پیام به ماورای ارس و خلیجفارس
برگزاری رزمایش نیروی زمینی سپاه را باید در امتداد عملیات گسترده یک ماه گذشته در شمال غرب کشور تحلیل کرد. در عملیاتی که در جدار مرزی با شمال عراق انجام پذیرفت مقرهای اصلی گروهکهای تروریستی تجزیهطلب در اقلیم شمال عراق زیر آتش سنگین توپخانهای، موشکی و پهپادی رفت و ضربات جبرانناپذیری به منابع انسانی و لجستیک این گروهکها وارد شد. البته پیشتر و بهصورت مکرر به حکام مسلط بر اقلیم هشدار دادهشده بود که به باید تعهدی که سه دهه پیش مبنی بر کنترل گروهکهای مستقر در این منطقه دادهشده پایبند بمانند و در غیر این صورت عملیات مرداد ۱۳۷۴ کویسنجق تکرار خواهد شد. بااینحال هشدارها جدی گرفته نشد و آتش رزمندگان اسلام، بار دیگر سیلی سختی به ضدانقلاب نواخت.
اما این عملیات پایان کار نبود و در ضمن خود پیامی واضح و آشکار برای برخی دیگر از کشورهای منطقه نیز داشت. در همسایگی همان منطقه شمال غرب کشور نیز کسانی هستند که آرزوهای بزرگ، اما توخالی دارند. بلندپروازی حاکمان باکو آنها را به این گمان انداخته که میتوانند ژئوپلیتیک منطقه را بر هم بزنند. آنها هنوز متوجه این واقعیت نشدهاند که پیروزی در جنگ ۲۰۲۱ قرهباغ نه حاصل بیرقدارهای آناتولی یا حتی کمک اطلاعاتی تلآویو، بلکه ناشی از چشمپوشیهای هوشمندانه تهران و مسکو بود و پاشینیان نیز سیلی سختی از بابت امیدش به غرب خورد. اما خط قرمز جمهوری اسلامی ایران تغییر اساسی در ژئوپلیتیک منطقه است و این پیام چندین بار بهصورت دیپلماتیک و اینک میدانی به شمال ارس مخابره شد.
هرگونه خیال خام برای تصاحب زنگهزور با واکنش قدرتمند نیروهای مسلح جمهوری اسلامی مواجه خواهد شد و ممکن است بخشی از باختههای فتحعلیخان قاجار را به مام میهن بازگرداند. جمهوری اسلامی ایران به تمامیت ارضی متعارف همسایگان احترام میگذارد و چشمپوشیهای سال گذشته نیز به جهت آن بود که قرهباغ از دوره شوروی متعلق به باکو بود؛ اما کسانی که بازی بههم زدن مرزهای شناختهشده بینالمللی را شروع کنند، زیاندیده خواهند بود. اگر بازی بر هم خوردن مرزها شروع شود ممکن است ملت ایران به فکر بازستانی پاره تن خود در شمال ارس بیفتند و این بازستانی برای دیگران دردسرساز خواهد شد. مقامات جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کردهاند که معتقد به حسن همجواری و اخلاق برادرانه با همسایگان هستند، اما درعینحال «عزت، حکمت و مصلحت» ایجاب میکند به موذیگریها نیز واکنش جدی نشان داده شود و گاه هزینه جبرانناپذیری بر کسانی که شیطنت میکنند تحمیل کرد. هرچند اکنون تمرکز بخشی از نیروهای زمینی سپاه در شمال غرب کشور است، اما مدافعان ایران از دیگر همسایه موذی غافل نیستند و ازاینرو پیامی واضح به ریاض نیز داده شد. در طول هفت سال گذشته بهرغم شیطنت و خباثت مکرر آل سعود، جمهوری اسلامی به جهت حفظ وحدت اسلامی، ادب اسلامی در قبال همسایه جنوبی را رعایت کرده، اما ادامه شیطنتهای برای ریاض گران تمام خواهد شد. رژیم آلسعود در آستانه مقطع حساس و سرنوشتساز جابهجایی قدرت و بر تختنشینی پسر بهجای پدر است که طبیعتاً هرگونه بیثباتی در محیط حجاز و نجد میتواند سرنوشت کل قبیله را به مخاطره بیفکند. بر آگاهان پوشیده نیست که اینترنشنال نه یک پروژه رسانهای، بلکه یک همکاری مشترک امنیتی میان تلآویو-ریاض است که در تقسیمکار آن موساد متولی هدایت محتوایی و سعودیها مادرخرج این کار مشترک هستند. مقابله با یک پروژه امنیتی، اقدام متناسب و نامتقارن میطلبد. اگر شیپوری از لندن به آشوب دعوت میکند، شاید لازم باشد پاسخ را در صحراهای گرم جنوب خلیجفارس دریافت کند. آتشی که از لندن سطل زبالههای تهران را میسوزاند، شاید کمانه کند و مانند شهریور ۹۸ خاطره بِقِیْق و خُرِیْص را برای قبیله بادیهنشین تداعی کند. طبیعی است که این بار نه صادرات نفت بلکه شاید سرنوشت کل خاندان به مخاطره بیفتد. پیام به نجد واضح بود، اگر ادامه دهید باید منتظر هزینههایش نیز باشید.
چرا گفت وگو سر نمی گیرد؟
در این روزهای تلخ که حوادث ناشی از آن خاطر جامعه را مکدر کرده یکی از جملات و کلمات آشنا در کلام مسئولان وکارشناسان لزوم برقراری گفت وگو و نیاز جامعه به گفت وگوست. نکته ای که به نظر می رسد کمتر کسی درباره وجوب آن شک وتردید داشته باشد ، از کارشناس و استاد دانشگاه و حتی برخی مردم عادی گرفته تا رئیس قوه . این که گفت وگو می تواند گره های ذهنی مخالف و معترض و مسئول را در باره خواسته طرفینی باز کند امری بدیهی و مبرهن است. اما سوال اصلی دراین باره این است که چرا گفت وگو سر نمی گیرد؟ در وجوب گفت وگو سخن ها بسیار گفته شده و در عوارض گفت وگو نکردن هم . هرجا فرصت گفتوگو را از خودمان دریغ کردیم راه را برای تنازعات و درگیریهای سختتر باز کرده ایم. مهاتما گاندی به درستی گفته است :«اصلی بدیهی وجود دارد که اگر مانع حرف زدن کسی شوی او فریاد خواهد زد».گفت وگو می تواند میان طرف های مختلفی صورت گیرد. از گفت وگو میان دو فرد در یک جبهه سیاسی برای هم نظر شدن علیه رقیب تا میان دو فرد مخالف بدون داشتن هر گونه قدرت سیاسی و اجرایی تا گفت وگو میان فرد مخالف و معترض با دستگاه قدرت که طبعا آن چه در فضای فعلی ضروری تر به نظر می رسد گزینه نهایی است. این البته به معنای نفی مفید بودن موارد قبلی نیست اما ضرورت مورد متاخر بیشتر احساس می شود . هر چند خیلی ها معتقدند اساسا در شرایط التهاب فعلی گفت وگو تاثیری نخواهد داشت و هر گفت وگویی باید پس از فرونشستن غبارها و فروکش کردن التهابات به جریان بیفتد اما تجربه نشان داده اتفاقا باید با اتکا به ضرورتی که شرایط این چنینی پدید می آورد روند گفت وگو را در کشور نهادینه کرد. چرا که به طور مثال اگر کرسی های آزاد اندیشی مورد توصیه رهبری را یکی از شاخص ترین راهکارها ونمادهای نهادینه کردن گفت وگودر جامعه بدانیم عملا در طول این سال ها فقط شاهد سخن گفتن مسئولان دراین باره بوده ایم و این توصیه به جایی نرسیده وفقط در شرایطی مانند اکنون دوباره درباره آن سخن به میان می آید . یا این که صدا وسیما که متاسفانه عملا در سال ها و ماه های گذشته هیچ برنامه به معنای واقعی گفت و گومحور را در کنداکتور خود نداشته اکنون حداقل دو برنامه قابل تامل در این حوزه را در حال پخش دارد . اما برای آن که یک گفت وگو سر بگیرد قاعدتا باید آدابی رعایت شود . مهم ترین اصل سر گرفتن گفت وگو وجود احترام و شرایط برابر است .گفت وگو به معنی من بگویم وتو بشنوی نیست. من اگر گمان کنم هر فکری که می کنم بهترین است بنابراین دلیلی نمی بینم با طرف مقابل وارد گفت وگو شوم .اگر چه وجود حداقلی از اصول کلان مورد توافق میان طرفین گفت وگو نتیجه بخش بودن آن را محتمل تر می کند اما گفت وگو نباید با پیش فرض های سیاسی و خط کشی شده محدود شده و انتظار نتیجه از پیش تعیین شده ازآن داشت.رعایت ادب از سوی طرفین ،پاسخگو بودن ،احساس امنیت طرف گفت وگو از بیان صریح دیدگاه های خود و... را شاید بتوان مهم ترین سرفصل های این فهرست دانست . درکنار آن نهادینه شدن گفت وگو به بستر هایی هم نیاز دارد. بسترهایی که کاربردی ترین آن را می توان رسانه دانست.صداوسیما با این که مدت هاست فقط یک صدا در آن شنیده می شود و راهی برای ظهور و بروز سلایق دیگر در آن نبوده است ،عملا در حال تجربه کردن هر چند ناچیز فواید میزبانی یک گفت وگوی آزاد و واقعی است شاید این شب ها بتوان برنامه شیوه را یکی از برنامه هایی دانست که بسیاری از افرادی را که مدت ها پای تلویزیون ننشسته بودند به مخاطبان خود افزوده است .قطعا بستر های دیگری همچون دانشگاه و حوزه نیز می توانند در این باره نقش بازی کنند اما روزنامه ها و رسانه ها به واسطه نقش بلا واسطه خود بخش مهمی از این فرایند به حساب می آیند رسانه هایی که حلقه واسط مردم و مسئولان هستند و ضعف آن ها و نادیده گرفتنشان فرایند این ارتباط و گفت وگو را مختل خواهد کرد واگر واقعا تمایلی برای ایجاد گفت وگویی صریح و واقعی و کارآمد در جامعه داریم باید این بستر ها و به ویژه بستر رسانه ای آن را مهیا و حمایت کنیم. بازخورد مناسب از هر گفت وگو و نشان دادن نتیجه آن گفت وگو در قالب اصلاح یا تغییر یک روند قطعا بر عمق یافتن این رفتار در جامعه موثر است واگر گفت وگو، نمایشی برای وقت کشی و عبور از شرایطی خاص باشد قطعا این ابزار کارآمد نیز از بین می رود و از آن شعاری بیش باقی نمی ماند .
خنجر شمر گُم نشود!
۱- اواخر دهه 70، هنگامی که در ادامه سلسله گزارشهای کیهان درباره «ثروتهای بادآورده» به پرونده فساد اقتصادی یکی از شرکتهای بزرگ رسیدیم و با اشاره به اسناد و مدارک موجود، از سوءاستفادههای کلان این شرکت پرده برداشتیم، یکی از حقوقدانان که پای ایشان نیز به مناسبتی در این ماجرا به میان آمده بود، به کیهان آمد. ایشان، ابتدا به سوءاستفادههای کلان مالی در شرکت مورد اشاره اذعان کرد و در مقابل پرسش نگارنده که چرا جنابعالی در مقابل این فساد بزرگ سکوت کردهاید؟ گفت؛ آنچه مرا نگران کرده، تخلفاتی است که در جریان بازپرسی و بازداشت متهم صورت پذیرفته است و به برخی از موارد نظیر خودداری از اجازه ملاقات به خانواده متهم و چگونگی بازداشت وی که بعداً معلوم شد صحت نداشته است اشاره کرد و پرسید: «آیا شما میدانید که مطابق قوانین اسلامی اگر شمر، خنجری را که با آن امام حسین علیهالسلام را به شهادت رسانده است، نزد کسی امانت بگذارد، باید این امانت را محترم دانست و با وجود جنایتی که صاحب آن مرتکب شده است، نمیتوان امانت او را نادیده گرفت؟!...» در پاسخ به سؤال ایشان که با حالتی حقبهجانب مطرح شده بود، گفتیم؛ آیا شما میدانید که اشکال کار جنابعالی و امثال شما چیست؟... عصر عاشوراست، حسین بن علی(ع) و 72 تن از برترین بندگان خدا، تنها به علت خداجویی و عدالتخواهی و در دفاع از حریم اسلام به شهادت رسیدهاند، فرزندان و خاندان رسول خدا(ص) را به اسارت گرفتهاند، خیمههای آلالله را به آتش کشیدهاند، کودکان خردسال شهدا در تاریکی شب در بیابان سرگردان شده و راه گم کردهاند، زینب کبری سلاماللهعلیها در سوگ عزیزان اشک میبارد و سراسیمه اطراف خیمههای آتش گرفته را در جستوجوی کودکان میکاود، حرامیان از هر سو به حریم اهلبیت پیامبر خدا(ص) میتازند... و در این میان افرادی نظیر حضرتعالی به جای آن که دستی از آستین همت و غیرت بیرون آورده و اگر توان و جسارت مقابله با دشمنان خدا را ندارند، لااقل آبی برآتش خیمهها بریزند و گامی در حمایت از اسرا بردارند، فریاد برآورده و هشدار میدهند که مراقب باشید مبادا «خنجر شمر» گم شود و در این امانت، خیانتی صورت پذیرد!...
۲- چند روز قبل جناب آقای محسنی اژهای، ریاست محترم و فداکار قوه قضائیه ضمن تاکید بر ضرورت برخورد قاطع با آشوبگران و مجازات سخت و پشیمانکننده آنها، گفت:
«قطعاً یک کنش اعتراضی شامل آتشزدن قرآن و پرچم و سوزاندن اموال مردم و کشتهسازی نمیشود بلکه کنش اعتراضی تعریف و چارچوب خاص و مشخص خود را دارد». آقای اژهای بعد از تفکیک اعتراض و اغتشاش، آشوبهای اخیر را توطئه طراحی شده آمریکا و صهیونیستها دانسته و تاکید کرد: « امروز دیگر پشتپرده اغتشاشات اخیر و عاملین و محرکین اصلی آن، کاملاً برای همگان روشن گردیده و مبرهن گشته که صهیونیستها، آمریکاییها و برخی کشورهای اروپایی در این وقایع دست داشتند و سردمداران خود آنها نیز این موضوع را بر زبان میرانند». ریاست محترم قوه قضائیه بعد از این توضیح روشن و تفکیک میان اعتراض و اغتشاش، گفت: «خطاب به همه جریانها، گروهها، جناحهای سیاسی، دستهجات و افرادی از عموم مردم که دارای ابهام، سؤال، انتقاد و اعتراض هستند، اعلام میکنم که آمادگی استماع نقطهنظرات و پیشنهادات و انتقادات آنها از طریق گفتوگو را دارم».
۳- بدیهی است که منظور و مقصود جناب اژهای، گفتوگو با اغتشاشگران نیست. ایشان با بیانی روشن و صریح
سناریوی مشکوک جرم انگاری علیه ایران
اخيرا يکسري خبرها در سياست خارجي ايران مطرح ميشود که به نظر ميرسد بههم بيارتباط نيستند. يکي اظهار بيميلي آمريکاييها به مذاکرات برجام و همين سياست در اروپا البته بدون اعلام شکست ديپلماسي برجام، کاري که در غرب صورت ميگيرد. در سمت ديگر يک سناريوي مشکوکي با هدف گره زدن نام ايران به جنگ اوکراين دارد صورت ميگيرد که همه مشکوک است. با مطرح شدن بحث پهپادها، دولت اوکراين و کشورهاي غربي هم سعي ميکنند که موضوع ايران را مطرح کنند. جالب اينکه به هر حال طبق مقررات بينالمللي حتي اگر اسلحهاي از يک کشور در جنگي بهکار گرفته شود، بناي پايان بيطرفي کشور نيست. به ياد دارم در مجلس هشتم طرحي را تدوين کردم که تحت عنوان «الزام دولت به پيگيري حقوق بازماندگان جنگ از کشورهايي که عراق را مسلح کرده بودند»، تبديل به قانون شد. در آنجا تقريبا همه کشورهاي بزرگ آن زمان دنيا که در عرصه تسليحات حضور داشتند و حدود 36 کشور بودند که به عراق اسلحه صادر کرده بودند. از آمريکا و انگلستان و فرانسه تا روسيه و چين و نکته جالب اينکه بيش از 350 شرکت اروپايي و آمريکايي شرکتهايي بودند که حتي در مسلح کردن صدام به سلاحهاي ممنوعه شيميايي نقش داشتند و اسنادش هم مشخص بود و در آن قانون سازوکاري ديديم که جانبازان ايراني ميتوانند از شرکتهاي غربي شکايت کنند. واقعيات اينها وجود دارد و در تمام جنگها ميبينيم بنگاههاي عظيم توليد اسلحه در آمريکا و اروپا و جاهاي مختلف هستند که صاحب موقعيت اقتصادي ميشوند. الان هم اين مسائل در مورد ايران دارد عمده ميشود به اين دليل که متأسفانه يک فضاي کاملا ضد ديپلماسي عليه ايران درحال شکل گيري است. صحبتهاي آقاي رابرت مالي هم در همين رابطه قابل ارزيابي است و از اين رو معتقدم تمام اين سياستها در راستاي سياست فشار بر ايران است. يک دليل عمده دارد و آن اينکه حتي برجام هم يک سياست کنترلي عليه ايران بود و نه سياست آشتي با ايران. يعني هنوز سياست اروپا و آمريکا در قبال ايران، سياست کنترل و محدودسازي ايران است و حتي ديپلماسي هستهاي هم هدف کنترلي را در دستور کار داشت و تنش زدايي را در دستور کار نداشت. چون حتي اگر برجام هم امضا ميشد، تنشهاي ديگري با ايران ادامه ميداشت. تنشهايي که در درجه اول اروپاييها و آمريکاييها سعي ميکردند اين تنشها با متحدان منطقهايشان ايجاد شود و در درجه ديگر هم متأسفانه در داخل ايران هم منافع برخي در تداوم تنشهاي خارجي و ادامه تنشهاي بينالمللي ايران است. با توجه به اين مقدمه بايد بگويم که اولا، در طول چند روز اخير يک اشتياق غيرقابل توجهي در سمت رسانههاي ايران براي طرح موضوع برجام وجود دارد. درحالي که اتفاقا زمان، زمان طرح موضوع برجام نيست و موضوعي که الان وجود دارد، مسائلي است که بين ايران و غرب شکل گرفته که به نظر ميرسد اين مسائل فعلا تعيين کننده هستند و موضوع برجام اصلا در دستور کار نيست و هر ديپلماتي الان در مورد برجام صحبت کند، مجبور است از موضع ضعف صحبت کند. بنابراين امروز زمان طرح برجام نيست ولي اين به معناي پايان برجام هم نيست. زماني که کشورهاي غربي الان سعي ميکنند از ناآراميهاي داخلي ايران براي تضعيف توان چانه زني ايران و تضعيف مولفههاي امنيت و منافع ملي ايران استفاده کنند و اگر اين دوران بگذرد، آن موقع برجام را نه به عنوان آشتي بلکه به عنوان يک سياست کنترلي دوباره در دستور کار قرار خواهند داد. لذا معتقدم اگر کسي دلبند منافع ملي کشور هست در درجه اول بايد يک سازوکار دروني براي حل اين اختلاف نظرهاي داخلي شکل بگيرد. لذا بايد يک سازوکار نهادمند و قانوني براي رفع اختلافات شکل بگيرد. اين مسائل و اختلاف نظرهايي که در کشور وجود دارد، کاهش پيدا کند و بعد از آن هست که در مسائل سياست خارجي ميتوان ورود کرد. اما در موضوع روسيه برخي بيميل نيستند که اسم ايران در جنگ اوکراين مطرح شود و به رغم اينکه دولت ايران رسما در جنگ اوکراين اعلام بيطرفي کرده ولي متأسفانه اين شرايط ادامه دارد. به هر حال ايران و روسيه دو کشوري هستند که در طول دهه اخير بيشترين مناسبات نظامي را با هم داشتند و خريدها و همکاريها و مهندسي مشترک نظامي معمولا توسط دو کشور و صنايع دفاعي دو کشور شکل گرفته است. به هيچ وجه، هيچکسي در ايران راضي نيست که اگر سلاحي از ايران در روسيه وجود داشته باشد، اين سلاح عليه مناطق غيرنظامي اوکراين به کار برده شود و اگر چنين کاري صورت گرفته، اين تخلف دولت روسيه است و نه تخلف دولت ايران .