صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۸:۰۴  ، 
کد خبر : ۳۵۶۳۵۸

یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه ۲۵ بهمن ماه ۱۴۰۲

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز چهارشنبه ۲۵ بهمن

هشدار درباره وقوع یک فاجعه انسانی 

سعدالله زارعی

روند تحولات غزه نشان می‌دهد رژیم جنایتکار اسرائیل که با گذشت بیش از چهار ماه به دلیل مقاومت شدید مردم آن نتوانسته اهداف خود در غزه را محقق نماید، درصدد دست زدن به یک جنایت هولناک علیه ساکنان این باریکه در «رفح» می‌باشد و ضرورت دارد برای جلوگیری از این فاجعه تدابیری اتخاذ و اقداماتی انجام شود. در این خصوص گفتنی است:
1- نتانیاهو به ارتش دستور داده تا طرحی برای عملیات در رفح ارائه کند و البته این بدان معناست که او از یک‌سو از سختی‌ها و پیامدهای این کار آگاه بوده و از سوی دیگر با تردید اعضای کابینه نظامی در خصوص نتیجه‌بخش بودن چنین اقدامی مواجه است وگرنه اقدام به کشتار مردم در رفح در ادامه کشتار مردم در سایر بخش‌های باریکه غزه است و طرح جداگانه‌ای نیاز ندارد. تردید کابینه نظامی اسرائیل ترجمه تردید ارتش این رژیم غاصب هم هست. چرا که اقدامات چهار ماه اخیر ارتش جز بدنامی برای آن به بار نیاورده است. تصویر عمومی از اقدامات ارتش در غزه این است که بدون داشتن اطمینان از اهداف ترسیم شده، به جنگی کور دست زده و حاصل اقدامات آن فقط کشتار مردم و تخریب خانه‌ها بوده و این در عرف نظامی دنیا مأموریت مشروع نظامی ارزیابی نمی‌شود.
2- یکی از اهداف اصلی رژیم غاصب در حمله به غزه، تخلیه این منطقه از ساکنان آن به هر نحو ممکن بوده است. رژیم در مرحله اول عملیات نظامی که حدود شش هفته به درازا کشید، با بمباران شدید بخش شمالی شامل بیت حانون، بیت لاحیا، غزه و جبالیا نزدیک به یک میلیون نفر از جمعیت حدود 1/3 میلیون نفری این بخش را به نقاط مرکزی و جنوبی باریکه کوچ داد و در مرحله دوم عملیات نظامی که نزدیک به هفت هفته طول کشید با محاصره و تخریب خان یونس، این جمعیت را به سمت رفح در جنوب نوار غزه منتقل کرد و هم‌اینک حدود یک و نیم میلیون نفر از ساکنان نوار غزه در چادرهای نصب شده در رفح به سر می‌برند.
رژیم غاصب اینک در نظر دارد از طریق تهاجم نظامی به رفح - که از آن به مرحله سوم جنگ تعبیر می‌کند - این جمعیت را به سمت مصر کوچ داده و تسلط نظامی بر باریکه غزه را برای مدت طولانی تثبیت نماید. بر این اساس از چندی قبل، از تسلط بر محور فیلادلفیا در شمال صحرای سینا و در داخل مصر صحبت می‌کند. محور فیلادلفیا - حد فاصل گذرگاه کرم ابوسالم در جنوب شرق رفح تا ساحل - حدود یک کیلومتر عرض و حدود 15 کیلومتر طول دارد که در جریان توافق 1357 کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل به عنوان تضمین امنیتی و اطمینان از عدم حضور نظامی مصر در صحرای سینا و منطقه طابا، به رژیم غاصب واگذار شده بود اما با تخلیه غزه در سال (1384/ 2005)، اسرائیل اداره این محور را به مصر واگذار کرد و به‌منظور مقابله با مقاومت فلسطین به مصر اجازه حضور نظامی محدود در صحرای سینا و از جمله این محور داد.
بحث بازپس‌گیری محور فیلادلفیا به این معناست که رژیم جنایتکار قصد دارد ساکنان غزه را چند کیلومتر از مرزهای جنوبی این باریکه هم دور کند تا برای همیشه بر غزه سیطره امنیتی و نظامی داشته باشد. چندی پیش یک مقام اطلاعاتی مصر به یک مقام ایرانی گفته بود اروپایی‌ها برای ایجاد اردوگاه‌ها چند منطقه را در صحرای سینا شناسایی کرده‌اند و این به آن معناست که طرح کوچاندن ساکنان غزه به داخل صحرای سینا فقط یک طرح اسرائیلی نیست. اینکه اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها از مخالفت خود با کوچاندن جمعیت غزه حرف می‌زنند، ادامه ریاکاری آنان درباره اشغال بخش بخش خاک فلسطین توسط رژیم غاصب طی بیش از صد سال گذشته است و لذا اعتباری ندارد. بر این اساس باید گفت خطر وقوع یک جنایت سنگین در رفح و قتل‌عام هزاران نفر طی چند روز جدی است.
3- یکی از جنبه‌های تهدید نظامی رفح از سوی رژیم غاصب، «انتقام‌جویی» از مردم مقاوم این خطه است. رژیم اسرائیل گمان می‌کرد با فشار شدید بر مردم، آنان را از مقاومت جدا می‌کند و از این طریق می‌تواند بر مقاومت فلسطین در غزه غلبه کرده و یک پیروزی بزرگ را برای خود به ثبت برساند. نتانیاهو به‌خصوص گمان می‌کرد با موفقیت در غزه، موقعیت بسیار متزلزل خود و حزب لیکود بهبود می‌بخشد و سال‌ها ادامه حکومت خود را تضمین می‌کند اما مقاومت شدید مردم و همراهی آنان با سازمان‌های مقاومت او را از دستیابی به اهداف دور کرده است. اقدام بسیار محتمل ارتش اسرائیل طی روزهای آینده درواقع یک انتقام‌جویی کور می‌باشد؛ چرا که ساکنان غزه حتی اگر با کشتار شدید از سوی رژیم بی‌رحم اسرائیل مواجه شوند، ماندن در غزه را بر زندگی محنت‌بار در اردوگاه‌ها ترجیح می‌دهند. از نظر آنان تحمل سختی جنگ موقتی و تحمل سختی زندگی در اردوگاه‌ها دائمی است. ضمن آنکه مقاومت و سازمان‌های آن را تنها سرمایه خود در مقابل رژیم می‌دانند و از آن محافظت کرده و برای آن هر بهائی می‌پردازند.
4- تحلیل چهار ماه جنگ رژیم غاصب علیه ساکنان باریکه غزه به خوبی نشان می‌دهد، اسرائیل هم در بعد اطلاعاتی، هم در بعد تحلیل راهبردی و هم در بعد فرماندهی نظامی دچار مشکل اساسی و بلکه بحران می‌باشد. اسرائیل در مرحله اول جنگ - 16 مهر تا 27 آبان - با تکیه بر جمع‌بندی سرویس اطلاعات نظامی ارتش، مدعی بود شهر غزه مرکز سیاسی و نظامی حماس و محل نگهداری اسرا است. اسرائیلی‌ها بیمارستان شفا واقع در شمال غرب شهر غزه را مرکز فرماندهی حماس و مرکز اداری آن و محل نگهداری و شلیک موشک‌ها و نیز محل نگهداری اسرا می‌دانستند بر این اساس ویران‌سازی این بیمارستان و کشتار بیماران و بمباران وسیع شهر غزه را توجیه می‌کردند اما پس از تصرف بیمارستان غزه با صراحت اعلام کردند در این مورد اشتباه کرده و اطلاعات نظامی آنان معتبر نبوده است.
رژیم پس از شکست در مرحله اول، عملیات سنگین نظامی مرحله دوم - 3 آذر تا 19 دی - را در جنوب با این ادعا شروع کرد که «خان‌یونس» مرکز عملیات نظامی و اداری حماس و محل نگهداری اسرا می‌باشد. اما با طی شدن حدود هفت هفته معلوم شد که همه این ادعاها غلط بوده و ارتش اسرائیل بار دیگر با اطلاعات غلط وارد جنگ شده است. با شکست ارتش اسرائیل در مرحله دوم جایی برای اعتماد دوباره به ارتش و به‌خصوص سرویس اطلاعات نظامی آن باقی نماند و در داخل کابینه نظامی اسرائیل فشار زیادی به فرماندهی جنگ - و به‌خصوص شخص گالانت - وارد شد. با شکست اسرائیل در این مرحله دیگر امکان اینکه نقطه‌ای به‌عنوان مرکز فرماندهی نظامی حماس و سایر موارد نشان داده شود، از بین رفت و طرف‌های حامی اسرائیل - کمپین غربی، عربی پاریس - روی طرح سیاسی تمرکز کردند که البته طرح سیاسی همان طرح نظامی است که بازسازی و مرحله‌بندی شده است که ارتش اسرائیل برای تثبیت امنیتی خود و از میدان بیرون کردن مقاومت غزه دنبال می‌کرد و این در حالی است که از نظر اسرائیل، طرح سیاسی مثل بسیاری از طرح‌ها - شامل طرح ابراهیم - و یا بعضی قطعنامه‌های شورای امنیت - شامل قطعنامه 1701 - می‌تواند تحت کنترل مقاومت قرار گیرد. اسرائیل به‌خصوص در شرایط فقدان دستاورد نظامی، دل بستن به طرح سیاسی را ابلهانه می‌داند و از این‌رو هنوز هم چشمش به میدان نظامی است تا راه‌حل سیاسی.
5- رژیم غاصب و شخص بنیامین نتانیاهو گمان می‌کند با اقدام شدید نظامی در رفح و کشتار وسیع مردم به یکی از دو دستاورد می‌رسد؛ یا اینکه ساکنان غزه تحت فشار شدید نظامی، مرز رفح را می‌شکنند و به سمت سینا سرازیر می‌شوند که در این صورت کنترل نظامی باریکه برای آن آسان خواهد شد و یا اینکه با وجود استقامت ساکنان غزه در برابر بمباران شدید، مقاومت ناگزیر می‌شود به هر تحمیلی که از میز پاریس صادر شود، تن دهد و درواقع پایان مقاومت مسلحانه در غزه را اعلام نماید.
ضمن آنکه یکی دیگر از جنبه‌های جمع‌بندی نتانیاهو این است که اگر کماکان نتواند اهداف نظامی خود را محقق کند و به این دلیل ناگزیر به تن دادن به فرمول غیرقابل اعتماد پاریس شده و به جنگ پایان دهد، می‌تواند با کشتار وسیع ساکنان غزه اشتهای انتقامجویانه یهودیان را ارضا کند و جلوی ضربه شدید به خود و لیکود را بگیرد. کمااینکه در جنگ‌های دو دهه اخیر که همواره با ناکامی ارتش تمام شده نیز در روزهای منتهی به پایان جنگ شاهد توسل به «خشونت ویژه» بوده‌ایم.
مجموعه این مباحث و به‌خصوص واکنش شدید اسرائیل به تلفات بی‌سابقه پریروز ارتش صهیونیستی در خان‌یونس نشان می‌دهد، مردم انتقال‌یافته به رفح در معرض یک تهدید جدی هستند. این تهدید اگرچه صحنه نظامی و سیاسی را به نفع اسرائیل تغییر نمی‌دهد - کما اینکه چهار ماه جنگ تغییر نداده است - ولی حفاظت از جان مردم مظلوم غزه موضوعی نیست که به این دلیل نادیده گرفته شود. اسرائیل به‌طور حقیقی و طی یک تهدید باید دریابد، چنین اقدامی برای آن بسیار سنگین تمام می‌شود.

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز چهارشنبه ۲۵ بهمن

مهم‌ترین مسئله این روزهای جهان اسلام
مصطفی منتظر 
«رفح» پرتکرارترین نام این روزها پس از غزه است. صد و بیست و نه روز از حمله رژیم صهیونیستی به  نوار غزه می گذرد. بمباران بی وقفه زمینی و هوایی  به تخلیه مناطق شمالی این منطقه و پناه آوردن آوارگان جنگی به جنوب غزه یعنی شهر مرزی رفح منجر شده است.رفح که پیشتر «دروازه غزه به جهان» لقب گرفته و تنها راه ورود کمک های بشر دوستانه به این باریکه بوده و پناهگاه امنی برای آوارگان غزه محسوب می‌شد حالا اما درآستانه فاجعه انسانی قرار دارد. رژیم صهیونیستی در دور جدیدی از حملات خود رفح در جنوبی ترین منطقه باریکه غزه را هدف جدید موشک های خود قرار داده که باعث کشته شدن صد نفر و مجروح شدن صدها تن شده است.بنیامین نتانیاهو، گفته بود که از ارتش خواسته است تا طرحی برای خروج صدها هزار غیرنظامی از رفح پیش از حمله زمینی به این شهر تنظیم کند.موقعیت رفح در جنوب به مصر، از غرب به دریای مدیترانه، از شرق و شمال به اراضی اشغالی ختم می‌شود. این تصمیم  تل آویو  نه تنها منجر به بروز منازعاتی میان تل‌آویو و مصر شده  بلکه با هشدار جدی عربستان سعودی، امارات و قطر نیز همراه بوده است.واقعیت این است که رخدادهای این روزهای رفح و تایید عملی بایدن برای حمله رژیم به آخرین منطقه باقی مانده در غزه، مهم‌ترین مسئله این روزهای جهان اسلام  است. باوجود آن که موضوع انتخابات مجلس شورای اسلامی بسیار مهم و اساسی است اما بدون شک، جان 1.5 میلیون مسلمان فلسطینی باید در راس تمامی اخبار و کنشگری‌های انقلابیون قرار گیرد. متاسفانه تمام فشارها به رژیم و ایالات متحده آمریکا برای توقف در تداوم جنگ رفح، تا بدین لحظه ناموفق بوده و رژیم سعی دارد تا آخرین نقاط در دست حماس را زیر آتش سنگین ببرد.  در این میان، نبود فشار رسانه‌ای و سیاسی در این زمان حساس که سابقا بخشی از آن توسط ایرانیان تولید می‌شد، به رژیم و آمریکا اجازه داده تا جنگ را ادامه دهند. حتی اگر بایدن و بلینکن در رسانه، رفتاری شبه‌مخالف با این حمله داشته باشند، باید درک کرد که رژیم فقط با چراغ سبز آن ها وارد این کارزار نهایی خواهد شد. این نقطه از منطقه غزه، آخرین دژ حماس روی زمین است و حمله به آن می‌تواند به معنای مشکل‌آفرینی جدی در حیات نظامی حماس باشد.  تلاش رژیم در ترساندن جبهه شمالی و همچنین تلاش ناکام آمریکا برای فشار به جبهه عراق و دریای سرخ را باید در همین راستا معنا کرد. بدون شک، رژیم پس از راحت شدن از غزه، به دنبال شمال خواهد رفت و یک به یک دشمنان اطراف خود را با مشکل مواجه خواهد ساخت. لذا توقف رژیم در همین جا یک امر لازم و ضروری است. یکی از کارهایی که در این روزها در فضای عمومی می تواند انجام شود فشار رسانه‌ای بر حامیان غربی رژیم صهیونیستی است. باید مسئولان ارشد غربی، سلبریتی‌ها و فعالان مجازی غربی را در کامنت‌های شبکه‌های اجتماعی به چالش کشید و از آنان پرسید که چرا دربرابر این کشتار بزرگ، ساکت هستند. همچنین باید کاربران مسلمان و عرب را به کنشگری فعالانه دعوت کرد.
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز چهارشنبه ۲۵ بهمن

جمهوری اسلامی ایران  و خواب‌های آشفته امریکا

ناصر کنعانی

آبرام پیلی، معاون نماینده ویژه امریکا در امور ایران با انتشار ویدئویی در صفحه مربوط به نماینده ویژه دولت امریکا در امور ایران در شبکه اجتماعی ایکس، مطالبی را مطرح کرده که بیانگر چیزی جز تعمد وی در قلب واقعیت و سیاه‌نمایی علیه جمهوری اسلامی ایران نیست. 
تردیدی نیست که ترویج اطلاعات نادرست، تلاش برای ایران‌هراسی و درک نادرست امریکا از تحولات منطقه غرب آسیا، ریشه بیشتر مشکلات موجود در این منطقه است. 
دولت امریکا سابقه‌ای سیاه در فریب افکار عمومی و سوءاستفاده از مفاهیم ارزشمندی همچون دموکراسی، حقوق بشر و صلح دارد و عقده گشایی «پیلی» در خصوص انقلاب اسلامی ایران و توهمات وی ارزش پاسخگویی ندارد چراکه امریکایی‌ها اساساً گوش شنوا و انگیزه‌ای برای درک و فهم حقایق و درس گرفتن از اشتباهات خود ندارند، در عین حال، از منظر تبیین حقایق، مواردی را  یادآور می‌شوم:
۱- جمهوری اسلامی ایران به عنوان نظامِ برآمده از اراده، خواست و انقلاب مردم ایران در سال ۱۳۵۷، در طول نزدیک به نیم قرن از حیات خود، همواره صندوق رأی را مبنای حرکت سیاسی کشور در حوزه‌های مختلف قرار داده است. برگزاری بیش از ۴۰ انتخابات در طول ۴۵ سال از عمر این نظام، بهترین گواه بر وفاداری و پایبندی نظام به رأی مردم است. «جمهوری اسلامی ایران» همان‌گونه که در سال ۱۳۵۸ با تأیید ۹۸ درصد آرای مأخوذه، مشروعیت خود را به دست آورده، همچنان مفتخر است که به حکم قانون اساسی، جمهوریت نظام را رکن لایتغیر خود می‌داند. 
۲- آبرام پیلی بدون اینکه ماهیت استقلال‌طلبانه انقلاب اسلامی و ضدیت آن با مداخلات استکباری امریکا در ایرانِ قبل از پیروزی انقلاب را مطالعه و درک کرده باشد، با تأثیرپذیری از ادبیات معاندین معلوم الحال و در یک دروغ‌پردازی آشکار، جمهوری اسلامی ایران را به عنوان نظامی معرفی می‌کند که در آن «مخالفان و اقلیت‌ها از حقوق خود محروم می‌شوند»، حال آنکه جمهوری اسلامی ایران تنها نظام مردم سالار در منطقه است که به طور رسمی کرسی‌های مشخصی برای اقلیت‌های دینی در مجلس شورای اسلامی در نظر گرفته و نمایندگان آن‌ها با رأی مستقیم جامعه خود به این نهاد تقنینی و نظارتی وارد می‌شوند و آزادانه امکان مشارکت در تدوین طرح‌های حقوقی، نظارت بر دولت و پرسش از مسئولان اجرایی کشور را دارند. 
افکار عمومی جهان به خوبی به یاد دارد که چند ماه پیش خانم ایلهان عمر (نماینده منتخب مسلمان مجلس امریکا) فقط به جرم انتقاد از جنایات اسرائیل از حضور در کمیته روابط خارجی این مجلس کنار گذاشته شد. همچنین خشونت پلیس امریکا علیه رنگین‌پوستان در این کشور، موضوعی است که هر از چندگاهی خبر‌های تأسفبار آن در جامعه امریکا غوغا ایجاد می‌کند و موجب تعجب و تأثر جهانیان می‌شود. 
۳- ادعای دیپلمات امریکایی در خصوص خطرناک بودن برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران در حالی صورت می‌گیرد که فعالیت‌های ایران در این زمینه همواره در چارچوب ان‌پی‌تی و تعهدات پذیرفته شده بین‌المللی و تحت نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی انجام شده و همواره دارای اهداف صلح‌آمیز بوده است. این دولت امریکا به عنوان تنها استفاده‌کننده از تسلیحات هسته‌ای است که سابقه‌ای آشکار در عدم تعهد به قوانین و مقررات بین‌المللی در این زمینه دارد. جهان هنوز فجایع بمباران اتمی شهر‌های هیروشیما و ناکازاکی به دست ارتش تروریستی امریکا را فراموش نکرده است. همچنین سال‌هاست که به کارگیری اورانیوم ضعیف شده در جنگ افزار‌های امریکایی علیه مردم عراق، افغانستان، سوریه و لیبی، موضوع زنده گزارشگران منصف است. امریکا در حالی که دارنده بیشترین تعداد کلاهک‌های هسته‌ای در جهان است، در عین حال جزو معدود کشور‌هایی است که اجازه بازرسی از انبار‌ها و تأسیسات هسته‌ای خود را به نمایندگان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نمی‌دهد. 
امریکا با خروج از برجام، وضع تحریم‌های غیرقانونی و غیرانسانی و عدم جدیت و صداقت در مذاکرات رفع تحریم‌ها به دنیا نشان داد با اصول و نرم‌های بین‌المللی فاصله زیادی دارد.
 در پایان به این دیپلمات امریکایی توصیه می‌کنم پرونده اسناد وزارت خارجه امریکا را که خودشان بخشی از آن را برای همگان روشن کرده‌اند، یک بار دیگر با تأمل تورق کند تا به یاد آورد چه جنایت بزرگی با طراحی کودتای نگین و سیاه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت مردمی وقت ایران و نابودی حق ملت ایران برای دموکراسی مرتکب شدند و البته نیک می‌دانید که این تنها مشتی از خروار‌ها اسناد جنایات دولت امریکا در حق ملت ایران است. جای تأسف است که امریکا اینک با ریاکاری و نفاق، کوشش می‌کند با بیانیه‌های پوچ و مضحک و یاوه سرایی، خود را مدافع حقوق ملت ایران جلوه دهد! امریکا رژیمی است که از بزرگ‌ترین مصیبت بشریت و وحشیانه‌ترین انواع جنایت و کشتار کودکان معصوم فلسطینی در غزه به‌دست رژیمی نژادپرست، اشغالگر و کودک‌کش با نزدیک به ۳۰ هزار شهید و مفقود به طور کامل و نامحدود پشتیبانی کرده و عامل این جنایات را تسلیح و تجهیز کرده است. رژیمی که رئیس‌جمهور آن این همه جنایت و نسل‌کشی را صرفاً رفتاری «اغراق آمیز و بیش از حد» توصیف می‌کند، اعتبار و آبرویی ندارد که نماینده وقیح آن در سالگرد پیروزی انقلابی باشکوه و مردمی، علیه دولت و‌ملت غیور ایران یاوه سرایی کند. 
البته با توجه به‌عصبانیت همیشگی امریکا از سرنگونی نظامی دیکتاتور، سرسپرده و مزدور که سال‌ها در سرکوب وحشیانه ملت خود مورد حمایت همه جانبه واشینگتن بوده و بیش از ۴۵ سال از هر دشمنی و فشار و تحریم بی‌حاصل علیه کشور و مردم بزرگ ایران فروگذار نکرده است و شاهد پیشرفت و اقتدار روزافزون نظام جمهوری اسلامی ایران است، از نماینده «به اصطلاح در امور ایران» آن بیش از این اظهارات سخیف و بی‌مایه، انتظاری نمی‌رود. به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، «امریکایی‌ها تسلیم شدن ایران و سلطه مجدد بر این کشور و ملت بزرگ را باید در خواب ببینند و این خواب آشفته هرگز تعبیر نخواهد شد.» به دولتمردان متوهم امریکا یادآور می‌شوم که بزرگی و قدرت ملت ایران برآمده از تاریخی کهن و تمدنی سترگ و انقلابی مردمی، اسلامی، عدالتخواه و ظلم ستیز است که الهام‌بخش دیگر ملت‌ها بوده و همچنان هست و خواهد بود. سخنگوي وزارت امور خارجه
عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز چهارشنبه ۲۵ بهمن
‌سکوت جامعه جهانی دربرابر نسل‌کشی رفح
حسن هانی زاده
جنایت و نسل‌کشی رژیم صهیونیستی در نوار غزه همچنان ادامه دارد. حمله وحشیانه اخیر هواپیما‌های رژیم‌صهیونیستی به شهر رفح نیز این رویکرد را تایید می‌کند. بر اثر حملات توپخانه‌ای، موشکی و هوایی بی‌سابقه رژیم صهیونیستی به رفح تاکنون بیش از ۱۰۰نفر شهید و ۲۳۰نفر نیز زخمی یا زیر آوار گرفتار شده‌اند.
‌جنایت جنگی و نسل‌کشی در غزه در چارچوب طرح مشترک آمریکا ـــ اسرائیل برای نابودی غزه قابل تجزیه و تحلیل است. با توجه به گذشت ۱۲۹روز از عملیات طوفان‌الاقصی در این مدت رژیم صهیونیستی به کشتار و کوچ اجباری مردم غزه پرداخته و شمار شهدای غزه نیز از ۲۸هزار نفر فراتر رفته است. این روز‌ها نیز رژیم صهیونیستی درصدد کوچ اجباری بیش از یک میلیون نفر از ساکنان غزه برآمده و ظاهرا آمریکا نیز مخالفتی با این رویکرد رژیم صهیونیستی ندارد. به همین دلیل بنیامین نتانیاهو با استفاده از همراهی و کمک آمریکا می‌خواهد طرح خود را برای کوچ اجباری اهالی غزه و رفح اجرایی کند. به عبارت دیگر با توجه به اهمیت رفح در ارتباط غزه با مصر، رژیم صهیونیستی می‌خواهد رفح را به‌شدت بمباران و ساکنان این منطقه را وادار به کوچ اجباری کند. این در حالی است که جامعه جهانی در برابر این جنایت و نسل‌کشی سکوت کرده، البته کشور‌های عربی نیز در این خصوص سکوت کرده‌اند. برای نمونه اتحادیه عرب تاکنون هیچ بیانیه‌ای در محکومیت کشتار مردم رفح صادر نکرده است. به همین دلیل شرایط بسیار پیچیده شده و در این بین رژیم می‌کوشد طرحش را برای حذف غزه از نقشه جغرافیای فلسطین اشغالی اجرایی کند. درخصوص اقدامات و رویکرد رهبران مصر نیز باید یادآوری کرد با توجه به شرایط موجود به نظر نمی‌رسد، مصر بتواند اقدامی عملی انجام دهد. در واقع اگر توافق‌نامه صلح بین اسرائیل و مصر لغو شود، این اقدام به نفع مردم فلسطین خواهد بود، اما چنین اراده‌ای در بین رهبران مصر دیده نمی‌شود. به عبارت دیگر مصر با توجه به مسائل اقتصادی و جغرافیایی در شرایطی قرار ندارد که بتواند به‌طور مستقیم با آمریکا و رژیم‌صهیونیستی وارد درگیری شود و حتی قادر باشد مناسبات خود را با آن‌ها به پایین‌ترین سطح برساند.
عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز چهارشنبه ۲۵ بهمن

مولفه موثر بر بحران های ۲۰۲۴

علی بمان اقبالی

 تحولات یک ماهه اخیر در خاورمیانه به نوعی نوید دهنده ظهور بحرانی جدید در اولین ماه سال جدید میلادی بود که به نوعی موید سرعت گرفتن بروز بحران‌ها توامان با سرعت رشد علم و دانش فنی بشر و فاصله گرفتن از عقلانیت و مشارکت جمعی در مدیریت جهانی است.  در مجموع سال ۲۰۲۴ میلادی سال مهم انتخاباتی به ویژه در اروپا؛ آمریکا؛ روسیه و حتی اوکراین است و افکار عمومی در مناطق وسیعی از جهان از عملکرد رهبران سیاسی و سازمان ملل متحد در پیشگیری از بحران و یافتن راه حل برای جنگ های موجود ناراضی است.

واقعیت این است که تحولات چند سال اخیر نشان از ضعف مدیریت جهانی و نظم بین الملل در پیشگیری و یافتن راه حل برای بحران ‌های مهم دارد و آن چه سال های گذشته به ما نشان داده این است که جهان در برابر تهدیدها مقاوم نیست و خطرات ژئوپلیتیکی در سراسر جهان در سال های اخیر با جنگ روسیه در اوکراین و جنگ اسرائیل با شبه نظامیان حماس و تأثیرات اخیر مرتبط با کشتیرانی در دریای سرخ تشدید شده است.

موضوع مهم این که سازمان ملل متحد در انجام مسئولیت اساسی خود یعنی پیشگیری از وقوع جنگ و جنایت و یافتن راه حل برای بحران‌های مهم بین المللی و بین الدولی بویژه در هزاره سوم ضعیف عمل نموده و نتوانسته کارنامه قابل قبولی به افکار عمومی جهانی ارائه نماید.  واقعیت این است که جهان در دوره گذر کنونی و در کشاکش رقابت و زورگویی و زورآزمایی قدرت های بزرگ و منطقه ای بیش از هر زمان دیگری نیازمند رجوع به عقلانیت انسانی و اعتقادی و مشارکت جمعی برای گذر از مرحله سخت کنونی دارد.

 در عین حال که دمیدن انرژی جدید در کالبد مجامع بین الملل بویژه سازمان ملل متحد برای ایفای نقش برجسته تر در برقراری صلح و ثبات بین الملی بیش از هر زمان دیگری حیاتی و الزامی است.

 البته باید اذعان نمود که برخی اقدامات و اظهارات دبیرکل سازمان ملل متحد و همچنین برگزار نشست اخیر با موضوع پایان دادن به بحران غزه اقدامی رو به جلو و تا حدودی امیدوارکننده در مورد نقش آفرینی این سازمان می‌باشد.  برکسی پوشیده نیست که افکار عمومی جهان در واکنش به جنایات رژیم صهیونسیتی هشیاری و آگاهی توأمان با وجدان انسانی خود را کاملا برجسته نموده و به تعبیری از دولتمردان و سیاسیون سبقت گرفتند.

عناوین اخبار روزنامه شرق در روز چهارشنبه ۲۵ بهمن

انتخابات و ارزش‌ها

محمدرضا یوسفی شیخ‌رباط
در دنیای سنتی، بیعت به منزله یک امر عرفی برای پذیرش حکومت و تعهد به پیروی از قوانین در چارچوب حقوق متقابل، مطرح بوده است. پیامبر در بدو ورود به مدینه، کار خود را با بیعت در چارچوب یک پیمان‌نامه شروع کرد. امیرالمؤمنین که از پذیرش حکومت پس از قتل خلیفه سوم امتناع می‌ورزید، در نهایت با اصرار عموم مردم و بیعت آنان به قدرت رسید. او براساس‌این، بارها در مقابل معاویه به همین بیعت عمومی تمسک کرد و از این طریق بر مشروعیت خود تأکید ورزید. هنگامی که چند نفر از بیعت او سر باز زدند، حضرت آنان را آزاد گذاشت و بیعت‌نکردن را حق آنان دانست و در تمام دوران حکومت نیز هیچ مزاحمتی از سوی حکومت او برای آنان ایجاد نشد. حضرت نه در برابر معاویه و نه در برابر کسانی که بیعت نکردند، پای مقدسات را وسط نکشید؛ زیرا بیعت یک امر عرفی بوده و بر پایه آن، بر اقلیت است که به آن پایبند باشند و البته آنان نیز از آزادی بیان کاملا برخوردار بودند و تا زمانی که از طریق نظامی و روش‌های خشونت‌آمیز اقدامی نکنند، امیرالمؤمنین حکومت را موظف می‌دانست تا حقوق سیاسی و اجتماعی آنان را رعایت و از بیت‌المال نیز حقوق مالی آنها را پرداخت کند. در دنیای امروز، انتخابات به‌عنوان یک رکن دموکراسی مطرح بوده که امکان مهار قدرت را عملی می‌کند؛ اگرچه انتخابات با بیعت در گذشته تفاوت‌های زیادی دارد؛ اما هر دو بر عرفی‌بودن قدرت و تعهد متقابل حکومت و مردم تأکید دارند. فلسفه انتخابات، گذار آرام قدرت برای مدت‌زمان محدود است. در انتخابات، مردم این فرصت را پیدا می‌کنند تا شایسته‌ترین افرادی را که تصور می‌کنند می‌توانند به خواسته‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آنان جامه عمل بپوشانند، انتخاب کنند و البته در دوره مد‌نظر نیز احزاب، رسانه‌ها و دیگر نهادهای مدنی به نظارت و کنترل صاحبان قدرت می‌پردازند و در‌صورتی‌که آنان نمره قبولی از مردم نگرفتند، با انتخاب‌نشدن مجدد، مجازات می‌شوند.

اما پرسش این است که چه زمانی انتخابات می‌تواند فرایند کنترل و مهار قدرت را به‌خوبی انجام دهد؟ به نظر می‌رسد که این امر هنگامی رخ می‌دهد که موازنه میان دولت و مردم برقرار باشد. فقدان موازنه در دنیای سنتی موجب شده بود تا بیعت نتواند مانعی در برابر قدرت‌های حاکم باشد و از‌این‌رو معمولا حکومت‌ها به تعهدات خود پایبند نمی‌ماندند. در دنیای جدید این اتفاق با توانمندسازی جامعه و ابزارهای مؤثر برای کنترل مانند انتخابات آزاد به همراه احزاب، نهادهای مدنی و رسانه‌های آزاد رخ می‌دهد؛ از‌این‌رو تضعیف هر‌کدام از این چهار ارکان موجب بر‌هم‌خوردن موازنه قوا میان مردم و حکومت می‌شود. چنانچه گذشت، انتخابات امری عرفی و مبتنی بر تجربه بشری است تا شایسته‌ترین‌ها قدرت را به دست گرفته و پاسخ‌گوی رفتار خود باشند. در نتیجه، محدود‌کردن دامنه قدرت انتخاب مردم با هر روشی موجب کژکارکردی انتخابات می‌شود. اعمال شرایطی که تنها یک نگرش بتواند از فیلترها بیرون آمده و در معرض انتخاب مردم با نگرش‌های مختلف قرار گیرد، به معنای انحراف از مفهوم واقعی انتخابات است. دومین امری که موجب می‌شود تا انتخابات دچار کژکارکردی شود، مغفول‌گذاشتن فلسفه انتخابات است. در واقع، انتخابات برای این است که شایسته‌ترین افراد از منظر مردم با دیدگاه‌های مختلف برای تدوین بهترین قوانین در مجلس یا توانمندترین فرد برای اداره قوه مجریه در ریاست‌جمهوری یا متخصص‌ترین افراد در فهم فقاهت، اقتصاد، سیاست و روابط بین‌الملل در مجلس خبرگان در یک رقابت کاملا عادلانه انتخاب شوند؛ اما بی‌توجهی به این کارکرد، تقلیل انتخابات به پای صندوق رأی رفتن و افرادی را انتخاب‌کردن است. این امر نشان می‌دهد فلسفه مهار قدرت نادیده گرفته شده و اصل بر صورت انتخابات است. سومین امری که موجب می‌شود تا انتخابات دچار کژکارکردی شود، ورود مفاهیم ارزشی به این امر عرفی است. طبیعی است که تقلیل انتخابات از ماهیت مهار قدرت به برگزاری در چارچوب محدود بیان‌شده، موجب کاهش علاقه‌مندی از سوی داوطلبان و مردم برای انتخابات می‌شود. حال اگر در این شرایط برخی افراد از ارزش‌ها و مقدسات برای ایجاد شور انتخاباتی استفاده کنند، انتخابات را از مسیر اصلی خود که انتخاب شایسته‌ترین است، خارج کرده و آن را از حق شهروندی به یک تکلیف شرعی که فقط گویندگان و ذی‌نفعان آن را درک می‌کنند، تبدیل کرده‌اند؛ امری که متأسفانه در انتخاباتی مانند سال 84 قبلا شاهد بوده‌ایم و پس از مدتی همان افراد مد‌نظرِ آقایان، جریان انحرافی نامیده شدند. این درست است که با سوء‌استفاده از مقدسات گروهی از مردم به فرد یادشده رأی دادند؛ اما عملکرد آنان برای کشور و نام‌گذاری جریان انحرافی از سوی همان افراد موجب تضعیف اعتقادی بیش‌ازپیش مردم شد؛ بنابراین برای منافع زودگذر، ارزش‌های دینی را حراج نکنیم.

روزنامه وطن امروز

مشارکت در انتخابات عقلانیت سیاسی اصلاحات
دکتر عباس سلیمی‌نمین
 بیانیه‌ای که 110 نفر از نیروهای اصلاح‌طلب در تایید مشارکت در انتخابات منتشر کردند، حاوی پیام‌های قابل تاملی بود. شاید یکی از مهم‌ترین این پیام‌ها این باشد که عده‌ای از اصلاح‌طلبان در تلاشند خود را از بن‌بستی که سران و افراد قدیمی این جریان در مقاطع مختلف بویژه بعد از حوادث سال ۸۸  ایجاد کردند خارج کنند. البته این به معنای این نیست که سران و بزرگان اصلاحات هیچ اعتنایی به انتخابات و تعیین سرنوشت مردم از طریق صندوق‌های رای نداشته باشند اما به هر حال در کنار برخی افراد باتجربه، افراد نسل جدید و جوان این تشکیلات تلاش می‌کنند فصل جدیدی از سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبانه را تجربه کنند و از رادیکالیسم برخی چهره‌های این جریان عبور کنند و وارد لایه جدیدی از اصلاح‌طلبی شوند.
در واقع در این بیانیه یک امر بدیهی مورد توجه قرار گرفته و آن این است: عدم حضور در عرصه‌های سیاسی بویژه عرصه انتخابات موجب فراموشی آنها خواهد شد و اثرگذاری سیاسی - اجتماعی آنها را به‌شدت کاهش خواهد داد. این امر سبب خواهد شد چهره‌ها و جریان اصلاح‌طلب به‌تدریج از صحنه‌های سیاسی و اجتماعی کشور محو شوند.
لذا برای تاثیرگذاری سیاسی و اجتماعی بر فضای عمومی کشور، عاقلانه‌ترین کار این است که در این عرصه‌ها بویژه عرصه انتخابات حضور فعال و بانشاطی داشته باشند.
اینکه در رابطه با مسائل مختلف جامعه از طریق رسانه‌های مختلف اظهار نظر می‌کنند و در عرصه انتخابات حضور فعال دارند و چهره‌ها و گزینه‌های مورد نظر خودشان را به جامعه معرفی می‌کنند، این اقدامات مطابق عقل سیاسی است و اصلاح‌طلبان این واقعیت را بخوبی درک کرده‌اند.
کسانی که به عکس، مردم را از صندوق‌های انتخابات دور می‌کنند، در واقع خودشان را از صحنه‌های سیاسی - اجتماعی جامعه دور نگه می‌دارند و جامعه آنها را به‌تدریج به فراموشی می‌سپارد.
اگرچه پس از دولت‌ آقای روحانی و عملکرد نامطلوب آن دولت، مقبولیت اجتماعی و سبد رای جریان اصلاحات کاهش قابل توجهی داشت اما اصلاح‌طلبان به این نتیجه رسیده‌اند با توجه به شرایط کشور با ورود به عرصه انتخابات و معرفی چهره‌های جدید، می‌‌توانند در فضای حکمرانی کشور تاثیر بگذارند. برخلاف بعضی اظهار نظر‌های غلط مبنی بر فرمایشی بودن انتخابات در ایران، فعالان سیاسی از جمله اصلاح‌طلبان بخوبی می‌دانند شرکت و رقابت در عرصه انتخابات و پیروزی در این عرصه چقدر می‌تواند برای تغییر شرایط به سمت دیدگاه‌ها و نقطه نظرهای سیاسی و مدیریتی‌شان موثر باشد.
اصلاح‌طلبان معتقدند می‌توانند با معرفی نامزدهای مدنظرشان و حمایت انتخاباتی از آنها، نامزدهای‌شان را به مجلس شورای اسلامی گسیل بدارند. بنابراین استفاده از این فرصت برای آنها بسیار بااهمیت است و عدم استفاده از آن مطابق با‌فهم و درک سیاسی نیست. اصلاح‌طلبان در شهرستان‌ها قادر خواهند بود افرادی را انتخاب کنند و در انتخابات مجلس حضور داشته باشند. قطعا اصلاح‌طلبان از حضور در حوزه‌های انتخابیه به جز تهران نخواهند گذشت چون هزینه سیاسی برای‌شان ندارد اما دستاوردهای فراوانی برای‌ آنها خواهد داشت چون می‌توانند در مجلس نقش جدی ایفا کنند.
تجربه ثابت کرده است هرکس از شخصیت‌های سیاسی که مردم را به حضور و مشارکت در انتخابات دعوت کرده است در ذهن مردم ماندگار می‌شود و همچنین کسانی که در این عرصه رقابت کرده و خودشان را در معرض انتخاب مردم قرار داده‌اند از حافظه سیاسی مردم خارج نمی‌شوند. 44 سال سابقه پارلمانی نظام جمهوری اسلامی گواهی می‌دهد هر گاه جریانی در انتخابات شرکت کرد و به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کرد توانست یک فراکسیون موثر و ذی‌نفوذ را در مجلس شکل دهد که این فراکسیون سبب ثمرات زیادی برای آن جریان شد.
در پایان باید عنوان‌ کرد هر فرد و جریانی به سهم خودش می‌تواند تنور انتخابات را داغ‌تر کرده و مشارکت را بالا ببرد که البته این نیز بستگی به میزان نفوذ اجتماعی آن فرد یا جریان در میان مردم دارد. هر کس با هر سلیقه و گرایش انتخاباتی، حتی اگر به نظام اعتقاد هم نداشته باشد، نباید با بی‌تفاوتی، نقش تاثیرگذار خود را در این عرصه بسیار مهم نادیده بگیرد و به این مساله بی‌توجه باشد. سرنوشت کشور در انتخابات رقم می‌خورد و بی‌توجهی یا بی‌تفاوتی در این عرصه حساس و خطیر، زیبنده نظام اسلامی نیست.
 
روزنامه رسالت

پاسدار دل‌ها

جواد شاملو

قرآن یکی از تأثیرات اسلام و ارتباط با خداوند را برای انسان، زنده کردن می‌شمارد. در سوره انفال، آیه ۲۴ می‌فرماید: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ» (ای کسانی که ایمان آورده‌اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد! و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حایل می‌شود، و همه شما (در قیامت) نزد او گردآوری می‌شوید!).

این زنده شدن فرق دارد با زنده شدن بعد از مرگ، منظور از این زنده شدن، حیات دل است. این حیات اساسا انگیزه دعوت الهی عنوان می‌شود. حیاتی که از پس دعوت خدا و پیامبر به ما می‌رسد چگونه حیاتی است؟ سخت بتوانیم آن را با الفاظ توضیح دهیم، مختصرا می‌توانیم بگوییم این همان حیاتی است که در ماه محرم آن را تجربه می‌کنیم. ماهی پر از عشق، پر از انگیزه، پر از احساس، پر از لطافت قلب، پر از تصمیم، پر از اندیشه و در یک کلام پر از زندگی. بهار روزگار در فروردین از راه می‌رسد، بهار قرآن و عبادت در رجب و شعبان و رمضان است؛ اما بهار قلب‌ها ماه محرم است. ما در دهه اول محرم زنده می‌شویم و از همین است که اینقدر این چند روز برای ما دوست‌داشتنی است. تا محرم خیلی مانده، امروز که روز ولادت امام حسین علیه‌السلام است، ذهن می‌رود سراغ این فکر که امام حسین اساسا تولد ماست. او همان دعوتی است که ما را زنده می‌کند و ما نمی‌توانیم به او لبیک یا داعی‌الله نگوییم. دنیا دل‌ها را می‌میراند، دل‌ها که بمیرد، جوامع و ملت‌ها نیز می‌میرند. رمز پویایی و مانایی ملتی که انقلاب اسلامی را خلق کرد و سپس توسط آن بازتولید شد همین وصل بودن نهضت به امام حسین علیه‌السلام است. او همان چشمه آب جاودانی و زندگانی است.

اگر نبود این احساس زنده که به دل ملت گرما ببخشد، چگونه ۲۲ بهمن بعد از گذشت ۴۵ سال از پیروزی انقلاب، روز شورانگیز حضور ملت می‌شود؟ امام حسین ایران را زنده کرد و تا این عشق در وجود ملت بماند، ایران و انقلاب اسلامی ایران زنده خواهد ماند. این عهدی الهی است. اباعبدالله همه وجود خود را فدای خدا کرد، خدا نه تنها او را زندگانی ابدی بخشید، بلکه او را از اساس سرچشمه زندگانی ساخت. امام حسین زنده نیست، او خود زندگیست. هر که به او بپیوندد زنده می‌شود و زنده می‌ماند. او و عشق او و مکتب او، حرزی است که قلب‌ها را بیمه می‌کند. این شاید مهم‌ترین حریمی است که سالار شهیدان علیه‌السلام از آن پاسداری کرد، حریم قلوب انسان‌ها

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات