صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱۴۰۱ - ۰۸:۳۱  ، 
کد خبر : ۳۴۲۰۸۶

یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۱۵ آذرماه

روزنامه جوان

فرار مالیاتی ستاره‌ها
داود عطایی
ضعف مفرط مدیریت ورزشی در ایران به خصوص در فوتبال چند سالی است بدعتی نامیمون را در ورزش پایه گذاری کرده است. ستاره ها، ملی پوشان وحتی برخی بازیکنان مطرح سابق به لطف تبحر مدیر برنامه هایشان از یک طرف و روابط پشت پرده با بعضی سرمربیان ومدیران باشگاهی، قرارداد‌های به دور از ارزش واقعی بازیکنان به باشگاه‌های عموما دولتی کشور تحمیل می‌کنند.

نکته اول؛
 ضعف مفرط مدیریت ورزشی در ایران به خصوص در فوتبال چند سالی است بدعتی نامیمون را در ورزش پایه گذاری کرده است. ستاره ها، ملی پوشان وحتی برخی بازیکنان مطرح سابق به لطف تبحر مدیر برنامه هایشان از یک طرف و روابط پشت پرده با بعضی سرمربیان ومدیران باشگاهی، قرارداد‌های به دور از ارزش واقعی بازیکنان به باشگاه‌های عموما دولتی کشور تحمیل می‌کنند. همین امسال رقابت ناسالم سرخابی‌ها بر سر یک بازیکن که حتی مسافر جام جهانی هم نشد، به ناحق قیمت فرد مورد نظر را سه برابر کرد. رقیب هم برای آنکه در برابر هواداران دوآتشه خود تقبیح نشود هافبکی غیر ملی پوش را دو برابر قیمت واقعی اش خرید.

نکته دوم؛ اصل ماجرا البته چیز دیگری است آنقدر حفظ میز برای مدیران ورزشی ما مهم است که بسیاری از بازیکنان حتی آن‌هایی که توانایی خاصی ندارند به مدد زرنگی و رندی مدیر برنامه هایشان مالیات چند میلیاردی خود را به گردن باشگاه می‌اندازند؛ فرقی هم ندارد بازیکن خارجی باشد یا داخلی. در پروسه رقابت ناسالم، این باشگاه دولتی است که متضرر می‌شود. هم چند برابر قیمت بازیکن با زدوبند پول پرداخت شده، هم مالیات میلیاردی بازیکنان به حساب بودجه دولتی از جیب ملت، ولی از طرف بازیکنان باشگاهی به اداره مالیات پرداخت شده است. متاسفانه این اتفاق ناخوشایند در والیبال، بسکتبال وکشتی هم می‌افتد، اما با شدت کمتر.

نکته سوم؛ کارمند، کارگر، کاسب ومشاغل مختلف مالیات پرداخت می‌کنند. با درآمد کم، متوسط و زیاد. پزشکان ومهندسان هم مالیات می‌دهند، اما وقتی حرف از مالیات ده یا بیست درصدی قرارداد ده، بیست یا حتی سی میلیاردی یکساله بازیکنی که در سال ۵۰ یا حداکثر ۶۰ بازی در ورزش غیر حرفه‌ای ما انجام می‌دهد، زده می‌شود فریاد وانفسای بازیکنان، مدیربرنامه‌ها و البته رسانه‌های حامی شان به هوا بلند می‌شود و مرتب از زحمات این بازیکنان یا مربیان دم می‌زنند. استوری منتشر می‌کنند، توییت می‌زنند، مصاحبه می‌کنند و ننه من غریبم بازی در می‌آورند وهزار فن می‌زنند. چرا؟ فقط به یک دلیل که حقوق ملت به خصوص مردم محروم کشور را نپردازند وهر روز جواهر فروشی ها، رستوران‌ها وتجارتکده هایشان را گسترش دهند. خنده دار آنکه در بسیاری از مواقع همین افرادی که به راحتی به نپرداختن مالیات در واقع حق مسلم مردم کوچه و بازار را ضایع می‌کنند در لباس بره به اصطلاح درنقش مصلح اجتماعی و با ادبیاتی شبه فرهنگی از حقوق اجتماعی و فرهنگی همین مردم محروم دم می‌زنند.

نکته چهارم؛ آقایانی که به لطف همین مردم ستاره شدند و در دل مردم جا باز کردند، با انواع لطایف الحیل، گرین کارت گرفتند، اقامت کانادا، آلمان، فرانسه، انگلیس یا کشور‌های اسکاندیناوی را برای خود افتخار می‌دانند، اما هیچکدام شان از قوانین سفت وسخت مالیاتی آمریکا واروپا حرفی نمی‌زنند. اینکه در بسیاری از کشور‌های اروپایی حتی اگر نخست وزیر باشی با افزایش درآمد ناچاری به صورت تصاعدی مالیات پرداخت کنی. در برخی کشور‌ها این رقم گاهی به ۶۰ یا ۷۰درصد درآمد فرد در هر رتبه و مقامی می‌رسد. شفافیت در این کشور‌ها به گونه‌ای است که اگر ستاره ای، سلبریتی یا مقامی دولتی یا خصوصی از سوی دادگاهی مالیاتی محکوم شود، با سرافکندگی بلافاصله استعفا داده وبه جرم سوء استفاده از جایگاه اجتماعی، فریبکاری و البته عدم استیفای حقوق عمومی مردم از چشم مردم آن کشور می‌افتد. خب آقایانی که در این حدودا ۸۰ روز بار‌ها با اقتدا به کعبه آمال خود یعنی کشور‌های غربی، مسلسل وار استوری زدید و با دروغ‌های شاخدار مردم را علیه نظام، دولت و مقدسات تحریک کردید، لطفا مردانه با تاسی از کشور‌هایی که آن‌ها را الگوی خود می‌دانید لیست اموال منقول وغیر منقول خود را منتشر کنید و همانطور که همه حرکات روزانه تان را استوری می‌کنید مردم را محرم رازتان تلقی کرده و لیستی از قبض‌های پرداختی به اداره مالیات در ده یا پانزده سال گذشته که در حقیقت حق و حقوق مردم است به صورت عمومی منتشر کنید. اینگونه مردم هم به حقانیت ونیت پاک تان پی خواهند برد. تا سیه روی شود آنکه در او غش باشد.

روزنامه خراسان

مسئله‌ای فراتر از 5 چالش اصلی برنامه هفتم

این روزها تدوین برنامه هفتم توسعه در سازمان برنامه در حال انجام است و به نظر می رسد با اتمام این کار، به زودی شاهد ارائه لایحه برنامه هفتم به دولت و تصویب آن و در نهایت ارائه به مجلس باشیم. 6 آذر که بخشنامه چارچوب کلان برنامه هفتم از سوی رئیس جمهور به سازمان برنامه ابلاغ شد، 5 محور کلیدی مشخص شد که عبارتند از: «ثبات اقتصادی و کنترل تورم»، «رشد اقتصادی عدالت محور با رویکرد ارتقای بهره‌وری»، «امنیت غذایی»، «صندوق‌های بازنشستگی و تأمین اجتماعی» و «حکمرانی یکپارچه منابع و مصارف آب».

این 5 محور به حق چالش های اساسی کشور است که باید در طول برنامه پنج ساله برای مهار آن‌ها تدبیر شود یا حداقل در حالتی قابل تحمل قرار گیرد. با این حال به نظر می رسد در شرایط جدید نیازمند رویکردی جدید و توجه به چالش هایی بنیادی‌تر هستیم که بتواند ما را بعد از یک دهه متوسط رشد اقتصادی نزدیک به صفر، مجدد وارد فرایند توسعه کند. انباشت یک دهه متوسط رشد اقتصادی نزدیک به صفر، کاهش بیش از 30 درصدی درآمد سرانه در این یک دهه، تورم بیش از 40 درصد در 4 سال اخیر، نداشتن اطمینان به وضعیت اقتصادی آینده به ویژه به دلیل نوسانات ادامه دار نرخ ارز و رسیدن مسائل زیست محیطی و کمبودهای طبیعی به عرصه زندگی مردم که نشانه های آن را در آلودگی هوا، ریزگردها، تنش آبی در مناطق مختلف کشور و قطعی برق در برخی ایام سال دیده ایم، می توان از عوامل نارضایتی دانست.

برای پاسخ به هریک از این مسائل حتما باید تدابیری اندیشیده شود اما همه این مسائل ذیل یک چالش مهم ارزیابی می شود که آن را باید چالش حکمرانی دانست. در حقیقت ساختاری از حکمرانی که در پاسخ به مسائل اصلی دچار جمع بندی های ناقص است؛ از مسئله مواجهه با پوشش های خارج از عرف که پاسخ به آن، بین رها کردن تا گشت ارشاد، دچار سرگردانی است تا مسئله فضای مجازی که باز هم بین رها کردن تا صیانت و فیلترینگ در نوسان است، نسخه هایی شکل می‌گیرد و اجرا می شود که پاسخ روشن و قابل دفاعی در بین طیف های مختلف نخبگان جامعه ندارد، چنان که در موضوع گشت ارشاد نیز بسیاری از فعالان فرهنگی طرفدار گفتمان انقلابی نیز مخالف آن هستند.

به عقیده نگارنده، چالش حکمرانی باید به ارائه پاسخی روشن به چگونگی حل مسائل اصلی معطوف شود؛ این که چرا بدنه کارشناسی کشور در وزارتخانه ها و سازمان های مختلف و به شکل کلان تر در دولت و مجلس نمی تواند تصمیماتی اثرگذار بگیرد؟ چرا ما مدیرانی داریم که همزمان می توانند برای چند وزارتخانه نامزد مسئولیت شوند؟ چرا نظام گزینش و تعیین مدیران با ملاک ها و معیارهای عینی وجود ندارد که افراد ناگهان از عرصه های فنی و مهندسی به حوزه های فرهنگی، از حوزه های سیاسی به بخش های اجتماعی و از بخش های امنیتی به مدیریت های اقتصادی می رسند؟ در وهله بعد پاسخ به پرسش مهم بین المللی ایران باید روشن شود. واضح است که کوتاه آمدن یا ایستادگی،  نسخه نهایی برای خروج کشور از فشارهای بیرونی و تحریم نیست بلکه چگونگی تعامل و چگونگی ایستادگی می تواند وضعیت ما در تعامل با خارج را مشخص کند، این که به طور مشخص چه ابزارهایی را از دست داده ایم و اکنون چه ابزارهایی داریم.

اگر تحولات جهان در حوزه انرژی، جایگاه ایران در بازار جهانی نفت را تنزل داده و اقتصاد ایران را از این ناحیه تحریم پذیر کرده است، تعریف نقش جدید برای ایران در راستای کریدورهای بین المللی، چه مزیت های جدیدی را برای ایران ایجاد و تا چه اندازه ما را از خطر تحریم شدن دور می کند.در حقیقت نظام حکمرانی کشور سال‌هاست در بسیاری از مسائل از تعریف پاسخ ایجابی باز مانده و به پاسخ های سلبی نظیر «هم فیلترینگ و هم ولنگاری فضای مجازی بد است» رسیده است اما در پاسخ به این پرسش که چه خوب است و چه باید کرد، مانده ایم و پاسخ های ایجابی از جنس پیام رسان های داخلی یا دور زدن تحریم ها به مشکل خورده و پاسخ کاملی به پرسش ما نداده است. برنامه هفتم می تواند شروع پاسخی ایجابی به مسائل ما باشد.  پاسخی که بتواند با تحول  در نظام حکمرانی و شنیدن صداهای جدید در این باره، پاسخی ایجابی برای مسائل کشور تعریف کند.  

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز سه‌شنبه ۱۵ آذر

بالاتر از حرف، وعده صادق

سید محمدعماد اعرابی

می‌گفت «اوضاع حالا خوب است»، زندگی‌اش «کاملا عادی» شده و می‌تواند مانند دیگران از وسایل حمل‌ونقل عمومی مثل «مترو» استفاده کند! زندگی اما برای «سلمان رشدی» هرگز عادی نمی‌شد هر چند که او دوست داشت در فوریه 2019 این‌طور بیان کند. 12 آگوست 2022  (21 مرداد 1401) ساعت 11 صبح به وقت محلی، زمانی که بیش از 15 ضربه چاقو به‌صورت، گردن، بازو، پهلو و ران این نویسنده مرتد وارد شد؛ کاملا فهمید برای کسی مثل او «اوضاع اصلا خوب نیست.» از روزی که امام خمینی(ره) نوشت: «مؤلف كتاب «آيات شيطانى» كه عليه اسلام و پيامبر و قرآن، تنظيم و چاپ و منتشر شده است، همچنين ناشرين مطلع از محتواى آن، محكوم به اعدام مى‏باشند.

از مسلمانان غيور مى‏خواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند، سريعاً آنها را اعدام نمايند.» بیش از 33 سال می‌گذشت اما برای «هادی مطر» 24 ساله اینها فقط چند جمله ساده بر روی کاغذ نبود، دستورالعملی بود که هر لحظه باید اجرا می‌شد حتی اگر هرگز صاحب آن فرمان را ندیده باشد. بلافاصله پس از اقدام انقلابی این مجاهد مظلوم، پنهان‌کاری‌های خبری آغاز شد. دو روز پس از واقعه نزدیکان رشدی اعلام کردند حال او رو به بهبود است و حتی شوخی هم می‌کند. خبری که تعجب ‌هادی مطر را به همراه داشت.

او به خبرنگار نیویورک‌پست گفت: «وقتی شنیدم که او زنده مانده است، شگفت زده شدم.» اندکی بعد اعلام شد ضربات چاقو به برخی اندام حیاتی رُشدی آسیب زده است. در نهایت 23 اکتبر 2022  (1 آبان 1401) دو ماه پس از واقعه تنها خبر رسمی از قول «اندرو وایلی» مدیر برنامه‌های رشدی به روزنامه «ال‌پائیس» اسپانیا اعلام شد: «زخم‌های او عمیق بوده‌اند، او بینایی یک چشمش را نیز از دست داده است. او سه زخم عمیق در گردنش داشت. یک دستش از کار افتاد چون رشته‌های عصبی بازویش قطع شده بود. او ۱۵ زخم دیگر نیز در ناحیه سینه و نیم‌تنه دارد.

بنابراین، حمله بی‌رحمانه‌ای بود.» وایلی اگرچه تأکید می‌کرد رُشدی هنوز نفس می‌کشد اما از پاسخ به این سؤال که آیا «رشدی پس از دو ماه همچنان در بیمارستان تحت مراقبت است یا مرخص شده؟» خودداری کرد. اکنون نزدیک به چهار ماه از آن واقعه می‌گذرد اما هنوز هیچ تصویری از سلمان رشدی منتشر نشده است. پنهان‌کاری پس از یک شکست، شاید بهترین اقدام باشد؛ دست‌کم مسئولان امنیتی ایالات متحده این‌طور فکر می‌کنند. با این کار ابعاد شکست‌شان آشکار نمی‌شود و آنها می‌توانند به ترمیم چهره و غرور از دست رفته‌شان بپردازند اما پنهان‌کاری تا کِی؟ 10 فوریه 2014 شرکت آمریکایی «سندز»(Sands) که در زمینه گردشگری، هتل‌داری و شبکه‌های سرگرمی فعالیت می‌کرد هدف حمله سایبری قرار گرفت.

هکرها داده‌های موجود در سرورهای این شرکت را حذف کردند و اطلاعات کاربرانش را به سرقت بردند. اقدامی که باعث وقفه‌ای طولانی در خدمات‌دهی به مشتریان شرکت «سندز» شد. ابعاد این خبر پنهان نگه داشته شد و تا ماه‌ها بعد جایی در رسانه‌های آمریکایی پیدا نکرد. آنها سعی می‌کردند ماجرا را به یک خرابکاری دیجیتالی ساده تقلیل دهند اما یک سال بعد در 27 فوریه 2015 سی‌ان‌ان(CNN) به نقل از یکی از مقامات ارشد اطلاعاتی آمریکا گفت: «[وضع] خیلی بدتر از این بود.» شرکت «سندز» متعلق به یک سرمایه‌دار صهیونیست آمریکایی به نام «شلدون ادلسون» بود.

کسی که 23 اکتبر 2013 (1 آبان 1392) یعنی 4 ماه پیش از حمله سایبری به شرکتش طی میزگردی در «دانشگاه یشیوا» گفته بود: «رئیس‌جمهور آمریکا باید به ارتش دستور بدهد یک بمب اتمی بر روی کویر ایران بیندازند سپس به رئیس‌جمهور ایران تلفن بزند و بگوید: آن بمب را دیدی؟ بمب اتمی بعدی در تهران فرود خواهد آمد.» بازتاب این اظهارات در ایران آن هم درست زمانی که دولت تدبیر و امید[!] مشغول امتیازدهی حداکثری برای دستیابی به توافق هسته‌ای بود و کمتر از یک ماه از گفت‌وگوی تلفنی نابجای حسن روحانی و باراک اوباما می‌گذشت، خشم عمومی را در پی داشت.

رهبر انقلاب 12 آبان 1392 در واکنش به این سخنان فرمودند:  «یک سیاستمدار پولدار آمریکایی یک غلطی می‌کند که بله، ما بایستی در فلان صحرای ایران بمب اتم بزنیم و تهدید کنیم و فلان؛ باید بزنند دهن یک چنین آدمی را خُرد کنند.» زبان دراز «شلدون ادلسون» کار دستش داد. دو ماه پس از یاوه‌گویی او جست‌وجو‌ها برای نفوذ در شبکه شرکت «سندز» از دسامبر 2013 آغاز شد و نهایتا در فوریه 2014 حمله به اجرا درآمد. حمله‌ای که سه چهارم سرورهای این شرکت را هدف قرار داد و خسارتی چهل میلیون دلاری بر جای گذاشت. آمریکایی‌ها سعی کردند این حمله را به دولت ایران نسبت دهند اما مثل ماجرای حمله به «سلمان رشدی» هیچ نشانه‌ای برای این ارتباط وجود نداشت.

در واقع حرف مُفت ادلسون برایش خیلی گران تمام شده بود. هکرها بر روی صفحه اول تارنمای شرکت «سندز» نوشته بودند: «نگذار زبانت، سرت را به باد دهد» شلدون ادلسون از آن تاریخ تا روز مرگش  در 11 ژانویه 2021 ترجیح داد دیگر هیچ موضع‌گیری علنی علیه ایران نکند؛ به بیان بهتر دهان او دست‌کم در مورد ایران خُرد شد. «صدای انفجار در تل‌آویو و حیفا و بلافاصه قطع برق سراسری در این مناطق»، «خاموشی گسترده در 5 شهر بزرگ رژیم صهیونیستی از جمله ‌هازور، گدرا، یاونه، رحووت» و «آتش‌سوزی‌های پیاپی در پست‌های برق اراضی اشغالی» اینها بخشی از خبرهایی است که رژیم صهیونیستی سعی در پنهان کردن‌شان می‌کند. در یک مورد تمامی اخبار مرتبط با انفجارهای تل‌آویو و حیفا که قطعی برق سراسری این مناطق را به همراه داشت، از رسانه‌ها و حساب‌های عبری زبان در فضای مجازی حذف شد.

اما این اخبار را از ساکنان اراضی اشغالی نمی‌شود پنهان کرد. پیش از آنکه رژیم دست به سانسور گسترده محتوای مرتبط با این اخبار بزند یکی از ساکنان منطقه شارون خطاب به مقامات صهیونیستی نوشته بود: «این شرکت، شرکت برق نیست، ننگ بر شرکت برق که میلیون‌ها از ما پول می‌گیرد و ما ساعت‌ها برق نداریم.» با این حال شاید بتوان برای قطعی‌های گسترده برق توجیهاتی عجیب و غریب مثل برگزاری ناگهانی یک رزمایش نظامی تراشید اما انفجارهای چهارشنبه 2 آذر 1401 در قدس اشغالی را با هیچ ترفندی نمی‌شد پنهان کرد.

چرا که دوربین‌های امنیتی مشرف بر مناطق بمب‌گذاری هک شد. در واقع اشراف کامل بر عملیات بمب‌گذاری از طریق دوربین‌های رژیم صهیونیستی به دست آمد. این عملیات اگرچه آن‌طور که مقامات صهیونیستی با تمایلات پنهان‌کارانه‌شان اعلام می‌کنند تنها یک کشته و 47 زخمی داشته است اما انجامش از تلفاتش مهم‌تر بود. ترکیب استفاده از بمب‌های کنترل از راه دور به‌عنوان روشی بی‌سابقه و همزمان هک دوربین‌های امنیتی می‌تواند تا مدت‌ها کابوس مقامات اسرائیل باشد. آن‌طور که «هیلل بیتون روزین» خبرنگار شبکه ۱۴ رژیم صهیونیستی می‌گوید: «هک دوربین‌های امنیتی به مثابه یک سیلی قدرتمند و رخنه در دستگاه‌های امنیتی اسرائیل است.»

مهم‌تر اینکه با گذشت بیش از دو هفته، هنوز عاملان این عملیات توسط نهادهای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل شناسایی نشده‌اند. این واقعه پس از عملیات‌های متعدد مسلحانه فلسطینیان در کرانه باختری از جنین تا نابلس رخ داد. 29 نوامبر 2022  کانال 12 رژیم صهیونیستی در گزارشی از رشد چشمگیر عملیات مسلحانه در کرانه باختری گفت: «در سال جاری ۲۸۱ حمله از سوی فلسطینی‌ها انجام گرفت و این در حالی است که تعداد حملات فلسطینی‌ها در سال ۲۰۲۱ میلادی ۹۱ عملیات بوده است.» به نظر می‌رسد مقاومت فلسطین مشغول رونمایی از چهره جدید خود است.

چهره‌ای که سال‌ها پیش، درباره‌اش تصویر‌سازی شده بود. اول مرداد 1395 رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی(ره) در میان دانشجویان گفتند: «اعتقاد ما است که کرانه‌‌ باخترى هم مثل غزه باید مسلح بشود. دست قدرت [لازم است‌‌]. کسانى‌‌که علاقه‌‌مند به سرنوشت فلسطینند، اگر می‌توانند کارى بکنند، کار این است؛ در آنجا هم باید مردم را مسلح  کنند.» «حرف بر زمین نمی‌ماند» این را دست‌های‌ بلند جبهه مقاومت در منطقه و فراتر از آن ثابت کرده است. 11 آبان 1401 رهبر انقلاب تأکید کردند: «ما هرگز شهادت شهید سلیمانی را فراموش نخواهیم کرد؛ این را بدانند. حرفی زدیم در این مورد، پای آن حرف ایستاده‌ایم. در وقت خودش، سر جای خودش ان‌شاءالله انجام خواهد گرفت.» این جملات بالاتر از حرف، دستور کاری همیشگی برای جوانمردان دلداده به آرمان انقلاب اسلامی است و ما منتظر این وعده صادق در آن روز موعود می‌مانیم. 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات