صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۴ تير ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۸  ، 
کد خبر : ۳۶۱۴۲۲

یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۴ تیر ۱۴۰۳

ائتلاف را از این زاویه ببینید!، تداوم هدایت از غدیر تا قیامت، حاشیه تلخ و شیرین یک رویداد عجیب!؛ برخی از یادداشت روزنامه‌های دوشنبه چهارم تیر ۱۴۰۳ است.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز دوشنبه ۴ تیر

ائتلاف را از این زاویه ببینید!

حسین شریعتمداری
۱- اگر برخی از سران و اصحاب فتنه و شماری از افراد بد‌سابقه که ده‌ها سند غیر قابل انکار از وابستگی و پادویي آنها برای دشمنان تابلو‌دار جمهوری اسلامی ایران حکایت می‌کند، به حمایت از یک کاندیدا به صحنه نیامده بودند، نوشتن این وجیزه ضرورتی نداشت و اگر نامزد یاد شده با شخصیت شناخته شده خود به میدان آمده و از هویت واقعی گروه یاد شده باخبر بود نیز به یادداشت کوتاه پیش‌روی، نیازی نبود. ولی جریان وابسته مورد اشاره تنها به عنوان یک جریان سیاسی -ولو بدنام- در صحنه حضور ندارد، بلکه تقریباً تمامی امور انتخاباتی و برنامه‌های اعلام شده نامزد یاد شده را بر عهده ‌دارد و این‌گونه است که نمی‌توان نسبت به احتمال هرچند ضعیف رخداد پلشتی که در میان است بی‌تفاوت بوده و از کنار آن به آسانی عبور کرد. تمامی اسناد و شواهد به وضوح حکایت از آن دارند که فتنه ۸۸، با طراحی مستقیم مثلث آمریکا، انگلیس و اسرائيل شکل گرفته بود و سران و اصحاب فتنه نقش کارگزار و عوامل میدانی مثلث شوم یاد شده را بر عهده داشته‌اند. گفتنی است که اسناد آن خیانت بزرگ را بارها با ارائه مأخذ در کیهان آورده‌ایم و سرکردگان فتنه در مقابل آن کمترین پاسخی در چنته نداشته و ندارند. اگر پاسخی دارند بسم‌الله!‌...
زین سوی که مائیم، ره قافله باز است.
۲- در این نکته حکیمانه که رهبر معظم انقلاب در سالگرد رحلت حضرت امام -رضوان‌الله تعالی علیه- فرمودند دقت کنید: 
« انتخابات پرشور ۸ تیر مکمل حماسه بدرقه «شهیدان پرواز اردیبهشت» است. همانقدر که حضور در حماسه تشییع، دارای پیام‌های معنادار و متعدد برای دوستان و بدخواهان جمهوری اسلامی و ملت ایران بود، رقم زدن حماسه‌ای دیگر پای صندوق‌های رای نیز واجد پیام‌هایی بسیار مهم و اثرگذار است... این حماسه انتخابات، مکمّل حماسه‌ بدرقه‌ شهیدان است، این کار مکمّل کاری است که قبلاً در بدرقه‌ شهیدان کردید‌».
مردم در تشییع پیکر شهید رئیسی بر بینش و منش آن شهید بزرگوار و ادامه آن تاکید کرده‌اند و این‌گونه است که انتخابات، مکمل آن تشییع حماسی است. بدیهی است اگر این انتخابات با آن تشییع از یک جنس نباشد، نمی‌تواند مکمل آن باشد.
۳- تحقق خواسته حضرت آقا که خواسته توده‌های عظیم و چند ده میلیونی تشییع‌کنندگان شهدای پرواز اردیبهشت نیز هست با میدان‌داری اصحاب فتنه نه فقط ناممکن است، بلکه متناقض نیز هست. کسانی که تا دیروز به دشمنی با آن شهید بزرگوار برخاسته بودند و سابقه پادویی دشمنان بیرونی اسلام و انقلاب را در کارنامه خود دارند چگونه می‌توانند دلسوز نظام و مردم و راهی راه رئيسی عزیز باشند؟! احتمال موفقیت این جریان اگرچه بسیار ضعیف است ولی از آنجا که موضوع و مورد احتمال از اهمیت فراوانی برخوردار است، عقل و شرع و منطق ایجاب می‌کند که نسبت به این احتمال - هرچند ضعیف- هوشیار بود و جانب احتیاط را از دست نداد. نگاهی به این سوی و آن سوی بیندازید، تمامی دشمنان بیرونی ایران و اسلام عزیز با تمامی توان رسانه‌ای و تبلیغاتی خود برای حمایت از جریان یاد شده به صف شده‌اند. نمی‌بینید؟! اگرچه مردم ما هوشمند‌تر از آنند که سره را از ناسره و سراب را از آب تشخیص ندهند ولی برای زمینه‌های فریب دشمن نیز باید حساب ویژه‌ای باز کرد.
۴- دو هفته قبل در یادداشت کوتاهی آورده بودیم «‌بسیاری از نیروهای انقلابی و متعهد، پرسش مشترکی بر زبان دارند که دهان به دهان می‌چرخد و پاسخ می‌طلبد. پرسش این است که «‌به کدامیک از نامزدهای جبهه انقلاب رای بدهیم»؟ پاسخ نگارنده نیز این است: «‌به نامزدی که بعد از ائتلاف آنها مشخص می‌شود‌» می‌پرسند: «‌اگر با یکدیگر ائتلاف نکردند چی‌»؟ پاسخ آن است که  «‌در آن صورت فرق چندانی ندارد که به کدامشان رای بدهید‌»!‌... چرا که اگر ائتلاف نکنند، هریک از آنها بخشی از رای مردم را جذب می‌کنند و بدیهی است که در این صورت مجموعه آراء چند نفر به آسانی نمی‌تواند با مجموع آرائی که متفقاً به یک سبد ریخته می‌شود رقابت کند!»
 ۵- با تاکید بر این‌که شخص آقای پزشکیان را منهای احاطه‌کنندگان ایشان، بیرون از انقلاب نمی‌دانیم، باید گفت که ائتلاف نامزدهای جبهه انقلاب، صرفنظر از چگونگی انجام آن که می‌تواند با ارزیابی سبد رای، شایستگی‌های برجسته و مورد نیاز و‌... صورت بپذیرد، یک ضرورت حیاتی است و چاره‌ای جز آن نیست ضمن آن که برخی از کم و بیش‌های احتمالی در این سوی و آن سوی ماجرا و در برخی از محاسبات هرگز با ضرورت انجام آن قابل مقایسه هم نیست، چه رسد به این که مانع ائتلاف باشد. 
۶- این روزها در آستانه عید سعید و بزرگ غدیر که عید امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است ایستاده‌ایم. از این روی اشاره به ماجرایی -‌مانند همیشه اسوه و درس‌آموز-از مولای بزرگوارمان می‌تواند و باید برایمان الگو و سرمشقی سرنوشت‌ساز باشد. ماجرا این‌گونه است که دو زن همراه با کودکی به قضاوت نزد حضرت امیر آمدند و هر دو ادعا می‌کردند که مادر آن کودک هستند! هنگامی که نصایح حضرت به جایی نرسید، وانمود کردند که قصد دارند کودک را با شمشیر به دو نیم کنند و هر نیمه را به یکی از آنها بدهند! در این هنگام مادر واقعی که جان فرزند دلبندش را در خطر می‌دید، دست از ادعا کشید و گفت که کودک از آن زن دیگر است و امیرالمؤمنین‌(ع) فرمودند که کودک از آن همان است که نگران جانش بود. نگارنده درباره واقعی بودن این ماجرا چیزی نمی‌داند ولی این نکته بدیهی است که مادر واقعی کودک دلواپس جان اوست و‌...
چه حکیمانه است این سخن که «‌بی‌سنگ ترازوی علی، سود زیان است‌».
۷- با حفظ احترام همه نامزدها، باید گفت؛ اگر حضور و ادامه گفتمان شهید رئیسی عزیز را که ترجمان دیگری از گفتمان امام و انقلاب و رهبری است، می‌خواهید و به آن اعتقاد راسخ دارید -که می‌دانیم دارید- باید به ائتلاف تن بدهید و در غیر این‌صورت، با عرض پوزش و خدای نخواسته روی تاکیدهای مکررتان بر ادامه راه شهید رئیسی غباری از خدشه می‌نشیند.
عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز دوشنبه ۴ تیر
تداوم هدایت از غدیر تا قیامت
کورش شجاعی 
خداوند حکیم،انسان را آفرید تا در مسیر رشد و کمال حرکت کند و به مقام خلیفة اللهی برسد و سعادت را دریابد، حضرت باری تعالی همه آن چیزی که برای رسیدن انسان به این هدف والا ضرورت داشت در اختیار انسان قرار داد:فطرت پاک،عقل،احساس پنج گانه،عشق ومحبت،شوق به رشد وکمال و... و چون همه این لوازم ارزشمند،«لازم» اما «کافی»نبود ،حضرت رحمان پیامبرانی را برای راهنمایی و راهبری انسان به سوی کمال و سعادت برانگیخت که اعظم و اشرف ایشان حضرت محمد مصطفی در قامت خاتم الانبیا و خاتم المرسلین از سوی حق تعالی مبعوث شد و طی 23سال دوران نبوت پربرکت و سراسر نورش هر آن چه برای هدایت و رشد و کمال و به سعادت رهنمون شدن انسان لازم بود  از سوی خداوند بلندمرتبه برای انسان به ارمغان آورد اما آیا پس از رحلت سید و سالار انبیا ،ختم نبوت و بسته شدن پنجره وحی چراغ هدایت خاموش شد ؟!صد البته که چنین نیست چراکه این از حکمت الهی  و فلسفه خلقت به دور است که انسان پس از بسته شدن پنجره وحی بی راهنما و چراغ راه بماند و به حیرت و سرگشتگی دچار شود ،بر این اساس حضرت جلی و اعلا تداوم ولایت و امامت را برای هدایت انسان مقدر فرمود و این مشیت را پیش از این در قرآن کریمش در آیاتی نورانی از جمله «آیه ولایت»متجلی فرموده بود واما در حجة الوداع و در 18ذی الحجه سال 23 هجری در کنار برکه غدیر،حضرت مصطفی به امر باری تعالی با فعل امر بَلّغ که تنها همین یک بار و برای این امر مهم از جانب حضرت رحمان رحیم نازل شده است،به ابلاغ ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام مامور شد و این امر پروردگار را در جمع چند ده هزار نفری مسلمانان از حج برگشته اطاعت و اجرا کرد،امری که توسط حضرت سبحان در قرآن معادل رسالت حضرت ختم المرسلین برشمرده شد و این فرموده: و تاکید خالق حکیم هستی آیا جز بر اهمیت ولایت و امامت و تداوم آن پس از رحلت پیامبر و  وانگذاشتن انسان به حال خود پس از انقطاع وحی دارد؟
وچنین شد که پس از ابلاغ وحی الهی در آن بر سرزمین تفدیده توسط خاتم الانبیا،چراغ هدایت برای رشد وکمال و رسیدن انسان به سعادت،همچنان روشن باقی مانده و این سند بس استوار و مستحکم در تاریخ خلقت و هدایت و سرنوشت انسان ثبت شد که حکیم و عالم مطلق هستی ،هیچ گاه حتی پس از انقطاع وحی انسان این اشرف مخلوقات را به خود وانمی گذاردو چنین است که پس از گذشت حدود1400 سال از آن واقعه سرنوشت ساز هستی ،پرچم ولایت و امامت و هدایت همچنان برتارک  وسقف و سپهر عالم در اهتزاز است و این بخش کوتاه اما تمام کننده و سرنوشت ساز خطبه غدیریه حضرت مصطفی که فرمود«مَن کُنتُ مولاه فهذا علی مُولا» گران بهاترین نقش بنشسته بر قلب و ذهن طالبان هدایت و سعادت است. اما ولایت و امامت به امر پروردگار در وجود ،امیرمومنان علی علیه السلام و اولاد معصومین تا مهدی موعود و تا قیامت تداوم یافت، در وجود همان علی (ع) که اولین ایمان آورنده به پیامبر وآیین پاک او بود،همان علی که در دامان حضرت مصطفی رشد کرد وبالید ،همان علی که مرید بی چون و چرا وبی قید و شرط حضرت خاتم الانبیا بود،همان علی که برترین وجود عالم هستی پس از سالار انبیاست،همان علی که خداوند حکیم در شب معراج پیامبر اعظم با لحن صدای او با حبیبش سخن گفت،همان علی که ازهد،اعلم،اتقی و اشجع مردمان پس از پیامبر بود،همان علی که در ایمان و اخلاص نیز برترین خلق،پس از رسول اکرم بود،همان علی که «مرد میدان» بود و به گاه نماز ،همه وجودش خشیت و اخلاص در درگاه ربوبی ،همان علی که در هر خطری سپر جان پیامبر بود و در لیلة المبیت در آن هنگامه خطر به جای رسول مکرم برای رفع خطر از جان مبارک حضرتش در بستر ایشان غنود. همان فاتح خیبر و خندق و اُحد و ... که به فرموده حبیب خدا ضربتش در یوم خندق،افضل از عبادت جن وانس بود،همان علی که قرآن ناطق بود،همان علی که تنها کُفو زهرای مرضیه وپدر حسنین و زینبین بود،همان که پیامبر در وصفش فرمود ... ویا علی تو را جز خدا و من کسی نشناخت و اگر نمی ترسیدم که مردم آن چه را درباره حضرت عیسی (فرزند خدا بودن)می گویند درباره تو بگویند،فضایل تو را برای مردم بیان می کردم. همان علی که ساقی کوثر است و قسیم نار وجنت ،همان علی که آن چنان ایمان در قلبش رسوخ کرده بود که می فرمود اگر همه پرده ها کنار رود ذره ای بر ایمان علی اضافه نمی شود،همان علی که ذکر نام ویادش ،عبادت است و شیعیانش،فائزون هستند،همان علی که هر زبان وقلمی در وصفش ناتوان و الکن است ،همان که وجودش را خداوند علی اعلی،به نام علی نامبردار فرمود ،همان علی که خداوند ارحم راحمین و آن حکیم مطلق ،امیر المومنین ،خواندش ،همان علی که ان شاء ... دستگیر وشفیع مردمان در روز قیامت است.
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین به ولایت امیرالمومنین و اولاد المعصومین
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز دوشنبه ۴ تیر
حاشیه تلخ و شیرین یک رویداد عجیب!
تقی دژاکام
در اوایل سال ۱۳۶۰، در مناظره‌ای که شهید بهشتی به عنوان دبیرکل حزب جمهوری اسلامی با نورالدین کیانوری دبیرکل حزب توده حضور داشت، کیانوری یک آیه را اشتباه خواند. آیت‌الله بهشتی روی یک کاغذ، درستِ آیه را نوشت و آرام به او داد. کیانوری کاغذ را نگاه و آیه را اصلاح کرد. بحث که تمام شد و از مناظره بیرون آمدند، کیانوری به بهشتی گفت چرا این کار را کردی؟ من اگر جای تو بودم و تو یک جمله از کتاب سرمایه مارکس را اشتباه می‌خواندی، مناظره را به نفع خودم تمام می‌کردم. تو می‌توانستی وقتی من آیه را اشتباه خواندم، برگردی بگویی تو که بلد نیستی قرآن را از رو بخوانی چرا راجع به اسلام حرف می‌زنی؟ ولی شما اشتباه مرا آرام اصلاح کردی و به من کمک کردی. شهید بهشتی پاسخ می‌دهد: ما که نیامده‌ایم با هم دعوا کنیم؛ آمده‌ایم راه صحیح را پیدا کنیم، آمده‌ایم با هم همراهی کنیم، به هم کمک کنیم تا راه حق را پیدا کنیم. 

این مناظره البته بیشتر عقیدتی بود تا سیاسی، با این حال، در مناظرات چندین انتخابات اخیر، به خصوص از سال ۸۴ به بعد، بسیاری از نامزد‌ها همان‌طور که در یادداشت قبلی نوشتم با هدف تخریب به میدان می‌آیند. البته بدیهی است که در مناظرات سیاسی و در مقام نقد و بررسی رفتار‌ها و گفتار‌های نامزد‌ها و بیان تناقض‌های آنان این حق شرکت‌کنندگان است تا برای روشن شدن موضوع برای مخاطبان، این تناقض‌ها و نقد‌ها را صریحاً مطرح کنند تا با پاسخ‌های احتمالی روشنگری اتفاق بیفتد. اما مسلماً نقد و بررسی و بیان تناقض‌ها و عملکرد‌های غلط با فحاشی و بی‌ادبی و جیغ و داد و عربده فرق دارد. بگذریم. 
با این حال، در حاشیه تبلیغات انتخاباتی جاری، اتفاقی کاملاً اخلاقی افتاد که حیفم آمد که در پیچ‌وخم دعوا‌ها و بداخلاقی‌ها گم شود، به‌خصوص که نقل مجدد آن به گسترش این فرهنگ و اخلاق کمک می‌کند. 
ماجرا این است که در برنامه‌ای که آقای پزشکیان به همراه کارشناس فرهنگی خود حضور داشتند، کارشناس برنامه آقای دکتر اسفندیاری در نقد موضوع اخراج اساتید، به نمونه حاضر یعنی دکتر فاضلی پرداختند که این کار اولاً در زمان دولت آقای روحانی اتفاق افتاده و ثانیاً دلیل آن عدم حضور موظفی استاد در دانشگاه و اشتغال به مشاغل دیگر برخلاف آیین‌نامه موجود برای ماه‌های طولانی بوده است. خب، همه رفتار غیرفرهنگی و سعه صدر پایین جناب آقای فاضلی را در سیما مشاهده کردیم که با ترک برنامه و پرت کردن هاشف گیرنده صوتی به سمت میز دکتر پزشکیان همراه بود. 
این ماجرا موقعی تعجب‌برانگیزتر شد که جناب آقای عطاء‌الله مهاجرانی که به‌خصوص در این سال‌ها چهره‌ای اخلاقی و با سعه صدر از خود نشان داده‌اند، در توییتی از رفتار غیرفرهنگی آقای فاضلی دفاع کردند، اما با به‌کار بردن سه‌چهار دشنام خطاب به دکتر اسفندیاری! من توییت دکتر مهاجرانی را برای رعایت شأن ایشان اینجا نمی‌آورم، اما جالب‌ترین اتفاق را که در ادامه این ماجرا روی داده است یعنی پاسخ دکتر شهاب اسفندیاری به دکتر مهاجرانی را می‌آورم تا معلوم شود که می‌شود همین حالا رفتاری مکتبی و اخلاقی و انسانی مانند شهید بهشتی داشت و مصداق آیه «والکاظمین الغیظ» بود. وی نوشت:
«جناب آقای دکتر مهاجرانی به حرمت آنکه در بلاد غربت و در میان وحوش منافقین و درندگان سلطنت‌طلب از انقلاب اسلامی، از رهبر فرزانه ما و مقاومت فلسطین دفاع می‌کنید، در پاسخ به این فحاشی و هتاکی چیزی نمی‌گویم. با آنکه مقابله به‌مثل کار سختی نیست. 
سال ۱۳۷۸ که وزیر ارشاد بودید و من دانشجو، به عنوان مسئول یک تشکل دانشجویی از شما دعوت کردم در همایش سالگرد شهید آوینی در دانشگاه هنر صحبت کنید. برخلاف انتظارمان دعوت ما را پذیرفتید و آمدید. قبل از شما چند دقیقه صحبت کردم درباره چشم‌انداز هنر در دهه سوم انقلاب. برایم جالب بود که شما که آن‌زمان در اوج شهرت و قدرت بودید، در سخنان خود چندبار به حرف‌های منِ دانشجو اشاره کردید؛ به تأیید یا تحسین. این بزرگواری شما در ذهنم مانده بود. نمی‌دانم اکنون چطور بدون هرگونه تحقیق و بررسی درباره من چنین توهین‌هایی را روا می‌دارید. می‌توانید از پسرعموی خود، جناب آقای سیدمحسن، که از ۲۳ سال پیش که خود را شاگرد ایشان در امر رسانه و مدیریت فرهنگی می‌دانم درباره من تحقیق کنید، می‌توانید رساله دکتری مرا که انتشارات اینتلکت در انگلستان و انتشارات دانشگاه شیکاگو در امریکا مشترکاً منتشر کردند مطالعه کنید. 
خداوند زبان و قلم شما را در دفاع از آرمان‌های انقلاب اسلامی و میراث گران‌قدر خمینی کبیر و در حمایت از مجاهدان جبهه مقاومت در برابر دیکتاتوری مستکبران عالم و جنایت و نسل‌کشی صهیونیست‌ها مصون و محفوظ بدارد. همان‌طور که گفتید در برابر این مجاهدان من هیچ نیستم. والعاقبه للمتقین.»
راستی چند نفر ما در حوزه‌های کاری و سیاسی و فرهنگی و تشکیلاتی و حزبی و اجتماعی و فامیلی و خانوادگی می‌توانیم چنین بر نفس خود مسلط باشیم که در پاسخ کسی که چندین دشنام تند به ما داده است، اینچنین از او تجلیل و برایش دعا کنیم؟ 
سَمَن‌بویان غبارِ غم چو بنشینند، بنشانند
پری‌رویان قرار از دل چو بستیزند، بستانند

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز دوشنبه ۴ تیر

ارتقای توان بازدارندگی با مشارکت بالا

محمد اسماعیل کوثری

تا زمان برگزاری انتخابات زودهنگام چهاردهمین دوره ریاست‌جمهوری چند روزی بیشتر باقی نمانده است و این روز‌ها کاندیدا‌ها و طرفداران آن‌ها در جهت معرفی برنامه‌های‌شان برای آینده کشور سخت تلاش می‌کنند.

در این میان لازم به یادآوری است که مشارکت بالا و باشکوه مردم در انتخابات ریاست‌جمهوری پیش‌رو، قطعا باعث ارتقای جایگاه ایران در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی می‌شود و به دنبال آن توان بازدارندگی نیز افزایش پیدا می‌کند. به این ترتیب در نهایت شرایط کشور به‌گونه‌ای خواهد شد که دشمنان کشور نا‌امید و ملت عزیز ایران امیدوارتر از گذشته در راه پیشرفت و توسعه کشور قدم برداشته و پیشرفت کشور نیز سرعت بیشتری خواهد گرفت. نباید فراموش کرد که دو عامل اصلی سبب پیشرفت نظام در ۴۵ سال گذشته بوده: یکی رهبری و دیگری حضور مردم در صحنه‌های مختلف. به همین دلیل ما باید به افزایش مشارکت در انتخابات پیش‌رو توجه ویژه داشته باشیم. این در حالی است که در کنار مردم، کاندیدا‌های انتخابات ریاست‌جمهوری نیز در افزایش مشارکت نقش دارند. به عبارت دیگر، این افرادنیز باصداقتی که دارندوتعهداتی که می‌دهند، می‌توانند زمینه را برای افزایش حضور شهروندان فراهم کنند. برای نمونه کاندیدا‌ها باید به منظور رفع دغدغه‌های شهروندان برنامه‌هایی ارائه دهند که قابلیت اجرا داشته باشد و سبب رفع مشکلات کشور شود. به این ترتیب کاندیدا‌ها در برنامه‌های تبلیغاتی خود باید با صداقت باشند تا مردم نیز بتوانند به آن‌ها اطمینان پیدا کنند. در واقع این افراد باید شرایطی ایجاد کنند که مردم به رفع مشکلات جامعه امیدوار شوند. البته لازم به یادآوری است که این روز‌ها همه جوامع با مشکلاتی رو‌به‌رو هستند، اما مهم این است که کاندیدا‌ها برای رفع این مشکلات، برنامه‌ای جامع و قابل اجرا داشته باشند. البته در این میان باید تاکید کرد که کاندیدا‌ها در برنامه‌های تبلیغاتی و سخنرانی‌های خود باید اخلاق سیاسی را نیز رعایت کنند. فراموش نکنیم که رهبر معظم انقلاب نیز در این خصوص تاکید کرده‌اند، چراکه بد‌اخلاقی سیاسی آثار نامناسبی برای جامعه خواهد داشت. برای نمونه جوانان و نوجوانان نیز شاهد برنامه‌های تبلیغاتی نامزد‌ها هستند و از آن‌ها الگوبرداری می‌کنند. به همین دلیل اگر کاندیدایی مرتکب بد‌اخلاقی سیاسی شود، روی جامعه تاثیر منفی خواهد گذاشت. با این حال باید تاکید کرد که نقد بجا و سازنده، سبب بهبود شرایط کشور می‌شود.

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز دوشنبه ۴ تیر

دیپلماسی عجیب کاندیدای انتخابات

صلاح الدین خدیو

در بخش اول مناظره انتخاباتی، هر ۶ کاندیدا با عباراتی کلی به تمجید از زنان پرداختند اما حاضر نشدند با صراحت وارد جزئیات و مسائل امروز در این زمینه شوند. در این میان اظهارات یکی نامزدها از حیث  ” جابجایی گفتمان ” و ” شیفت پارادایمی ” در حد یک واحد درسی جالب و آموزنده بود. او ابتدا از جورجیا ملونی نخست وزیر راست‌گرای ایتالیا به‌خاطر شعار معروف ” خدا، میهن، خانواده ” ستایش کرد. از دید این کاندیدا، این شعار و پلتفرم اجتماعی راست افراطی ایتالیا – حزب برادران خانم ملونی بخشی از یک ائتلاف دست راستی با حزب برلوسکونی است – نماد شکست سیاست غرب و بازگشت به اهمیت نهاد خانواده است. وی در ادامه این موضع راست گرایانه را رها و خواهان تشکیل ائتلاف حول محور عدالت با کشورهای چپ گرای جهان شد! تناقض منطقی و شیفت گفتمانی وی به این مورد محدود نماند، بلکه در عین ستایش از خانواده دوستی خانم ملونی، به تقبیح زن کشی اسرائیل در غزه و سرزنش سکوت جوامع غربی درباره آن پرداخت.

از قضا یکی از این ساکتان که از طرفداران پروپافرص اسرائیل و مخالف سرسخت مهاجرت مسلمانان به اروپا هم هست، همین خانم ملونی است. اصولا جنگ جاری در غزه جوامع اروپایی را به دو گروه تقسیم کرده است: چپ گرایان و لیبرال ها طرفدار فلسطین و راست گراها و محافطه کاران عمدتا هوادار اسرائیل. مشکل این جاست که چپ گراهای هوادار فلسطین  از لحاظ فرهنگی و اجتماعی عموما دیدگاه هایی لیبرال داشته و مثلا سرسختانه از ازدواج همجنس گرایان و سقط جنین و ازدواج های غیر رسمی دفاع می کنند. بخشی از پرشورترین هواداران فلسطین در جوامع غربی در میان جوامع رنگین کمانی و دگرباشان جنسی قرار دارند. بر عکس راست اروپایی که در زمینه فرهنگی و اجتماعی محافظه کار است، ناشکیبایی و ستیزه جویی مفرطی علیه مهاجران، مسلمانان و پاسداری از هویت مسیحی – یهودی اروپا از خود نشان می دهد. به نحوی که ایدئولوژی بهود ستیزی سابق راست افراطی اکنون جای خود را به اسلام هراسی داده است. با این وصف می‌توان مشکل این نامزد را اینگونه حل کرد: وی به لحاظ فرهنگی محافظه کار است و با راست جهانی همذات پنداری می کند.

در حالیکه از لحاظ سیاسی چپ گرا و به اصطلاح پیشرو است و در اردوگاه نه چندان برقرار چپ های جهان قرار دارد. تا اینجای کار اشکال ندارد! این همان موضعی است که چپ گرایان جهان و افرادی نظیر نوام چامسکی با نگاهی مرکب از حیرت و حسرت به آن می نگرند! آنان جمهوری اسلامی را به لحاظ سیاست خارجی مترقی و ضد امپریالیست می دانند و همزمان با حسرت می گویند: کاش برخی نحله های واپس گرایانه در سیاست داخلی آن جای خود را به گشایش و انفتاحی لیبرال منشانه می داد. مشکل اما اینجاست که تناقض های گفتمان وی به اینجا ختم نمی‌شود. وی خواهان تشکیل ائتلافی با کشورهای چپ گرا بر اساس عدالت است. بعید می دانم کسی سهل است روی زمین، در کهکشان راه شیری هم بتواند کشوری چپ گرا برایش گیر بیاورد.

اگر مقصودش چین و روسیه و فرضا ویتنام است، اینها سرمایه داری های دولتی و به تعبیری رفاقتی و ادغام شده در اقتصاد جهانی هستند و دهه هاست در عمل و نظر با سوسیالیسم خداحافظی کرده اند. اقتصاد سیاسی ایران هم دست کمی از این مدل ندارد و نه تنها رویکردهای کلان آن با مفهوم برابری بیگانه است، بلکه در عمل نابرابری ساز و ضد عدالت هم است. شاید تنها تفاوت اقتصاد ایران با این کشورها، انزوای ساختاری و تحریم بودن و پشت درهای اقتصاد جهان ماندن است. اگر مقصود این کاندیدا از عدالت قسمی دولت رفاه و تامین اجتماعی و حمایت های دولتی است،  باز آدرس را اشتباه می رود. دولت رفاه امروز که سوگمندانه خیلی کوچک تر از دهه‌های گذشته است، نزد روسیه و چین ضد دگرباشان جنسی نیست، بلکه در اسکاندیناوی لیبرال و مذهب زدایی شده و بهشت جوامع رنگین کمانی است که اصولا ایران نمی تواند با اینها ائتلاف تشکیل دهد.

عناوین اخبار روزنامه شرق در روز دوشنبه ۴ تیر

پزشکیان؛ پاسخی بالقوه به یک نیاز تاریخی

علی نامجو

مسعود پزشکیان را این روزها از جوانب گوناگونی می‌سنجند. من اما برآنم تا از چشم‌اندازی دیگرگونه این نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری را به بحث بگذارم؛ یعنی نسبت او و گفتمانش با یک نیاز تاریخی، با یک نیاز ایرانی.

با اینکه جامعه‌‌ ما از نظر اندیشه و اهداف سیاسی، اجتماعی و علمی، کاملا یکدست و هماهنگ نیست اما چندان هم ازهم‌گسیخته نیست که نتوان گرایش‌ها و نگرش‌های موجود در آن را بازشناخت. فضای فکری و فرهنگی ایران از نظر خاستگاه‌ اندیشه‌ها، به طور کلی، ترکیب‌یافته از سه بخش ملیت و مفهوم تاریخی ایران، دیانت و اسلام و فرهنگ‌ها و نگره‌های واردشده از غرب است. همه گفتمان‌های زنده سیاسی و اجتماعی در جامعه فعلی، به نوعی به یکی از این بخش‌های مذکور یا گفتمانی تلفیق‌شده از همه آنها باز می‌گردد. این جامعه، به طور کلی دارای یک اکثریت فراگیر است که افراد آن در عین تنوعات قومی و تفاوت‌های جزئی در اندیشه‌های خود، هیچ‌گاه جانب سازگاری و اتحاد را فرو نمی‌نهند و در کلیت امر رویکرد و اهداف مشترکی دارند. اعضای این گروه از ملت، در پایبندی به عناصر ملی، ارج‌نهادن به سنت دینی و توجه‌داشتن به تأثیرپذیری‌های بجا و سازوار از فرهنگ و تمدن غرب، تقریبا با یکدیگر همسو یا دست‌کم به هم نزدیک هستند و همانندی‌ها و هماهنگی‌هاشان، از اختلافاتشان بیشتر و پررنگ‌تر می‌نماید. آنان بر هیچ‌یک از ساحات اندیشگی و وجودی خود چشم فرو نمی‌بندند و از این مهم‌تر، با هیچ‌کدام نیز به ستیزه برنمی‌خیزند. این اکثریت، وارثان خلف نیاکان اندیشمند و به‌گزین و مصلحت‌جوی خویش‌اند. نیاکانی که با رنج‌های آمیخته به اشک و لبخند خود، گنج ایران فرهنگی را از آسیب‌های تعصبات و سنگ‌وارگی‌های قومی، نژادی، دینی و سیاسی، مصون داشته و آن را در یک سیر پویا و کمال‌طلبانه به دست ما سپرده‌اند. در کنار این طبقه اکثریت، چند دسته و گروه اقلیت نیز هستند که با وجود فعالیت‌های (گاه پرسروصدای) خود هیچ‌گاه موفق به اقناع اکثریت و نفوذ در آرا و آمال آنها نشده‌اند.

از جمله، آن گروه که با ارائه خوانشی تندروانه و نه‌چندان پرطرفدار از عقیده و نیز نفی دیگر عناصر ماهیت انسانی و ایرانی، تقریبا روشی بنیادگرایانه دارند که حتی در میان دین‌داران نیز هیچ‌گاه به غلبه فکری و برجستگی مسلطی نرسیده‌اند. اینها که در هر جامعه و هر زمانی بوده‌اند، امروزه بنا بر اقتضائات عصری، مرزهای فکری خود را به‌ویژه در عرصه عبادی (و نه سیاسی) اندکی جابه‌جا کرده‌اند اما باز هم از یک اقلیت فراتر نرفته‌اند. به عنوان مثال، در سال‌های آغازین انقلاب اگر ممانعت مسئولان عالی‌رتبه نظام نبود، این گروه تا تخریب برخی اماکن ملی و تاریخی، تفکیک تجزیه‌وار دانشگاه‌ها و نیز تعطیل‌کردن برخی نهادهای فرهنگی هم پیش می‌رفتند. اینها با وجود کنشگری‌ در عرصه‌های گوناگون سیاسی و اجتماعی، هیچ‌گاه موفق به کسب آرای اکثریت و نفوذ گسترده در حاکمیت نشده‌اند. گفتنی است که برخی از آنها گاهی از این تفکر فاصله گرفته، به حلقه منتقدان یا تغییرخواهان می‌پیوندند. دیگر گروه، اقلیتی‌اند که به بهانه حفظ ملیت و پیگیری آمال نژادی صرف، دیگر ابعاد وجودی و فکری ایرانیان را (مانند نیازهای معناجویانه، هستی‌شناسانه و دین‌مدارانه) نفی می‌کنند و سهمی برای این واقعیت‌ها و گرایش‌ها به‌ویژه در عرصه سیاسی و اجتماعی قائل نیستند. آنان از انقلاب اسلامی به این سو، به دلیل ساختارهای سیاسی و قانونی، امکان دسترسی به هیچ بخشی از حاکمیت را به طور رسمی و آشکار ندارند؛ اما در دوران پهلوی نیز که گفتمان رایج و درصحنه‌ای بودند هم نتوانستند قاطبه مردم را با خود همراه کنند. شاید بتوان گروهی دیگر را در شمار گروه‌های اقلیت به حساب آورد. یعنی آن شیفتگان ظواهر تمدن غرب که همواره دچار نوعی ازخودبیگانگی‌اند که البته در هدف خود یعنی غربی‌سازی تمدن ایران راه به جایی نبرده‌اند اگرچه بی‌تأثیر هم نبوده‌اند‌. مقصود از این اقلیت‌ها، گروه‌های تندرو و نامتعادل این نوع تفکرات است؛ زیرا نگرش‌های تعدیل‌یافته‌ای از هریک از این تفکرات اقلیتی، در گفتمان اکثریت جامعه، موجود و کاراست. بدیهی است که این دسته‌بندی‌ها به صورت قطعی و جزمی نیست و بنا بر اقتضای کلام، کلیتی از واقعیت را تشریح می‌کند؛ بنابراین نیک آشکار است که هر یک از این گروه‌ها در برخی از مصادیق و اعضای خود مشترک‌اند و هم‌پوشانی‌هایی نیز میان آنها وجود داشته و دارد. در این میان، تنها همان گروه اکثریت میانه‌رو، ژرف‌اندیش و صبورند که با تعدیل و تلفیق و تلطیف اندیشه‌های رایج، دستیابی به اعتلا را تنها از راه اعتدال میسر می‌دانند و ارزش‌ها و داشته‌های دینی و سرزمینی خود را همواره از آسیب خاک‌پرستان بی‌آسمان و آسمان‌فروشان خاک‌ستیز دور نگه داشته‌اند. این نگاه‌های متنوع و متفاوت، در رویکردهای شناختی و دانش‌پژوهانه جامعه ایران نیز، به تبع خود، شاخه‌های فکری متفاوت یا متناقضی به وجود آورده‌اند. عده‌ای به تأثیر نوعی بنیادگرایی منتسب به سنت دینی، غالبا با روش‌های فلسفی و انواع علوم و روش‌های شناختی تجربی، به مقابله برمی‌خیزند. اینان حتی در حوزه پژوهش‌ها و تألیفات و اندیشه‌ورزی‌های دین‌بنیاد، همچنین در جلب توجهات و نفوذ در اذهان دین‌مداران، همواره از هم‌کیشان متعادل‌ و پویااندیش خود عقب‌تر می‌ایستند.

عده‌ای دیگر، متأثر از برخی مکاتب علمی- فلسفی نوپدید غربی، با اعتقاد به نوعی یافت‌گرایی و تجربه‌محوری، ادراک انسانی و امکانات علمی او را تا حد ترازو و خط‌کش و میکروسکوپ! تنزل می‌دهند و اهمیت کارکرد فرامادی عقل و ادراک انسانی را نادیده می‌انگارند. این نوع نگاه که نمونه‌های خفیفی از آن، خاصه در میان جوانان و نوجوانان در حال گسترش است، به گفته برخی اندیشمندان معاصر ما، نوعی اشعریت علمی است که با رویکردی عقل‌گریزانه، راه سعادت را تقریبا با حواس پنج‌گانه ظاهری دنبال می‌کند.

اینجا هم باز همان بخش بیشینه و اکثریت، همان موج فراگیر جامعه هستند که با در نظر داشتن همه ابعاد و امکانات شناختی و دانش‌پژوهانه انسان، در بهره‌گیری راهبردی و چاره‌جویانه از هر یک از آنها می‌کوشند. آنها ابن‌سیناها، بیرونی‌ها، خواجه‌نصیرها و... را راهنمای خود ساخته و تجربه و عقل، معقول و منقول، حس و شهود، اخبار و قیاس و... را هر یک در جای خود ارج می‌نهند و منافع هیچ‌یک را فرو نمی‌گذارند. به‌طورکلی، این مردم در مقام جانشینی پیشینیان حکمت‌نهاد خود‌ یعنی یعقوب لیث‌ها، ابومسلم‌ها، شعوبی‌ها، سربدارها، شاه عباس‌ها و... پای ایستادگی و تملک بر خاک ایران‌زمین می‌کوبند، درحالی که چشم بر آسمان و سنت دینی خود نیز نمی‌بندند و این چراغ راه تاریخی خود را در غبارآلودگی عصر حاضر از یاد نمی‌برند.

این مردم، ظاهرا همانند فردوسی‌شان، همچنان‌که در حفظ سرمایه‌ها و بن‌مایه‌های ملی خود همت می‌گمارند به ارادتمندی به مفاخر و الگوهای سنت دینی خود نیز می‌بالند ( با تفاوت‌هایی در جزئیات) و یا همچون عصاره زیست‌جهان ذهنی خویش، حافظ شیرازی، حکمت خسروانی و آموزه‌های قرآنی را در کلام خود جمع می‌کنند و معجونی می‌سازند به جاودانگی تاریخ. شاید این همان افقی است که رفتن به سوی آن، ایران و ایرانی را از توفان‌های حوادث و آشوب‌های تاریخی رهانیده و به ساحل امن و آرام زندگی و بالندگی رسانیده است. این افق و این کنش راهبردی تاریخی، شاید مرجح‌ترین پاسخ بوده است به یک نیاز تاریخی؛ نیاز به تعریف و تعدیل خواسته‌ها و داشته‌ها و چاره‌ها، که نمونه اعلای آن از میان سلسله‌های تاریخی توسط امیران سامانی پدیدار شده است. حکومتی که با اعمال شایسته‌سالاری و آزادمنشی، رنسانس تمدن ایران را در دوره اسلامی پایه نهاد.

بی‌شک، رفع کمالی و بسزای این نیاز تاریخی، خود نیازمند سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها و عزم‌های جزم مردم و مسئولان منتخب آنهاست و محبوبی است که به این آسانی‌ها نقاب از چهره نمی‌گشاید؛ اما شاید بتوان در حد توان به آن نزدیک شد یا دست‌کم در مسیر دستیابی به آن گام برداشت. امروزه که بحث انتخابات ریاست‌جمهوری مطرح است، در میان معیارهای خود، بهتر است که این نیاز تاریخی را نیز در نظر بگیریم؛ زیرا اگر مهم‌ترین معیار نباشد به حکم عقل و وجدان، از مهم‌ترین‌هاست. مسعود پزشکیان، بر اساس آنچه در این سال‌ها از او دیده و شنیده‌ایم، از میان نامزدهای ریاست‌جمهوری، شاید نزدیک‌ترین فرد باشد به آن پاسخی که برای نیاز تاریخی‌مان مدنظر داریم. او از همه سرچشمه‌های فکری و فرهنگی ایرانیان مایه می‌گیرد و چنا‌نکه از گفتار و کردار او برمی‌آید، تعلق خاطری بایسته و شایسته به همان رویکرد تاریخی، همان راه اکثریت دارد و نیز از همه مهم‌تر، شرط مهم ایجاد و اعمال تعادل، به‌گزینی و افراط‌زدایی، یعنی روحیه انتقادی نسبت به امور مختلف را نیز دارد. پزشکیان با برگزیدن شعار «برای ایران» به‌خوبی می‌داند قرار است برای چه جایگاهی برگزیده شود. البته برگزیدن این شعار، مسئولیت‌ و وظایف او را در جایگاه احتمالی ریاست‌جمهوری، افزون خواهد کرد (لااقل بیشتر از رئیس‌جمهور احتمالی دیگری که شعار برای ایران را برنگزیده است). نظام نشانگانی گفتمان پزشکیان، بر مصادیقی از همه گرایش‌ها و نگرش‌هایی که ماهیت انسان ایرانی را می‌سازند دلالت دارد؛ درحالی که تقریبا نشانی از یک‌سونگری و تعصب نسبت به هیچ‌یک از آنها نیز در آن دیده نمی‌شود.

پزشکیان با اینکه در یکی از بالاترین سطوح علمی و آکادمیک قرار دارد اما به دام اشعریت مدرن نیفتاده است و از سرمایه‌های عقلی و سنت نقلی‌مان نیز جویبارهایی به اندیشه‌اش جاری است؛ در حالی‌که این تأثیر‌پذیری‌های او رنگی از تعصب و نگاه‌های تک‌بعدی به خود نگرفته است. به نظر نگارنده، برجسته‌ترین ویژگی مسعود پزشکیان آن است که خود را صاحب‌نظر در همه امور نمی‌داند و بنای آن دارد که شایسته‌مدارانه، تصمیم‌گیری‌ها را به کاردانان و صاحب‌نظران واگذارد. در این مورد، تنها پشتوانه این وعده، سابقه دیروز و سخنان امروز مسعود پزشکیان است؛ چنانکه درباره وعده‌های دیگر نامزدها هم مرجعی جز اینها نداریم. طبیعی و بدیهی است که پزشکیان هم نوعا یک انسان است و خود و برنامه‌هایش خالی از نقص نیست اما بنابر آنچه گفتیم، شاید مسعود پزشکیان دردسترس‌ترین پاسخ باشد برای آن نیاز، برای ایران.

روزنامه رسالت

کل یوم غدیر

جواد شاملو

اگر غدیر را مساوی روزی بگیریم که حقانیت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در آن اثبات شد، هرروز زندگی مولا یوم‌الغدیر بود. خورشید ولایت روزی نبود که نتابد، روزی نبود که جلوه‌ای ظاهر نکند و ثابت نشود او از دیگران افضل است. غدیر روزی نیست که ولایت و افضلیت امیر مؤمنان در آن اعلام می‌شود و اثبات می‌شود و ابلاغ می‌شود؛ غدیر روز اتمام حجت با امت بر سر ولایت علی علیه‌السلام است. غدیر روزی است که پیامبر خدا آنچه هزاران بار گفته بود را صریح‌تر، دقیق‌تر، کامل‌تر و  واضح‌تر فریاد کرد. غدیر اتفاق افتاد تا انکار ولایت محال شود نه آنکه تازه اعلام شود یا ابلاغ شود. اگر ولایت و وصایت علی بن ابی‌طالب سلام‌الله علیهما روز هجدهم ذی‌الحجه در سرزمین غدیر خم اعلام شد، آن روز که مولا نوجوان بود و به‌عنوان اولین نفر در دعوت عشیرة‌الأقربین به رسول خدا لبیک گفت و پیامبر او را وصی و خلیفه و برادر خویش خواند چه بود؟ آن روز که درِ خانه امیرالمؤمنین تنها دری بود که از سمت مسجد باقی ماند چه بود؟ آن روز که در مباهله امیرالمؤمنین نفس پیامبر خوانده شد چه بود؟ آن زمان که امیر مؤمنان تنها کسی بود که از جان خود گذشت و بر بستر پیامبر به خواب رفت چه بود؟ آن روز که در احد، مولا تنها کسی بود که از جان پیامبر در برابر لشکر دشمن حفاظت می‌کرد چه بود؟ آن روز که در خندق، مولا تنها مسلمانی بود که جرئت کرد با عمرو پسر عبدود هماوردی کند و با ضربه‌ای به درکش واصل سازد چه بود؟ آن روز که در خبیر، مولای مؤمنان را از قتال کفالت کرد در قلعه را از جا کند چه بود؟
غدیر روز تابش خورشید ولایت مولی‌الموالی نبود؛ چراکه آن خورشید هر روز می‌تابید. غدیر روزی بود که از مردمان اقرار گرفتند دیدن خورشید را تا کسی ادعای کور بودن نداشته باشد. در وادی مثال، می‌توان به عاشورا اشاره کرد. آیا عاشورا روزی بود که مظلومیت آل محمد علیهم‌السلام اثبات شد؟ مظلومیت ذوات مقدسه که هر آینه در حال اثبات بود. عاشورا روزی بود که عظمت این مظلومیت همگان را به سکوت و پذیرش واداشت. انکار غدیر مثل انکار عاشوراست. فراموش شدن غدیر پس از رحلت نبی خدا آنجا تلخ و حیرت‌انگیز می‌شود که اساساً این روز رقم خورد تا کسی نتواند ولایت علی مرتضی را فراموش کند یا تحریف کند یا تغییر دهد.
غدیر روزی بود که خدای متعال منافقان امت پیامبر آخرالزمان را در مورد وصی او خلع سلاح کرد. زیر پا گذاشتن غدیر توسط امت ازاین‌رو به‌مانند آن است که امت موسی هارون و خدای او را رها کنند و به گوساله‌ای مضحک دل ببندند.
نباید بپنداریم تبلیغ غدیر، حداکثر کاری است که ما می‌توانیم برای تبلیغ ولایت حضرت هدایت انجام دهیم. تبلیغ غدیر حداقلی‌ترین و آسوده‌ترین کار ماست. ولایت و افضلیت و وصایت شخصیتی مانند امیر مؤمنان خطبه خواندن در پایان حج و در حضور خیل کثیری از مسلمانان در شرایط سخت نمی‌خواست. این مانوری بود که قرار بود نقشه منافقان را نقش‌برآب سازد. ازاین‌رو پاسداشت و احیای غدیر واجبی عینی و فریضه‌ای بدیهی است. نسبت غدیر به دیگر اعیاد، نسبت عاشوراست به دیگر مصیبت‌ها. غدیر آغاز نقطه تمام خوبی‌هاست و عاشورا آخر و عاقبت تمام ستم‌ها. غدیر روز مبارزه نبی خدا با منافقان بود؛ مبارزه‌ای که ممکن بود به بهای جان رسول خدا یا امیر مؤمنان تمام شود. عاشورا روزی بود که ثمره حکومت منافقان معلوم شد. فراموش‌شدن غدیر عاشورا را رقم زد، احیای غدیر نیز ظهور را رقم خواهد زد...
روزنامه وطن امروز
حمله به حافظه ایرانیان
محمدحسین مهدوی‌زادگان
 خرداد ۹۴، زمانی که هنوز توافق هسته‌ای میان ایران و اعضای 1+5 (موسوم به برجام) به صورت رسمی منعقد نشده بود، دولت وقت از توافق نهایی به‌مثابه یک سند راهبردی و حقوقی محکم یاد کرد که دموکرات‌ها یا جمهوری‌خواهان آمریکا نه‌تنها قدرت عدول از مفاد و مندرجات آن را ندارند، بلکه باید آن را به عنوان یک «طرح اقدام» در ثوابت و استراتژی‌های سیاست خارجی خود بگنجانند. دولت‌های یازدهم و دوازدهم، برجام را خروجی چندجانبه‌گرایی نوین در حوزه روابط بین‌الملل دانسته و حمایت 15 عضو دائم و غیردائم شورای امنیت سازمان ملل از قطعنامه 2231 را مصداق یک فتح‌الفتوح تاریخی در دیپلماسی ایرانی قلمداد می‌کردند. سال ۹۷، دونالد ترامپ با یک حرکت ساده خودکار و در مقابل دوربین‌های خبرنگاران آمریکایی از برجام خارج شد و وعده داد سخت‌ترین تحریم‌های هسته‌ای و غیرهسته‌ای ممکن را از طریق وزارت خزانه‌داری کشورش علیه ایران وضع می‌کند. دبیرکل وقت سازمان ملل متحد که بارها در مدح برجام سخن گفته بود، صرفا از اینکه ترامپ چنین توافقی را زیر پا گذاشت ابراز تاسف کرد و تروئیکای اروپا (و کل اتحادیه اروپایی) نیز با تکیه بر مقولاتی انتزاعی مانند SPV و اینستکس و تبدیل آنها به درخت‌های طلا در ذهن دولتمردان دولت دوازدهم، ایران را به طور یک‌طرفه و بدون کسب هیچ‌گونه منفعتی در این توافق خسارت‌بار نگاه داشت. بی‌تعهدی مطلق اروپاییان در تامین منافع حداقلی ایران و انفعال سازمان ملل متحد در قبال احیای توافقی که تا چندی پیش به آن می‌بالید، سبب شد نظام جمهوری اسلامی ایران و شورای عالی امنیت ملی، کاهش مرحله به مرحله تعهدات برجامی را وفق مفاد 26 و 36 توافق هسته‌ای در دستور کار قرار دهند. از آن زمان تاکنون، خبری از احیای برجام نیست و حتی رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی این توافق را فقط یک کاغذ، غیرقابل احیا و کاملا مرده قلمداد می‌کند. در چنین شرایطی تلاش اصلاح‌طلبان جهت خلق دوگانه انتخاباتی «برجام- ضدبرجام» جای بسی تامل دارد. بدیهی است اصلاح‌طلبان در اینجا نه‌تنها عقلانیت و درک عمیق ملت ایران از تحولات جاری در حوزه روابط بین‌الملل، بلکه حافظه کوتاه‌مدت ایرانیان را نیز زیر سوال برده‌اند! در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1396 نیز بر همگان مسجل شده بود که میان ماهیت و کارکرد واقعی و ادعایی دولت آقای روحانی از توافق هسته‌ای فاصله‌ای عمیق وجود دارد: دموکرات‌های کاخ سفید رسما تعهدات شفاهی و غیررسمی خود را زیر پا گذاشته بودند و تصویب کاتسا و آیسا، جایی برای رفع واقعی تحریم‌های ضد ایرانی باقی نگذاشت. فراتر از آن، تفسیر‌پذیری سند برجام و دوگانگی‌های حقوقی  که در نگارش متن این سند وجود داشت، کار را برای کمیته مشترک برجام (متشکل از اعضای 1+5) جهت عدول کامل و رسمی از تعهدات آنها ساده کرد. با این حال در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1396، اصلاح‌طلبان خلق دوگانه «برجام- ضد برجام» را در دستور کار قرار دادند و اجرایی نشدن بخش مهمی از توافقات صورت‌گرفته را ناشی از عدم جاافتادگی توافق در بستر زمان قلمداد کردند! 
در آن زمان کمتر از 2 سال از انعقاد توافق هسته‌ای می‌گذشت و به هشدارهای دلسوزانه منتقدان، برچسب افراطی‌گری و بی‌سوادی‌ زده می‌شد. طرفداران استراتژی تبدیل آمریکای دشمن به آمریکای دوست که نسخه غربگرایی را در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان پیچیده بودند، حتی یک گام فراتر نهاده و «برجام ناقص» را به «عدم توافق» ترجیح دادند. به عبارت بهتر، زمانی که توجیه عهدشکنی‌های آمریکا به لحاظ حقوقی و فنی میسر نبود، دولت وقت به جای «اطلاق حقوقی» به «نسبیت‌گرایی سیاسی» رو آورد! آنها می‌گفتند برجام هر چه باشد از «هیچ» بهتر است و باید به همین توافق نیم‌بند قانع بود، حتی اگر آثار آن بر سفره و معیشت مردم غیرقابل مشاهده و لمس باشد. آری! اصلاح‌طلبان در یک پروسه زمانی کوتاه از «توافق مطلوب» به «توافق اجباری» رسیدند!
با خروج ترامپ از توافق هسته‌ای، این تصویرسازی کاذب در هم شکست. حتی اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان در محافل داخلی خود پاسخی درباره چرایی تبدیل شدن برجام به نقطه ثقل اقتصاد و سیاست خارجی کشور نداشتند. خشم شهروندان از بازی یک بام و دو هوای غربگرایان داخلی درباره برجام سبب شد پیاده‌نظام انتخاباتی دولت‌های یازدهم و دوازدهم دیگر در 3 انتخابات مجلس 1398، ریاست‌جمهوری 1400 و مجلس 1402  آرای خود را به سود بانیان دیپلماسی التماسی به صحنه نیاورند. اکنون، در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1403، بار دیگر اعضای ستاد انتخاباتی مسعود پزشکیان در صدد بازتولید تصویری تاریک با نورپردازی جدید هستند! بدون‌شک مردم ایران پاسخ تصویرسازی وقیح  و ناصحیح از یک توافق شکست‌خورده را به اتاق‌های فکر و عملیات جنگ روانی غربگرایان داخلی خواهند داد.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات