ناکامی دشمنان در جنگ ترکیبی صد روزه
معدل 11 و 12 یعنی بیتوجهی محض به کیفیت آموزش
صف مقدم شهیدان
محسن صنیعی
ایران با بحرانهای مختلف داخلی و خارجی دست و پنجه نرم میکند که با اعتراضات در نزدیک به صد روز گذشته، این بحرانها فزونی یافته است. در حوزه اقتصادی، مشکلات درهم تنیده اقتصادی و فقر و تورم و گرانی و بیکاری و رشد اقتصادی صفر در طول ده سال گذشته و دلاری که به چهل هزار تومان رسید و ناامنی و نااطمینانی در میان همه فعالان اقتصادی ایجاد کرده است. بر اساس گزارش روزنامه اطلاعات، مدیرعامل انجمن بازرگانی ایران و کانادا گفته است که: «بر اساس برآوردها در یک و نیم سال اخیر (دوره دولت رئیسی) فعالان بخش صنعت و تجارت ایران تا ۷۰ میلیارد دلار سرمایه به شکل کارخانه و ملک از ایران خارج کرده و به کانادا بردهاند».
در حوزه اجتماعی، آسیبهای اجتماعی از جمله اعتیاد، طلاق، تعداد پروندههای قضائی، مهاجرت نخبگان و مهاجرت سرمایههای مادی و معنوی از کشور و نیز بحرانهای مختلف زیستمحیطی. در حوزه سیاست خارجی، برجام به سرانجام نرسید. با زرنگی پوتین، در صحنه افکار عمومی جهان شریک تجاوز روسیه به اوکراین محسوب شدیم، سند ضد ایرانی توسط رئیس جمهور چین در سفر به عربستان سعودی به امضاء رسید، ایران از کمیسیون مقام زن شورای اقتصادی اجتماعی سازمان ملل اخراج شد، چیزی که به معنای فشار سیاسی بیشتر در عرصه بین المللی بر ایران است و شاید مقدمهای برای افزایش فشارها در دیگر نهادهای بینالمللی است.
کمیته حقیقتیاب در شورای حقوق بشر سازمان ملل تعیین شد و اخیرا کفالت سیاسی اعضای پارلمانهای اروپا برای زندانیان ایرانی- که اگر چه نمادین است ولی – میتواند مقدمات بیشتری برای ایجاد فشارهای بینالمللی بر ایران فراهم کند. در حوزه سیاست داخلی، مدتهاست فاصله میان دولت و ملت، هویداست. با برگزاری انتخابات برای مجلس ۹۸ و ریاست جمهوری ۱۴۰۰، عملا عدم مشارکت بالاتر از ۵۰٪ را تجربه کردیم. چیزی که نشان دهنده این بود که مردم وارد فضای بیتفاوتی به نظام سیاسی شدهاند و نشان داده شد که احزاب و شخصیتهای سیاسی، از حوزه تاثیرگذاری خارج شدهاند. بر همه بحرانهای قبلی، باید اعتراضاتی را افزود که اکنون به حدود صد روز رسیده است و خیابانها، دانشگاهها و حتی مدارس کشور را در بر گرفته است. مجموعه اعتراضاتی که در طول دوران بعد از انقلاب، بیسابقه بوده است.
در اهمین این اعتراضات همین بس که اگرچه گروهی از هواداران دولت معترضان را حداکثر صدهزار نفر میدانند ولی همین گروه صد در صد مسئولیت افزایش قیمت ارز را بر گردن این معترضان انداختهاند. در این میان این سئوال همچنان پابرجاست که در مقابل همه این بحرانها، چه باید کرد؟ جامعه ایران، پر است از فرهیختگان و نخبگان و کارشناسانی که دل در گرو توسعه ایران و اصلاح امور دارند و در طول همه سالهای گذشته از طریق دانشگاهها، رسانهها، احزاب و انجمنهای علمی و انجمنهای مردم نهاد، تمام تلاش خود را بهکار بستهاند که کشور را از بحرانها خارج شود و به طرق مختلف، هشدارها و انذارهای لازم را به مدیران و سیاستگذاران دادهاند. اقتصاددانان، در مورد سیاستهای منجر به بحرانهای اقتصادی، هشدار دادند.
شخصیتهای سیاسی دلسوز، احزاب و رسانهها در مقابل رد صلاحیتهای گسترده و تلاش بر تشکیل مجالس و دولتهای یکدست و نسبت به یکجانبهگرایی در سیاست خارجی و تعلل در مذاکرات برجام، هشدار دادند. نسبت به عدم پذیرش FATF اخطار دادند. در همین سه ماه گذشته، مطبوعات، احزاب و شخصیتها به اندازه کافی هشدار دادهاند، ولی ظاهرا میلی به شنیدن این صداها وجود نداشته و ندارد. تداوم وضعیت موجود، فقط تداوم شرایط ملتهب و شکننده برای کشور است که نتیجهای جز اضمحلال سرمایههای مادی و معنوی کشور ندارد. برای خروج از بحران، باید صداهای دلسوزانه همه ایرانیان را شنید. اگر زمانی عباسمیرزا در حدود دویست سال پیش، در مقابل پیشرفتهای تكنولوژیك و علمی اروپاییها، سؤالات اساسی را از نماینده فرانسه مطرح کرد که: «نمیدانم این قدرتی كه شما (اروپاییها) را بر ما مسلط كرده و موجب ضعف ما و ترقی شما شده است، چیست؟» شاید آن موقع میتوانستیم بگوییم ایران از ماهیت تحولات در مغرب زمین، خبر ندارد و در درون ایران هم تحولی به چشم نمیخورد، ولی آیا امروز پس از توسعه ارتباطات و توسعه علم و تکنولوژی و دانشگاهها، میتوانیم ناآگاهی از تحولات دنیا را بهانه کنیم؟ آیا موقعی که این همه سرمایههای علمی و کارشناسی در کشور وجود دارد، میتوانیم خودمان را در مقابل عدم توسعه و وجود بحرانهای متعدد، تبرئه کنیم؟