رسول سنائیراد
«در تمام دوران خدمتم، از میدان جنگ نظامی تا نبرد اقتصادی تلاشم این بود که تا پای جان و آبرو و آخرین نفس، سرباز وفادار ایران و خدمتگزار شما مردم عزیز باشم. از ملت شریف ایران بابت تمام کاستیهای دوران مسئولیت، طلب حلالیت دارم.»
این آخرین پیام مرحوم سردار رستم قاسمی در حساب توئیتریاش پیش از فوت است که پس از کنارهگیری از وزارت راه و شهرسازی و اطلاع از سرانجام بیماری سختش، خطاب به مردم نوشته است.
او که سابقه کار در وزارت نفت را داشت با تصور حضور مجدد در این وزارتخانه به دعوت آقای رئیسی برای پیوستن به کابینه وی جواب مثبت داد، ولی از آنجا که گزینههای رئیسجمهور برای تصدی مسئولیت وزارت راه و شهرسازی با اطلاع از سختی کار و ابهام در امکان برآوردن مطالبه ساخت یک میلیون مسکن در سال، از پذیرش این مسئولیت اجتناب کردند، مرحوم قاسمی شانه زیر بار این مسئولیت سنگین داد تا دغدغه مربوط به آن را از روی دوش دولت جدید بردارد، اما تشدید تحریمها و موانع داخلی در تأمین الزامات این برنامه بلندپروازانه از یک سو و شدت گرفتن بیماری وزیر راه و شهرسازی از دیگر سو، عرصه را در پیشبرد و اجرای وعده انتخاباتی آقای رئیسی تنگ کرده و موج فشار سنگین انتقاد و حتی حملههایی را متوجه آقای قاسمی کرد که برای درمان بیماریاش نیازمند زمان و آرامش بود.
البته شدت بیماری و سختی درمان موجب شد او برای واگذاری مسئولیت و کنارهگیری از وزارت اعلام آمادگی کند و در همان حال برای پیشبرد امور و انجام مسئولیتهای سنگین وزارت راه و شهرسازی وقت و انرژی بگذارد، ولی درگیری دولت با مسائل جاری و نگرانی از پیامدهای جابهجاییهای زودهنگام موجب تأخیر در تصمیمگیری و اقدام برای رهاسازی سردار رستم قاسمی از وزارت شد که فرصتی برای حملات پیاپی و بیرحمانه و حتی تخریبهای ناجوانمردانه رقبای سیاسی دولت تا مرز ورود به حوزه زندگی شخصی و حریم خصوصی او شد که به گفته خودش تنها باید آن را به خدا واگذار کرد.
سرانجام هم پس از چند روز از رفتن وی از وزارت راه و شهرسازی و دقیقاً پس از تعیین وزیر جدید، او با راحتی خیال سر بر بالین رحلت و آرامش ابدی گذاشت و پس از یک عمر خدمت و مجاهدت به همرزمان شهیدش پیوست.
مروری بر برخی ویژگیها و عملکردهای مرحوم سردار رستم قاسمی او را شایسته تجلیل و قدرشناسی میسازد که برخی از آنها عبارتند از:
۱- تواضع و خاکی بودن که بهرغم فارغالتحصیلی از دانشگاه شریف و برخورداری از توان مدیریتی و شاخصهای نخبگی و قرار داشتن در جایگاههای مسئولیتی بالا از فرماندهی تا وزارت، گرفتار غرور و تکبر نشده و برای خود هیچ حریم و فاصلهای با مردم قائل نبود.
او بدون تکلف، همچون یک شهروند عادی به مسجد، هیئت، حرم، بازار و خیابان تردد میکرد و زمانی که وزیر نفت بود، نحوه حضور او در حرم امام خمینی (ره) به گونهای بود که وقتی در پاسخ به سؤال یک ایرانی خارجنشین که پرسیده بود چکارهای؟ گفته بود در کار نفت هستم، تصور آن شهروند این بود که احتمالاً در پمپ بنزین مشغول است که این گونه ساده و معمولی به حرم آمده و با او خوش و بش میکند.
۲- شهامت و شجاعت انجام کارهای بزرگ، ضروری و بر زمین مانده که از مهندسی رزمی و عملیاتی در زمان جنگ تا فرماندهی قرارگاه سازندگی سپاه و انجام پروژههای کلان نفت و گاز و دور زدن تحریمها و کمک به مقاومت را شامل میشد.
او برای شکستن تحریم هوایی یمن در جنگ و محاصره ظالمانه تحمیل شده بر مردم مظلوم یمن، پرواز هواپیمای حامل کمک غذایی و دارویی به صنعا را طراحی کرد و خودش نیز همراه کادر این پرواز پرخطر شد که سعودیها نهتنها مانع نشستن پرواز با بمباران باند پرواز شدند، بلکه با تهدید و نزدیک شدن هواپیماهای جنگی خود قصد فرود اجباری آن را در فرودگاههای تحت کنترل خود داشتند. اما با شجاعت مرحوم رستم قاسمی این هواپیما و کادر پرواز از دام تهدید و فریب متجاوزان سعودی خارج و، چون سوخت کافی برای هواپیما باقی نمانده بود، با فرود اضطراری و سوختگیری در یک فرودگاه بندری در جنوب کشور به سلامت به تهران برگشت و رسوایی متجاوزان را در ممانعت از ارسال کمکهای انساندوستانه به قیمت تهدید هواپیماهای غیرنظامی، به اثبات رساند.
۳- پرکاری و تلاش مضاعف برای انجام وظیفه که حتی بیماری نیز مانع آن نبود و هیچ خستگی نمیشناخت. این روحیه جهادی نهتنها در دوران دفاع مقدس و کمک به مقاومت در دوره جنگ با تروریسم تکفیری داعش و همراهی و همکاری با سید شهیدان مقاومت سردار سلیمانی که حتی در دوران حضور در دولت و وزارت نیز یک شاخصه برجسته او بود.
رکورد صادرات ۱۵۷ میلیارد دلاری نفت در دوره وزارت او، حاصل تلاشهایی است که به دور از هرگونه خستگی، به صورت جهادی و با صرف وقت و انرژی برآمده از تعهد و مسئولیت شناسی ثبت شده است.
۴- خطرپذیری و آمادگی برای ایثار جان و حتی آبرو برای تأمین اهداف نظام اسلامی و منافع مردم و اعتقاد به اینکه در جنگ اقتصادی، علاوه بر جان، باید آبرویت را هم فدا کنی تا از راههای آتشین گذر کنی. او برای کمک به مردم و نظام اسلامی هر نوع خطری را به جان میپذیرفت و آن را هزینه نیل به اهدافی میدانست که پیش از این شهیدان گرانقدر برای آن جان گذاشتهاند.
این شاخصهها و کارنامه مرحوم رستم قاسمی است که نهتنها برای خود او بلکه برای تمامی پاسداران انقلاب اسلامی موجب افتخار و برای تمامی مشتاقان استقلال، عظمت و پیشرفت کشور نیز الگو و سرمشق به حساب میآید. فقدانش بر خانواده و دوستانش تسلیت و یاد و خاطره مجاهداتشان همواره گرامی باد.
آن سوی سنگ تمام بن سلمان برای شی
دکتر سیدرضا عمادی
در بحبوحه تشدید تنشها بین چین و آمریکا، شی جین پینگ به عربستان سفر کرده است تا درباره تقویت روابط تاریخی و مشارکت راهبردی دو کشور با مقامات سعودی گفت و گو کند، سفری که حضور در اجلاس سران کشورهای عربی و چین هم بخشی از برنامههای کاری شی بود تا درهای جدیدی را به روی چینیها بگشاید. برخی بر این باور هستند که سفر شی به ریاض به منزله چرخش سعودی به شرق است. استقبال گرم بن سلمان از شی نیز در حالی بود که ولیعهد سعودی پیش از این استقبال سردی از جو بایدن داشت. علاوه بر این، چین هم اکنون بزرگترین شریک تجاری سعودی است.
ارزش صادرات عربستان به چین در سال گذشته میلادی بیش از ۵۰ میلیارد دلار بوده و بیش از ۱۸ درصد از کل صادرات این پادشاهی را تشکیل میداده است. قرار است در سفر شی جین پینگ به ریاض، قراردادهایی به ارزش 30 میلیارد دلار با چین امضا شود. دیدگاه دیگر این است که گسترش روابط سعودی با چین به منزله چرخش به شرق نیست بلکه ابراز نارضایتی شدید ریاض از واشنگتن است. دولت آمریکا از زمان به قدرت رسیدن جو بایدن رفتار تحقیرآمیزی با عربستان سعودی و به خصوص بن سلمان داشته است.
بنسلمان تا پیش از سفر ژوئیه گذشته جو بایدن به عربستان در انزوای سیاسی ناشی از فشارهای حقوق بشری آمریکا فرو رفته بود. حتی پیش از بایدن نیز دونالد ترامپ رفتار تحقیرآمیزی را به خصوص در سیاست کلامی خود در قبال عربستان داشته و بارها گفته بود که بدون حمایت واشنگتن، ریاض دو هفته هم دوام نمیآورد. این رفتارها به خصوص در زمان بایدن سبب شد مقامات سعودی به این جمعبندی برسند که آمریکا آن گونه که لازم است از عربستان حمایت نمیکند. انتظار ریاض این است که واشنگتن با آنها مانند یک «متحد» رفتار کند نه یک «شریک». از این رو، ریاض صرفا با هدف ابراز نارضایتی خود از واشنگتن، گسترش روابط با پکن را در پیش گرفته است.
دیدگاه سوم نیز این است که عربستان سیاست چرخش به شرق و دور شدن از غرب به خصوص آمریکا را اتخاذ نکرده بلکه چین بزرگترین قدرت اقتصادی حال حاضر جهان است و عربستان سعی دارد از این قابلیت پکن برای منافع اقتصادی خود بهره گیرد. روابط دو کشور نیز خاصیت اقتصادی دارد و کمتر جنبه امنیتی و نظامی پیدا کرده است. یکی از دلایل نیز این است که ساختار امنیتی عربستان در اختیار آمریکا قرار دارد و این کشور به لحاظ امنیتی وابستگی زیادی به واشنگتن دارد.
در همین حال، برخی هشدار میدهند گسترش روابط با پکن میتواند خشم واشنگتن را در پی داشته باشد و سبب تقویت شکاف میان عربستان و آمریکا شود که این موضوع برای جاهطلبیهای بن سلمان یک تهدید جدی است و میتواند زمینه حمایت آمریکا از دیگر شاهزادگان سعودی را فراهم کند.آمریکاییها هر چند در ظاهر مدعی هستند به متحدان عربی خود فشار نمیآورند که بین پکن و واشنگتن یکی را انتخاب کنند، اما از نزدیکی روابط اعراب خلیج فارس با رقیب چینی خود به شدت نگران هستند زیرا حضور چین در خلیج فارس که در راهبرد امنیت ملی آمریکا تهدید جدی تلقی شده است، میتواند به 7 دهه هژمونی واشنگتن در این منطقه پایان دهد، چیزی که در تضاد با برنامههای جهانی آمریکاست. علاوه بر عربستان که قصد خودنمایی در برابر واشنگتن را دارد، سفر شی هم با هدف نمایش قدرت در برابر رقیب غربی انجام میشود.
سفر شی به عربستان در زمانی انجام شده که روابط آمریکا و عربستان در بدترین حالت خود قرار دارد و سطح تعاملات دو کشور تاکنون تا این حد بحرانی نبوده است. چین هم که از هر فرصتی برای ضربه زدن به هژمونی رو به زوال واشنگتن استفاده میکند زمان را برای رسیدن به اهداف خود غنیمت شمرده تا با تقویت روابط خود با عربستان، جای پای آمریکا را تنگ کند. اما موارد بالا الزاما نافی همکاریهای مثبت چین و روسیه با جمهوری اسلامی نیز نمیشود.
باید این واقعیت را دانست که اساسا در روابط بین الملل، منافع ملی کشورها تعیین کننده رفتارها و مواضع آن هاست درهرحال چین، ایران و روسیه در حوزههای بسیاری از جمله انرژی، راهگذرهایی چون شرق - غرب و شمال-جنوب و همچنین جلوگیری از نفوذ ناتو به شرق، منافع مشترک دارند. چه بسا رقابت چین و آمریکا بر سر حوزههای نفوذ در کشورهای عربی به سود تهران نیز باشد. این در حالی است که کشورمان سال هاست نگاه خود را معطوف به روابط متوازن با قدرتهای آسیایی کرده و همچنان باید مراقبت کرد که بازنده فرانظم نوین در روابط شرق و غرب نباشیم.
نسخهها باید پیچیده شوند و نه بایگانی!
عباس شمسعلی
انقلاب اسلامی ایران در کنار زمینه سیاسی خود، منجر به وقوع یک انقلاب بزرگ فرهنگی در جامعه شد تا جایی که بسیاری از فرهنگهای غلط، منحط، فاسد و ویرانگر ایجاد شده در بستر حکومت طولانی طاغوت و یادگار مانده از جولان غربیها، جای خود را به فرهنگ نشأت گرفته از ارزشهای ذاتی و پاک اسلامی داد. در زیر سایه ایجاد یک حکومت فرهنگی و ارزشمدار، بسیاری از بستههای فرهنگی قابل دفاع کهن ایرانی هم که دچار کمتوجهی شده بودند دوباره فرصت بروز و ظهور پیدا کردند تا جایی که تاثیرات فرهنگ برآمده از انقلاب اسلامی را میتوان تا نقاطی دور و خارج از مرزهای ایران نظارهگر بود. البته گسترش دامنه تغییر فضای فرهنگی جامعه یک مطالبه جدی از طرف مردمی بود که خود بانی انقلاب بودند.
فرمان بنیانگذار انقلاب اسلامی برای تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی در خرداد سال 59 با هدف تغییر فضا و اصلاح و ایجاد تحول در نظام دانشگاهی و زدودن عناصر و افکار وابسته به غرب و شرق یکی از نخستین گامهای عملی برای تغییر در روند نامطلوب گذشته و ایجاد بستر مناسب برای پرورش درست دانشجویان آیندهساز انقلاب اسلامی بود. در ادامه لزوم تداوم نظارت بر شرایط فرهنگی جامعه و نیاز به بسط این تغییرات به سایر جنبههای زیست فرهنگی باعث شد امام خمینی(ره) در چنین روزی یعنی 19 آذرماه سال 63 فرمان تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی و افزوده شدن سران قوا به این مجموعه را صادر فرمایند.
در طی این سالها شورای عالی انقلاب فرهنگی متاثر از دیدگاههای دولتهای مختلف، کم و بیش در حوزههای تعریف شده خود گامهایی برداشته است اما اگر این فعالیت را در بوته نقد قرار دهیم باید گفت انتظاری که از چنین مجموعهای با پتانسیلی قابل اتکا و متشکل از سران قوا و برخی دیگر از مسئولان ارشد کشور و چهرههای علمی و فرهنگی و اندیشهای توانمند میرفته بهطور کامل و مطلوب محقق نشده است.
رهبر انقلاب روز سهشنبه گذشته در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی نکاتی را بیان فرمودند که به نوعی میتوان متوجه عدم رضایت کامل ایشان از عملکرد این شورای مهم طی سالهای گذشته شد. ایشان در بخشی از سخنان خود در این دیدار فرمودند: «با وجود غنا و تراز بالای افراد حاضر در این شورا، اما هویت جمعی شورایعالی به تناسب اعضای آن، بروز لازم را ندارد و لازم است تأثیرگذاری شورا در مسائل فرهنگی کشور تقویت شود، البته اعضای شورا اشتغالات دیگری نیز دارند و این توقع وجود ندارد که اعضا از کارهای اصلی خود باز بمانند اما انتظار این است که برای امور مربوط به شورا وقت مناسب و کافی گذاشته شود.»
شکی نیست که در سالهای پس از انقلاب، دشمن بعد از ناکامی در کودتا، حمله نظامی، تحریم و... عرصه فرهنگ را از مهمترین جبهههای پیشروی خود برای مقابله با جمهوری اسلامی دانسته و بهطور جدی بیش از سه دهه است که با استفاده از همهگونه ابزار و فناوری که دائم نیز بهروز و پیشرفتهتر میشود درصدد پیادهسازی سبک زندگی مورد نظر خود در بین مردم، جوانان و دانشجویان کشورمان بوده و در این مسیر کم نگذاشته است. یکی از علتهای این راهبرد دشمن غربی و اصرار بر روی پیادهسازی آن این است که برخلاف طرز فکر حاکم بر بلوک شرق و شوروی سابق در دهههای گذشته که از طریق تئوریپردازیها و بحث و جدل دنبال جذب افراد به سمت خود بودند، غربیها خیلی به این تئوریپردازیها مشغول نمیشوند و معتقدند با گسترش سبک زندگی غربی در کشورها و نشان دادن و ترویج جاذبههای کاذب آن در بین مردم و جوانان با ابزارهای مختلف و پُرزرق و برق مانند ماهواره، شبکههای اجتماعی، گیم، صنعت سینما، موسیقی و... وقتی شیوه زندگیها غربی و براساس ظواهر متداول در غرب شد خود به خود افکار نیز به سمت فرهنگ و باورهای غربی جذب میشوند.
در این بین اولا باید باور داشت که ما سالهاست در یک رویارویی همهجانبه فرهنگی با غربیها بودهایم و هرچند زنده بودن و جاری بودن سبک زندگی اسلامی و ایرانی در بطن جامعه تا حد زیادی زحمت غربیها برای تسلط بر فکر و روح جوانان ما را دشوار کرده است، اما نمیتوان منکر اثرگذاری آنها در بخشی از فرهنگ جامعه و تغییرات مخرب روی ذهن و فکر گروههای مختلف شد. حال وقتی چنین تقابلی را باور کنیم باید با تمام ظرفیت و با بهرهگیری از همه ابزار از طرفی برای خنثیسازی تهاجم فرهنگی دشمن و از طرفی در جهت بسط و گسترش ارزشهای والای فرهنگی خود و شناساندن آن به جوانان و نوجوانانمان و عموم مردم تلاش کنیم.
بی شک شورای عالی انقلاب فرهنگی با توجه به جایگاه قانونی خود و این که تصمیمات این شورا در حکم قانون است و با توجه به عضویت سران قوا و جمعی دیگر از مسئولان و فرهیختگان، در این خصوص میتواند نقشی بیبدیل و ممتازی داشته باشد، اما با نگاهی به برخی مباحث و خروجیهای شورای عالی انقلاب فرهنگی و رها بودن عنصر مهم نظارت بر مصوبات، گویا نشانی از عزم جزم و چابکی و سرعت برای مقابله با توطئه دشمن در یک میدان جنگ واقعی فرهنگی و توجه به تغییرات سریع فرهنگ جامعه دیده نمیشود.
رهبر انقلاب در دیدار اخیر با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، رصد دائم تغییراتِ معمولاً پنهان فرهنگی و علاج به موقع آنها را از ملزومات بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور برشمرده و فرمودند: «اگر در فهم مستمر این تغییرات و ممانعت از اثرگذاری منفی آنها دچار ضعف و عقبماندگی شویم حتماً جامعه دچار خسارت خواهد شد که آشفتگی فرهنگی یا افتادن زمام امور فرهنگی کشور به دست دیگران مهمترینِ این خسارات است.» ایشان با مطالبه موضوع مهم هدایت فرهنگی کشور و جامعه و مهندسی فرهنگی از شورای عالی انقلاب فرهنگی گفتند: «هوشیاری دائم، شناخت دقیق ضعفهای فرهنگی در عرصههایی نظیر اجتماع، سیاست، خانواده، سبک زندگی و دیگر عرصهها و تلاش برای دستیابی به راهحلهای عالمانه برای رفع نقاط ضعف و ترویج گزارههای صحیح فرهنگی، از الزامات اساسی مهندسی فرهنگی کشور است.»
گاه خروجی جلسات متعدد شورای عالی انقلاب فرهنگی، تصویب فلان سند یا برنامه جامع و... میشود که با وجود این همه وقت و بحث و تبادل نظر، در مسیر اجرا توفیق یا نمود و جلوهای پیدا نمیکند، حال آنکه ارزش تصویب یک سند یا برنامه به اجرایی بودن یا نظارت بر حسن اجرای آن است تا در جامعه اثرگذار شود وگرنه مانند آن است که بیماری به بهترین پزشک مراجعه کند و بهترین نسخه را نیز دریافت کند اما این نسخه را به جای بردن به داروخانه و گرفتن دارو قاب کند و بالای سر خود نصب نماید! درخصوص شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز وقتی مثلاً پس از کلی بحث و صرف وقت به مصوباتی همچون «مبانی، اصول و الزامات پیادهسازی برنامه جامع سبک زندگی اسلامی-ایرانی» یا «اهم مسائل و راهبردهای فرهنگی جهت تقویت سلامت و آرامش اجتماعی» و... میرسیم اگر این برنامهها یا به عبارتی نسخههای شفابخش بر روی بهترین کاغذهای گلاسه چاپ شده و در قفسه اتاق این مدیر و آن مسئول هم نگهداری و بایگانی شود هیچ تاثیری در حل مشکلات جامعه و مقابله با ویروس مخرب تهاجم فرهنگی دشمن نخواهد داشت.
اثرگذاری زمانی خواهد بود که اهرم نظارتی مناسب هم در کنار آن دیده شود و از ابلاغ تا اجرا موشکافانه بر روند پیادهسازی آن، میزان تلاش دستگاههای مسئول، عملکرد مدیران دخیل در اجرا و... نظارت و بازخواست شود. رهبر انقلاب در دیدار اخیر در این خصوص هم فرمودند: «در مورد دستگاههایی همچون فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش، سازمان تبلیغات و صداوسیما، هدایت فرهنگی، فقط با ابلاغ سندهای تحول امکانپذیر نمیشود بلکه باید این سندها محقق و اجرایی شوند و ضمانت اجرای آنها هم حضور رؤسای سه قوه در شورایعالی انقلاب فرهنگی است.»
یکی از نمونه سندهایی که با وجود غنا در محتوا در حوزه اجرا لنگ میزنند و هیچ اثر خاصی از آنها در کف جامعه مشاهده نمیشود، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است که بیش از یک دهه از ابلاغ آن میگذرد و هنوز که هنوز است به دلایل مختلف بهطور کامل اجرایی نشده است! از طرفی به جرأت میتوان گفت هنوز انقلاب فرهنگی در برخی عرصهها از جمله در برخی دانشگاهها، سینما و... بهطور کامل رخ نداده است و همچنان در حال ضربه خوردن از حضور برخی عناصر وابسته به فرهنگ غرب و مروج سبک زندگی و تفکر نامأنوس با جامعه انقلابی خود هستیم.
اگر بخواهیم در جنگ فرهنگی و تقابل سنگین با دشمنی که کار را بسیار جدی گرفته است و برای تغییر در سبک زندگی و جذب افکار از کودکان مهد و پیش دبستانی تا دانشآموز و دانشجو و همه اقشار را با انواع نقشهها و ابزارهای متنوع و جذاب هدف گرفته است، توفیق و پیروزی داشته باشیم، باید ما نیز کار را جدی بگیریم و به چند ساعت جلسه در ماه و کلیگویی و تصویب کلیات کماثر اکتفا نکنیم. اکنون ما نیازمند تحول در تولیدات رسانهای قوی و فرهنگساز، بهرهبرداری صحیح از سینما و تلویزیون، تقویت امکانات جذاب فرهنگی و مروج سبک زندگی صحیح برای استفاده کودکان و نوجوانان، استفاده از ظرفیت بینظیر گروههای فرهنگی و جهادی پیشرو و همافزایی با جوانان پای کار انقلابی و اقدامات مختلف دیگر هستیم.
اتفاقات اخیر و سردرگمی برخی از نوجوانان و جوانان و حتی عدهای از دانشجویان و اثرپذیری این عده هرچند اندک از اتاق فکرها و مبلغان جنگ روانی دشمن تلنگری بود که کار فرهنگی و توجه به نهادهایی همچون آموزش و پرورش و بهویژه امور تربیتی، رسانه و فضای مجازی، دانشگاه و... بیش از آنکه فکر کنیم نیازمند کار جدی و تلاش برای اثرگذاری است. کدام مجموعه اثرگذاری مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی میتواند اینبار سنگین را با پتانسیل و جایگاه خود بردارد و کارگشا شود؟
سکوت اجباری همراهان دولت رئیسی
رضا صادقیان
اعتبار انتقاد از چهرههای سیاسی، صاحبان قدرت و سیاستگذاران به محتوی نقد ارتباط دارد و شخص نقد شونده و زمان نقد برای سنجش عیار نقد از اهمیت برخوردار نیست.این روزها روزنامهنگاران و مدافعان دولت سکوت اختیار کردهاند، سکوت آنان نه تنها اختیاری نیست، بلکه آنان ناچار هستند در زمانه امروز مهر سکوت بر لب بزنند و مانند سایر شهروندان نظارهگر تصمیمهای نادرست دولت باشند.
اگر چند صباحی به عقبتر برویم، سکوت کنندگان امروز را در دولت گذشته زبان گویای منتقدان میبینیم. افرادی که از بامداد تا شامگاه دولت دوازدهم را به دلایل متعدد مورد نقد قرار میدادند. انتخاب آن شیوه به عنوان رویکردی که از صاحبان قدرت مطالبهگری میکرد، بسیار درست است، چرا که نیاز است صاحبان کرسیهای تصمیمگیری پیوسته مورد سنجش و نقد بدون تعارف قرار بگیرند.
حتی اگر نقد کوبنده باشد و به اصطلاح زمینه ناراحتی مدیر مربوطه را فراهم کند. افراد خموش امروز در سال گذشته نقد دولت از منظر اقتصادی سیاسی، انتقاد از دولت به دلیل بیتصمیمی درباره کرونا، نقد دولت به دلیل تورم، افزایش نرخ ارز، اهمیت ندادن به رشد شتابان نقدینگی، نقد دولت در زمینه فروش نفت و کاهش صادرات کالا و... را انجام میدادند، اما کسانی که آن روزها نماینده نقد دولت بودند، این روزها سکوت کردند. چرا که دفاع آنان از دولت سیزدهم و هورا کشیدن برای دولتی که هنوز کارنامه مشخصی در حوزه اقتصاد و عملی کردن وعدههایش انجام نداده است، بسیار دشوار است.
نگاه مدافعات دولت سیزدهم در گذشته انتقادی و امروز پیشه کردن سیاست سکوت است؛ انتخاب این رویه با هر دلیلی صورت گرفته باشد، حکایت از آن دارد که این افراد نه منتقد بودهاند و نه سودای نقد سیاستهای اشتباه دولت را داشتهاند. بحث اساسی آنان کاهش هزینه تصمیمهای اشتباه نبوده است، بلکه آنان شخص سیاستمدار برایشان از اهمیت نقد برخوردار بوده است، مسئله آن بود که شخص را نقد کنند و در کنار آن و برای تصویرسازی مخاطب گوشه چشمی هم به سیاستها داشته باشند. برای این افراد روحانی، جهانگیری، ظریف و ... قابل نقد هستند، اما رئیسی، مخبر و حتی وزیران پرحاشیه و هزینهساز قابل نقد نیستند. در واقع منتقدان دیروز دولت دوازدهم بیش از آنکه مدافع انتقاد از دولتها باشند در عمل نشان دادند که منتقدان رفاقتی، شخصی و لحظهای هستند. منتقدانی که جریان رقیب قابل نقد است، اما قلمشان به سوی دولت جدید نمیچرخد. سکوت میکنند تا دل کسی از نقد آن رنجیده خاطر نشود؛ به عبارتی ما با منتقدان سفارشی روبهرو هستیم.
اما این سکوت را میتوان به سلبی بودن رفتار آنان در حوزه سیاست نیز مرتبط دانست؛ چه بسا بخش زیادی از جریان اصولگرا قبل از برگزاری انتخابات سال 1400 چنین رویکردی را پیشه کرده بودند. به این نیز اضافه کنیم، بخش زیادی از نیروهای رسانهای مدافع دولت سیزدهم، کنشگری خود به دلیل تعریف شدن در حلقه اصولگرایی در زیست اجتماعی و رسانهای را براساس رفتار سلبی در سیاست تعریف کردند. بنابراین آنان اتحاد نسبی، جمع شدن دور یک گزینه نهایی، نقد دولت دوازدهم، پیشه کردن رفتار ستیزنده با کاندیدای نزدیک به جریان دولت سابق و حتی تصمیمگیری درباره احیای برجام و سیاست خارجی را به صورت سلبی و نه ایجابی دنبال کردند.
به عبارتی دیگر؛ این افراد تنها به فکر انتقاد بودند، بدون آنکه برای فردای بعد از انتقاد برنامه و چشمانداز مشخصی داشته باشند. بنابراین وقتی طرف مقابل به هر دلیل از صحنه سیاست بیرون میرود و یا بیرون گذاشته میشود، منتقدان دیروز به دلیل نبود گزینه قابل نقد و نبود کوچکترین چشمانداز مشخص و سیاستهای عملگرایانه سکوت اختیار میکنند. چرا که تمام رفتار آنان در سپهر عمومی براساس نفی رقیب سیاسی بنیان گذشته شده بود.