سعدالله زارعی
سال 1402 در میان مناقشات صحنه بینالملل، شاهد دو جنگ نسبتاً بزرگ بودیم، جنگ اوکراین و جنگ غزه و در هر دو جنگ، غرب کنار یک طرف منازعه ایستاد و تلاش کرد طرف مقابل را از صحنه خارج نماید. این دو جنگ تا آخرین روزهای این سال استمرار پیدا کرد و البته با فراز و نشیبهایی هم توأم بود. جنگ اوکراین و جنگ غزه، به عبارتی هر دو جنگ، «بینالمللی» بودند و تأثیرات آنها هم ماندگار ارزیابی شده است. این دو جنگ در نحوه، شدت و پیامدها البته تفاوتهای زیادی با هم داشتند که بعضی از آنها به قرار زیر است:
1- بیش از دو سال از آغاز جنگ اوکراین گذشته است. نقطه آغاز این جنگ تلاش کشورهای عضو ناتو برای ضمیمه کردن اوکراین به ناتو بود. این پس از آن بود که غربیها با راهاندازی کودتای نارنجی در فاصله نوامبر ۲۰۰۴ تا ژانویه ۲۰۰۵ تلاش کردند تا دولتی غربگرا و مخالف مسکو را در کییف سرکار بیاورند و ابتدا «ویکتور یوشچنکو» و سپس در سال ۲۰۱۹ ولودیمیر زلنسکی با این ویژگی روی کارآمدند. پیوستن اوکراین به ناتو که برخلاف توافق روسیه واتحادیه اروپا بود، از نظر تاریخی و جغرافیایی با روسیه نوعی یکپارچگی دارد، زنگ خطر را برای کرملین به صدا درآورد و جنگ پس از هشدارهای پوتین با حمله ارتش روسیه شروع شد و تاکنون استمرار پیدا کرده است و البته از شتاب آن بسیار کاسته شده است. در جنگ اوکراین فقط بخشی از این سرزمین که بیش از 20 درصد خاک اوکراین نبود، درگیر جنگ بود. جنگ اوکراین در این دو سال به طور جدی از سوی دولتهای غربی مورد حمایت بوده است. گفته میشود دستکم 86 میلیارد دلار کمک در اختیار اوکراین قرار داده شده است. مرزهای شمالی (بلاروس)، غربی (لهستان، اسلواکی و مجارستان) و جنوبی (رومانی و مولداوی) آن باز بوده و حمایتهای نظامی غرب از طریق چند کریدور به این کشور سرازیر بوده است. مرزهای دریایی آن هم اگرچه با اعمال محدودیتهایی از سوی روسیه مواجه بوده ولی مسیر بهرهبرداری اوکراین از دریای سیاه و آزوف مسدود نبوده است.
وضعیت جنگ در غزه با آنچه درباره اوکراین گفته شد، تا حد بسیار زیادی متفاوت است. غزه در فاصله 1388 / 2009 تاکنون شش بار در معرض تهاجم گسترده ارتش اسرائیل قرار داشته و جنگ کنونی غزه در ادامه همان جنگهایی است که با هدف نسلکشی و پاک کردن صورت مسئلهای به نام «ملت فلسطین» روی داده است. در این جنگ همه سرزمین کوچک غزه و همه ساکنان آن در زیر فشار سنگین دشمن خود قرار گرفتهاند و با این وجود هیچ راه کمکی در اختیار ندارند. مرزهای شمالی، غربی، شرقی و جنوبی بهطور کامل و در واقع همه خشکی، دریا و هوای غزه و اطراف آن از سرا تا ثریا در اختیار اسرائیل میباشد. از حیث شدت نیز جنگ در غزه دهها بار شدیدتر از جنگ در اوکراین است.
2- مدت زمان زیادی طول نکشید تا مشخص شود اوکراین قادر به مقاومت در برابر ارتش روسیه نیست بعد از آن حمایت کشورهای غرب از اوکراین با نوسانات زیاد مواجه گردید و کار به جایی رسید که رهبر مذهبی مسیحیان صراحتاً از رهبران اوکراین خواست پرچم سفید را بالا ببرند و از طریق واگذاری استانهای شرقی اوکراین به روسیه، جنگ را تمام کنند. کمااینکه پنج روز پیش وزیر خارجه اوکراین از آمادگی کییف برای شرکت در جلسه «صلح» با حضور روسیه صحبت کرد.
از آن طرف مدت زیادی از زمانی که مشخص شد رژیم اسرائیل قادر به شکست دادن مردم و مقاومت غزه نیست، نگذشت و از اینرو اگرچه جنگ با شدت زیاد ادامه پیدا کرد اما امید اسرائیل و دولتهای هوادار آن برای غلبه نظامی کمرنگ شد. هر دو جنگ درسهای تاریخی زیادی برجای گذاشته است که البته متفاوت از یکدیگر بودهاند. درس اول جنگ اوکراین عمدتاً ذیل این عنوان خلاصه میشود «آمریکا و اروپا در پدیدهای که آن را به طور واقعی مهمترین بحران امنیتی خود میخواندند، شکست خوردند.» در نقطه مقابل آن درس اول جنگ غزه این است که مردم فلسطین با گذشت 75 سال، هیچ تردیدی در ضرورت آزادسازی سرزمینهای غصب شده نداشته و میتوانند علیرغم ناترازیهای نظامی زیادی که با دشمن خود دارند، معادله را تعیین کنند. مقاومت فلسطینیها در این جنگ تأثیر زیادی بر محیط بینالمللی داشت. جنگ غزه ثابت کرد عنصر ملتها تأثیری به مراتب بزرگتر از عنصر دولتها هر چند قدرتمند باشند، دارد.
3- وقتی جنگ اوکراین در پنجم اسفند ماه 1400 شروع شد، خیلی از تحلیلگران از این تعبیر استفاده نمودند که جنگ اوکراین جهان را وارد دوره تازهای کرده است. واقعیت هم این است که جنگ اوکراین به لحاظ سطح تقابل - میان دو قدرت نظامی سطح بینالملل؛ روسیه و ناتو - بسیار مهم است. نقطه درگیری هم اهمیت ویژهای دارد و میتواند به حوزهها و موضوعات زیادی تسری پیدا کند. این جنگ بهطور قطع بر آینده دولت آمریکا و دولتهای اروپایی اثر عمیقی برجای میگذارد.
نکته این است که وقتی عملیات طوفانالاقصی و متعاقب آن تهاجم رژیم غاصب به غزه صورت گرفت، جنگ اوکراین با همه اهمیتش تحتالشعاع جنگ غزه قرار گرفت و در واقع تا حد بسیار زیادی به حاشیه رفت. در حالی که در اینجا رویارویی دو قدرت نظامی نبود. رویارویی یک قدرت متوسط منطقهای با یک گروه مقاومت بود. اینجا یک «چرا» وجود دارد. نحوه مواجهه دولتهای غربی با دو مقوله جنگ اوکراین و جنگ غزه هم این چرا را پررنگتر میکند.
حدود ده روز طول کشید تا کشورهای عضو اتحادیه اروپا در حمله روسیه به اوکراین واکنش هماهنگ نشان دهند و حدود یک ماه طول کشید تا مواضع آلمان و فرانسه در مورد جنگ با اتحادیه هماهنگ شود. این در حالی است که فاصله عزیمت وزرای خارجه آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان به تلآویو چند ساعت پس از آغاز جنگ و با انتقال حجمی از سلاحهای مؤثر هم توأم بود و در واقع فاصله میان وقوع حادثه و اقدام عملیاتی غرب علیه مقاومت غزه، با سرعت عجیبی طی شده است. آیا تفاوتهای ژئوپلیتیکی این دوگانگی اساسی را رقم زده است؟ آیا دوگانگی مذهبی این تفاوت را سبب گردیده است؟ آیا تفاوت ژئواستراتژیک این دو حادثه، سبب این حد از تفاوت در برخورد غرب با آن گردیده است؟ یا مجموعهای از این حوادث این اختلافات را سبب شده است؟
4- جنگ اوکراین از سمت کشوری که مورد تهاجم قرار گرفته است، توأم با ضعف مردم آن بوده است. همین روزها تصاویری از برخورد نیروهای نظامی اوکراین با مردمی که از شرکت در جنگ پرهیز میکردند و یا تصاویری از خانمهایی که نگهداری پدر یا مادر پیر خود را به دفاع از بقاء کشورشان ترجیح میدهند، پخش شده است. در کنار این، تصاویر متعددی از غزه پخش شده است که مردم در زیر بمباران شدید حاضر به ترک غزه نیستند و در عین حال که اعضای خانواده را از دست دادهاند، خود را پیروز صحنه دانسته و با روحیه بالا صحبت میکنند. در برابر نقطه ضعفی که مردم در اوکراین در قبال جنگ نشان دادهاند، مردم غزه با قوت از مقاومت در این جنگ حمایت میکنند. این یعنی دو فرهنگ، دو مردم و در نتیجه دو پیامد کاملاً متفاوت.
امروز افکار عمومی چندان تحت تأثیر اوکراین نیست در حالی که به شدت تحت تأثیر مردم غزه هست و این همان تأثیر تمدنی است که مردم فلسطین و خود این سرزمین با استقامت در برابر تهاجم سنگین غرب دارند.
جنگ اوکراین به احتمال خیلی زیاد با پیروزی روسیه و شکست اوکراین به پایان میرسد و در تاریخ به عنوان جنگی که مردم در آن به شکست رسیدهاند، ثبت میشود و بعدها هم هیچ اوکراینی از یادآوری آن خشنود نخواهد شد. اما جنگ در غزه با پیروزی فلسطینیها به پایان میرسد و در تاریخ به عنوان مهمترین شکست اسرائیل در طول 75 سال ثبت میشود.
رژیم صهیونیستی اگر پس از جنگ بماند هرگز نمیتواند با نشان دادن کشتار نزدیک به 35 هزار انسان بیگناه و ویرانی حجم عظیمی از خانههای مردم، خود را پیروز این صحنه معرفی کند. به محض آنکه این جنگ به آخر برسد، فهرستی از اقدامات داخلی و خارجی جلوی رژیم صهیونیستی باز میشود. همین روزها در داخل رژیم بحث از اینکه جنگ غزه چه منافعی برای اسرائیل داشته، بالا گرفته است. دولت و شخص نتانیاهو باید پاسخگوی مرگ صدها نفر از نیروهای نظامی اسرائیل غاصب باشد که از 16 مهرماه تاکنون در غزه به کام مرگ فرو رفتهاند.
بزرگ ترین سرمایه های «خراسان»
کورش شجاعی
بی گمان خدمت صادقانه به مردم و تلاش برای گشودن گره ها و حل مشکلات کشور و سعی بلیغ و موثر برای هرچه سربلندی وسرافرازی ایران و زنده نگاه داشتن راه و مرام شهیدان ،ارزشمندترین اثر ویادگاری است که هر فرد و مجموعه ای می تواند اولا در پیشگاه پروردگار متعال و ثانیا در دل تاریخ این کهن بوم و بر ثبت کند . بدون شک رسانه ها در این مسیر می توانند نقشی بسزا و موثر والبته بی بدیل داشته باشند.روزنامه خراسان به لطف حق تعالی و عنایت ولی نعمتمان علی بن موسی الرضا علیه السلام به شهادت خیل کثیری از مردم ومسئولان در این مسیر گام های بلند و موثری برداشته است که پیمودن این طریق البته که بی سرمایه و پشتوانه نبوده ونمی تواند باشد. در این کوتاه مجال و آخر سال 1402 و درآستانه سال نو و بهار طبیعت و در فصل بهار قرآن،مروری اجمالی بر ارزشمندترین وبزرگ ترین سرمایه های «خراسان»عزیز را خالی از لطف ندانستم وبعضی از این سرمایه ها را به شماره آورده ام.ایامی که همزمان با 115 امین سالروز انتشار خراسان در 27 اسفند 1287 شمسی است. روزنامه ای که بذر آن در ایام استبداد صغیر کاشته شد و تا سقوط محمد علی شاه ادامه یافت.جریده ای که مجدد از یک تیر ماه 1328 تا کنون انتشار مستمر داشته است. 1-در پناه امام رئوف حتما ارزشمندترین افتخار ،پشتوانه وسرمایه،«خراسان»خدمت به مردم در پناه تمسک به ساحت قدسی عالم آل محمد(ص)،حضرت امام رئوف علی بن موسی الرضاست که «خراسان»و مجموعه کارکنان آن، خود و اعمال خویش را در سایه حضرت ایشان می بینند وچه افتخار وتوفیقی بالاتر از این که قلم ها و کردارها و خدمت ها برمدار عشق و اطاعت حضرت سلطان سریر ارتضا چرخش و نمودی مومنانه وعاشقانه داشته باشد. این حقیر شهادت می دهد که چه قلم هایی در خراسان چه مومنانه به عشق «آقای آفتاب» نوشته اند و می نویسند و برای خدمت به دین و میهن،کمر همت بر بسته اند والبته در طول این سال ها در هنگامه های سخت،درخشش عنایت های«حضرت خورشید» را در مسائل و عرصه های گوناگون به چشم جان دیده و نیوشیده اند و چون چنین است امیدوارم تا همیشه تاریخ اهل «خراسان»به عشق ثامن الحجج مومنانه و صادقانه واخلاق مدارانه بنویسند و کار کنند که تا همیشه شامل عنایات حضرت شمس الشموس باشند و بهره مند از این ارزشمندترین و گران سنگ ترین پشتوانه و سرمایه . 2-مردمی بودن از جمله سرمایه ها و پشتوانه های اساسی «خراسان» مردمی بودن این رسانه است. شاهد این مدعا بسیاری از همین مردم هستند که از دیرباز با خراسان مانوس بوده اند وبعضی هایشان علی رغم همه مسائل ومشکلاتی که برای مردم و رسانه ها خصوصا برای رسانه های مکتوب در زمینه اقتصادی پیش آمده ،همچنان خراسان را درکنار سفره صبحانه خود مهمان می کنند. شاهد دیگر این سخن،ارتباط های مردمی با خراسان است که جلوه هایی از آن را در تماس های تلفنی و فضای مجازی و شکل پیدای آن را در«حرف مردم» شاهدیم . شنیدن حرف مردم و حضور در عرصه میدانی،شناخت مشکلات ومسائل و پیگیری حل آن ها از مسئولان در قالب خبرها،مصاحبه ها وگزارش های گوناگون از دیگر نشانه های مردمی بودن این رسانه است و البته که نقد آگاهانه،مسئولانه و منصفانه عملکرد مسئولان در سطوح مختلف خود نشان دیگری از مردمی بودن این رسانه و«دستوری نبودن» آن است. پیگیری مجدانه مطالبات مردم در عرصه های مختلف و به ثمر رساندن و حل برخی از مشکلات مردم نشان بارز دیگری از مردمی بودن خراسان است. 3-استقلال نسبی در فضای نه چندان سالم سیاسی و گاه بداخلاقی های جناحی و گروهی ،منصفانه نوشتن و رعایت اخلاق حرفه ای و حفظ استقلال رای ،کاری بس سخت و دشوار است که «خراسان» در بسیاری از موارد و اوقات در این آزمون موفق عمل کرده است توفیق هر چند نسبی در چنین آزمونی با بهره مندی از نیروهای کارآمد و متعهد و دارای سلایق گوناگون نیز از جمله سرمایه های انسانی خراسان است و حفظ آن از لوازم اصلی خراسانی ماندن خراسان . 4-عملکرد حرفه ای از دیگر سرمایه های خراسان، حرفه ای عمل کردن این رسانه است و اصل رسانه نیک می دانند که حرفه ای عمل کردن نیازمند دانش،مهارت و هنر است.دانش،مهارت و هنر روزنامه نگاری و کار در رسانه که بی گمان آموزش های نو به نو ومستمر مهم ترین ضرورت حرفه ای عمل کردن است والبته که رعایت اخلاق حرفه ای یعنی امانتداری ،صداقت،خودداری جدی از هر گونه تهمت،دروغ نویسی ،شایعه پردازی،سیاه نمایی و پرهیز از پراکندن یاس و ناامیدی و ... عمده ترین لوازم رعایت اخلاق حرفه ای است که خراسان در این عرصه نیز عملکرد بسیار قابل قبولی دارد که همین به یکی از بزرگ ترین سرمایه های خراسان تبدیل شده است. 5-خراسان صاحب سبک اگر نگوییم بسیاری به جرئت می توانیم بگوییم که برخی از خبرگان و کارشناسان رسانه این را قبول دارند که خراسان به سبب وجود بزرگانی همچون دکتر علی شریعتی،ملک الشعرای بهار،فخرالدین حجازی در گذشته ها و پس از آن ها دیگر افراد متعهد،دلسوز،عاشق،کاربلد وصاحب اندیشه وقلم و نوآوری و تیزبینی در مجموعه رسانه ای خود «صاحب سبک» است ،سبکی که در عین رعایت اصول روزنامه نگاری حرفه ای ،نوآوری ها و روش های خاص خود را نیز خصوصا در تهیه گزارش ها و یادداشت ها و سرمقاله ها دارد سبکی که مردم آن را دوست می دارند و اثرگذاری این سبک بر مخاطبان ،گاه از بازخوردهای مطالب پدیدار می شود. 6-زنده نگه داشتن یاد مفاخر علمی،ملی یکی از تلاش های خراسان حفظ و گرامی داشت یاد مفاخر علمی و ملی است،کاری که هیچ گاه نباید از آن غافل شد که البته شده ایم،خراسان اما تاکنون صفحات فراوانی را در قالب مصاحبه ،گزارش،یادداشت و ... به امر مهم گرامی داشت مفاخر علمی وملی اختصاص داده است،چراکه براین باور بوده و هست که دانشمندان،علما ،بزرگان،پهلوانان عرصه های مختلف و شهیدان و جانفدایان و جانبازان ودلاوران عرصه دفاع از دین و میهن وناموس وطن نه تنها ارزنده ترین وگران مایه ترین سرمایه های کشورند، بلکه اینان همچون ستاره های درخشان بر تارک تاریخ ایران می درخشند وچراغ های روشن کننده راه و آینده ایران عزیزند و «خراسان» بزرگ با چنین پشتوانه ها و سرمایه های گران قدر و ارزشمند همچنان می تواند در سپهر رسانه ای کشور بدرخشد.
«امیدآفرینی» از کجا شروع می شود؟
هوشمند سفیدی
سخنان رئیس جمهوری اسلامی ایران در جمع بخشی از اصحاب رسانه ها درباره «امیدآفرینی»، قابلیت تأمل و واکاوی دارد. از یک منظر، موضوع «امیدآفرینی»، موضوعی قابل درک، صحیح و لازمه مقابله با بزرگنمایی واقعیت های جامعه از طرف بدخواهان، موج سواران و نیز در میدان جنگ رسانه ای است و از طرف دیگر، باید به عنوان یک معیار در گزینش اخبار توسط رسانهها مئنظر باشد. اما «امیدآفرینی» چیست و از کجا شروع می شود، منابع «امیدآفرینی» چیست و چرا ضعف ها، بیشتر از قوت ها بازنمایی می شود و چرا بعضی ها از آن به عنوان سیاه نمایی یاد می کنند. به نظرم جدا از افراد و رسانه های مغرض که از عنصر انصاف، ملاحظه و اغماض غافلند، اکثر رسانههای کشور، مقابله با بدخواهان و نقش آفرینی در جنگ رسانه ای با امپریالیسم رسانه ای را وظیفه خود می دانند؛ اما نکاتی را باید در نظر داشت:
یک – وظیفه نظام سیاسی و کارگزاران، رفع ضعف ها و خلق وضعیت مناسب است که می تواند اولین منبع باشند؛ لذا اگر در این باره، نقصان و نارسایی هایی وجود داشته باشد، رسانه ها نمی توانند آن ها را بازتاب ندهند، زیرا خود به متغیر مستقلی برای انتقال مرجعیت رسانه ای به سمت رسانه های بیگانه خواهد شد، مردم از رسانه های داخلی توقع دارند در کنار توانمندی ها و دستاوردها، به کمبودها و ضعف ها نیز بپردازند و گرنه نمی توانند با آنها همدلی پیدا کنند، پس اولین منبع «امیدآفرینی»، کارگزاران نظام هستند که باید اقدامات «امیدآفرینی» را انجام دهند و اهتمام ویژه ای را انجام دهند تا نقطه ضعفی نباشد؛ رسانه ها نمی توانند انتقاد نکنند و طرح ضعفهای واقعی، نباید به عنوان یأس آفرینی قلمداد شود. یأس آفرینی زمانی قابل طرح است که رسانه ای، واقعیت ها را وارونه نشان دهد و اطلاعات دروغین را بیان کند.
دوم – از آنجا که «گل بی خاری» وجود ندارد و همه نظام های سیاسی و نیز کارگزاران سیاسی در کنار نقاط قوت، نقاط ضعفی هم دارند، بیان صادقانه مسائل و مشکلات و تبیین آن ها برای مردم از طرف مسئولان، یک ضرورت به حساب می آید؛ لذا، هرگونه گفتمان و پنهان کردن ضعف ها و یا بی توجهی به آن ها آن در عصری که مردم، از هوشمندی بالایی برخوردارند و رسانه های اجتماعی میدان بازتاب دیدگاهها را گسترش داده است، خود به تهدید امر «امیدآفرینی» می انجامد.
سوم – عدم اهتمام در بیان نقاط قوت و دستاوردها، همانطور که اخیراً مقام معظم رهبری از ضعف در بیان توانمندی ها و دستاوردها – که می توانند «امیدآفرین» باشند – اظهار تأسف کردند، واقعیت این است که زبان دولت در این زمینه قاصر است، جریان سازی خبری، ضعف دارد و در بیان دستاوردها، کار هنرمندانه و فاخر، کمتر مشاهده می شود.
چهارم – نکته مهم در «امیدآفرینی»، عدم نفی دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی ایران در ۴۴ سال اخیر است؛ یکی از منابع تهدید «امیدآفرینی»، نفی دستاوردهای دولت های قبلی، توسط دولت مستقر است. متأسفانه هر دولتی که سرکار می آید، گذشته را نفی می کند، این تهدید خطرناکی برای «امیدآفرینی» است که از دولت نهم باب شده.
پنجم – پذیرش ضعف ها خود می تواند «امیدآفرین» باشند و مردم را به این نتیجه برساند که مجریان، شناخت واقع بینانه ای از مسائل دارند و لذا با رویکرد خطاپذیری، می توانند نسبت به رفع آنها اقدام کنند.
ششم – تعامل رسانه ای دستگاههای اجرایی با رسانه ها، نکته کلیدی است که به جای تقویت آن، مدام به رسانه ها حمله می شود، پذیرش وجودی کلیه رسانه ها، عدم تبعیض بین آنها و تعامل با همه آن ها به معنای واقعی کلمه، عامل مهم توسعه ظرفیت های اطلاع رسانی در کشور است. لذا باید از هرگونه دو قطبی سازی رسانه ای مثل امیدآفرین یا یأس آفرین پرهیز کرد.
سئوال اینجاست که آیا تولید اخبار «امیدآفرین» در مبدأ اصلی اخبار که دستگاه ها و سازمان ها هستند، از کمیت و کیفیت مناسبی برخوردار است؟ و آیا «اخبار توسعه» به شکل مناسبی در اختیار رسانه ها قرار می گیرد؟ برنامه های بازدید از ابرپروژه ها و پروژه های پیشران برای اصحاب رسانه چقدر فراهم است؟ و…، لذا نباید ضعف در اطلاع رسانی را به پای رسانه ها نوشت.
هفتم – بنابراین شایسته است استراتژی های اطلاع رسانی را بر پایه واقعیت پایه ریزی کنیم، ابتدا منابع «امیدآفرینی» را توسعه بخشیم، ضعف دستگاه هایی اجرایی را در خلق اخبار توسعه از بین ببریم، با رسانه ها تعامل کنیم و سپس بررسی کنیم آیا چگونه می توان از ظرفیت های رسانه های مستقل برای خلق امید بهره برد
راه دشوار صنعت نفت از ملیشدن تا مردمیشدن
ناصر ذاکری
73 سال پیش در چنین روزهایی شور و هیجان ملیشدن نفت کشور را فراگرفته بود. رسانهها، فعالان سیاسی و بسیاری از مردم مذاکرات مجلس را با دقت دنبال میکردند. عاقبت، قانون ملیشدن صنعت نفت روز ۲۴ اسفند به تصویب مجلس شورای ملی و سپس روز ۲۹ اسفند به تصویب مجلس سنا رسید. دولت دکتر مصدق که یکماهو اندی بعد از تصویب این قانون تشکیل شد، محوریترین و اصلیترین برنامه خود را پیگیری و اجرای آن اعلام کرد و بههمیندلیل مورد شدیدترین حمله استعمارگران و نوکرانِ با و بیجیره و مواجب آنان قرار گرفت.
ملیشدن صنعت نفت را بهعنوان یک خواسته ملی باید بخشی از یک تلاش بزرگ برای اعمال حق مالکیت بر ثروتهای ملی دانست. ثروتهای یک سرزمین نه متعلق به جهانخواران است و نه ملک شخصی قشر یا طبقهای از مردم آن سرزمین؛ بلکه باید بهعنوان سرمایهای ارزشمند در مسیر بهبود کیفیت زندگی و تضمین آینده مردمان آن سرزمین به کار گرفته شود.
کودتای ننگین ۲۸ مرداد هرچند به عمر دولت مردمی دکتر مصدق پایان داد و تلاش او برای اعمال حاکمیت ملی بر ثروت ایران بیاثر ماند، با این حال حکومت وقت تلاش کرد با افزودن اندکی بر سهم مردم از درآمدهای نفتی وضعیت رفاهی بهتری را نسبت به دوران قبل از کودتا دستکم برای گروهی از شهروندان ایجاد کند تا مانع بروز اعتراضات مردمی بشود. امیرعباس هویدا که تقریبا برای نیمی از دوران بعد از کودتا مسئولیت دولت را برعهده داشت، در دفاعیاتش به این نکته اشاره میکند که دولت او فقط ۲۰ درصد درآمد نفت را برای اجرای برنامههای رفاهی و عمرانی در اختیار داشته است و البته مجیدی، رئیس سازمان برنامه دولت او، نیز میگوید که اطلاعی از میزان درآمدهای نفتی کشور در اختیارش قرار نمیگرفت!
به بیان دقیقتر، رژیم سابق هرچند به دلیل بیداری مردم نتوانست کلا برنامه ملیکردن صنعت نفت را کنار بگذارد و ناگزیر از استفاده از عنوان «نفت ملی ایران» بود؛ اما به شکل غیرمستقیم توانست مانع از اعمال حق حاکمیت ملی بر ثروت نفتی کشور از طرف مردم که صاحبان واقعی دارایی بودند، شود. نقطه آغازین اعمال این حق دسترسی به اطلاعات درست درباره میزان برداشت از این ثروت و چگونگی فروش آن و میزان درآمد اکتسابی بود که البته حکومت وقت چنین اطلاعاتی را از شهروندان مخفی میکرد.
اینک بیش از هفت دهه از دوران طرح شعار ملیشدن نفت میگذرد. و البته کسی منکر ملیبودن این ثروت نیست؛ اما گویا تعریف درست و مورد توافق عام از ملیبودن در دست نیست. با قدری مسامحه میتوان گفت فرایند ملیشدن با مردمیشدن بسیار متفاوت است. اگر یک دارایی متعلق به مردم بهعنوان سهامداران یک جامعه است، آنان حق دارند در باب شیوه مدیریت این دارایی، میزان بهرهبرداری از آن، نحوه فروش و کسب درآمد و... اطلاعات مکفی داشته باشند. آنان باید درباره تخصیص این درآمد به هزینههای جاری و سرمایهای نظر بدهند. آنان باید اثر این درآمدها را در شرایط زندگی و وضعیت رفاهی خود به واضحترین شکل ممکن مشاهده کنند.
سالها پیش رئیس دولت نهم شعار آوردن نفت بر سر سفره مردم را مطرح کرد. فارغ از اندیشیدن به انگیزه و هدف او، میتوان صرف طرح این شعار را به این معنی تلقی کرد که هنوز عموم مردم ادعای برخورداری از درآمدهای نفت را باور ندارند. همچنین دیماه گذشته سخنگوی کمیسیون تلفیق برنامه هفتم گفت کسی نمیداند درآمد شرکت نفت چقدر است و وزیر نفت هم نتوانسته پاسخ روشنی به سؤال او و همکارانش در مجلس بدهد! بعد از انتشار این سخنان مسئولان حوزه نفت بهسرعت ادعای او را رد کرده و پاسخ دادند که اطلاعات درآمد شرکت نفت در اختیار اعضای مجمع شرکت و بازرسان قانونی بوده و بهاصطلاح شرکت زیر ذرهبین قرار دارد. هرچند که این ذرهبینها کمکی به افزایش اطلاعات مردم نمیکند!
امروزه بهرهبرداری از ذخایر نفت و گاز و سرمایهگذاری برای تضمین موقعیت برتر در بازار جهانی انرژی تبدیل به میدان بزرگ رقابت بین کشورهای منطقه شده است. بهرهبرداری رقبا از میدانهای مشترک از یک سو و اجرای طرحهای عظیم فراوری و انتقال فراوردهها موجبات بهبود موقعیت رقبا را نسبت به ما فراهم میآورد. در چنین فضایی مردم بهعنوان مالکان اصلی این دارایی حق دارند از وضعیت بهرهبرداری، فروش، درآمدهای کسبشده و نحوه تخصیص درآمدها و مهمتر از همه برنامه دولت برای بهبود موقعیت کشورمان در بازار جهانی انرژی اطلاع داشته باشند. حتی فراتر از آن مردم حق دارند بدانند که چگونه بازرگانان جوان و مرتبط با برخی افراد متنفذ کشور توانستهاند در دورهای کوتاه با استفاده از فرصت تجارت نفت به ثروتهایی افسانهای دست بیابند و اگر تجارت نفت تا این حد پربرکت است؛ پس چرا زندگی عامه مردم اینچنین مشقتبار شده است.
سال قدس
جواد شاملو
هر سال که میگذرد؛ میتواند از جهات مختلف داخلی، خارجی، سیاسی، اجتماعی و دیگر رویکردهای مختلف مورد بررسی قرار گیرد. اما برخی از اتفاقات آنچنان بزرگ و پردامنهاند که همه این عرصهها را به نحوی تحت الشعاع خود قرار میدهند. امسال نیز یکی از این اتفاقات را در دل خود داشت. از هر نظر که بخواهیم به ایران و جهان در سالی که گذشت نگاه کنیم، در تحلیل مان ناچاریم از واژهها و عباراتی همچون غزه، فلسطین، هفتم اکتبر، طوفانالأقصی و نسلکشی استفاده کنیم. از این رو میتوان سالی که گذشت را بیتردید، سال فلسطین خواند و شاید به عبارتی اصلح، سال قدس.
روز پانزدهم مهرماه ۱۴۰۲ مصادف با هفتم اکتبر، رژیم صهیونیستی به گواه مورخان و کارشناسان متعدد، مهمترین ضربه را در هفتاد سالی که از اشغالگریاش میگذشت دریافت کرد. پس از آن، فجیعترین جنایات را هم رقم زد. به دنبال این جنایات، بزرگترین بیآبرویی جهانی هم برایش رقم خورد. این خلاصهای بود از نیمه دوم سال ۱۴۰۲. دشمن ابتدا با یک جنگ روانی کاملا حسابشده و دقیق تلاش کرد حماس را بانی یک هولوکاست دیگر معرفی کند. اما این جنگ روانی به نحو معجزهگونهای به کل شکست خورد و امروز پژواک «مرگ بر اسرائیل» و «فلسطین را آزاد کنید» از چهارگوشه عالم به گوش میرسد. شکست امپراطوری رسانهای به عنوان یکی از قدرتمندترین نهادهای امروزی جهان، به انقلابی عظیم میماند و اثرات آن بعدها آشکار میشود. مهمترین ثمره طوفان الأقصی شکست پروژه تحمیق بشریت بود. شکست اعتبار سازمان غربی رسانههای جهانی، برکات گستردهای برای آینده بشریت خواهد داشت.
طوفان الأقصی چهره منطقه را تغییر داد. ما در این چند ماه، با رستاخیز یمن به عنوان یکی از مهمترین عناصر محور مقاومت مواجه بودیم. یمن امروز یک مؤلفه ناشناخته در محاسبات و معادلات آمریکا و اسرائیل است. نیرویی که دشمن آن را پیشبینی نمیکرد. یمن امروز، میاندار حمایت محور مقاومت از غزه مظلوم است.
در بُعد داخلی، مهمترین اتفاق سیاسی و اجتماعی سالی که گذشت انتخابات بود. انتخاباتی که هم برای دوستان ایران اسلامی و هم برای دشمنان آن، پیامهایی داشت. این انتخابات به دشمن گفت با وجود تمام برنامهریزیها و شبههافکنی و مانعگذاریها، جمهوری اسلامی ایران ۴۱ درصد را به پای صندوقهای رأی آورد. به دوستان نیز گفت که با این اوضاع معیشتی و با این نحوه حکمرانی که در آن خلف وعده، تنگنظری و کجسلیقگی دارد به یک روال عادی تبدیل میشود، نمیتوان بیش از این از مردم انتظار داشت. نباید به گونهای عمل کنیم که مجبور شویم انتخابات ۴۱ درصدی را پرشور بخوانیم. این انتخابات هرچند دشمنسوز بود؛ اما برای ما هم مایه عبرت بود.
سال ۱۴۰۲ فتنه پرادعای ۱۴۰۱ را به خود راه نداد و این فتنه با تمام ماجراهایش به زبالهدان تاریخ رفت. متوهمانی که نوروز ۱۴۰۲ را برای جمهوری اسلامی ایران دستنیافتنی میدانستند، اکنون سفره هفتسین نوروز ۱۴۰۳ را نیز زیر سایه همین نظام خواهند چید. هر چند که تداوم برخی سیاستهای غلط، همچون تنگنظری و تمامیتخواهی در حکمرانی فضای مجازی یا عدم درک ظرافتها در مقوله حجاب، به راحتی میتواند ایران را دوباره دستخوش ناملایمات اجتماعی و سیاسی گرداند