افراد در برابرمشکلات واکنشهای متفاوتی از خود نشان میدهند؛ یکی از نمونه هایی که بسیار به چشم میخورد، «خود سرزنشگری افراطی» است؛ یعنی این افراد خود را مسئول مشکلات میدانند و تحت فشار قرار میدهند؛ از این رو این افراد شادکامی پایین و افسردگی بالایی را تجربه میکنند و از لحظات خود لذت کافی نمیبرند، همواره ذهن خود را درگیر کم و کاستیها کرده و متوجه قسمتهای مثبت و لذتبخش زندگی نمیشوند. این افراد فکر میکنند این رفتار مسئولیتپذیری است و با این سبک رفتاری، زندگی بهتری برای خود و خانوادهشان فراهم میکنند؛ در حالی که به طور ناخودآگاه موجب فرسایش نیروی خود و ایجاد چالشهای بیشتر با عزیزانشان میشود. واقعیت این است که ما برای اینکه فرد مسئولیتپذیری باشیم، باید تعادل را رعایت کنیم، یعنی در کنار اینکه احساس تسلط و کنترل درونی بر شرایط داریم و تلاش میکنیم از همه مهارتهای خود برای رضایت بخشتر شدن زندگی استفاده کنیم، بپذیریم که مسئول تمام مشکلات زندگی نیستیم و تعدادی از آنها خارج از اراده ماست. برای نمونه، طبیعی است که در جامعه امروز، پدر و مادرها نتوانند همه خواستههای فرزندان خود را فراهم کنند، اگر به جای پذیرش این موضوع که البته سخت و ناراحتکننده است، مسیرخود سرزنشگری را در پیش بگیریم، تنها موجب کاهش صبر و حوصلهمان شده و زمینه چالش در خانواده را فراهم میکند. کاملاً واضح است که آسیب چالشهای خانوادگی و دور شدن فرزندان از پدر و مادر، بسیار بیشتر از نرسیدن فرزندان به برخی از خواسته هاست.