صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۸ آذر ۱۴۰۲ - ۰۷:۳۰  ، 
کد خبر : ۳۵۳۶۸۵

یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه ۰۸ آذرماه ۱۴۰۲

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز چهارشنبه ۸ آذر

اگر آتش‌بس تمدید نشود چه می‌شود؟

جعفر بلوری

در حال حاضر، مهم‌ترین مسئله یا سؤالی که راجع به جنگ غزه مطرح است این است که، پس از پایان آتش‌بس -‌که کمتر از یک روز دیگر اتفاق می‌افتد- چه می‌شود؟ آیا آتش‌بس برای سومین‌بار تمدید می‌شود؟ آیا جنگ غزه از سر گرفته می‌شود؟ آیا صهیونیست‌ها با وجود فشارهای بی‌سابقه افکار عمومی جهان دوباره بمباران مردم، بیمارستان‌ها، مدارس و زنان و کودکان ساکن غزه را از سر می‌گیرند؟
برای یافتن پاسخ‌های احتمالی این سؤال‌ها ابتدا باید نگاهی به مواضع بازیگران فعال جنگ کنیم. دیروز سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی و همین‌طور برخی رسانه‌های عبری زبان به نقل از مقامات رسمی این رژیم تاکید کردند، آتش‌بس برای بار سوم تمدید نمی‌شود و فلسطینی‌هایی که به شمال غزه بازگشته‌اند، باید برگردند در غیر این صورت کشته می‌شوند. از آن سو در آخرین ساعات روز گذشته، برخی رسانه‌ها از جمله رویترز و الجزیره اعلام کردند، سران مراکز اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی به دیدار مقامات قطر رفته‌اند. موضوع این دیدار نیز «بررسی آتش‌بس دائمی» عنوان شد. انقلابیون یمن و حزب‌الله لبنان و مقاومت عراق نیز، تاکید کرده‌اند، با از سرگیری جنایات اسرائیل، آنها، پاسخ‌های متناسب خواهند داد. پاسخ‌هایی که این سه جبهه خارج از غزه به صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها داده‌اند، در کنار «موثر بودن»، «کنترل شده» هم بوده‌اند طوری که جنگ گسترده‌تر نشده و از کنترل خارج نشوند. از آنجایی که یکی از بزرگ‌ترین نگرانی‌های رژیم صهیونیستی، بازگشتن ساکنان کوچ داده شده به جنوب غزه، به شمال این باریکه است، می‌توان اظهارات سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی را در راستای مرتفع کردن این نگرانی دانست. به عبارتی می‌توان به عنوان یک احتمال، تهدیدات سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی را صرفا یک «بلوف» برای کوچاندن بی‌هزینه ساکنان شمال غزه دانست. صهیونیست‌ها برای کوچاندن ساکنان شمال غزه، کم هزینه نداده‌اند. بازگشتن مردم به خانه‌های هرچند ویران شده‌شان، تمام آنچه را که صهیونیست‌ها با آن همه هزینه رشته بودند پنبه کرده است.
اما این احتمال هم وجود دارد که صهیونیست‌ها حملات خود را از سر بگیرند. آنها با صدای بلند اهدافی را برای این جنگ تعریف کرده‌اند که تاکنون به هیچ یک از آنها نرسیده‌اند. نه غزه و تونل‌هایش را تسخیر کرده‌اند، نه حماس را ریشه‌کن نموده‌اند و نه توانسته‌اند اُسرایشان را یک طرفه آزاد کنند. به عبارتی تا اینجای جنگ باخته‌اند. لذا برای احیاء آبروی نداشته‌شان، برای متوقف کردن مهاجرت‌هایی که حالا معکوس شده و برای بازگرداندن ده‌ها هزار سرمایه‌داری که از این سرزمین‌گریخته‌اند، باید «دستاوردی» داشته باشند یا لااقل دستاورد‌سازی کنند. بنابر این احتمال از سرگیری حملات وجود دارد. آنها حتما در اتاق‌های فکرشان به این هم فکر کرده‌اند که اگر حماس نابود یا لااقل تضعیف نشود، دیگر هرگز نمی‌توانند موازنه‌ای را که حیاتشان به آن وایسته بوده را دوباره تنظیم کنند. به عبارتی، این حماس دیگر حماس سابق نخواهد بود و نخواهند گذاشت آب خوش از گلوی صهیونیست‌ها پایین برود. لذا احتمال از سرگیری جنایات وجود دارد.
یک احتمال دیگر هم وجود دارد و آن این که، آتش‌بس برای سومین بار تمدید شود. در این صورت، هم صدها صهیونیستی که هنوز در اسارت حماس است، شانس آزادی و زنده ماندن خواهند داشت، هم فشارهای جهانی و کمرشکن علیه این رژیم کمتر خواهد شد و هم، فرصت لازم برای یافتن راه‌حل‌های دیگر خواهند یافت.
ما فکر می‌کنیم، چه این جنگ پایان یابد، چه آتش‌بس تمدید شود و چه تمدید نشود، صهیونیست‌ها به این زودی نخواهند توانست، کمر راست کنند چون، حماس این بار نشان داد، می‌توان چنان ضربات کاری به اسرائیل وارد کرد که سؤالِ «آیا اسرائیل در حال نابودی است؟» بر سر زبان‌ها بیفتد. تردید نداریم -شما هم تردید نداشته باشید- در نهایت نیز، اسرائیل قبل از جنگ غزه، با اسرائیل پس از جنگ غزه، تفاوت‌های بنیادینی خواهد داشت. همین‌طور حماس قبل از این جنگ با حماس بعد از این جنگ. این موضوع درباره یمن و حزب‌الله لبنان و مقاومت عراق نیز صدق می‌کند. همین حالا هم، اسرائیل با اسرائیلِ ششم اکتبر به قبل تفاوت‌های بنیادینی دارد. همین‌طور سربسته بگویم، سران یکی از کشورهای همسایه به یکی از مقامات بلند پایه کشورمان گفته است:
«وقتی وزیر خارجه آمریکا به دیدارم آمد گفت، اسرائیل از درون متلاشی شده است.» گزارش‌های متعددی در معتبرترین رسانه‌های دنیا منتشر شده که می‌گویند، پس از ضربه بزرگ 7 اکتبر مقاومت، اداره کامل امور اسرائیل به طور کامل به دست آمریکایی‌ها افتاده است.

