهن است! / جعفر بلوری
برجام بهترين گزينه براي رفع تحريمها
هر چند که آمريکا و اروپاييها بيش از پيش نسبت به احياي برجام و رسيدن به توافق ابراز تمايل و خوشبيني ميکردند اما با توجه به اتفاقات چند وقت اخير حول محور برجام به نظر ميرسد آمريکا مايل به بازگشت به برجام نيست و انتخابات کنگره نيز به بهانهاي براي اين موضوع تبديل شده است. در هر حال توافق احتمالي پيشرو هيچ نسبتي با توافق طولانيتر و قويتري که دولت بايدن وعده داده بود نخواهد داشت و حتي اين موضوع ميتواند دستاويزي براي فشار جمهوريخواهان بر دموکراتها باشد و نتايج انتخابات مياندورهاي کنگره را تحت تاثير قرار دهد. با توجه به شرايط اخيري که در کشور ما وجود دارد به نظر ميرسد فشار سنگيني از سوي لابي ضد برجامي در واشنگتن عليه بايدن اعمال ميشود که موجب شده تا اشتياقش براي توافق کاهش يابد. بنابراين اين مساله مزيد بر علت شده تا دولت بايدن فعلا تمايلي براي بازگشت به برجام نداشته باشد. تحريمهايي که اخير اعلام کردهاند که قصد دارند آنها را اعمال کنند شايد جنبه نمادين داشته باشد در غير اين صورت تحريمهايي که موثر هستند پيش از اين وضع شدهاند، اما همين تحريمهاي نمادين هم ميتواند منجر به بدبيني در روند مذاکرات شود و حداقل حسننيت لازم را مخدوش کند. لذا براي دو طرف اهميت دارد که مذاکرات به نتيجه برسد. ايران به دلايل خاص خودش آمريکا و غرب هم براي مهارکردن برنامه هستهاي ايران تمايل به نتيجه رساندن مذاکرات داشتند و هر روزي که به تعويق افتد و به انتخابات رياست جمهوري آمريکا نزديک شويم احتمال پيروزي جمهوريخواهان وجود دارد و مشخص نيست دولت آينده آمريکا تا چه اندازه به نتايج اين مذاکرات پايبند باشد. بنابراين گذشت زمان براي طرفين سودمندي ندارد و چه بسا ايران در آينده انگيزه کمتري براي مذاکرات داشته باشد. اروپاييها امروز وضعيت پيچيدهتري دارند، شرايط اوکراين و ساير تحولات در اين مساله تاثيرگذار است، نفوذ آمريکا در اروپا در مقايسه با دهههاي گذشته کمتر است اما به اين معنا نيست که با اروپا کار نکنيم بايد تا اندازهاي کار کنيم که بتوانيم نتايج قابل قبول بگيريم. براي ايران اهميت دارد که طرف مقابلش طرفي نباشد که از ميز مذاکرات عقب بشيند، اگر به شيوه قابل قبول به برجام بازگردند ايران هم به تعهداتش عمل ميکند البته در صورتي هم که سودمندي کاهش پيدا کند به اين معنا نيست که توافق اهميت ندارد. در نتيجه هنوز هم به نظر ميرسد که برجام در ميان ساير گزينهها بهترين گزينه براي رفع تحريمها عليه ايران است و اطمينان بخشي از برنامههاي هستهاي براي طرف مقابل است، در واقع برجام هنوز گزينه قابل توجهي است گرچه سودمندياش به لحاظ اقتصادي براي ايران در قياس به گذشته کمتر شده است.
حزبالله مدافع منافع لبنان
روند تحولات سیاسی، امنیتی منطقه غرب آسیا مؤید افزایش نقش و نفوذ بازیگران غیردولتی است. بازیگران غیردولتی، جریان ها، سازمانها و احزاب فراملی هستند که بر اساس ایدئولوژی (مذهبی یا سیاسی) خاصی شکل گرفتهاند و دارای ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و درمواردی نظامی و امنیتی هستند. برخی از این بازیگران باخلاقیت و ابتکار عمل و پشتوانه مردمی موفق شده اند، در قامت نیروهای ملی یا حتی فراملی عرض اندام کنند، به طوری که سایر بازیگران دولتی، قدرتهای منطقه و فرامنطقهای در تنظیم روابط سیاسی، اتخاذ راهبردها و تاکتیکهای خود، مجبور به پذیرش نقش و نفوذ آنها هستند. جنبش حزبالله لبنان ازجمله بازیگرانی است که از ابتدای تأسیس تاکنون، سیر تکاملی داشته است و به یکی از تأثیرگذارترین بازیگران غیردولتی در داخل لبنان و منطقه مبدل شده است.
