صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۹ تير ۱۴۰۴ - ۰۷:۵۷  ، 
کد خبر : ۳۷۸۱۸۷
مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه نهم تیرماه ۱۴۰۴

تجاور اسرائیل و فروپاشی نظم حقوقی بین‌المللی

تجاوز اسرائیل به تمامیت ارضی و حاکمیت ایران که هم نقض آشکار منشور ملل متحدد و قاعده آمره منع توسل به زور و هم نقض رژیم پادمان‌های پیمان عدم اشاعه هسته‌ای در خصوص ایمنی تأسیسات و مواد هسته‌ای بود، نظام حقوقی بین‌المللی و نظام عدم اشاعه را با چالش‌های بزرگی مواجه ساخته و پیمان عدم اشاعه را در آستانه فروپاشی قرار داد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه نهم تیرماه ۱۴۰۴

معمای برآشفتگی نتانیاهو و ترامپ 

محمد ایمانی
بنیامین نتانیاهو و دونالد ترامپ، پس از اعلام آتش‌بس خود خواسته، اراجیف بسیاری سر هم کردند. آنها به وضوح عصبانی بودند، دشنام دادند و توهین و تهدید کردند. اما چرا؟ اگر کسی واقعا طرف پیروز باشد، نباید تا این حد به هم ریخته و آشفته باشد که اختیار کلام را از دست بدهد و مُهملاتی بگوید که از سوی خود صهیونیست‌ها یا آمریکایی‌ها مورد هجو قرار بگیرد.
در این باره، نکات و مستندات قابل توجهی وجود دارد.
1) دشمنی بی‌حیثیت‌ترین اشرار دنیا، افتخار ملت ما و نشانه سلامت مسیر حرکت کشور است. خداوند متعال دو بار در سوره‌های فرقان و انعام می‌فرماید: « وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ  وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا. و ما اين گونه، براى هر پيامبرى، دشمنى را از مجرمان قرار داديم، و خدای تو برای هدایت و نصرت تو کفایت می‌کند». « وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ... اين‌ گونه در برابر هر پيامبرى، دشمنى از شياطين انس و جنّ قرار داديم».
2) اگر می‌خواهیم بدانیم که چرا ترامپ و نتانیاهو این قدر فشار می‌خورند، باید دقت کنیم که هدف‌شان از جنگ چه بود؟ هدف، فقط ترور فرماندهان و دانشمندان یا تخریب برخی تاسیسات نبود، بلکه شوکه و فلج کردن و تسلیم ایران بود. اما نتوانستند، بلکه ضربات راهبردی دردناکی خوردند که در 80 ساله پس از جنگ جهانی دوم و 77 ساله پس از تاسیس رژیم اشغالگر بی‌سابقه است. ترامپ از سوی نتانیاهو تحمیق شد و خسارت سنگینی را به اعتبار و اقتدار آمریکا وارد کرد که ابعاد آن در آینده آشکارتر خواهد شد.
3) حجم، شدت و عمق ضرباتی که رژیم صهیونیستی و حامی‌اش در جنگ خوردند، خارج از حد توصیف است. آنها در حالی خواستار آتش‌بس شدند، که اسرائیل زیر ضرب رفته و پایگاه العدید در هم کوبیده شده بود. برخی گزارش‌ها و ارزیابی‌ها را که بیچارگی دشمن را نشان می‌دهد، مرور کنید:
- شبکه ۱۲عبری: ایران در روزهای اخیر، سیاست خود را به جنگ فرسایشی تغییر داده است. مقامات اسرائیلی می‌‌گویند جنگ بیش از تصور اولیه آنها طول می‌‌کشد. معلوم نیست که راهبرد خروج از ورطه جنگ با ایران چیست؟
-‌هاآرتص: اگر جنگ ادامه یابد، روز به روز اسرائیلی‌های بیشتری خواهند پرسید زندگی در کشوری که زیر موشک‌باران است، ارزشش را دارد؟ اسرائیل باید از این جنگ فرسایشیِ تمام‌ عیار و ویرانگر اجتناب کند. این خطرناک‌ترین سناریو برای ماست. 
- روزنامه اسرائیل هیوم: کاهش موشک‌‌های پدافندی، حکایت از وجود چالش‌های فزاینده‌ برای اسرائیل دارد. جنگ طولانی، با دکترین امنیتی در تضاد است و ممکن است به ضرر ما تمام شود.
- روزنامه یدیعوت آحارانوت: ویرانی‌های تل‌آویو، وحشتناک و دیوانه‌‌کننده است.
- روزنامه معاریو: اسرائیل برای موشک‌های ایرانی آماده نبود. ویرانی‌های به وجود آمده در طول۱۲ روز، بی‌‌سابقه و بسیار زیاد است. علاوه‌بر تلفات جانی، موشک ‌ها باعث بی‌‌خانمانی ده‌ها هزار نفر شدند. رگبار موشک‌های بالستیک باعث فروپاشی ساختمان‌ها و مؤسسات شد. بازسازی ویرانه‌ها، در صورت فراهم بودن شرایط، ممکن است چهار تا هشت سال طول بکشد، اما احساس امنیت به راحتی باز نخواهد گشت، اگر نگوییم که اصلاً باز نمی‌گردد.
- واشنگتن پست: اسرائیلی‌‌ها از رگبار موشک‌ها فلج شده‌‌اند. آنها در حال از دست دادن حس امنیت همیشگی هستند.
- روزنامه انگلیسی تايمز: اسرائیل تازه متوجه شده که بیش از توانایی‌اش به جنگ با ایران کشیده ‌شد.
- نشریه انگلیسی میدل ایست آی: افسانه آسیب ناپذیری اسرائیل به خاطر توهم نتانیاهو در هم شکست.
- دنیل دیویس سرهنگ بازنشسته ارتش آمریکا: وقت آن رسیده که نیرو‌های خود را از سوریه و عراق خارج کنیم. به موشک‌‌های ایران که بدون هیچ مشکلی گنبد آهنین را سوراخ می‌کنند، نگاه کنید؛ اکثر نیروهای ما حتی دفاع موشکی کمتری دارند.
- ترامپ: اسرائیل واقعا ضربه خیلی سختی خورد؛ خصوصاً در روزهای آخر. وای پسر، موشک‌های بالستیک خیلی از ساختمان ‌ها را نابود کردند.
- استیو بنن مشاور سابق ترامپ: آتش ‌بس، بیشتر برای نجات اسرائیل بود. این، بخش پنهان ماجراست. آنها وارد ماجرائی شدند که فراتر از توان‌شان بود. تا جایی پیش رفتند که رمقی نمانده بود. واقعاً روز وحشتناکی بود. آنها به این آتش‌بس نیاز داشتند.
- پروفسور جان مرشایمر، نظریه‌پرداز آمریکایی: «ترامپ و نتانیاهو، مردم را فریب دادند که در جنگ پیروز شدیم. نتانیاهو، توان جنگ فرسایشی را نداشت و ترامپ واقعاً ترسیده بود که ایران تنگه هرمز را ببندد. وضعیت نظام ایران، از قبل جنگ به ‌مراتب بهتر است، و این، شکستی برای اسرائیل است که می‌‌خواست ایران را تجزیه کند و سیاستش «تفرقه بینداز و حکومت کن» است. عمدتاً اسرائیلی ‌ها دنبال آتش‌بس بودند. آنها در مشکل بزرگی بودند و نتانیاهو و دیگران مطرح می‌‌کردند که آماده جنگ فرسایشی نیستند. از نظر اراده، ایرانی‌ها مزیت بزرگی نسبت به اسرائیلی ‌ها داشتند که آن‌قدر سرسخت نیستند که جنگ فرسایشی را تحمل کنند. اسرائیلی‌ها تسلیحات‌شان تمام می‌‌شد و اقتصاد‌شان به ‌شدت آسیب می‌‌دید، پس ‌خواستند از طریق ترامپ به جنگ پایان دهند».
4) در حالی که تظاهرات اعتراضی علیه نتانیاهو در تل‌آویو از سر گرفته شده و هیچ نشانه‌ای از حس پیروزی حتی در میان حامیان وی در کف خیابان دیده نمی‌شود، ترامپ به خاطر بازی خوردگی از نتانیاهو و طرح ادعاهای خلاف واقع درباره نابودی برنامه هسته‌ای ایران (به ویژه تاسیسات فردو) مورد اعتراض و هجو رسانه‌ها و سیاستمداران آمریکایی قرار گرفته است. در این باره فارین پالیسی نوشت: «حملات دونالد ترامپ به ایران، غیرقانونی و به احتمال زیاد ناموفق بوده است. مقامات آمریکایی اجازه ندهند یک پیروزی جعلی، صلح واقعی را به خطر بیندازد. بر خلاف ادعای او، اکنون وارد دوره بی‌‌ثبات‌تری شده‌ایم. لشکرکشی هوائی نمی‌‌تواند کشوری را مجبور به تسلیم کند؛ ایران می‌تواند مقاومت کند و هیچ کاری از دست اسرائیل یا آمریکا برنمی‌آید».
5) مردم در هر جنگی، رکن پیروزی یا شکست هستند. در حالی که در سه هفته گذشته، تظاهرات و تشییع‌های سلحشورانه و حمایت‌های ده‌ها میلیونی در کف خیابان‌های ایران نسبت به مدافعان وطن برقرار بوده، حتی یک تجمع حمایتی یا ابراز پیروزی در جامعه صهیونیستی عاریتی و چهل تکه دیده نشد. خیلی‌ها در اسرائیل، نتانیاهو را به خاطر ماجراجویی‌های پر هزینه‌اش لعنت می‌کنند و اگر بتوانند او را می‌کشند. رژیم صهیونیستی با پشتیبانی کامل آمریکا، اگر می‌توانست، جنایتی بدتر از غزه را علیه ملت ایران مرتکب می‌شد. اما در وضعیت درماندگی، از طریق واسطه‌های آمریکا درخواست آتش‌بس داد. این بیچارگی را چه کسی تحمیل کرد؟ کدام کشور در طول هفتاد سال گذشته توانسته بود رژیم صهیونیستی را با صدها موشک قدرتمندی در هم بکوبد که روزنامه «گاردین» از آنها به عنوان «موشک هیولایی» نام می‌برد؟ ایران، به تعبیر رسانه‌های عبری، «جهنم» را به صهیونیست‌ها نشان داد. این توانمندی، به خاطر در هم تنیدگی سه عنصر «اسلام، رهبری و ملت» است. اسرائیل و آمریکا در جنگ تحمیلی شکست خوردند، چون رهبری و ملت و باورهای الهی در تراز ایران ندارند. ملت بزرگ و رشید ایران، با اجتماعات حماسی و تشییع‌های خیره‌کننده باطل‌السحر پروژه دشمن شد. به همین علت هم هست که یوسی میلمن تحلیلگر امنیتی و نظامی صهیونیست نوشت: «شادی و سرخوشی ما زیاد دوام نیاورد. صبح جمعه از خودم پرسیدم که آیا اصلاً لازم بود وارد جنگ شویم، آن ‌هم در برابر ایرانی‌ها؟ شیعیان از نظر تاریخی، آماده تحمل رنج هستند. به آمادگی آنها برای فداکاری اشاره کردم که در ۸ سال جنگ با عراق [صدام] نشان دادند».
6) دشمن نه تنها نتوانست ملت ایران را از پا در آورد، بلکه موجب همدلی بیشتر شد:
- روزنامه فایننشال تایمز: «حملات اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای که نماد غرور ملی ایرانیان است، نتیجه کاملا معکوس داشت و به جای تضعیف حکومت، وحدت مردمی را تقویت کرد. این عملیات با هماهنگی آمریکا انجام شد، اما نتیجه، برخلاف انتظارات رقم خورد. تشدید تنش‌‌ها توسط اسرائیل، واکنشی قدرتمند را در ایران به همراه داشت. حمله متقابل، نقطه عطفی بود که نشان داد ایران از مقابله واهمه ندارد. ایران، تمدنی تاریخی است که از استقلال خود دفاع می‌‌کند. موج میهن ‌پرستانه‌، ایران۹۰ میلیونی را فرا گرفته است. نتانیاهو، با دعوت به شورش، دنبال بهره‌برداری بود، اما عواطف میهن‌پرستانه را تقویت کرد. جنگ، حمایت مردم ایران از برنامه موشک‌های بالستیک، سرکوب همدستان اسرائیل، و اشتیاق برای دستیابی به بمب هسته‌‌ای را افزایش داد».
- روزنامه جروزالم پست: «حمله اسرائیل، همبستگی ملی ایرانیان و حمایت از جمهوری اسلامی را افزایش داد. هیچ نشانی از سستی وضعیت دیده نمی‌‌شود؛ کاملاً بر عکس! اقتدار نظام، افزایش یافته است. مقامات اسرائیلی اذعان کردند که حملات نه تنها باعث بی‌‌ثباتی یا شکاف در حکومت ایران نشده، بلکه حس همبستگی ملی را تقویت کرد. مردم ایران با وجود نارضایتی‌های احتمالی، در برابر تهدید خارجی متحد شده‌ و خشم خود را متوجه اسرائیل کرده‌‌اند. مدیر برنامه ایران در مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل (INSS) گفت: تعجبی ندارد که هیچ شکافی دیده نمی‌شود و حس همبستگی ملی وجود دارد؛ مردم می‌‌بینند که حملات اسرائیل، منجر به کشته شدن افراد و تخریب شده است».
7) کاری را که بمب‌های سنگرشکن و قبل از آن مذاکرات فریبکارانه یا تحریم‌های فلج‌کننده و حداکثری نتوانستند بکنند، از چه طریقی پیگیری می‌شود؟ اگر اتحاد ملت ایران حول محور آموزه‌های اسلامی و ولایت و رهبری، موجب شکست دشمن شده، بنابراین بدیهی است که همین نقطه قوت، آماج تحرکات مزدوران نیابتی قرار بگیرد. آفند و پدافند علیه «شبکه نفوذ، تحریف و تفرقه‌افکنی» را باید در اولویت قرار داد. شناسایی اجزاء، اتصالات و سرشبکه‌ها، کار دشواری نیست. آنها در طول این سال‌ها، با ایجاد دو صدایی، دشمنی دشمن را انکار کردند و ایران را مقصر جلوه دادند؛ مهار تروریسم داعشی یا صهیونیستی را در آن سوی مرزها سرزنش کردند، به عملیات فریب آمریکا در مذاکرات ضریب دادند و به ضعیف‌نمایی کشور پرداختند (که موجب جرأت دشمن شد)؛ حالا هم مجادله جعلی ملت- امت را به راه انداخته‌اند تا دستاورد بزرگ یعنی اتحاد ملت را از بین ببرند.
8) رسانه‌های این طیف حتی یک تصویر از ضربات برق‌آسا و کوبنده و ویرانگر ایران به رژیم صهیونیستی را در صفحات اصلی خود منتشر نکردند تا در سانسور شکست بزرگ اسرائیل، با رسانه‌های صهیونیستی هماهنگی کامل را انجام داده باشند! ننگی از این بزرگ‌تر هم هست؟ فراموش نکنیم که ترامپ گفت: «من و نتانیاهو به عنوان یک تیم کار کردیم، شاید هیچ تیمی تا به حال این کار را نکرده باشد»، و نتانیاهو خبر داد: «بمباران ایران بین من و ترامپ هماهنگ شده بود. ترامپ با درخواست علنی از ما برای عدم حمله به تحقق غافلگیری کمک کرد». به تعبیر روزنامه وال‌ استریت ژورنال، درست وقتی که جنگنده‌های اسرائیلی در حال برخاستن بودند، ترامپ در شبکه اجتماعی نوشت «ما همچنان به راه‌ حل دیپلماتیک با ایران متعهد هستیم!». دستگاه‌های اطلاعاتی و قضائی باید بررسی کنند که کدام محافل در داخل کشور، در این عملیات فریب، همکاری داشتند و با کدام هدف، اکنون فرار به جلو می‌کنند؟

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه نهم تیرماه ۱۴۰۴

درس‌ها و عبرت‌های ۱۲ روز مقاومت 

عباس حاجی‌نجاری

تحمیل جنگی دوباره بر مردم ایران و بعد از گذشت ۴۷ سال از پیروزی انقلاب اسلامی بیانگر آن است که فارغ از برخی بهانه جویی‌های قدرت‌های سلطه، استمرار حرکت انقلاب اسلامی بر اصول ومبانی و ارزش‌های اسلامی، انقلابی و ملی همچنان تهدیدی اصلی برای قدرت‌های سلطه است. به همین دلیل است که این روز‌ها ترامپ ناخودآگاه بر هدف اصلی غرب در این جنگ تأکید وتسلیم ایران را هدف اصلی امریکا وغرب در این تهاجم، البته با عاملیت مزدور نیابتی آنها در منطقه، اعلام می‌کند. نکته‌ای که پیش از این یکی دیگر از مسئولان به شکلی دیگر برآن تأکید و خاطر نشان کرده بود که مشکل اصلی غرب با ایران، ایدئولوژی ایران است. 
اما ایستادگی ومقاومت مردم و نیرو‌های مسلح ایران در این جنگ و تحمیل آتش بس به آنان، نه تنها یک موفقیت نظامی، بلکه نقطه عطفی در معادلات راهبردی جهان به شمار می‌آید. این دستاورد بی‌نظیر حاصل انسجام ملی، اقتدار وتوان بازدارندگی ایران به پشتوانه توانمندی‌های داخلی والبته اتکا به عنایات الهی است که توانست موازنه قدرت را به نفع مردم ایران تغییر دهد و اسطوره شکست ناپذیری دشمن را فرو ریزد. 
در این مقال به گوشه‌ای از عبرت‌های این جنگ اشاره می‌شود:
۱- این جنگ، عرصه هماوردی ومقابله ایران با آخرین یافته‌های علمی وتکنولوژیک غرب بود که در اختیار رژیم منحوس صهیونی برای شکست ایران قرار گرفته است، در این جنگ نابرابر آنچه سبب پیروزی وموفقیت ایران و شکست دشمن شد، در کنار عنایات الهی وایمان وباور رزمندگان اسلام، روحیه خود باوری واتکا به ظرفیت‌های درونی دانشمندان وصنعتگران در نیرو‌های مسلح است که در طی سال‌های اخیر و در پی هدایت‌های فرمانده معظم کل قوا توانستند با تولید پهپاد‌ها و موشک‌های پیشرفته توان بازدارندگی کشور را ارتقا و قابلیت فرزندان انقلاب را به رخ جهانیان بکشانند واگر نبود تبعیت از فرمان رهبری، عمل به توصیه برخی مسئولان که داشتن موشک ودیگر تجهیزات را غیر ضروری می‌دانستند سبب می‌شد که امروز امریکا ورژیم صهیونی به آرزوی خود در شکست وتسلیم نظام اسلامی برسند. 
۲- تجربه جنگ ایران با دو قدرت هسته‌ای جهان که از حمایت دیگر قدرت هسته‌ای اروپایی برخوردار بودند بیانگر آن است که داشتن این سلاح نمی‌تواند ضامن پیروزی یک کشور در جنگ‌های نامتقارن کنونی باشد و تنها اتکا به عنایات الهی وتوانمندی‌های درونی، تضمین کننده عزت واستقلال و تمامیت ارضی ایران است.
۳- جنگ اخیر نشان داد که نهاد‌های بین‌المللی نظیر شورای امنیت سازمان ملل، آژانس انرژی اتمی و... نه تنها نمی‌توانند نقشی در برقراری صلح وحفظ امنیت در جهان ایفا کنند، بلکه به ابزاری برای جاسوسی و ضربه زدن به کشور‌هایی تبدیل شده‌اند که نمی‌خواهند زیر سلطه کشور‌های غربی باشند، خیانت دبیر کل آژانس در این جنگ درتاریخ شکل‌گیری این نهاد بی‌سابقه است. این جنگ نشان داد که جهان به نظمی نوین نیازمند است و ایران می‌تواند منشأ این تحول باشد. 
۴- این جنگ حقانیت و درستی تدابیر امامین انقلاب در عدم اعتماد به امریکا ودیگر کشور‌های سلطه گر غربی را اثبات کرد. راهبرد رهبر معظم انقلاب در ماه‌های اخیر برای مذاکره وگفت‌وگو با امریکا وکشور‌های اروپایی، مهم‌ترین دستاوردش اثبات دلایل بی‌اعتمادی ایران به قدرت‌های سلطه، برای مردم وبه ویژه نسل جدید است. معظم له در حالی که در ۱۹ بهمن ۱۴۰۳، مذاکره با امریکا را غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه دانستند و تأکید نمودند که با آنها نباید مذاکره کرد، اما بار دیگر برای اتمام حجت برای دولتمردان والبته آگاهی مردم ایران و به ویژه نسل جوان ودر پی درخواست ونامه نگاری ترامپ، بار دیگر این مسیر را گشودند وبه رغم انعطاف‌های صورت گرفته و برگزاری پنج دور مذاکره، جهانیان دیدند که در آستانه دور ششم مذاکره، رژیم صهیونی به نیابت از غرب جنگ علیه ما را آغاز کرد و در جریان مذاکره با اروپائی‌ها نیز، ترامپ برای جلوگیری از شکست صهیونیست‌ها در برابر مردم ایران، مستقیماً به ایران حمله کرد. 
۵- جنگ دوازده روزه ثابت کرد که اطاعت از رهبری و حفظ وحدت دینی وملی به عنوان نرم افزار اصلی موفقیت، تضمین کننده اقتدار وتوان بازدارندگی کشور است. وحدت ملی وانسجامی که این روز‌ها در مقابله با تهدید دشمن در کشور شکل گرفته وبه عنوان یکی از عوامل اصلی شکست و ناکامی دشمن به حساب می‌آید، به جز روز‌های آغازین انقلاب در دیگر ادوار انقلاب نظیر نداشته و اهتمام مسئولان وفعالان سیاسی واجتماعی کشور باید این باشد که در این شرایط بتوانند آن را تقویت و ارتقا بخشند.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه نهم تیرماه ۱۴۰۴

تجاور اسرائیل و فروپاشی نظم حقوقی بین‌المللی

خلیل شیر غلامی

تجاوز اسرائیل به تمامیت ارضی و حاکمیت ایران که هم نقض آشکار منشور ملل متحدد و قاعده آمره منع توسل به زور و هم نقض رژیم پادمان‌های پیمان عدم اشاعه هسته‌ای در خصوص ایمنی تأسیسات و مواد هسته‌ای بود، نظام حقوقی بین‌المللی و نظام عدم اشاعه را با چالش‌های بزرگی مواجه ساخته و پیمان عدم اشاعه را در آستانه فروپاشی قرار داد.
حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران به‌عنوان کشوری عضو پیمان عدم اشاعه هسته‌ای که برنامه‌های صلح‌آمیز هسته‌ای آن تحت نظارت کامل آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای قرار داشت، نه تنها جان شهروندان ایرانی را در مخاطره قرار داد بلکه خطر فاجعه آلودگی تشعشعات رادیواکتیو را ایجاد کرد که اقدامی وقیحانه و نقض فاحش کنوانسیون حفاظت فیزیکی از مواد هسته‌ای به شمار می‌رود. این تجاوز همچنین امکان ایفای تعهد جمهوری اسلامی ایران تحت موافقتنامه جامع پادمان را با چالش جدی مواجه ساخت.
قبل از این اقدام تجاوزکارانه، گزارش دوپهلو و غیرصادقانه رافائل گروسی دبیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی‌که دستاویز صدور قطعنامه شورای حکام در تاریخ ۱۲ ژوئن گردید و نیز چراغ سبز آمریکا به این حملات که بعداً با حمله تجاوزکارانه خود آمریکا به تأسیسات هسته‌ای فردو عیان‌تر و کامل‌تر گردید، زمینه‌های لازم برای این اقدام شنیع را فراهم آورده بود. در ادامه عملکرد سیاسی، غیرحرفه‌ای و غیرصادقانه شخص دبیرکل، نه تنها وی و آژانس، تجاوز به تأسیسات هسته‌ای ایران و کشتن دانشمندان ایران را محکوم نکردند، بلکه پس از حملات اسرائیل و آمریکا به این تأسیسات، با عملکرد سؤال‌برانگیز و اظهارات تحریک‌آمیز خود، همچنان مسیر تنش‌زایی بیشتر را دنبال می‌کند. در شرایطی که عضویت و تعهد کامل به پیمان عدم اشاعه و همکاری گسترده با آژانس قادر به محافظت از تأسیسات هسته‌ای صلح‌آمیز ایران در برابر حملات تجاوزکارانه نبوده‌اند، اکنون این سؤال در افکار عمومی ایران مطرح است که عضویت در پیمان عدم اشاعه که مجموعه‌ای از حقوق و تعهدات را با هم شامل می‌باشد، چه منطقی برای ایران دارد؟ مطابق ماده ۴ پیمان عدم اشاعه هسته‌ای، ایران حق دسترسی کامل به انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای و از جمله چرخه سوخت را دارا می‌باشد. در حالی که ایران تنها ۳ درصد تأسیسات هسته‌ای صلح‌آمیز جهان را دارد، تاکنون ۲۳ درصد بازرسی‌های کل تاریخ آژانس به ایران اختصاص داشته است که پدیده‌ای عجیب در تاریخ پیمان عدم اشاعه قلمداد می‌شود. عدم رعایت توازن میان حقوق ایران و تعهدات آن ذیل پیمان، هم اعتبار و هم کارایی آن را به طور جدی زیر سؤال برده است.
حمله یک قدرت هسته‌ای عضو پیمان عدم اشاعه که تعهداتی ذیل این پیمان دارد و نیز یک رژیم غیرعضو در پیمان که دارای سلاح هسته‌ای است به کشوری عضو پیمان که همکاری کاملی با سازوکارهای پادمانی داشته، یک بدعت زشت و خطرناک در نظام بین‌الملل به شمار می‌رود. هم آمریکا و هم رژیم اسرائیل در برابر این اقدامات مسئولیت بین‌المللی دارند و نه تنها باید به شدیدترین وجه محکوم شوند بلکه باید نسبت به پرداخت غرامات و خسارات ناشی از حمله به اماکن و تأسیسات و نیز کشتن بیش از ۶۰۰ شهروند ایرانی قبول مسئولیت کنند. فروپاشی نظم حقوقی بین‌المللی برای همه جهان فاجعه‌بار خواهد بود و بازیگرانی که با رفتارهای قانون‌شکنانه و ویرانگر خود، عامل این فروپاشی هستند، خود قبل از همه تاوان آن را خواهند داد.
در حالی که رژیم اسرائیل با عبور از تمام موازین بین‌المللی، به شدیدترین وجه، صلح و امنیت بین‌المللی را به مخاطره افکنده و ایالات متحده هم با چراغ سبز به این رژیم و هم حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران در فردو، بخشی از این جنگ تجاوزکارانه بوده؛ تناقضات در اظهارات بعدی مقامات آمریکایی نیز روشن ساخت که دولت ترامپ به دنبال مذاکره‌ای صادقانه نبوده و به دیپلماسی خیانت کرده است.
ایران که هرگز آغاز به جنگ و تجاوز نکرده و میز مذاکرات را ترک نکرده بود، بر اساس ماده ۵۱ منشور ملل متحد، حق قانونی و مشروع دفاع از خود را داشته و در این راستا با تمام توان و متکی بر ظرفیت‌های بزرگ ملی، به دفاع در برابر این تجاوز پرداخت و ضربات سنگینی را به رژیم اسرائیل وارد کرد؛ تا جایی که این رژیم ناگزیر شد از طریق آمریکا و برخی کشورهای دیگر، موضوع آتش بس را مطرح نماید. مقاومت ایران در برابر تجاوزات رژیم اسرائیل و نیز پاسخ ایران به حمله آمریکا به تأسیسات فردو ثابت کرد که ایران هرگز هیچ ضربه‌ای را بی‌پاسخ نمی‌گذارد و دشمنان خود را ناگزیر به درک این واقعیت می‌کند که هرگز سرخم نکرده و در مقابل هیچ دشمنی تسلیم نمی‌شود.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه نهم تیرماه ۱۴۰۴

راه‌حل گذر پایدار از مناقشه اخیر

احسان هوشمند
 

پس از مقاومت نیروهای مسلح در برابر تجاوز نظامی 12روزه اسرائیل به کشورمان، با وساطت قطر و بدون امضای آتش‌بس یا قرار ترک دائمی مخاصمه، درگیری‌های نظامی فروکش کرد. حملات نظامی اسرائیل به ایران با هزینه‌های انسانی و اقتصادی همراه بود، بسیاری از فرماندهای ارشد نظامی کشور و شمار قابل توجهی از پژوهشگران و محققان و دانشمندان حوزه اتمی ترور شدند و شماری از مراکز نظامی و غیرنظامی ایران نیز آماج حملات ارتش اسرائیل قرار گرفتند.

تعداد زیادی از شهروندان غیرنظامی نیز قربانی تجاوز اسرائیل شدند؛ اما این حملات موجب نشد اسرائیل بتواند به اهداف اعلامی درباره تغییر نظام سیاسی، نابودی تأسیسات اتمی و تخریب توان موشکی ایران دست یابد. اسرائیل نیز در این جنگ 12 روزه متحمل ضربات اساسی شد و شلیک موشک‌ها خسارات قابل توجهی به بار آورد. هرچند اطلاعات دقیقی از میزان این خسارات در دسترس نیست، اما شواهد موجود نشان می‌دهد که خسارات اقتصادی و نظامی واردشده به اسرائیل بیش از آن چیزی است که در رسانه‌ها آمده و با توازنی که میان نیروهای نظامی دو طرف ایجاد شد، اسرائیل مجبور به پذیرش پایان حملات به ایران و آتش‌بسی غیررسمی شد. این نکته نیز حائز اهمیت است که اسرائیل همراه با آمریکا و کمک‌های فراوان این کشور وارد درگیری نظامی با ایران شد و در ادامه آمریکا نیز در کنار اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله کرد.

تجربه سال‌های اخیر نشان می‌دهد که اسرائیل ممکن است دوباره اقدامات تهاجمی خود را آغاز کند. برای مواجهه با این شرایط خطیر، کشور نیازمند بهره‌گیری از خرد جمعی و گذر خردمندانه و عقلایی از شرایط حساس و شکننده موجود است. به عبارت دیگر ضمن آمادگی نیروهای مسلح کشور برای دفاع از کیان کشور و مقابله با هر تجاوز احتمالی ضروری است تا تمام توان دیپلماتیک کشور برای یافتن راه‌حل عبور خردمندانه از این شرایط بسیار حساس بسیج شود. اینک که از نظر نظامی اسرائیل نتوانسته به تمام اهداف خود دست یابد و به ناچار با آتش‌بس غیررسمی موافقت کرده است، به معنای پایان مناقشه نیست و حتی ممکن است درگیری‌های نظامی دوباره آغاز شود، اما هم‌زمان فروکش‌کردن درگیری‌های نظامی، این واقعیت را برجسته می‌کند که پس از جنگ 12روزه، فضا برای بهره‌گیری از ظرفیت‌های دیپلماتیک مهیا شده است. اما با گذشت چند روز از اعلام اتمام درگیری‌های نظامی شواهد روشنی از گسترش فعالیت‌های دیپلماتیک برای گذر از این شرایط به چشم نمی‌خورد. به عبارت دیگر ممکن است که در این روزها فعالیت‌های دیپلماتیک به صورت پنهانی و پشت پرده در جریان باشد اما برای آگاهی افکار عمومی و در نتیجه کاهش نگرانی‌ها اطلاع‌رسانی چندانی صورت نگرفته که مشخص کند چه اقدامات دیپلماتیک گسترده‌ای برای مدیریت بحران پیش‌آمده انجام شده است.

در هر حال در روزهای آینده انتظار می‌رود که بر ابعاد فعالیت‌های دیپلماتیک افزوده شود و برای مدیریت بحران پیش‌آمده ابتکار عمل‌هایی صورت گیرد. پرهیز از استمرار جدال کلامی و رسانه‌ای یا در شبکه‌های اجتماعی با مقامات آمریکایی، یکی از پیش‌شرط‌های موفقیت گام‌های بعدی است. فارغ از هیجانات و تلخی‌های ناشی از رویدادهای اخیر، بنیان فعالیت‌های دیپلماتیک باید واقع‌بینانه و مطابق با مصالح ملی و به دور از هر نوع ابهام یا هیجان طراحی و تعریف شود. استفاده از ظرفیت نخبگان کشور برای طراحی بنیان‌های گام‌های بعدی دیپلماتیک هم ضروری است. در چنین شرایطی حل‌وفصل مسائل چندوجهی میان ایران و آمریکا باید روی میز دستگاه دیپلماسی قرار گیرد.

تحریک طرف آمریکایی، آن‌هم در شرایطی که ترامپ از نظر تحریک‌پذیری حساسیت قابل توجهی دارد، نه به مصلحت است و نه در راستای منافع ملی. افزایش رفت‌وآمد با دیگر کشورهای جهان و دعوت از دبیر کل سازمان ملل متحد برای بازدید از مراکز غیرنظامی که در اثر حملات اخیر اسرائیل در شهرهای مختلف تخریب‌ شده، از جمله اقداماتی است که می‌توانند به کنترل مناقشه در کوتاه‌مدت یاری رساند. روی دیگر اقدامات دیپلماتیک در حوزه سیاست داخلی است که باید در صدر توجه دولتمردان قرار گیرد. بازبینی سیاست داخلی و تقویت ارتباط با نیروهای سیاسی داخل کشور به‌ویژه آن بخش از اپوزیسیون وطن‌پرست مخالف جنگ و حمله اسرائیل و نیز عفو و بخشش زندانیان سیاسی می‌تواند به افزایش امید در داخل کشور و در نتیجه افزایش سرمایه اجتماعی مبدل شود. اصلاح رویه‌های جاری در صداوسیمای کشور و پرهیز از تحریک و تخریب مسیرهای پیش‌روی دستگاه دیپلماسی کشور هم از ضرورت‌هایی است که می‌تواند به کاهش تنش‌های موجود و افزایش سرمایه اجتماعی در داخل کشور منجر شود. مدیریت تریبون‌ها برای مقابله با هر نوع افراطی‌گری هم از ضروریات این روزهاست.

همه اقدمات دیپلماتیک باید بر مبنای هدف مشخصی طراحی شود که همانا یافتن راه‌حل گذر پایدار از مناقشه اخیر و طراحی افقی برای توافق پایدار با آمریکا با هدف لغو تحریم‌هاست. در فردای هر جنگی امید برای یافتن روش‌های صلح‌آمیز بیش از پیش شکوفا می‌شود آیا چنین امیدی برای کشور دست‌یافتنی است؟ ایران ما در این روزها چشم‌انتظار بارقه‌هایی از امید برای تداوم صلح و آرامش و امنیت است. عمران و آبادی و رفع چالش‌های پیش‌روی کشور هم بیش از هر زمان دیگری به چنین تدبیری نیاز دارد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه نهم تیرماه ۱۴۰۴

موقعیت را درک کنیم!

غلامرضا بنی اسدی 

در تقویم رسمی و معرفتی و حتی عاطفی ایرانیان، محرم صرفاً یک مناسبت تاریخی یا آیینی نیست؛ محرم، تمرینِ مکرر بازخوانی موقعیت است. عاشورا اگرچه یک واقعه در سال ۶۱ هجری بود، اما به تعبیر پرحکمتِ «کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کربلا» هر روز باید موقعیت کربلا را فهمید و نسبت خود را با آن سنجید. این جمله، بیش از آن‌که شعاری حماسی باشد، دعوتی به ادراکِ سیاسی، اجتماعی و اخلاقی صحیح از وضعیت امروز و هرروز است. ما تازه از جنگی بیرون آمدیم که اگرچه در طولی ۱۲ روزه شکل گرفت اما عرضی به اندازه همه زمین داشت و دارد هنوز چه امروز ایران اسلامی، درگیر یکی از پیچیده‌ترین و بی‌صدا‌ترین جنگ‌های تاریخ معاصر است؛ جنگ ترکیبی (Hybrid War) که آمریکا و رژیم صهیونیستی با همه ابزارهای اقتصادی، رسانه‌ای، امنیتی و روانی علیه ملت ایران به کار گرفته‌اند. جنگی است که حتی در زمان خاموشیِ، صدای بمب و موشک و پهپاد و ریزپرنده، با ویرانگری تمام‌عیار در ساحت باور، اعتماد عمومی و انسجام ملی در جریان است. ریزپردازانه باید با آن مواجه شد. با هوشیاری صد در صدی. چه گاه صداهای آشنا هم می تواند در دستگاه دشمن معنا یابد. این جاست که باید به خیمه های حسینی پناه برد و خویش را با" محرم و صفر"ی تنظیم کرد که به فرموده امام خمینی "اسلام را زنده نگه داشته است." در عاشورا هم، حقیقت محصور در اقلیت بود. ابزار رسانه‌ای در دست یزید و ابن‌زیاد، و زبان شماتت و تحریف در اختیار سپاه کوفه. امروز نیز شرایط چندان متفاوت نیست. حقیقت انقلاب اسلامی، مقاومت منطقه‌ای، یا حتی عدالت‌خواهی مردم ایران، با توده‌ای از تحریف، فریب، سانسور و دروغ‌پردازی سیستماتیک مواجه است. دارند فهم و درک مردم را" شبهه باران" می کنند. بارانی که بیش از باران های اسیدی زمین ذهن مردم را می خشکاند. به همین خاطر است که درس آموخته از نهضتِ سید الشهدا(ع) باید گام برداشت. امام حسین (ع) نیز نه فقط با شمشیر، که پیش و بیش از آن با کلام، استدلال و روشنگری به جهاد با خصمِ هزاررنگ پرداخت. از «خطبه منا» تا «خطبه در کربلا»، تلاش امام برای تبیین واقعیت و افشای چهره نفاق بود. او در یک جنگ شناختی ایستاد؛ همان جنگی که امروز ملت ما نیز درگیر آن است. این گیر هم با منطقِ حسینی رفع می شود. شناخت دقیق شرایط امروز ایران، شناخت ابزارهای جنگ ترکیبی، فهم تاکتیک‌های دشمن، و مهم‌تر از همه، هوشیارسازی خودی ها نسبت به ضرورتِ توجه به کید و کین جبهه متخاصم، از مهم‌ترین وظایف تاریخی ماست. روضه های اباعبدا...(ع) باید کلاس ارتقای کمال در فهم شرایط باشد. صدایی رسا که در "جنگِ بی صدا" عمق استراتژیک مسیر را نشان دهد. بدانیم که اگر عاشورا فقط به اشک و روضه ختم شود و به درک موقعیت منتهی نشود، کارکرد اصلی خود را برای امروز ما نخواهد داشت. ما امروز، بیش از اشک، به بصیرت نیاز داریم؛ بیش از حزن، به روشنگری و اتحاد. همه کلام را از سخنرانی تا مداحی باید در این مسیر همراستا کرد تا داستان با پیروزی قرائت حسینی از زندگی به سرانجامی مبارک برسد. کار زیبایی که حاج محمود کریمی در اولین مداحی محرم ۱۴۴۷ انجام داد، نمونه ای فاخر بود که در فهم روزآمد از عاشورا باید سرلوحه دیگر مادحین و گویندگان هم قرار بگیرد. امروز بین ایران و عاشورا این همانی برقرار است. واقعیت ایران، بستر حقیقت عاشوراست و عاشورا را اگر به جغرافیا تبدیل کنند امروز می شود ایران. 

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه نهم تیرماه ۱۴۰۴

دستاوردهای ۱۲ روز جنگ تحمیلی

محمد ناظمی اردکانی
علی‌رغم اینکه در شروع این جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، توسط دشمن خبیث صهیونی در یک شبیخون غافلگیرانه و در پوشش فریب مذاکره سیاسی جمعی از فرماندهان عالی و دانشمندان هسته‌ای که عزیزترین عزیزان بودند، به شهادت رسیدند و خسارتی سنگین و جبران‌ناپذیر به ملت بزرگ ایران وارد نمودند، ولیکن دستاوردهای گران‌سنگی در این جنگ به بار نشست که امید است با همه توان و ظرفیت، از آن صیانت شود:
 ۱- در عرصه نظامی
زیرساخت‌های استراتژیک دشمن جنایتکار به میزان گسترده در تمامی شهرها و بنادر آن تخریب و از بین رفت به‌طوری‌که برای دشمن غیرقابل‌تصور و تحمل بود.
لایه‌های مختلف پدافندی در سرتاسر سرزمین اشغالی که با هزینه‌های گزاف و مشارکت آخرین فناوری‌های آمریکا واروپا ایجادشده بود، نتوانستند مانع اصابت موشک‌ها بالستیک، هایپرسونیک و خیبرشکن ایران شوند.
_نیروهای مسلح ایران در پاسخ متقابل به شرارت‌های دشمن هر نقطه‌ای که اراده کردند توانستند به‌دقت منهدم و از بین ببرند.
_توان نظامی ایران نشان داد که قادر است وفق فرمانده مقتدرش مبنی بر اینکه اگر دشمن سفاک صهیونیست بخواهد علیه ایران شرارت کند، تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان می‌کند و اتفاق افتاد.
_ از همه مهم‌تر اینکه دشمن به توان عظیم نظامی ایران پی برد و پس‌ازاین بر روی بازدارندگی آن، حساب ویژه بازخواهد کرد.
 _ استحکام و ساختارمندی نیروهای مسلح و سپاه پاسداران قویا به اثبات رسید ازاین‌جهت که قادر است ظرف کمتر از ۲۴ ساعت فرماندهان شهید جایگزین شوند.
_بشارت فتح نشان داد که پایگاه‌های نظامی آمریکا در زمین و دریا در مقابل حملات تهاجمی ایران به‌شدت آسیب‌پذیر هستند.
۲- در عرصه سیاسی
_ فضای گفتمانی ایران هراسی که دشمن ساخته بود به ایران‌دوستی تبدیل شد، حتی مردم آمریکا واروپا، دولت‌ کشورهای اسلامی و عربی، چین، روسیه، پاکستان، کره شمالی، اندونزی و سایر کشورهای جهان در مقابل این تجاوز آشکار، اعلام همبستگی، حمایت و پشتیبانی کردند.
_ برای بار دوم آمریکا و اروپا نشان دادند که در میز مذاکره صادق نیستند و به دنبال فریب و ضربه زدن هستند این تجربه می‌تواند درس عبرت‌آمیزی برای برخی از مسئولین سیاسی کشور و سایر کشورها قرار بگیرد.
_ ایران در عمل اثبات کرد که درصحنه سیاسی قدرتمند و عزتمند رفتار می‌کند وزیر هر کاغذی که منافع ملی او در آن وجود نداشته باشد و یا بخواهد خدشه‌دار شود امضا نمی‌کند.
_صف کشورهای دوست و همراه ملت ایران از صف دولت‌های متخاصم جدا شد و پویایی دیپلماسی خارجی ایران در عمل به اثبات رسید و ایران به‌خوبی توانست از مواضع بر حق خود در شورای امنیت و شورای حکام دفاع کند.
_نمایندگان مجلس درزمانی کوتاه، طرح دوفوریتی تعلیق همکاری با آژانس بین‌المللی اتمی را باشهامت به تصویب رساندند.
۳- در عرصه اجتماعی و فرهنگی
در این جنگ ۱۲ روزه، همبستگی اجتماعی ایجادشده بین آحاد جامعه، مذاهب، اقوام و اقشار مختلف بی‌سابقه و ستودنی بود به‌طوری‌که یک اتحاد ملی مثال‌زدنی به وجود آمد، اتحادی که بالاترین پشتوانه حرکتی برای نیروهای مسلح بود تا بتواند باقدرت حداکثری دشمن را به‌زانو درآورد.
_ جریان‌های سیاسی و حتی آن‌ها که منتقد و مخالف نظام جمهوری اسلامی بودند یا بخشی از اپوزیسیون خارج از کشور در حمایت و تمامیت ارضی کشور اعلام موضع کردند و از تدبیر و درایت رهبری نظام و مدیریت جنگ تمجید نمودند.
_ اعتماد بین آحاد جامعه و اعتماد بین مردم و نظام و مسئولان و محبوبیت رهبر فرزانه انقلاب که سرمایه اجتماعی نظام را تشکیل می‌دهد افزایش بی‌سابقه یافت.
_ مظلومیت، نجابت، مقاومت و ازخودگذشتگی ملت ایران در انظار جهانیان جلوه‌ای تازه پیدا کرد.
_رسانه ملی مرجعیت اطلاع‌رسانی پیدا کرد و کلیه رسانه‌های بیگانه را پشت سر گذاشت. واکنش گوینده شبکه خبر در زمان حمله رژیم اشغالگر قدس به صداوسیما بازتاب جهانی پیدا کرد.
_ ظرفیت‌های کم‌نظیر مردم درصحنه عمل جلوه‌های ستودنی به خود گرفت. این آحاد مردم بودند که شبکه نفوذی و جاسوسی دشمن  را کشف کردند به‌طوری‌که با دستگیری‌های انجام‌شده این شبکه، موفق به عملیات جدید نشد.
_ تاب‌آوری مردم عزیز ایران در شرایط سخت جنگی و در برابر حملات کور دشمن و شهادت جمعی از عزیزانمان ستودنی بود.
دیگر ملت بزرگ ایران حرف خود را در خصوص حق داشتن دانش هسته‌ای و غنی‌سازی برای مقاصد صلح‌آمیز در پای هر میز مذاکره و در مجامع بین‌المللی محکم خواهد زد چراکه نشان داد از جنگ هیچ هراسی به دل راه نمی‌دهد و پس‌ازاین تهدیدهای آمریکا و اسرائیل بی‌اثر خواهد بود و نخواهد توانست حتی برخی از طیف‌های سیاسی در داخل کشور از این طریق به تسلیم یا سازش وادار نماید.
به حول وقوه الهی

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه نهم تیرماه ۱۴۰۴

چرا دوگانه ایران و جمهوری اسلامی خلاف اصول فلسفه سیاسی است؟
تفکیک هویتی، انکار ایران

مهرداد احمدی

تفکیک ایران از نظام حاکم بر آن راهبرد برآمده از اتاق فکرهای آمریکایی - صهیونیستی است. این راهبرد ادراکی بناست از یک سو میان انسان ایرانی با شهروند ایرانی فاصله بگذارد؛ گویی ما به عنوان شهروندان یک واحد سیاسی یا ما به عنوان انسان ایرانی منافع متفاوتی داریم. این تفکیک که نهایتاً سر از اصطلاح مجعول جنگ جمهوری اسلامی با ایران درمی‌آورد، بنا دارد میان منافع شهروندی و هویتی فاصله اندازد. مثلا پایگاه موشکی، منفعت شهروندی من است ولی این ادراک می‌گوید اینها مربوط به توی انسان ایرانی نیست. این پروژه تفکیکی که در لباس شعارهای مردم‌پسند و واژگان به ‌ظاهر خنثی عرضه می‌شود، در واقع تلاشی است برای پدید آوردن یک دوگانگی مصنوعی در درون ذهن ایرانی. در این بازی زبانی، «ایران» به ‌مثابه یک هستی فرهنگی، تاریخی و عاطفی تصویر و «جمهوری اسلامی» به ‌عنوان یک نظام سیاسی عارضی و تحمیلی جلوه داده می‌شود. این در حالی است که در منطق فلسفه سیاسی، هیچ هویت سیاسی‌ای را نمی‌توان از بستر تاریخی و فرهنگی آن جدا کرد، زیرا هر دولت یا نظام سیاسی، برآمده از اراده معطوف به بقا و تداوم یک ملت است. به تعبیر هگل، دولت تبلور عینی روح یک ملت است، نه صرفاً یک قرارداد مکانیکی میان افراد منفرد. بنابراین تفکیک میان ایران و جمهوری اسلامی به معنای انکار خودآگاهی تاریخی ایرانی است. آنچه در این پروژه دیده می‌شود، نوعی تحریف اراده عمومی به‌ مثابه یک «اراده انتزاعی» است. آنان که شعار «نه به جمهوری اسلامی، آری به ایران» سر می‌دهند، گمان می‌برند می‌توانند یک کل تاریخی را به اجزای گسسته‌ای تقسیم کنند، بی‌آنکه پیوندهای درونی آن فروپاشد اما چنین پروژه‌ای در عمل به فروپاشی هویت جمعی و انکار ظرفیت خودبسندگی سیاسی می‌انجامد. اراده عمومی، در سنت روسو، ترکیبی از اراده‌های جزئی نیست، بلکه یک کل زنده و خودبنیاد است که حول یک غایت مشترک شکل می‌گیرد. درباره ایران، این غایت در پیوند عمیق میان دین، ملیت و سیاست تبلور یافته است؛ 3 عنصری که در طول تاریخ، چه در عصر صفوی و چه در انقلاب اسلامی، همواره همپوشان و درهم تنیده بوده‌اند. از این رو، پایگاه‌های موشکی، صنایع دفاعی، شبکه‌های منطقه‌ای و ظرفیت‌های مقاومت، صرفاً نمادهای یک دستگاه حکومتی نیستند، اینها تجسم عینی اراده معطوف به استقلال و بقا هستند. وقتی گفته می‌شود این زیرساخت‌ها به توی «شهروند» ربطی ندارد، در واقع یک گسست ادراکی القا می‌شود که نهایتاً فرد را از مفهوم «ملت - دولت» جدا می‌کند. این جداشدگی، آنگونه که کارل اشمیت می‌گوید، اساساً به انکار سیاست به‌ مثابه حوزه تشخیص دوست و دشمن منتهی می‌شود. در فضای چنین انکاری، شهروند به یک مصرف‌کننده رفاه یا حقوق فردی تقلیل می‌یابد و نسبت او با امر سیاسی، صرفاً در قالب نارضایتی‌های انفعالی تعریف می‌شود. در نگاه فلسفه سیاسی، سیاست پیش از آنکه قرارداد اجتماعی یا اداره امور عمومی باشد، صورت‌بندی اراده یک جمع است؛ اراده‌ای که در لحظات بحرانی خود را به مثابه «ملت» آشکار می‌کند. جنگ، تحریم و محاصره اقتصادی، همگی نقاط ظهور این اراده‌اند. آنچه پروژه تفکیک ایران از نظام می‌خواهد، ناتوانی در تولید این اراده و فرسایش سرمایه اجتماعی است. آنان با تبلیغ گزاره‌هایی چون «مردم ایران گروگان جمهوری اسلامی‌اند» یا «این جنگ، جنگ حکومت است نه مردم»، تلاش می‌کنند استعداد بسیج و همبستگی را از درون تهی کنند. در این وضعیت، امر سیاسی جای خود را به اخلاق فردی یا نوعی صلح‌طلبی منفی می‌دهد که در نهایت هیچ ظرفیت دفاعی و مقاومتی از آن برنمی‌خیزد. نکته مهم‌تر، تقلیل هویت ایرانی به امری صرفاً جغرافیایی یا باستانی است. ایران - چنانکه در این پروژه تصویر می‌شود - یک ایران موزه‌ای، ایران تخت جمشید، یا ایران شاعرانه حافظ و سعدی است، بی‌آنکه حیات سیاسی و اراده امروزین داشته باشد. این نگاه، عملاً از ایران یک شیء تاریخی می‌سازد، نه یک کنشگر سیاسی در صحنه بین‌الملل. در واقع، آنان خواهان ایرانی‌اند که در جهان سیاست، بی‌صدا و بی‌قدرت باشد و نهایتاً به یک فضای فرهنگی نرم و منفعل بدل شود اما ایران، همواره ایران بوده است؛ به شرط مقاومت و دفاع از خویشتن. به تعبیر مرحوم دکتر شریعتی، ملت بودن یعنی داشتن آرمان مشترک، دشمن مشترک و تاریخ مشترک؛ چیزی که با پروژه تفکیک، فرومی‌ریزد. این پروژه، همزمان تکنولوژی روانی خاصی را به کار می‌گیرد: تبدیل ایرانی به یک فرد خصوصی، منزوی و بریده از جمع. روان‌شناسی انزوا، عنصر کلیدی در فلسفه سلطه و استیلاست. فردی که خود را تنها و غیرسیاسی می‌بیند، دیگر نمی‌تواند حامل سنت و تاریخ سیاسی خویش باشد و آماده پذیرش هر مدل «نجات‌بخش» بیرونی می‌شود. درست به همین دلیل است که در حملات رسانه‌‌ها و شبکه‌های اجتماعی، بیش از هر چیز، ایده‌های «زندگی عادی» و «حق شادی فردی» برجسته می‌شود؛ ایده‌هایی که اگرچه در نگاه اول مشروع و انسانی‌اند اما در این بستر، نقش ابزار تقلیل امر سیاسی به امر فردی و حاشیه‌ای را ایفا می‌کنند. مفهوم ملت در ایران، از جنس یک اجتماع زیستی صرف یا قرارداد لیبرالی نیست، بلکه پیوندی قدسی و تاریخی است که حامل معنای فداکاری، شهادت و ایثار است. این پیوند، به صورت نهادی در قالب سپاه، بسیج و شبکه‌های جهادی منطقه‌ای متجلی شده و در عرصه بین‌الملل، به عنوان قدرت نرم و سخت ایران عمل می‌کند. قطع این پیوند، مساوی است با انکار ایران در مقام یک کنشگر کلان. همان‌طور که اشمیت اشاره می‌کند، دشمنان همواره می‌کوشند سیاست را به «غیرفرهنگی» و «غیراخلاقی» تقلیل دهند تا ملتی را از تشخیص موقعیت و کنش مؤثر محروم کنند. در اینجا، حذف مفهوم جمهوری اسلامی از ایران، گامی است به سوی خلع سلاح فرهنگی و سپس مادی ملت. در این میان، وظیفه متفکر سیاسی، بازگرداندن امر سیاسی به سطح آگاهی عمومی است. یعنی نشان دادن این حقیقت که جمهوری اسلامی، نه به ‌عنوان یک برچسب، بلکه به ‌عنوان تداوم منطقی تاریخ و فرهنگ اسلامی ـ ایرانی، در واقع تجسم عینی همان میل به استقلال و عزت ملی است. هر پروژه‌ای که بخواهد این پیوستار را بشکند، در عمل، به دنبال استعمار مجدد ذهن و کالبد ایرانی است. این پروژه، شاید در ظاهر به نام آزادی، کرامت انسانی یا رفاه مطرح شود اما در عمق، چیزی جز بازگرداندن ایرانی به موقعیت پیشاملی و مستعمراتی نیست. اینک، مساله پیش روی ما صرفاً یک بحث نظری یا اختلاف گفتمانی نیست، بلکه یک پرسش هستی‌شناسانه است: آیا ما می‌خواهیم به ‌عنوان یک ملت زنده در تاریخ بمانیم یا به ‌عنوان یک جغرافیای زیبا در کاتالوگ گردشگری جهانی ثبت شویم؟ پاسخ به این پرسش، در نهایت به انتخاب میان جمهوری اسلامی و یک ایران بدون اراده ختم می‌شود. این همان انتخابی است که هر نسل باید با تمام وجود بپذیرد و مسؤولیت تاریخی آن را بر عهده گیرد. به بیان دیگر، جمهوری اسلامی نه صرفاً یک نظام سیاسی، بلکه نماد اراده‌ای است که ایران را به یک بازیگر معاصر و مقتدر در جهان بدل کرده است. اگر این اراده و این پیوند قدسی حفظ نشود، ایرانی باقی نخواهد ماند که بتوان برای آن ادبیات، موسیقی یا حتی خاطره‌ای از «ایران» داشته باشیم. به همین دلیل، تفکیک ایران از نظام، صرفاً یک پروژه سیاسی نیست، بلکه تلاشی برای انکار وجود تاریخی ما است؛ کوششی برای خاموش کردن صدای یک ملت در جهان. پاسداشت این وحدت، وظیفه‌ای است سیاسی، فلسفی و در عین حال اخلاقی؛ وظیفه‌ای که هر ایرانی، نه به ‌عنوان شهروندی منفرد، بلکه به ‌عنوان حامل تاریخ و روح یک ملت باید بر عهده گیرد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات