۱۶ آذر نماد هویت جنبش دانشجویی تراز انقلاب
سیدعبدالله متولیان
همه چیز از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که آیزنهاور رئیسجمهور وقت امریکا، کودتا علیه ملت و دولت قانونی ایران را «پیروزی سیاسی امیدبخش قوای آزادی» نامید آغاز شد. به فاصله کمتر از سه ماه از کودتا، اولین نهال بیداری و استکبارستیزی دانشجویی در ۲۴ آبان همان سال (با خبر سفر نیکسون معاون رئیسجمهور امریکا در ۱۸ آذرماه به ایران) جوانه زد و جنبش اعتراضی دانشجویی علیه دخالت بیگانگان شکل گرفته و نهال نوپای جنبش دانشجویی در ۱۶ آذر همان سال و در کمتر ازدو روز مانده به ورود نیکسون به ایران، به خون نشست و سربازان ارتش کودتا، دانشکده فنی دانشگاه تهران را به خاک و خون کشیده و سه نفر از دانشجویان را به شهادت رساندند.
نهال نوپای جنبش دانشجویی در طول دوران مبارزه، رنج و سختیهای در بند شدن و اسارت و شکنجه در شکنجهگاههای کودتاچیان پهلوی را به جان خریده و با سرعتی شگرف به درختی تنومند در دهه ۵۰ و ۶۰ تبدیل شد که سهم بسیار مهمی در ایجاد، پیروزی و استمرار انقلاب اسلامی را به خود اختصاص دادند. جانفشانی برای رهایی کشور از چنگال اشغالگران بعثی با تقدیم حدود ۳ هزار شهید و لاله در خون غلتیده، تنها یکی از ثمرات و برکات شجره طیبه جنبش دانشجویی ایران است که در بین آنها فرماندهان عاشورایی همانند زنده یاد متوسلیان و شهیدان باقری، همت، زینالدین، وزوایی، ورامینی، پیچک، شهبازی و...، چون خورشیدی در آسمان پرستاره جنگ تحمیلی نورافشانی میکنند. جنبش اصیل دانشجویی، کشور را متعلق به خودش میداند و برای بقای انقلاب و صیانت از ریلگذاری درست انقلاب، جنگیده و با تسخیر لانه جاسوسی و پایین کشیدن بت تفرعن استکباری امریکا، انقلاب دوم (بزرگتر از انقلاب اول) را رقم زده است. جنبش اصیل دانشجویی نه طلبکار بلکه همواره خود را بدهکار انقلاب دانسته و برای ادای دین خود از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است. جنبش دانشجویی آرمانگرا و کلان نگر بوده و هرگز دامن خود را به چرب و شیرین دنیا و وساوس شیطانی و ریاست طلبی آلوده نساخته است.
جنبش اصیل دانشجویی منشأ تحولخواهی و موتور پرقدرت تفکر و گفتمان انقلابی است و در برابر پلشتی، زشتی، ناکارآمدی و توهم غربگرایی، تفکر و گفتمان غیرانقلابی و اسلام امریکایی و سرمایه دازی و اسلام مرفهین بی درد ایستاده و در دفاع از حریم کبریایی نظام اسلامی پرچم عدالتجویی را به اهتزاز درآورده است. بزرگترین افتخار جنبش دانشجویی ایران این است که مزرعه رویشهای انقلاب است و همین رویشها، بازتولید نظام اسلامی و جلوگیری از انحراف و خروج قطار انقلاب از ریل حرکت به سوی تمدن نوین اسلامی را تضمین کرده است.
دانشجوی انقلابی در طول ۴۴ سال گذشته همواره در میادین مختلف جنگیده است، از یک سو در برابر توحش، سلطه گری و فشارهای ظالمانه دشمن، مردانه سینه سپر کرده و از دیگر سو در جبهه داخلی در برابر نفوذ جریانی و دورویی، نفاق، دنیاطلبی، غربگرایی و رانتخواری احزاب سیاسی محکم ایستاده و در میدانی دیگر برای تطهیر دامن نظام از فقر و فساد و تبعیض و رانتخواری تلاش کرده و در عین حال در سنگر علم و دانش منشاء تحول، نوآوری، تولید علم، و سنگربان پیشرفت کشور بوده است. جنبش دانشجویی گفتمان ساز، تحولآفرین، تصمیم ساز، عدالتخواه و آرمانگرا است و در یک کلمه حافظ امنیت همهجانبه کشور است.