در میان گروههای مقاومت، حزبالله که بر بستر جمعیت شیعی و بر پایه مبانی آموزههای اسلام ناب شکل گرفته است، نقش برجستهای را درتحولات داخلی و منطقه و حتی بین المللی بازی کرده و میکند. حزبالله اگرچه گروهی شیعی شناخته میشود، اما به خاطر رویکرد فعال و بنیادینش در مقابله با رژیم صهیونیستی و موفقیت آن در آزادسازی اراضی اشغالی لبنان، همراهی با ارتش در حفظ تمامیت ارضی لبنان، همچنین رویکرد معقول و مترقی در تعامل با سایر گروههای قومی، سیاسی و اهتمام به منافع ملی در میان سایر طوایف به ویژه مسیحیان نیز دارای پایگاه ویژهای است. در یک دهه اخیر نیز فعالیتهای حزبالله در جلوگیری از سرایت بحران سوریه و گسترش تروریسم به لبنان، به محبوبیت آن در جهان اسلام و کشورهای عربی کمک کرده است.
حزبالله لبنان نقش اساسی در شکست جریانهای تروریستی و حفظ امنیت این کشور داشته است. حزبالله با اتخاذ استراتژی دفاعی معقول متناسب با منافع ملی، نقشی بنیادین درحفظ تمامیت ارضی، وحدت ملی لبنان، ایجاد بازدارندگی پایدار دربرابر رژیم صهیونیستی داشته است. این حزب با ایجاد توازن تهدید در برابر صهیونیستها توانسته است، نقش کلیدی در تأمین امنیت ملی لبنان و تضمین منافع ملی این کشور ایفا کند.
ازجمله پیامدهای استراتژی دفاعی حزبالله، افزایش عمق استراتژیک لبنان، شکست استراتژی بازدارندگی اسرائیل و کاهش ضریب امنیت نظامی این رژیم و کاهش احتمال تعرض به تمامیت ارضی این کشور بوده است. این وضعیت در نهایت باعث افزایش قدرت بازدارندگی غیرمستقیم منطقهای برای لبنان ومتحدان حزبالله شده است. این نقش آفرینی به حوزه سیاست و امنیت محدود نمیشود؛ بلکه حزبالله در مدیریت بحران اقتصادی این کشور و خنثیسازی تحریمهای اعمال شده علیه این کشور درسالهای اخیر بسیار قدرتمند ظاهر شده است.
در شرایط کنونی نیز که دولت لبنان با بحران شدید اقتصادی درگیر است، رژیم صهیونیستی و امریکا با اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی بر دولت و تهدیدهای گاه و بیگاه علیه لبنان تلاش دارند دولت این کشور، احزاب و جریانهای این کشور را نسبت به تجاوزات دریایی و زیادهخواهی تلآویو وادار به سکوت کنند و شرایط خود را بر دولت لبنان تحمیل کنند، حزبالله با تأکید بر مالکیت لبنان بر منابع گازی موسوم به «کاریش»، بردفاع از منافع ملی تأکید کرده و به رژیم صهیونیستی هشدار داده است که عملیات استخراج را در منطقه گازی و نفتی کاریش متوقف کند. حزبالله تحرکات صهیونیستها را پیرامون این منابع گازی، حرکت غیرقانونی و در تضاد با منافع لبنان توصیف کرده است و با اعلام اینکه منافع لبنان برای این حزب در اولویت است به هرگونه تعرض به تمامیت ارضی لبنان در دریای مدیترانه هشدار داده و برمقابله همهجانبه با هرگونه تعرض به منابع انرژی و منافع ملی لبنان به عنوان یک مطالبه مردمی تأکید کرده است. حزبالله با بیان اینکه امریکا میانجی بی طرف نیست، تلاش واشینگتن برای سوءاستفاده از گرسنگی و فقر مردم لبنان و توطئهچینی علیه تمامیت ارضی این کشور را مخالف موازین انسانی وحقوقی خوانده و اعلام کرده است درصورت نیاز تمامی گزینههای ممکن برای دفاع از منافع ملی و حقوقی لبنان در مسئله منطقه گازی کاریش را در دستورکار قرارخواهد داد و بدون درنگ درشرایط مقتضی عملیاتی خواهد کرد؛ موضعی که حتی برخی از رسانهها از آن بهعنوان آمادگی حزبالله لبنان برای ورود نظامی باهدف منصرف کردن رژیم صهیونیستی از غصب این منابع یاد کردند. اعلام آمادگی حزبالله برای مقابله با توطئههای جبهه ضد مقاومت درحالی است که این حزب با بیان اینکه برسر منطقه کاریش مذاکره نخواهد کرد، مذاکره بر سر این منابع و تصمیمگیری راجع به آن را حق دولت لبنان دانسته و تأکید کرده است که آمادگی دارد در صورت امتناع رژیم صهیونیستی از توقف اقداماتش در منطقه گازی کاریش و ادامه تحرکاتش در این منطقه، بااقتدار کامل از منافع لبنان دفاع و رژیم صهیونیستی را از ادامه این تحرکات غاصبانه منصرف کند.