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز چهارشنبه ۸ آذر

مانع مهم تداوم رشد اقتصاد مثبت
مهدی حسن زاده  
انتشار جزئیات گزارش رشد اقتصادی در تابستان امسال توسط مرکز آمار، نکات مهمی را درباره وضعیت اقتصادی کشور نشان داد که توجه به آن ها برای تحلیل وضعیت پیش روی اقتصاد ایران ضروری است. براساس اعلام مرکز آماردر نیمه نخست امسال رشد اقتصادی با نفت 7.5 و بدون نفت 5.1 درصد بود. اگرچه باید توجه داشت که اساسا اثر نفت بر رشد اقتصاد ایران فراتر از فاصله 2.4 واحد درصدی است. رشد درآمد نفتی یکی، دو ساله اخیر که به دلیل افزایش نسبی صادرات نفت و جهش قیمت نفت رقم خورده است، علاوه بر تاثیر مستقیم زنجیره فعالیت های نفتی در رشد اقتصادی کشور، تاثیر غیرمستقیم از طریق تزریق درآمدهای نفتی بیشتر به بخش های مختلف اقتصاد ایفا می کند. در هر حال رشد اقتصادی مثبت خبر خوبی است و نشان می دهد حداقل بخشی از اقتصاد کشور راه افتاده است، اما چرا فقط بخشی؟
در حقیقت مسئله اصلی رشد اقتصادی ایران در نیمه نخست امسال، وابستگی آن به درآمد نفت است. اگرچه تلاش های دولت سیزدهم در افزایش نسبی فروش نفت با وجود تحریم ها، در کنار سایر عوامل جهانی موثر بر افزایش فروش نفت ایران، قابل تقدیر است اما جزئیات این نرخ رشد نشان می دهد که پایداری رشد اقتصادی متکی به درآمد نفت است و همچنان بخش هایی از اقتصاد به دلایل مختلف توان جهش اقتصادی و رشد مداوم ندارند. به طور خاص رشد 3.7- درصدی بخش کشاورزی و صفر درصدی بخش صنعت و معدن بدون احتساب نفت نشان می دهد که بخشی از اقتصاد ایران به دلایلی که بعضا (حداقل در کوتاه مدت) ارتباطی به عملکرد دولت فعلی ندارد منفی است. بخش کشاورزی همچنان از تازیانه سنگین خشکسالی آزرده است و بخش صنعت و معدن به دلیل ناترازی برقی و گازی و سایر عوامل ساختاری مخرب فضای کسب و کار در رکود به سر می برد. در حقیقت رشد اقتصادی در بخش کشاورزی با مانع خشکسالی و کمبود منابع آب رو به روست و رشد اقتصادی در بخش صنعت به سد کمبود برق در تابستان و قطعی گاز در زمستان برخورد می کند. لذا باید نتیجه گرفت که مهم ترین مانع بر سر راه تداوم رشد اقتصادی بالا، ناترازی انرژی است.
با این توضیحات باید سراغ این مسئله رفت که برنامه جامع دولت سیزدهم برای ناترازی انرژی چیست؟ مجموعه طرح ها و ایده هایی که در حوزه اقتصاد در دولت سیزدهم پیگیری می شود نشان می دهد که برنامه چندان جدی برای جبران ناترازی انرژی در دست نیست. اگرچه نمی توان انتظار رفع این معضل را در کوتاه مدت داشت اما برنامه های افزایش ظرفیت استخراج گاز و ساخت نیروگاه های جدید در کنار برنامه های جدی مدیریت مصرف و بهینه سازی مصرف انرژی نیاز به مجموعه ای از اقدامات غیرقیمتی و بعضا قیمتی دارد. به ویژه اقدامات غیرقیمتی از قبیل سرمایه گذاری در کاهش مصرف انرژی با بازگشت سرمایه از محل صرفه جویی که سال هاست روی میز دستگاه ها و در جلسات مختلف دولت ها دست به دست می شود، باید در محوریت کار قرار گیرد. لذا انتظار می رود که مجموعه اقدامات لازم برای بهینه سازی مصرف انرژی با هدف کاستن از محدودیت های پیش پای رشد اقتصادی کشور، بیش از پیش در دستور کار قرار گیرد.
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز چهارشنبه ۸ آذر
 