آنچه که این روزها در فضای دانشگاهی کشور توسط دشمنان بیرونی و دنبالههای داخلی آنان تصویرگری میشود، آدرس غلطی است که در جنگ ترکیبی در پی ویران نشان دادن کشور و آلوده ساختن دامن جنبش دانشجویی به پلشتیهای اخلاقی است. جنبش دانشجویی در عین حالیکه پرچم استقلال، عدالت و آزادی را به دوش میکشد با وارونه نمایی دلقکهای اجارهای مبارزه میکند. بیتردید دامن جنبش اصیل دانشجویی نه تنها با تلاش ۱۰۰ یا ۲۰۰ نفر دانشجوی فریب خورده (از جمع ۲۰هزار نفری دانشجویان یک دانشگاه) برای تغییر گفتمان دانشجویی و تقلیل مطالبات از استقلال طلبی، عدالتجویی و آرمانخواهی به سمت منکرات اخلاقی، اختلاط جنسی، نحوه تغذیه و... آلوده نخواهد شد، بلکه به جرئت میتوان گفت جنبش دانشجویی از این تهدید فرصت ساخته و بر سرعت خود برای ساختن خانه نیمه ساز انقلاب خواهد افزود. دانشگاه جای دغدغه است، اما نه دغدغه بی فرهنگی و لاابالی گری بلکه جای مقاومت و ایستادگی است، جای تصمیمسازی است نه برای ویرانگری بلکه برای آبادانی، جای بسیج اراده هاست، اما نه برای ناامیدسازی بلکه برای ایجاد امید و آرامش، دانشگاه جای تولید علم، دشمن شناسی، امیدآفرینی، اعتمادسازی و برنامه ریزی است.
۱۶ آذر نماد هویت دانشجوی انقلابی است و دلقکهای اجارهای و امپراتوری رسانهای غرب در میدان جنگ ترکیبی، در تلاش برای تغییر این نماد افتخارآفرین، هویت دانشجو را نشانه رفته است. حقیقت این است که پس از خنثیسازی تهدیدها، چون کشور در مسیر پیشرفت و غلبه بر فشارهای نظام سلطه و خنثیسازی تحریمها قرار گرفته، دشمن احساس خطر کرده و از سر ناتوانی و ضعف با دل بستن به تحریف و پروپاگاندای دروغ برای منحرف ساختن جنبش دانشجویی تلاش میکند. اما دانشجوی انقلابی با عقبه ۷۰ساله خود خوب میداند که قدرت هژمون و تمام کنندگی امریکا در حال بی اثر شدن و خاموشی است و با فروپاشی هژمون نظام سلطه و در شکلگیری نظام جدید جهانی وظیفهای بس سنگین و سرنوشت ساز دارد و در شرایط کنونی مثل دهه اول انقلاب باید آستینها را بالا بزند و در وسط میدان نظم جدید جهانی برای تشکیل تمدن نوین و بزرگ اسلامی نقش آفرینی کند.
دکتر محمدحسین محترم
در سالهای اخیر و بهویژه در یک سال گذشته به عیان شاهد حجم عظیمی از پروپاگاندا و سیاهنماییهای خبیثانه و دروغگوییهای رسانههای آمریکایی- صهیونیستی بهخصوص فارسیزبان و همچنین از سوی برخی از خواص و سیاسیون و رسانههای مدعی اصلاحطلبی در داخل و به تعبیر رهبری «دنبالهروهای داخلی دشمنان حقیر» بودیم و بر پایه همین «دروغ و دروغپردازیها» بسترساز این همه شرارت و جنایت در کوچه و خیابان و تهدید و تعطیلی کسب و کار مردم شدند و مانع حل مشکلات کشور میشوند. فقط یکصدم از این حجم از تحریفها و دروغگوییها و فضاسازیهای رسانهای و سیاسی کافی است یک نظام و دولت را ساقط کند. کما اینکه شاهد چنین اتفاقی در کشورهای منطقه و جهان بودیم؛ اما بهدلیل شاخصهای ملت ایران در پناه اسلام، آنچه که در دیگر کشورها شد، در ایران نمیشود که بشود! در چند ماه گذشته هم تلاش داشتند با تشدید و دامن زدن به «امیدسوزی» و «ایرانستیزی» میوه گندیده این خباثتهای خود را بچینند. حال که نتوانستند «ایران قوی و مستقل» را تضعیف کنند و شرارتها با درایت جمع شد، بر بستر تنفر و خشونتی که خود به پا کردند، نظام را متهم و القا میکنند باید در برجام به آمریکا باج بدهید و برجام دو و سه را بپذیرید تا آشوبها جمع شود و اسم آن را هم میگذارند«شنیدن صدای مردم»! در این خصوص چند نکته مهم:
۱- این سخن که «با آمریکا کنار بیایید تا آشوبها جمع شود»، نشان میدهد که این جماعت خود لیدر سیاسی آشوبها، و پشتپرده با آمریکاییها هماهنگ بودند و کلید آشوبها در داخل دست آنها بود و خود بخشی از پازل و برنامهریزی آمریکاییها و صهیونیستها در آشوبها هستند تا اول آشوب به پا و بعد در سایه فشار آشوبها از نظام باجخواهی کنند! در غیر این صورت از کجا میدانند که اگر به آمریکا باج بدهیم، آشوبها جمع میشود؟ کمااینکه خود این جماعت صدها بار از قرارداد الجزایر گرفته تا برجام صدها باج به آمریکا دادند اما مشکلات اقتصادی که حل نشد، هم تحریمها بیشتر شد، هم آشوبها به لیدری خودشان ادامه داشت!
۲- ادعای شنیدن صدای مردم ادعای نخنمایی است که در دوران حاکمیت خود بر مقدرات اجرایی کشور تا توانستند با عملیاتهای فریب و شوک بر عصبانیت و خشم مردم افزودند تا صدای واقعی مردم برای حل مشکلات اقتصادی را خفه کنند. چون میخواستند با باج دادن به آمریکاییها «مشکلات خودشان» را حل کنند و «مشکلات اقتصادی مردم» با باج دادن حل نمیشد! بهعنوان نمونه؛ جماعت مدعی شنیدن صدای مردم کسانی هستند که بدون توجه به ناله و فغان مردم از گرانیهای کمرشکن، در یک برنامهریزی رسانهای- امنیتی «صبح جمعه سیاه آبان ۹۸» را رقم زدند و بعد هم به جای شنیدن صدای مردم، به آنها «خندیدند» و گفتند «ما هم صبح جمعه از خواب بیدار شدیم و دیدیم بنزین گران شده است»! لذا عصبانی کردن مردم و کشاندن آنها به خیابانها از فتنه ۷۸ و ۸۸ تا قضایای آبان ۹۸ و آشوبهای دوماهه اخیر که مدعیان اصلاحطلبی متخصص امنیتی- رسانهای اجرای آنها بودند و هستند، برای نشنیدن صدای مردم است که خواستار حل مشکلات اقتصادیشان هستند، نه برای شنیدن صدای مردم! آنچه که این روزها در رسانههای اصلاحطلبی و فضای مجازی و کف خیابانها از سیاهنماییها تا آشوبها شاهد آن هستیم، نمود عینی جلوگیری از شنیدن صدای مردم برای حل مشکلات اقتصادی است که دولت سیزدهم کمر همت به حل آنها بسته است. کسانی مدعی شنیدن صدای مردم شدند که هرجا توانستند برای خوشرقصی مقابل آمریکاییها صدای مردم را خفه کردند و وقیحانه نیز از یک طرف ادعا کردند «اگر عدهای از مردم زیر چرخ توسعه (تحمیلی صندوق بینالمللی پول) هم له شوند، اشکالی ندارد!» و از طرف دیگر اذعان کردند «ما کارمندان پروپاگاندای آمریکا و انگلیس و سعودیها هستیم و وظیفه داریم کاری که تحریمها نتوانست با ملت ایران و اقتصاد کشور بکند، با وحشتافکنی و کشاندن مردم به خشونت اجتماعی بکنیم» و از دیگر سو پیش مقامات آمریکاییها گدایی تحریم و حمله نظامی به ایران را میکنند!
3- کسانی که بعداز آتشبیاری معرکه و فراهم کردن زمینه این همه تخریب و جنایت و شرارت اکنون فریبکارانه ادعا و القا میکنند که این حوادث رهبر و لیدر نداشت و خودجوش بود، در حقیقت بعداز این که از هدایت آشوبها چیزی کاسب نشدند، میخواهند پس از شکست توطئه خبیثانهشان، خود را تبرئه و زمینه فرار از پاسخگویی در پیشگاه ملت و افکارعمومی و حضور در پای میز قانون را فراهم کنند. اما با این وجود نتوانستند اهداف و نیات شوم و نقش رهبری و لیدری خود در این آشوبها را کتمان کنند و «آفتاب آمد دلیل آفتاب»! در حالیکه تاکنون با شعار «زن، زندگی، آزادی» دست به این همه شرارت زدند و صدها خون نا به حق را بر زمین ریختند و این همه خسارت مادی و معنوی به مردم و کشور وارد کردند، حال رئیس دولت اصلاحات به مناسبت روز دانشجو مزورانه با اذعان تلویحی به نقش خود در این آشوبها ادعا میکند «شعار زیبای زن، زندگی، آزادی آینده بهتر را نشان میدهد»! شما که دو ماه با این شعار میخواستید با تهدید و زور مردم را همراه خود کنید و نتوانستید، و با به آتش کشیدن کشور انتقام خود را از مردم گرفتید، حال اگر حکومت و نظام به دست شما بیفتد چه میکنید؟! بعد ادعای شنیدن صدای مردم و گفتوگو هم دارند! بقول مولانا «بیش از این فتنه و آشوب و خونريزي مجوي!» برخلاف این ادعاها همین که به همراه لشکر اراذل و اوباش رسانهایشان اکنون خواستار آزادی بیقید و شرط قاتلان مردم هستند و خطاب به حاکمیت و دولت ادعا دارند صدای اعتراضها (البته اغتشاشات) را بشنود، نشان میدهد که خود آنها لیدر و رهبر اراذل و اوباش کف خیابانها هستند.
4- نمیتوان باور کرد کسانی که در قامت رئیسجمهور و وزیر و وکیل و... در این نظام مسئول بودند، ناآگاهانه و بدون تحقیق موضعگیریهایی کنند که زمینهساز ریخته شدن نابحق این همه خون بیگناهان شوند. این که چنین افرادی هم در ابتدا با مواضع خود به خاطر دستمالی، قیصریه را به آتش کشیدند و برای فوت طبیعی یک دختر کُرد اشک تمساح ریختند و مثل فتنه ۸۸ بهدنبال کشتهسازی و موجسواری بودند و هم حالا برای قاتلان مردم کوچه و خیابان که بر بستر مواضع منافقانه آنها دست به چنین جنایات و شرارتی زدند، اشک تمساح میریزند، شکی باقی نمیگذارد که این جماعت بدون تحقیق و از سر دلسوزی چنین مواضع شاذ و دشمن شادکنی نگرفتند و برعکس خود رهبران و لیدرهای داخلی آشوبها بودند! البته این جماعت که میدانستند و آنهایی هم که نمیدانستند، دانستند که عرصه سیمرغ نه جولانگه آنهاست، اما جنایتکاران کف خیابان را به جان مردم انداختند تا به فکر خام و در توهم خود حداقل در خارج در حوزه دفاعی و منطقهای و حقوق بشری و در داخل با ادعای گفتوگوی ملی و برای زنده کردن جریان منزوی شده خود از حاکمیت «باج» بگیرند، اما غافل از این که نه ملت با غیرت ایران به نظام جمهوری اسلامی چنین اجازهای را داده و نه حاکمیت در رهبری حکیم چنین ملت با عظمتی چنین باجی را میدهد. و اصولا فلسفه وجودی رهبری در نظام مقدس جمهوری اسلامی همین است که اگر عدهای شهوت قدرت و ثروت پیدا و طغیان کردند و مست فریبهای دشمن شدند، اجازه ندهد که با «باج دادن» به دشمنان، آنگونه که در دولتهای سازندگی و اصلاحات و تدبیر و امید و بهخصوص در برجام قرار بود رخ دهد، استقلال و امنیت و آزادی کشور را به باد بدهند و به یغما ببرند.
5- اما «براندازی نه ممکن است و نه مطلوب»! این سخن کسی است که مسیر براندازی را با دوستان سیاسی اش و با تمام توان و با حمایت کامل بیگانگان در فتنه ۸۸ تجربه کرده است! حالا این روزها دوستان رئیس دولت اصلاحات با نشخوار کردن تئوریهای سیاسی اجتماعی دهه ۶۰ میلادی غربیها و آسمان و ریسمان بافتنهای تئوریک میخواهند فریبکارانه اثبات کنند که آنچه این روزها در کشور با شعارهای تجزیهطلبی و براندازانه رخ داده نتیجه انسداد سیاسی و نشنیدن صدای مردم است! اما از قدیم گفتهاند «تجربه فوق علم است»! ایکاش دوستان رئیس دولت اصلاحات که خود نقش اصلی در ایجاد مشکلات واقعی مردم دارند و در فتنه ۸۸ کشور را تا لبه پرتگاه بردند، اکنون این سخن لیدر خود را جدی میگرفتند و «راه رفته را
باز نروند»! و اگر رئیس دولت اصلاحات از روی صدق و اعتقاد به این نتیجه رسیده، با زدن مهر «مهره سوخته» بر پیشانیاش، به سادگی از او عبور نکنند! اما این که آیا رئیس دولت اصلاحات صادقانه این سخن را گفته و نمیخواهد روغن ریخته را نذر امامزاده کند برای اعتماد کردن مردم نیازمند سه شرط است. اول بگوید چرا در ابتدای این آشوبها بدون هیچگونه تحقیقی به همراه دوستانش از جمله روحانی و ظریف و جهانگیری و... نظام و نیروهای خدوم فراجا را متهم و مرگ طبیعی یک هموطن را «خلاف قانون و شرع و منطق»، «فاجعهای ناگوار»، «درد استخوانسوز» و ناشی از «تنگناهای معیشتی و انواع فسادهای ویرانگر و ناکارآمدی نظام» عنوان کردند! و چرا در همان ابتدا که شعار تجزیه ایران و براندازی نظام سر داده شد، نگفت «براندازی نه ممکن است و نه مطلوب»!؟ و چرا بعد از تذکر رهبری مبنی بر اصلاح مواضع خواصی که بدون تحقیق موضع گرفتند، موضع خود را اصلاح نکردند؟!
6- کسانی از این جماعت که اکنون ادعا میکنند «شعارهای براندازان را قبول نداریم» و راه نجات را گفتوگو، آن هم از نوع ملیاش تجویز میکنند، چرا همان ابتدای کار این موضع را نگرفتند و برعکس هیزمبیار معرکه شدند و تا توانستند در فضای حقیقی و مجازی در آتش خشم و نفرت دمیدند؟ و چرا حالا پس از این همه شرارت و خسارت و پس از شکست سناریوشان، برای فرار از پاسخگویی به افکارعمومی و قانون، از براندازان اعلام برائت میکنند؟! این که برخی رسانهها ادعا کردند «نامآشناهای سیاسی اصلاحطلب (از فلانکس تا فلانکس) امروز تحت فشار براندازان قرار دارند»! در حقیقت «خط انحراف افکارعمومی از واقعیت» را دنبال میکنند، اما قبل از دنبال کردن این خط انحرافی باید پاسخ دهند آیا اگر مواضع این نامهای آشنا نبود، براندازان و آشوبگران جرأت عرضاندام داشتند و یا برعکس اراذل و اوباش رسانهای و خیابانی به پشتگرمی اینها وارد صحنه شدند؟! پاسخ این خط خبری انحرافی دقیقا این فراز از سخنان امام حسن(ع) در آن جلسه کذایی خطاب به معاویه است که فرمودند «تو و اصحابت زمینه فتنهها را فراهم کردید، حالا ادعای شفافسازی (به تعبیر امروز شنیدن صدای مردم) را دارید؟ تمام پیامدها به حساب خود شماهاست. زیرا اگر تو اجازه نمیدادی یا راضی نبودی، کسی جرأت نمیکرد پدرم علی را دشنام گوید»!
7- جمع شدن آشوبها بدون شلیک حتی یک گلوله از سوی نیروهای انتظامی و امنیتی کشور به خوبی عمق نگاه راهبردی رهبری را نشان داد که «دهه شصتی و هشتادی و نودی ندارد و این حرفهای انقطاع نسلی، حرفهای روشنفکریِ داخل گعدههای روشنفکرانه است و واقعیّتها غیر از این هست». اما اکنون که قاضیالقضات کشور صدای مردم را به خوبی شنیده و دستور داده «چنانکه فردی با سوءنیت حرف دروغی یا ادعای بدون سندی را منتشر کرد، در کوتاهترین زمان ممکن او را احضار کنند و مستندات ادعایش را بخواهند و برای او به سرعت کیفرخواست صادر و پروندهاش به دادگاه ارسال شود»، مردم امید دارند با قاطعیت دستگاه قضایی اولین کسانی که احضار میشوند خواص و سیاسیونی باشند که با مواضع و دروغپراکنیهای خود بسترساز این همه آشوب و شرارت و خسارت و به زمین ریختن خونهای پاک جوانان کشور توسط «یک مشت اغتشاشگر غافل یا جاهل و یا مزدور» شدند و اگر این بسترسازیها نبود، هیچگاه شاهد آنچه که بودیم، نبودیم!
رابرت گودین، فیلسوف سیاسی در کتابی به نام «درباره آرام گرفتن» می گوید: «صلح پایدار زمانی محتمل تر است که طرف برنده به کمتر از آن چه می تواند از آن خود کند، رضایت بدهد.» روسیه بیش از 10 ماه پیش، جنگ سراسری علیه اوکراین را آغاز کرد تا علاوه بر هشدار به ناتو به دلیل نزدیک شدن به مرزهایش در جریان درخواست کی یف برای عضویت در این پیمان، بتواند با تصرف سرزمینی، خط حایلی میان «سرزمین مادری» و ناتو ایجاد کند. این مهم، خیلی زود به تحقق پیوست و علاوه بر تصرف کامل منطقه دونباس (متشکل از دو استان لوهانسک و دونتسک) روسیه توانست با عنصر غافلگیری و حملات برق آسا مناطق وسیعی از اوکراین را تصرف و تا نزدیکی پایتخت پیشروی کند. مسکو حتی در جریان پیشروی های خود، طی نمایشی با همراهی «مجلس دوما» 4 منطقه اوکراین همچون «لوهانسک»، «دونتسک»، «خرسون» و «زاپروژیا» را که در اشغال خود داشت به خاک روسیه الحاق کرد.
با کسب این موفقیت میدانی، ولادیمیر پوتین طمع خود را کنار نگذاشت. این در حالی بود که کشورهای عضو ناتو به رغم تنش های زیاد، دست به عصا و محافظه کارانه به حمایت خود از اوکراین ادامه می دادند. این رویکرد هم در تلاش های دیپلماتیک امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه، قابل مشاهده بود و هم در سطح کمک های لجستیک غربی خود را نمایان کرده بود. پوتین اما نخواست به کمتر از آن چه می تواند از آن خود کند، رضایت بدهد. این رویکرد و افزایش و تنوع سلاح های اهدایی غرب به کی یف، طی ماه های گذشته باعث شکست های میدانی ارتش روسیه شده است. ارتش روسیه ابتدا مجبور شد ایده و اجرای محاصره پایتخت اوکراین را رها و با تلفات سنگین عقبنشینی کند. سپس از اشغال «خارکیف» دست کشید و این منطقه را از حضور نظامیانش خالی کرد.
تیر آخر نیز، عقبنشینی روسیه از خرسون بود که هرچند محاسبهشده، سازمانیافته و بدون تلفات سنگین صورت گرفت، اما عقبنشینی بزرگ ارتش پوتین به معنای شکستی بزرگ تعبیر شد؛ آن هم از منطقه ای که چند هفته قبل براساس یک همه پرسی به خاک روسیه الحاق شده بود. پس از همین عقب نشینی بود که نسل جدید ضدحملات ارتش اوکراین آغاز شد و آن ها که حالا سلاح های تاکتیکی و موشک های ضد هوایی غربی را دریافت کرده بودند، با امیدواری و هیجان بیشتری به جنگ ارتش روسیه رفتند. در روزهای گذشته هرچند حملات هوایی و موشکی مسکو و کی یف علیه یکدیگر ادامه داشته، اما در میدان نبرد در پی عقبنشینی های روسیه و پیشروی ها، تمرکز جنگ به مناطق شرقی اوکراین رسیده است. نزدیک شدن به فصل زمستان و رسیدن سرمای سخت از یک سو و تاثیر شرایط آب و هوایی بر زمین نبرد، باعث شده که در روزهای اخیر شاهد فروکش کردن آتش جنگ روی زمین باشیم. گروهی از تحلیل گران بر این عقیده اند که دو طرف در تلاش هستند با کم کردن سرعت جنگ، خود را برای یک حمله متقابل در آستانه بهار آماده کنند. اندیشکده مطالعات جنگ اما معتقد است که عملیات از سوی هردو طرف «به دلیل گل و لای زمین متوقف شده و با یخ زدن زمینها در میانه زمستان، نبردها تشدید می شود.»
اما بخش دیگری از تحلیل گران موضوع را فراتراز واکنشی متاثر از سرما می دانند و معتقدند نشانه های جدی در غرب برای فشار بر کی یف به منظور پذیرفتن آتش بس با حفظ مناطق دونباس در دست روسیه در جریان است. دلیل فروکش کردن آتش جنگ هرچه که هست، دریچه ای جدید را برای گفت و گوهای آتش بس و مذاکرات دیپلماتیک باز کرده است. امانوئل ماکرون، رئیس جمهور، به تازگی در مصاحبه ای با شبکه تلویزیونی تی.اف.۱ گفته بود: «یکی از نکات اساسی که ما باید به آن بپردازیم – همان طور که پوتین همیشه گفته است - نگرانی از نزدیک شدن ناتو به درهای روسیه و استقرار تسلیحاتی است که می تواند روسیه را تهدید کند.» رئیسجمهور فرانسه گفته که این مسئله بخشی از مذاکرات صلح اوکراین خواهد بود و او به دنبال دادن تضمین به مسکوست. جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا نیز هرچند تلاش کرده ژست قدرت را برای مذاکره با روسیه بگیرد و مذاکرات را مشروط به خروج نظامیان روس از اوکراین کرده، اما تمایل واضحی را برای شروع مذاکرات دارد. در این میان، آن چه بسیاری معتقدند اگرچه ممکن است پوتین در شرایط فعلی جنگ حاضر شود با حفظ دونباس به آتش بس تن دهد، اما راضی کردن طرف اوکراینی برای این موضوع محل مناقشه است. البته که تصمیم مسکو برای صلح در این نقطه هم دستاورد کمی نیست. شبه جزیره کریمه که در سال 2014 اشغال و الحاق شد، به همراه لوهانسک و دونسک بیش از 20 درصد خاک اوکراین را شامل می شود. روسیه با داشتن همین مناطق، بافرض عضویت اوکراین در ناتو در آینده دور، عملا به راهبرد منطقه حایل که مسکو در پی آن است ، دست یافته است.
سیفالرضا شهابی/ تحلیل گر سیاسی
نزدیک به ۷۰ سال قبل در ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ و تقریبا سه ماه و نیم بعد از کودتای آمریکایی انگلیسی درباری ۲۸ امرداد علیه دولت ملی مرحوم دکتر محمد مصدق، دولت کودتای زاهدی به دستور شاه تصمیم گرفت رابطه تهران با لندن را که در دوران مصدق قطع شده بود مجددا برقرار کند و همچنین ریچارد نیکسون؛ معاون آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا که دولت متبوعش برای کودتا مبالغ زیاد هزینه کرده بود تصمیم گرفت به ایران بیاید تا ضمن اعلام حمایت از شاه و دولت کودتا راه را برای تحکیم روابط بین تهران و واشنگتن هموار کند و با امضای قرار داد نفتی در قالب کنسرسیوم، سهمی از نفت ایران که مصدق در پی ملی کردن آن بود، برای آمریکا در نظر بگیرد .طرفداران دکتر مصدق با تجدید رابطه تهران - لندن و سفر نیکسون به تهران به مخالفت برخاستند. دامنه مخالفت به محافل مختلف از جمله دانشگاه تهران کشیده شد.
رژیم کودتا برای خواباندن اعتراضات به سفر نیکسون و هموار کردن قرارداد کنسرسیوم به دانشگاه حمله کرد و سه تن از دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران به اسامی مهدی شریعت رضوی، احمد قندچی و مصطفی بزرگنیا به شهادت رسیدند و از آن تاریخ ، روز ۱۶ آذر در تاریخ سیاسی ایران به نام روز دانشجو نامگذاری شد و از آن سال تا سال ۱۳۵۷ هر سال در چنین روز در دانشگاههای کشور کلاسها تعطیل و تظاهرات اعتراضی علیه شاه و آمریکا برگزار میشد. بزرگداشت شهدای ۱۶ آذر و روز دانشجو در بعد انقلاب هم ادامه پیدا کرد.اکنون فرصتی است تا در روز دانشجو به تعدادی از نکات توجه شود :اولین انتظاری که از مسئولین کشور در مورد دانشگاه در بعد انقلاب وجود داشت این بود که محیطهای دانشجویی تبدیل به محیطهای بحث آزاد در موضوعات مختلف سیاسی. اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و......شود و شخصیتهاي مختلف دولتی و غیردولتی با دیدگاههای متفاوت در دانشگاه حضو پیدا کنند و به سئوالات دانشجویان پاسخ دهند و در فضای بحث آزاد هم مسئولین متوجه باشند که در معرض نقد قرار دارند و هم دانشجویان بیش از پیش از مسایل کشور آگاهی پیدا کنند.
متاسفانه به موضوع فوق بهطور جدی یا توجه نشد و یا کمتوجهی شد و یا در زمانهای خاص به شکل صوری مورد توجه قرار گرفت و بعد به فراموشی سپرده شد. حضور مسئولین در دانشگاه در بسیاری از دانشگاههای معتبر جهان مرسوم است.نکته دیگر که قابل اشاره است، دانشگاه محل فراگیری علم و دانش و تحقیق است محلی برای دفن نیست. شهید ارزشمند است ولی محل خاکسپاری او در آرامستان باید باشد. اصرار بر دفن شهدا در دانشگاه از یکسو، بر ارزش شهید نمیافزاید و از دیگر سو، هیچ سودی برای حاکمیت ندارد و اکنون شاهد آن هستیم که همان دانشگاههایی که در آنها شهید دفن شد تا به زعم خود ان را به نظام نزدیکتر کنند از جمله مراکز اعتراضات ماههای اخیر است .
در قبل از انقلاب با همه تنفری که در بین دانشجویان نسبت به حاکمیت وجود داشت در هیچ اجتماع اعتراضی از فحشهای رکیک و حرکات لمپنی استفاده نمیشد و دانشجویان سعی میکردند حرمت دانشجو و دانشگاه را حفظ کنند. متاسفانه در اجتماعات اعتراضی اخیر دانشجویی و در مکان مقدس دانشگاه حرکات و شعارهای دور از ادب و اخلاق دیده و شنیده میشود اگر چه تعداد معدودی دست به چنین کارها میزنند و مورد قبول اکثریت دانشگاهیان نبوده و قابل توجیه نیست هم نیست، اما بدون تردید باید با این نگاه مواجه شود که چه شد که 43 سال پس از انقلاب در دانشگاه این تحرکات دیده میشود؟ تحرکاتی که اگرچه ممکن است در کوتاه مدت بعضی از دانشجویان را ارضا کند، ولی بدون تردید ارزش و شخصیت دانشجو به عنوان یک قشر مرجع را مخدوش کرده و جامعه را نسبت به این قشر فرهیخته بدبین میکند و قطعا در تعارض با اهداف عالی دانشگاهیان است.