در جامعه امروز که مشکلات عاطفی زوجین و اختلافات زناشویی روزبهروز درحال افزایش است، بسیاری از افراد بهدنبال علت این روند افزایشی و جلوگیری از آن هستند. یکی از علتهایی که بسیار به آن پرداخته شده، دخالت خانوادههاست؛ ولی آیا در گذشته این عامل، تأثیرگذار نبوده است؟ مگر در فرهنگ گذشته ما، عروس و دامادها با پدر و مادر در یک خانه زندگی نمیکردند، پس چرا در حال حاضر آسیب بیشتر شده است؟ عامل جدید و باعث و بانی روند افزایشی این آسیب تلخ اجتماعی نیست. فرد تا زمانیکه خود در زندگی زناشویی و در جایگاه همسری قرار نگرفته باشد، اغلب نمیتواند قضاوت کامل و درست و نگاه همهجانبهای به ویژگیهای خوب و بد پدر و مادر داشته باشد و چهبسا بهخاطر وابستگی و دلبستگی به آنها فقط ویژگیها و خصوصیات مثبت را درک کند و همان تصویر ناقص را برای همسر آینده خود الگوگیری کند. الگوگیری ناقص وارد جامعه و یکسری ویژگیهای همسر مطلوب از طریق جامعه به او تزریق میشود و همه اینها همسر ایدهآل ذهنی فرد را تشکیل میدهد. سپس زمانی که شخص ازدواج میکند و وارد زندگی زناشویی میشود، بهمرور با تفاوت دنیای ایدهآل ذهنی خود و دنیای حقیقی و همسر واقعی خود روبهرو میشود و در همین مرحله است که رفتارهای آسیبزا شروع میشود. این معضل اجتماعی یک راهحل خیلی ساده و منطقی دارد. افراد در مقابل این رویارویی با واقعیت واکنشهای متفاوتی نشان میدهند، ولی بهترین کلید برای حل آن این است که فرد تمرکز خود را روی تصویر ذهنی خود از شخصی ایدهآلاش قرار دهد و تلاش کند خود را تغییر دهد و به دنبال تغییر دادن فرد دیگری نباشد.