جنگ غزه و تنفر جهانی از صهیونیست‌ها
حسن رشوند
 اکنون که شش روز است از توافق آتش‌بس رژیم صهیونیستی با حماس گذشته و به ظاهر، تب جنگ و حملات وحشیانه این رژیم کودک‌کش حداقل در این مدت فروکش کرده و ۶۰ اسیر رژیم صهیونیستی در مقابل ۱۸۰ زن و کودک فلسطینی زندانی صهیونیست‌ها آزاد شده‌اند، افکار عمومی جهان این سؤال را از خود می‌پرسد که اگر برنده این جنگ ۵۰ روزه اسرائیل است پس چرا با آزادی هر زندانی فلسطینی موجی از شادی سراسر سرزمین‌های اشغالی را فرا می‌گیرد و مردم فلسطین نه فقط گروه‌های مقاومت، نشان می‌دهند که پیروز واقعی جنگ ۵۰ روزه با وجود این حجم حملات و شهادت بیش از ۱۵ هزار نفر از مردم غزه و تبدیل بخش شمالی این باریکه به تلی از خاک، حماس و مردم غزه است و اصلاً ذره‌ای بوی شکست از مردم این باریکه که سمبل مقاومت شده، احساس نمی‌شود. بر عکس، این اسرائیل است که اسرای آزاد شده خود را در دالانی حفاظت شده که هیچ خبرنگاری مجاز به نزدیکی به آن‌ها نیست از نمایندگان حماس و صلیب سرخ جهانی تحویل و سوار ماشین کرده و منطقه را ترک می‌کند. حتی جالب اینکه اسرای آزاد شده اسرائیلی با روی گشاده از نمایندگان مقاومت خداحافظی و با چهره عبوس در مقابل نمایندگان دولت خود وارد سرزمین‌های اشغالی می‌شوند. این چه پیروزی برای صهیونیست‌هاست که هیچ اسیری از آن‌ها نمی‌تواند در مقابل دوربین خبرنگاران آزادانه حاضر و از خاطرات اسارت خود در این مدت که دست مقاومت بود سخن بگوید، اما آن زن و کودک فلسطینی آزادانه در مقابل دوربین خبرنگاران حاضر و به سؤالات آن‌ها پاسخ می‌دهد و اسارت و آوارگی را یک امتحان الهی دانسته و اعلام می‌کند ذره‌ای از آرمان ملت فلسطین با وجود این همه ویرانی و بی‌خانمانی و از دست دادن خانواده عقب نخواهد نشست. 
امروز عملیات طوفان الاقصی و مقاومت ۵۰ روزه مردم غزه و گروه‌های مقاومت در مقابل رژیمی که در این مدت بیش ازقدرت بمب هسته‌ای استفاده شده در جنگ جهانی دوم متحمل آسیب و خسارت شده‌اند، به یک الگوی مبارزه جهانی تبدیل شده است و لاف زدن‌های نتانیاهو و کابینه او که گفته بودند آمده‌اند تا طومار جریان مقاومت و حماس را ظرف دو هفته برچیند، سرابی بیش نبوده و ابتکار حماس در شیوه آزادی اسرا هم میخ تابوتی بود بر اعتبار از دست رفته این رژیم و دولت متوهم صهیونیستی. کابینه بی‌عقل رژیم صهیونیستی هم هیچگاه نه تصور این میزان مقاومت مردم غزه را داشت و نه با وجود برخورد‌های دوگانه دولت‌های غربی، تصور این میزان واکنش جهانی و خروش ملت‌های جهان را در حمایت از مردم غزه و تقبیح عمل صهیونیست‌ها را در این ۵۰ روز داشت. اکنون گسترش صهیونیسم‌ستیزی در جهان سبب شده تا «نتانیاهو» علناً اعلام کند که ما نمی‌خواهیم جامعه جهانی از ما انتقاد کند. بلکه خواستار حمایت هستیم. اگرچه مقامات کشور‌های اروپایی از همان ابتدا ضمن حمایت از اسرائیل، سیاست سرکوب و کشتار رژیم صهیونیستی در قبال فلسطینیان را حق اسرائیل دانسته و در راستای حمایت از تل آویو، به تهدید و مجازات حامیان فلسطین پرداختند، اما واقعیت رخ داده و کشتار فلسطینیان در جنگ غزه سبب شد تا بسیاری از مردم اروپا و امریکا سیاست‌های اسرائیل علیه فلسطینیان را محکوم و تظاهرات گسترده‌ای را برای دفاع از حقوق فلسطینیان برگزار کنند. 
ادامه مواضع تند مقامات اروپا علیه فلسطینیان و اتخاذ مواضع دوگانه برخلاف همه شعار‌های آزادی‌خواهانه جوامع غربی علیه حامیان فلسطین سبب شده تا تبعیض نژادی و دینی در جهان گسترش یابد. به طوری که بر اساس آمار منتشر شده، بیش از ۱۱۰۰ اقدام ضد یهودی از ۷ اکتبر در خاک فرانسه ثبت شده است که این رقم به گفته مکرون نشانگر سه برابر شدن اعمال نفرت علیه یهودیان ساکن فرانسه طی چند هفته گذشته نسبت به کل سال گذشته است. 
اولاف شولتز صدراعظم آلمان نیز اعلام کرد که او از موج اخیر حوادث یهودی‌ستیزانه در کشورش «شرمنده و خشمگین» است و هشدار داد که دولت او چنین نفرتی را علیه یهودیان تحمل نخواهد کرد. در واقع کشور‌های غربی طی هفته‌های اخیر با سیاست‌ها وحمایت‌های خود از اسرائیل به مردم جهان نشان دادند که پایبند شعار‌های خود در موضوع آزادی نیستند چنان‌که حتی نویسندگان و خبرنگارانی پوتین سربازان که از فلسطین دفاع کرده‌اند به حاشیه رانده‌اند؛ این سیاست، خشم عمومی را در جامعه غربی بالا برده است. در حالی که کشور‌های اروپایی تلاش می‌کنند همچنان از سیاست‌های کشتار اسرائیل به نام جنگ با تروریسم دفاع کنند به نظر می‌رسد افکار عمومی جهان نه تنها پذیرش این موضوع را ندارد، بلکه اکنون با افزایش خشم عمومی برخلاف همه شعار‌ها و آرمان‌های آزادی‌خواهانه و بشردوستانه شکاف میان ادیان و نژاد‌ها افزایش یافته است موضوعی که با تشدید آن امنیت عمومی مختل و تو خالی‌بودن شعار‌های جوامع غربی بیش از پیش آشکارخواهد شد. جالب اینکه تنها کشور‌های اروپایی نیستند که به‌خاطر حمایت از صهیونیسم هزینه ناامنی داخلی کشور خود را می‌دهند بلکه امریکا نیز با موج صهیونیسم ستیزی دست و پنجه نرم می‌کند. چراکه از زمان آغاز جنگ غزه، میزان صهیونیسم ستیزی در دانشگاه‌ها و موسسات آموزشی امریکا ۴۰۰ درصد افزایش پیدا کرده است. 
امروز رفتار ددمنشانه صهیونیست‌ها در غزه تا حدودی وجدان‌های خفته جهانی را بیدار کرده است تا جایی که لنز دوربین‌های رسانه‌های رویترز، نیویورک تایمز و بی‌بی سی و ده‌ها رسانه در خدمت اسرائیل هم نتوانست واقعیات این جنگ نابرابر ۵۰ روزه و کشتار وحشیانه صهیونیست‌ها و حمله به بیمارستان‌های غزه را با وجود سانسور‌های دستوری نادیده بگیرند. واقعیت این است که مردم مقاوم غزه با کمترین امکانات و فقط با قدرت ایمان و صبر و توکلی که داشتند تاکنون توانسته‌اند دشمن صهیونیستی را تحقیر و به ذلت بکشند. امروز موج تنفر از صهیونیست‌ها در گوشه گوشه این کره خاکی بلند شده است و دیگر نمی‌توان این تنفر را خاص کشور‌های حوزه مقاومت از ایران گرفته تا عراق، لبنان، یمن، سوریه دانست، بلکه تنفر از این رژیم کودک کش را می‌توان در اردن، الجزایر، اندونزی، مالزی و اکثر کشور‌های مسلمان و فراتر از آن در قلب اروپا لندن، پاریس و باز فراتر از آن در کف خیابان‌های واشینگتن و نیویورک که امریکا این روز‌ها بزرگترین تأمین کننده تسلیحات صهیونیست‌ها برای کشتار مردم غزه شده است، دید.
عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز چهارشنبه ۸ آذر

جنبش مردمی حماس صهیونیست‌ها را عاجز کرد

جواد منصوری
حرکتی که از ۱۵مهر (هفتم اکتبر) شروع شد، درواقع نقطه آغاز یک دوران جدید و پایان یک دوران تقریبا ۱۲۰ساله به حساب می‌آید. در ۱۲۰سال گذشته غرب آنچه در توان داشت، برای تاسیس یک پایگاه ثابت و یک سد دفاعی محکم در مقابل جهان اسلام و یک مرکز توطئه و تحریک علیه مسلمان‌ها به‌کار گرفت و اسرائیل در این مدت خدمات واقعا بی‌حسابی را برای غرب انجام داد.

آمریکا و اروپا هم متقابلا برای اسرائیل در این مدت حداکثر امکانات را فراهم کردند و به قول معروف سنگ تمام گذاشتند. هیچ دولتی در اروپا و آمریکا را نمی‌توان یافت که در این مدت به یکی از خواسته‌های رژیم صهیونیستی پاسخ منفی داده باشد. این مسأله باعث شده گاهی حتی بعضی از آمریکایی‌ها نیز به سرمایه عظیمی که از سوی دولت این کشور به رژیم صهیونیستی اختصاص داده شده، معترض باشند. اما این سرمایه‌گذاری عظیم، بی‌دلیل نبوده و به خاطر منافع کلانی بوده که رژیم صهیونیستی برای آمریکا و اروپا داشته است. جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا جمله‌ای را که در ۱۲۰ سال گذشته به شکل‌های مختلف گفته می‌شد، به‌صراحت بیان کرد «اگر اسرائیل وجود نداشت، ما باید برای حفظ منافع‌مان در این منطقه، آن را ایجاد می‌کردیم.» بنابراین ضربه‌ای که رژیم صهیونیستی در آن روز تاریخی (روز عملیات طوفان‌الاقصی) خورد، ضربه‌ای است که به کل پروژه ۱۲۰ساله غرب وارد شد و بنابراین مسأله خاورمیانه و اسرائیل، موضوعی است که با کل ساختار بین‌المللی گره خورده است. این جمله‌ای که آقای اسماعیل هنیه در قطر گفت که ما تاریخ منطقه را از نومی‌نویسیم، جمله بسیار مهمی است. تقریبا در حدود ۵۰روز که جنگ غزه جریان داشت، غرب تمامی امکانات خودش را به‌کار گرفت و از اسرائیل با تمام امکانات خود دفاع کرد، ولی یک اتفاق غیرمنتظره و بسیار مهم واقع شد، این‌که باوجود انجام همه اقدامات ممکن، هیچ‌یک از نتایج دلخواه غرب به دست نیامد؛ نه مردم غزه تسلیم شدند، نه حماس شکست خورد، نه غزه تخلیه شد و نه ارتش اسرائیل توانست در عملیات زمینی به پیروزی دست یابد. این در حالی است که اسرائیل در سال۱۳۴۶ ظرف شش روز توانسته بود تمام ارتش‌های عربی را شکست دهد، اما اکنون ظرف حدود ۵۰روز، نتوانست یک جریان مردمی خودجوش مقاومت را شکست دهد. از این مهم‌تر، اتفاق غیرمنتظره‌ای که واقعا دنیا را به حیرت انداخت و واقعا تاثیرگذار بود، تظاهرات بی‌سابقه و بسیار گسترده‌ای بود که در قلب اروپا و آمریکا اتفاق افتاد. البته در کشور‌های اسلامی نیز تجمعات بسیار گسترده‌ای برگزار شد، هرچند این تجمعات، بی‌سابقه نبود، اما آنچه در اروپا و آمریکا اتفاق افتاد، سابقه نداشت و همین مسأله مقامات کشور‌های غربی را واقعا متحیر کرد که مجبور شدند نظرات‌شان را تغییر دهند. دیروز از قول وزیر خارجه کشورمان اعلام شد آمریکایی‌ها به‌صراحت گفته‌اند نظرات‌شان در روز‌های گذشته کاملا تغییر کرده است. این اتفاق می‌تواند مقدمه تغییرات بزرگی باشد. در حال حاضر، آتش‌بس در غزه ادامه دارد و احتمال آغاز مجدد درگیری به‌مراتب کمتر از احتمال ادامه آتش‌بس است. در صورت ادامه آتش‌بس، این حماس است که نظرات خودش را حاکم خواهد کرد و به عبارت دیگر، رژیم صهیونیستی و متحدانش مجبورند نظرات حماس را بپذیرند. مگر این‌که بخواهند جنگ دیگری را شروع کنند که در آن صورت باتوجه به تجربه ۴۵ روز جنگ اخیر، هیچ امید پیروزی برای اسرائیل وجود ندارد و چه بسا خسارت‌ها به‌مراتب بیشتر باشد. اتفاقی را که یمن چند روزقبل رقم زد و دو کشتی اسرائیلی را توقیف کرد، می‌تواند باز هم تکرار شود و گسترش این موضوع می‌تواند بسیاری از معادلات را تغییر دهد، اما به نظر نمی‌رسد غرب درحال حاضر بخواهد چنین اتفاقی بیفتد؛ چراکه با توجه به سردرگمی غرب دراوکراین، می‌دانند که ادامه بحران درمنطقه، وضعیت بسیار پیچیده‌تری نسبت به اوکراین برای آن‌ها ایجاد خواهد کرد. 

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز چهارشنبه ۸ آذر

آیزنهاور در خلیج فارس!

یدالله کریمی پور

۲۶ نوامبر، ناو هواپیمابر  یو اس اس دوایت آیزنهاور پس از گذر کردن از تنگه هرمز به خلیج فارس رسید. از ۱۵ مهرماه(۷ اکتبر) ایالات متحده در جهت پشتیبانی از اسرائیل(اشغالگر) دو ناو هواپیمابرش، از جمله آیزنهاور را به خاور مدیترانه اعزام کرد. ولی چرا با تغییر ماموریت، ناوگروه آیزنهاور از منطقه انحصاری اقتصادی اسراییل و غزه به خلیج فارس اعزام شده است؟ پاسخ لوید آستین وزیر دفاع ایالات متحده برای کل ماموریت این ناو چنین بود: «ناو هواپیمابر یواس‌اس دوایت آیزنهاور حامل ۹ اسکادران هوایی و دو ناوشکن، با توانایی پرتاب موشک هدایت‌شونده، با هدف ایجاد بازدارندگی مقابل هرگونه اقدام علیه اسرائیل، به سمت شرق دریای مدیترانه اعزام شده است.». دیروز سنتکام از شلیک دو موشک به سوی ناوشکن یو اس اس میسون از مناطق تحت کنترل شبه نظامیان حوثی در یمن خبر داد. این ناوشکن به هنگام آزاد سازی کشتی تجاری سنترال پارک مورد هدف ناموفق قرار گرفت. در همین حال، تعداد حملات به پایگاه نظامیان آمریکایی در عراق و سوریه رو به افزایش بوده است. همین دیروز یکشنبه بود که سناتور تام کاتن جمهوری خواه، با اشاره به حملات صورت گرفته علیه پایگاه های آمریکا و نسبت دادن آن به جمهوری اسلامی، خواستار اقدامات تلافی جویانه گسترده در برابر ایران شد. وی افزود: شبه نظامیان وابسته به ایران، بیشتر از ۱۵۰ بار به مواضع نظامیان آمریکا در خاورمیانه حمله کرده اند و پاسخ درخوری از سوی آمریکا دریافت نکرده اند. وی گفت بایدن به انبارهای خالی حمله می کند و در پی مصدومیت نیروهای نظامی ایران نیست. باید دست به اقدامات گسترده پر تلفات زد.

با این همه به گمانم تغییر ماموریت آیزنهاور از خاور مدیترانه به خلیج فارس، با هدف دیگری صورت گرفته است. به اغلب احتمال اسرائیل از روزهای آخر همین هفته، باتاکتیک های متفاوت و خشن تر حملات خود به غزه را دنبال خواهد کرد. نابودسازی حماس و کنترل شمال غزه، دو هدف حداقلی نتانیاهو خواهد بود. بدون دسترسی به این اهداف، کار لیکود و نتانیاهو در سیاست اسرائیل تمام شده است.‌ واشنگتن  همچنان خود را متعهد به پشتیبانی از اسرائیل می داند. لازمه این تعهد، رویارویی مؤثر و جدی با خطر نا امن سازی کشتی رانی بین المللی در خط گسترده کویت- هرمز- عدن- سوئز خواهد بود.

این هدفی است که حمایت گسترده بین‌المللی را به همراه خواهد داشت. ناو یو اس اس دوایت آیزنهاور با وجود کهنه بودن و فرسودگی ساختاری، نشان داده است که هنوز در اواخر نوامبر ۲۰۲۳، کارآیی لازم برای ایفای ماموریتش در آب های کم عمق خلیج فارس و دهانه آن تا بحر مکران و تنگه عدن را داراست.  این ناو با تناژ ۱۱۳ هزار تن کوچک، با درازای ۳۳۳ متر، پهنای ۴۱ متر، آبخور ۱۱ متر و خط آب ۴۱ متر، با محیط کم ژرفای خلیج فارس سازگار است. با وجود دو راکتور پیشرانه وستگینگهاوس هسته ای و ..، نیاز چندانی به دریافت کمک از پایگاه دریایی بحرین(مرکز فرماندهی پایگاه پنجم آمریکا) و نیز پایگاه هوایی العدید قطر(بزرگترین پایگاه هوایی خارجی امریکا) ندارد. به هر حال به گمانم حضور بسط یافته و سنگین نیروی دریایی ایالات متحده در خط طولانی از قبرس تا راس التنوره عربستان و کنترل خطوط کشتی رانی بین سه کانال و تنگه سوئز، عدن و هرمز، نشانگر عزم میان‌ مدت اسرائیل در تداوم حمله به غزه خواهد بود. لازمه تامین چنین حضوری کنترل هوا- دریا بر فضای خلیج عقبه، خلیج عدن، جزایر سوکوتره تا مصیره و حتی سری لانکا است. عملیاتی پرخطر و سنگین که فرسوده کننده ناویان است. در واقع استقرار این ناوگروه از دیدگاه آمریکا دارای چهار هدف تکمیلی است:

۱- بازدارندگی جمهوری اسلامی و تقویت آزادی کشتی رانی؛

۲- حمایت ازعملیات آتی سنتکام و ثبات منطقه ای؛

۳- اطمینان دادن به متحدان و شرکای منطقه ای؛

۴- پاسخگویی به بحران های احتمالی.

به گمانم طی بیشینه هفته آینده، فراوان از ناوگروه قدیمی آیزنهاور خواهیم شنید.

عناوین اخبار روزنامه شرق در روز چهارشنبه ۸ آذر

حذر از وضعیت نامعلوم

حسین حقگو
«امروز، بزرگ‌ترین پشیمانی‌ام این است که از تاریخ ایران به اندازه کافی نیاموختم» (خداداد فرمانفرماییان، خاطرات). مرکز آمار نرخ تورم نقطه به نقطه آبان‌ را 39.2 درصد و تورم یک‌ساله منتهی به این ماه را 44.9 درصد اعلام کرد. به این ترتیب تورمی که تا چند سال پیش در محدوده 20 درصد قرار داشت، همچنان بین 40 تا 50 درصد جا خوش کرده است. تبعات این وضعیت چیست؟ علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد و تکنوکرات برجسته و معمار دهه طلایی اقتصاد ایران در پیش از انقلاب، در خاطرات خود درباره دلایل وقوع انقلاب 57 می‌گوید: «تورم در 1975 در حدود 25 درصد بود. کشوری که تورمش در تمام دوره‌ای که ما میزان رشد بالا داشتیم بین یک‌ونیم تا دو درصد بود، یک‌مرتبه، تورمش می‌شود 25 درصد... . مسائل اقتصادی خود‌به‌خود انقلاب ایجاد نمی‌کند، ولی یک شرایطی به وجود آمد که به خاطر وضع بد اقتصادی، تمام گروه‌هایی که درون شهر بودند و حرفی می‌توانستند بزنند، از مصرف‌کننده گرفته تا کارگر تا صاحب صنعت تا بازرگان، همه اینها نارضایتی شدیدی داشتند و دولت با اینها بدترین رفتار ممکن را کرد. همان تبعید گران‌فروش و این‌طور کارهای احمقانه‌. بنابراین یک اجماعی شد بین تمام مردم که از دست دولت به ستوه آمده بودند. بنابراین، مسائل اقتصادی روی هم جمع می‌شود و در نهایت تبدیل می‌شود به یک مسئله اجتماعی و یک مسئله سیاسی. مسئله اجتماعی به این معنا که در این جامعه باید مردم بدانند چه کسی تصمیم می‌گیرد و چه کسی این کارها را می‌کند و مسئله سیاسی به این صورت که دستگاهی که دارد ما را اداره می‌کند از عهده‌اش بر‌نمی‌آید و ناچار به زورگویی است» (اقتصاد و امنیت).

 وی در گفت‌وگویی دیگر، علت وقوع انقلاب را در پس‌افتادگی «سیاست» از تحولات اجتماعی برآمده از توسعه اقتصادی دهه 40 صورت‌بندی می‌کند (گفت‌وگو با عنایت فانی). چنان‌که تحولات اقتصادی و صنعتی و رشد دو‌رقمی اقتصادی و شهری‌شدن جامعه ایران و افزایش تعداد محصلان، دانشجویان و... در ساخت سیاسی بازتاب نیافت و حتی بالعکس ساختار سیاسی به سمت یکدست‌شدن و حکومت تک‌حزبی (حزب رستاخیز) و ذره‌ای‌شدن جامعه حرکت کرد و آن ته‌مانده دموکراسی نمایشی (حزب مردم، حزب ایران نوین و...) در فقدان اصل تفکیک قوا نیز به محاق رفت.

پس از وقوع انقلاب و هشت سال جنگ و سیاست‌های به‌شدت متمرکز دولتی، بازسازی و توسعه زیرساخت‌ها و سیاست‌های آزادسازی اقتصادی آغاز شد و در سه دهه بعد با فراز‌و‌فرودهایی با انجام اصلاحات پولی و مالی و ارزی و نیز شکسته‌شدن انحصار دولتی تجارت خارجی، خصوصی‌سازی، فعال‌کردن بازار بورس، گسترش بنگاه‌های کوچک و متوسط صنعتی و اصلاح ساختار اتاق بازرگانی و صنایع و معادن و... تحولات مهمی در ساحت اجتماعی و فرهنگی ایران رقم خورد. به نحوی که جامعه ایران در این دوران و با افزایش شدید جمعیت به مراتب شهری‌تر، تحصیل‌کرده‌تر و با انرژی اجتماعی افزون‌تر شد. جامعه‌ای که خواستار رفاه و احترام و مشارکت سیاسی بیشتر و نظام حکمرانی باکیفیت‌تر شد. متأسفانه اما کمتر توجهی به بسیاری از این خواست‌ها و مطالبات بدیهی و طبیعی شد و به‌خصوص در حدود یک و نیم دهه اخیر، با اتخاذ سیاست‌های عمدتا پوپولیستی اقتصادی و افزایش تنش‌های خارجی که منجر به تحریم‌های بی‌سابقه و ظالمانه اقتصادی بر میهن‌مان شد، ابرچالش‌های آب و محیط زیست، ورشکستگی صندوق‌های بازنشستگی و نظام بانکی، کسری بودجه‌های ساختاری، اشتغال پایین، فقر، شکاف‌های طبقاتی و... بروز و ظهور کرد. مجموعه بحران‌هایی که در قالب پارادایم رفاه مبتنی بر هدررفت منابع کشور و اقتصاد سیاسی مبتنی بر اضمحلال منابع قابل صورت‌بندی است.

اکنون اما نظام حکمرانی به‌جای پذیرش بحران‌های عمیق موجود و انجام اصلاحات ساختاری به پشتوانه سرمایه اجتماعی، پاره‌ای اصلاحات را بدون توجه به الزامات آنها در پیش گرفته که می‌تواند نتایج معکوس داشته باشد. چنان‌که مثلا از یک سو ظاهرا با ادعای کاهش اتکای بودجه به نفت، سهم مالیات‌ها را به نحو عجیب و غریبی بالا برده (افزایش حدود 42درصدی نسبت به سال جاری به میزان هزار‌و 122 هزار میلیارد تومان و سهم هر ایرانی تقریبا 13 میلیون تومان) و از سوی دیگر هر روز دایره مشارکت اجتماعی و سیاسی مالیات‌دهندگان در امور کشور را تنگ‌تر کرده و از میزان پاسخ‌گویی کاسته شده است. اینکه از یک سو افزایش درآمدهای مالیاتی و کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی و رشد هشت‌درصدی اقتصادی و... را (بی‌تناسب با واقعیت‌های موجود و فضای اقتصاد کلان و رشد درآمد مردم و بنگاه‌های اقتصادی و...) روزانه بر در و دیوار تبلیغ کنیم و از سوی دیگر پاسخ‌گوی عملکرد و نحوه هزینه‌کرد منابع نبوده و تاب تحمل یک حزب و جریان مستقل سیاسی و مدنی و حتی استقلال نسبی و مشروط تشکلی را که قدمتی 140ساله دارد (اتاق ایران) نداشته باشیم، هیچ نسبتی با گره‌گشایی از ابرچالش‌ها و تحقق توسعه‌ای ندارد که از «هفتمین» خان آن باید عبور کرد.

اگر پس‌افتادگی نهاد سیاست از تحولات اجتماعی برآمده از توسعه اقتصادی علت اصلی تحولات دهه 50 خورشیدی کشورمان بود، اینک بیم آن می‌رود که این پس‌افتادگی با شدت بیشتر و در عقب‌ماندگی سویه‌های مختلف این معادله از «اقتصاد» (تداوم تورم‌های 50‌درصدی و قرار‌داشتن یک‌سوم جمعیت کشور زیر خط فقر و سقوط حدود 10 میلیون ایرانی به تله فقر در «دهه گم‌شده رشد اقتصادی ایران» طبق گزارش اخیر بانک جهانی) تا «سیاست» (فقدان حزب و سازمان قوی سیاسی و نهادهای مدنی و تشکل‌های صنفی و تشدید فشارهای خارجی و تنش‌های بین‌المللی) و «اجتماع» (تداوم سخت‌گیری‌ها و عدم پذیرش تنوع و تکثر و حقوق بنیادین شهروندی و...)، وضعیتی را رقم زند که نتوان بر آن نامی نهاد؛ وضعیتی که باید سخت از آن حذر کرد. 

روزنامه وطن امروز

چه کسی پیروز شد؟
مهدی بختیاری
 54 روز از آغاز نبرد توفان الاقصی گذشت و با تمدید آتش‌بس موقت و تبادل تعدادی از اسرای 2 طرف، ممکن است جنگ به روزهای پایان برسد.
فارغ از اینکه این نبرد از سر گرفته شود باید خیر، حماس و گروه‌های مقاومت فلسطینی و از آن بالاتر، مردم مظلوم غزه را پیروز این درگیری نابرابر دانست.
* در این 54 روز چه اتفاقاتی افتاد؟
در روز اول نبرد، یعنی 7 اکتبر، گروه‌های مقاومت فلسطینی با یک حمله سریع و غافلگیرکننده، ضربات بزرگی به رژیم صهیونیستی وارد کردند که برخی از آنها کم‌سابقه و برخی نیز بی‌سابقه بود.
در این حمله، ابهت ارتش رژیم اسرائیل به همراه همه دستگاه‌های عریض و طویل اطلاعاتی ـ امنیتی آن شکست و آنها نتوانستند وقوع چنین اتفاقی را پیش‌بینی  کنند و جلوی آن را بگیرند.
در این حمله، برای نخستین بار گروه‌های فلسطینی منطقه درگیری را به داخل اراضی اشغالی کشاندند که در نتیجه آن بیش از 1400 کشته در یک روز روی دست صهیونیست‌ها ماند (البته بعدا مشخص شد چند صد نفر از این تعداد، نظیر آنهایی که در فستیوال موسیقی رعیم حضور داشتند، به دست خود ارتش اسرائیل کشته شده‌اند) و گروه‌های مقاومت ۲۵۰ اسیر را با خود به نوار غزه بردند.
در طرف مقابل، مقامات رژیم اسرائیل اعلام کردند برای تلافی این حملات، دست به یک حمله گسترده زمینی به غزه خواهند زد که این حمله 3 هدف عمده را دنبال می‌کرد.
اول، حماس به صورت کامل نابود شود.
دوم، همه اسرا بدون مذاکره آزاد شوند.
سوم، کنترل غزه از حماس به یک گروه دیگر (تشکیلات خودگردان فلسطینی) واگذار شود.
با گذشت 48 روز، هیچ‌کدام از این اهداف اسرائیل محقق نشد.
حماس نابود نشد که هیچ، کمترین آسیب به تونل‌ها و ساختار رزم این گروه وارد آمد. شلیک راکت‌ها به سرزمین‌های اشغالی تا قبل از آتش‌بس قطع نشد و درگیری‌های میدانی با پیاده‌نظام ارتش اسرائیل در همه مناطق درگیری ادامه داشت که منجر به کشته شدن چندصد سرباز و از بین رفتن تعداد زیادی از تجهیزات زرهی ارتش این رژیم شد.
اسرائیل حتی توان حمله گسترده به غزه را هم پیدا نکرد و این حمله به مناطقی در شمال غزه محدود شد که عملا آورده‌ای برای دولت نتانیاهو نداشت.
با اینکه آنها سعی کردند با به دست آوردن یک یا چند دستاورد هر چند کوچک، آن را تبدیل به دستاوردی بزرگ برای ساکت کردن مخالفان‌شان در داخل سرزمین‌های اشغالی کنند ولی دیدیم این حملات و اتفاقاتی که مثلا بعد از تصرف بیمارستان شفا صورت گرفت، بیشتر به دلیل دیگری برای مضحکه ارتش شکست‌ناپذیر(!) اسرائیل تبدیل شد.
از آن مهم‌تر، صهیونیست‌ها هرگز نتوانستند حتی یک اسیر خود را با تکیه بر توان نظامی یا فشار به حماس آزاد کنند و در نهایت مجبور شدند با همان حماس که خواهان نابودی‌اش بودند، مذاکره کنند تا تعدادی از اسرای‌شان آزاد شوند.
با این حال ممکن است این سوال به وجود بیاید: چطور می‌توان با وجود این همه خسارت و شهید در نوار غزه (۱۵ هزار نفر که عمده آنها زنان و کودکان بودند) حماس و مقاومت فلسطین و در یک کلام، غزه را پیروز میدان دانست؟
اولا تعداد زیاد شهدای فلسطینی – به رغم جانکاه بودن آن- نمی‌تواند نشان‌دهنده شکست باشد.
برای مثال در جنگ دوم جهانی، تعداد تلفات شوروی بیشتر از تلفات آلمان بود ولی در نهایت آنکه پیروز میدان شد، شوروی بود. در توفان الاقصی هم اگر چه این حجم از جنایت بی‌سابقه – حتی از طرف صهیونیست‌ها - کشتار زنان، کودکان و مردم بی‌دفاع و این میزان خسارت به منازل، بیمارستان‌ها، مساجد، مدارس و زیرساخت‌های غزه دل هر انسان آزاده‌ای را به درد می‌آورد اما در تحلیل نظامی، هیچ‌کدام از این موارد را نمی‌توان یک دستاورد قابل اعتنای نظامی برای اسرائیل به حساب آورد چرا که هیچ کدام از اهدافی که بر زبان آورده بودند، محقق نشد.
آنچه در غزه بر مردم فلسطین گذشت، حجم زیادی از جنایت و وحشی‌گری بود که ارتش اسرائیل به مدد برتری هوایی خود آن را رقم زد و الا در عرصه میدان و روی زمین، همه دیدند ارتش پرادعای اسرائیلی حرفی برای گفتن نداشت.
ترس از ورود همه‌جانبه به غزه، مقاومت دلیرانه و موثر رزمندگان حماس و بی‌برنامگی صهیونیست‌ها - که بخش زیادی از آن ناشی از فشار از درون جامعه صهیونیست بود – در نهایت آنها را به توریست‌هایی تبدیل کرد که همه دستاوردشان گرفتن عکس یادگاری با ساختمان‌های غزه نظیر پارلمان، پلیس حماس و... بود.
با این حال طرف فلسطینی به بخش زیادی از آنچه در نظر داشت، رسید.
اولا مساله فلسطین که می‌رفت به واسطه پیمان‌های صلح اعراب با رژیم اشغالگر قدس به فراموشی سپرده شود، دوباره به صدر اخبار نه‌فقط در جهان اسلام بلکه در همه دنیا تبدیل شد، افکار عمومی جهان به طرز بی‌سابقه‌ای در طرف درست ماجرا قرار گرفت، روند آزادی اسرای در بند فلسطینی آغاز شد، هیمنه و ابهت ارتش اسرائیل در چشم بسیاری در جهان شکست و روحیه گروه‌های مبارز فلسطینی بیشتر شد.
در کنار این، پایگاه مردمی حماس و گروه‌های مقاومت در میان مردم فلسطین چه در غزه و چه در کرانه باختری - که عمده اسرا تاکنون از اهالی این منطقه بودند- بیشتر شد. در طرف مقابل، شکاف و اختلافات موجود در جامعه صهیونیست که پیش از این جنگ به واسطه عملکرد دولت نتانیاهو به شکل بی‌سابقه‌ای خود را نشان داد، با این شکست مفتضحانه در نبرد توفان الاقصی بیشتر هم شد و تبعات این جنگ تازه با پایان درگیری‌ها اثرات خود بر جامعه صهیونیست را نشان خواهد داد. در پایان باید متذکر شد تحلیل‌ها درباره نبرد توفان الاقصی، تبعات و عواقب آن و نتایجی که برای ۲طرف به بار آورد، نیازمند یک نگاه دقیق و کامل به ماجرای فلسطین است؛ ماجرایی که شروع آن به 100 سال قبل بازمی‌گردد، نه 7 اکتبر 2023
روزنامه رسالت

گزارشی از برنامه هفتم

محسن پیرهادی
یک. برنامه هفتم توسعه، اولین برنامه پنج‌ساله‌ای است که در گام دوم انقلاب اسلامی به تصویب مجلس رسید. شدت مداقه و میزان کار کارشناسی بر روی کلیات و جزئیات این برنامه از سوی کمیسیون تلفیق و همچنین نمایندگان مردم در صحن مجلس، در ادوار گذشته کم‌نظیر بوده است. نکته مهم ماجرا، انتشار بند‌به‌بند و بخش‌به‌بخش برنامه برای عموم در هنگام تصویب آن است. این‌که برخی موارد به علت فراگیری یا اهمیت موضوع دارای بسامد رسانه‌ای بیشتری شد، باعث نگردید که سایر موارد به‌صورت هفتگی به اطلاع مردم و صاحب‌نظران نرسد.
دو. اگر برنامه‌ای دارای ده‌ها اولویت و محور باشد، عملا به هیچ‌کدام از موارد به‌صورت اصولی و عمیق نپرداخته است. به‌عبارت‌دیگر فرد یا برنامه‌ای که ۱۰ اولویت دارد، عملا هیچ اولویتی ندارد. ما در برنامه هفتم، حواشی را کنار گذاشتیم و دو رویکرد و محور را اساس کار قرار دادیم. محور اول، احیا و تقویت حقوق شهروندی، بازنگری در قوانین مسئله‌ساز برای مردم و عدالت‌گستری بوده است. محور دوم، ریل‌گذاری اقتصادی برای رشد تولید و مهار تورم و تصویب چارچوبی برای دوران گذار از اقتصاد نفتی و دولتی به اقتصاد دانش‌بنیان و مردمی بوده است.
سه. در حوزه اول، قوانین مهمی به تصویب رسیده‌اند که حرفه‌ای شدن خدمت سربازی و کاهش دوره عمومی از جمله آن‌هاست.
 ارتقای جایگاه مردم در مدیریت شهری از طریق تشکیل اتحادیه شهرداری‌ها، پوشش بیمه برای رانندگان تاکسی‌های اینترنتی که با توجه به بعد خانوار حدودا ۳ تا ۳/۵ نفره ایرانی شامل حدود یک میلیون نفر می‌شود، نگاه ویژه به جایگاه مردمی و تخصصی شهرداری‌ها که از منظر تأثیرگذاری و دامنه استعداد ‌و اختیار، به قول برخی صاحب‌نظران قوه چهارم کشورند، تصویب نظام ساماندهی منابع انسانی در شهرداری‌ها به‌استثنای پایتخت که اقتضائات متفا‌وتی دارد و بالاخره همسان‌سازی حقوق بازنشستگان که معتقدم به‌تدریج طعم شیرین آن طی سال‌های آینده به کام بازنشستگان عزیزمان خواهد نشست.
از باب نمونه، در همین لایحه بودجه ۱۴۰۳ که به‌تازگی تقدیم مجلس شده، درصد افزایش حقوق بازنشستگان ۲۰ درصد و شاغلان ۱۸ درصد بوده و این یعنی قرار است طی چند سال، مرتبا بازنشستگان با نرخ بالاتر و شیب بیشتری به سمت افزایش حقوق ماهانه گام بردارند که این از تکالیف مجلس شورای اسلامی بر دولت محترم بوده است.
چهار. ابتدا باید این نکته را یادآور شوم که تصویب برخی موارد اقتصادی در برنامه هفتم، تدبیر مشترک دولت و مجلس بوده و دقیقا نشانگر مردم‌گرایی و نه عوام‌گرایی دو قوه بوده است. کاری به مقایسه با دیگر کشورها هم نداریم اما می‌دانیم که صندوق‌های بازنشستگی ما به آینده بدهکارند و این یعنی در روز مبادا، صندوق باید از بانک مرکزی استقراض کند که نتیجه قطعی چنین کاری، تورم و برداشتن پول از جیب مردم و پایین‌آوردن قدرت خرید جامعه است. اتفاقا برای مجلس راحت بود که از باب مصلحت‌اندیشی در آستانه انتخابات، با تراز کردن صندوق‌ها موافقت نکند اما اتفاقا این نشان صدق و سلامت مجلس است که برای آن‌که بعدها ضرری متوجه مردم نشود، امروز بر این بند از لایحه دولت صحه گذاشت. باید دانست که صندوق‌های بازنشستگی از دارایی مردم و برای مردم اداره می‌شوند و به زبان ساده، اگر دولت امروز ماه‌های بیشتری از شاغلان، سهم بازنشستگی مطالبه نکند، در آینده با خلق تورم عملا مبلغ بیشتری از جیب همان مردم برخواهد داشت و اینجا مجلس به‌جای صلاح و صرفه مصلحت‌اندیشانه، اقدام صحیحی کرده است. دقیقا با همین نگاه مصوبات اقتصادی دیگری نیز در برنامه هفتم گنجانده‌شده که برخی از آن‌ها، ظرفیت شفافیت، نظارت عمومی و فسادستیزی را افزایش داده‌اند. 
پنج. اصلاحات اساسی در نظام بانکی و تعیین مصادیق دقیق و به روز از انواع تبانی و اخلال در نظام پولی و بانکی، استقرار سامانه ملی اطلاعات بازار کار و شفافیت مشاغل و بازارها، تسهیل تأمین مالی ساخت مسکن، مسکن روستایی، مسکن حمایتی و بافت‌های فرسوده ازجمله موارد اساسی در دومین محور برنامه هفتم بوده است. همچنین در حوزه‌های مالیاتی و مسائلی چون بیمه، با شدت زیادی به سمت حذف تصمیمات سلیقه‌ای و استقرار سامانه‌ها حرکت کرده‌ایم که انواع تبانی و حق‌خوری را به حداقل خواهد رساند.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات